آدوم صابونچیان – رُمان «نقشینه» دومین رمان شیوا شکوری نویسنده مقیم لندن است. رمانی واقعگرا که دورهای بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی تا پانزده سال بعد از آن را در بر میگیرد. هرچند این دوره زمانی به عنوان بستر تاریخی در رمان حضور ملموس دارد اما رمان شکوری خواننده را فراتر از بُعد سیاسی و ایدئولوژیک قضایا میبرد. رُمان با نگاهی روانشناختی وارد حوزهی اخلاقیات و سنتهای دیرپایی میشود که قبل از انقلاب هم در جامعه ایران حضور داشت ولی وقوع انقلاب اسلامی این سنتها و اخلاقیات را پُر رنگ کرده و نقش محدود و ترمزکنندهی آنان را در برابر تحرک و پیشرفت زنان در جامعهی ایران به شدت افزایش داده است.
شیوا شکوری بر بستر شرایط اجتماعی و سیاسی ایران بعد از انقلاب به کند و کاو در روابط انسانها و درون خانوادهها میپردازد تا شخصیتهای رمان خود را شکل بدهد و تحول آنها را به نمایش بگذارد.
رمُان نقشینه از زندگی در محیط بستهی شهر شاهرود که نویسنده خود تجربه زندگی در آن را داشته شروع میشود و سپس در کلانشهر تهران ادامه مییابد و با آماده شدن شخصیت اول داستان برای ترک ایران و رفتن به غرب همراه با پسرش ختم میشود.
با او در مورد این رمان و انگیزههای او در انتخاب موضوع به گفتگو نشستهایم.
-خانم شکوری، ادبیات داستانی و رمان ما در عمر کمتر از صد ساله خود همواره تحت سیطرهی نویسندگان مرد و در نتیجه نگاه مردانه بوده است و در بیشتر این مدت چندان وارد مسائل جنسیتی و حقوق زن ایرانی نشده است. آیا شما در موقع نوشتن این رُمان به خوانندگان مرد این رمان نیز فکر کردید و میخواستید پلی بین دنیای زنانه و مردانه بزنید؟
-واقعیت این است که روز به روز جداسازی بین زن و مرد و دختر و پسر بیشتر به چشم میخورد که میتواند باعث عدم شناخت درست زن و مرد از یکدیگر شود و نیز تابو شدن روابط میان زن و مرد. البته من بررسی این حرکت اجتماعی و معضلات آن را به جامعهشناسان میسپارم. در مورد اینکه به خوانندگان مرد فکر کردم یا نه راستش من در موقع نوشتن اصلا به خوانندگان مرد فکر نکردم؛ یعنی اصلا به خوانندگان این رمان فکر نکردم. فقط توجهم روی نوشتن بود و تمرکزم روی همهی شخصیتها چه مرد و چه زن و چه کودک و نوجوان. به فکر پل زدن هم میان مرد و زن نبودم چون مرد و زن را از هم جدا نمیبینم. مرد و زن مکمل هم هستند نه دو جنس متخاصم از دو سیارهی متفاوت.
– آیا فکر نمیکنید که در رُمان شما وجه منفی شخصیتهای مرد بیشتر غالب است و زنان در مقایسه با مردان مثبتتر، کاریتر و «انسانتر» هستند؟!
-من سعی کردهام ابعاد چند وجهی شخصیتها را نشان بدهم. چه مرد و چه زن. همانطور که در دنیای واقعی شخصیت سیاه و سفید یا کامل بد و کامل خوب نداریم و هر فرد مجموعهای از کنشها و واکنشهاست. البته در رمان نمیشود همهی آنچه را در واقعیت هست نشان داد، فقط میتوان با توجه به موضوع داستان تاکید روی بعضی جنبههای شخصیتی داشت. در این رُمان عقبافتادگی و سنتزدگی زنها نیز نشان داده شده. مثلا در رفتار مادربزرگ، مادرشوهر و حتی مادر نقشینه و نیز در مادر و خواهر ثریا. و نیز نقش عاطفی– روانی و فکری خانم زند بر ثریا و ثریا بر نقشینه را هم نمیتوان انکار کرد. دوستی میان آنها اثر خود را بر قلب و روح هر کدام به شکلی میگذارد. چنانکه شجاعت ثریا و آنارشیسم او در برخورد با خانواده روی تصمیمات بعدی نقشینه سایه میاندازد. و البته در این میان نقش پیشرو و مترقی مردان رمان را هم نباید نادیده گرفت. مثلا هومن مردی است که به ثریا برای بیرون آمدن از مخمصهی خانوادگی و حتی بیرون آمدن از کشور کمک میکند و بعدها خیلی رک و راست به ثریای نوزده ساله میگوید که وقت ازدواجش نیست و باید حالا حالاها رشد کند تا به مرحله ی انتخاب برسد. یا رامین که جوان حساس و حمایتکنندهای است جلوی پدر خانواده به خاطر خواهرش میایستد. یا انوش جلوی سنت عقبماندهی دستمال نشان دادن عروس به مادرش میایستد و در هال را میشکند. یا سهراب با وجود اینکه از خانوادهی در هم شکسته و مشکلدار و پیچیدهای میآید و سوار بر اسب سیاه عقدههاست، ولی پای عشقش تا آنجا که در توان روحیاش است، میایستد.
– شما از تکنیکی در این داستان استفاده کردهاید که به وسیلهی اشاراتی به خواننده کم کم اطلاعاتی میدهید تا جهت آیندهی شخصیتها را بتواند در ذهن خود مجسم کند. با توجه به تنهایی نقشینه و اینکه بار اصلی و سنگین پرورش و تربیت پسرش را بر دوش دارد و پیوندی نزدیک بین مادر و پسر برقرار است، آیا گمان نمیکنید که همین امر در آینده باعث گرایش تملکجویانهی نقشینه بر پسرش و اطاعت پسر از مادرش شود؟ به عبارت دیگر، آیا فکر میکنید نقشینه به چنان رشد و شناختی برسد که در آینده استقلال پسرش را محترم بدارد؟
-تمرکز محیط داستانی بیشتر بر سرنوشت نقشینه با توجه به محیط فرهنگی و سیاسی اجتماعی ایران در یک بازهی زمانی معین است. تمرکز روی اینکه افشین در آینده چه میشود نیست. تمرکز روی نبود قانون حمایت از کودکان است چه در زمینهی حمایت مالی و عاطفی و روانی کودک و چه در زمینهی نبود حمایت از مادر در تصمیمگیری برای فرزندش. در ضمن متد پرورش مادری که درس میخواند و کار میکند و به دنبال استقلال و آگاهی هرچه بیشتر، در سنتهای خانواده و اجتماع شکاف وارد میکند با مادری که سواد چندانی ندارد و زیر چتر حمایت مالی همسر یا پسرش است و حتی ضد تحصیل و سوادآموزی زن دیگر است قابل مقایسه نیست و نتیجه هیچگاه مثل هم نمیتواند باشد.
-به نظر میرسد دغدغهی شما شکل گرفتن و تحول شخصیتهای رمان، بخصوص زن، و رسیدن آنها به بلوغ و استقلال فردی حرفهای و مالی و عاطفی است. شما به چه نوع کنش سیاسی و اجتماعی در وضعیت موجود در ایران اعتقاد دارید؟ آیا رستگاری، چون پایان این رمان، خروج از ایران و پشت کردن به قید و بندهای سنتی است؟
-رستگاری نه در بیرون آمدن از ایران است و نه در ماندن در ایران. رستگاری بستگی به پویایی وجودی هر فرد دارد. برای ایرانیان، خروج از کشور یک تولد دوباره و از صفر شروع کردن است. کندن از تمامیدلبستگیهای زندگی است. یک تعطیلات خوشایند نیست بلکه ادامهی راه دردناک رشد است. حال کسی میتواند انتخابش بیرون آمدن از کشور باشد و کسی دیگر داخل ایران ماندن. بحث برتری این به آن یا نسخه پیچیدن همگانی که این درست است یا آن، نیست. عوامل بسیاری در این تصمیمگیریها دخیلاند. چنانچه در همین رمان وقتی نقشینه به تهران میآید آرام آرام تغییر میکند و تحت تاثیر محیط متفاوت شخصیتاش شکل دیگری میگیرد. البته اشاره کنم که در این کتاب انتخاب شخصیتها برای خروج از کشور به خاطر گریز از فشار حاکم بر زندگی فردیشان بوده؛ رامین به خاطر فرار از سربازی و ثریا به خاطر فرار از تسلط خانوادهی به شدت سنتی و بیمارش و نقشینه به خاطر رشد خود و فرزندش.
– در صفحاتی در کتاب شما نقاشیهایی دیده میشود…
-… بله، این نقاشیها بر اساس داستان کشیده نشدهاند بلکه داستان بر اساس نقاشیها نوشته شده. این نقاشیها ابراز خشم دخترجوانی نسبت به شرایط اجتماعی، شرایط زندگی و سوء استفادههای جنسی است که بر او رفته. و من با اجازهی خودش از این نقاشیها در کتاب استفاده کردم. البته داستان زندگینامهای بر اساس واقعیت محض نیست بلکه آمیختهای از واقعیت و تخیل است.