محمدرضا حسینی – علت اختلاف نظر بین اروپا و آمریکا در مقابله با حکومت اسلامی ایران بر سر چیست؟
اختلاف آمریکا و اروپا درباره نحوه برخورد با حکومت اسلامی ایران برمیگردد به چند مورد ریشهایتر که مهمترین آنها اختلاف نظریست که بین اروپا و آمریکا در نحوه مدیریت بحران در خاورمیانه وجود دارد.

امروز کمتر کسی است که از اهمیت و حساسیت بیش از اندازه خاورمیانه آگاه نباشد: خاورمیانه مهمترین مرکز برای صدور نفت و مواد اولیه- نه تنها برای کشورهای غربی بلکه برای کشورهای رقیب آنها است. خاورمیانه بازار مصرفیِ پر جمعیتی است برای محصولات تولیدی. همسایگی خاورمیانه با اروپا همواره یادآور جنگ و هجوم مهاجران و یا آوارگان جنگی است که میتواند ساختار کشورهای اروپایی را با خطر جدی مواجه کند. خاورمیانه محل مساعد رشد ایدئولوژیهای سیاسی و مذهبی است که میتوانند امنیت نقاط دیگر جهان را به مخاطره اندازند و…
بنابراین نحوه مدیریت و کنترل بحران در خاورمیانه یکی از بحث های قدیمی است که ریشه آن برمیگردد به دوران پس از جنگ جهانی اول.
پس از شکست امپراتوری عثمانی، سرزمینهای باقیمانده را تبدیل به کشورهایی جدید (سوریه، عراق، لبنان و فلسطین، و سپس اسرائیل) کردند. کشورهایی که از آن زمان تا کنون همواره مرکز آشوب و هرج و مرج در خاورمیانه محسوب میشوند.
بررسی علت اصلی هرج و مرج دائمی خاورمیانه، نیازمند یک بررسی همهجانبه است اما به اختصار و فهرستوار میتوان از وجود ناهمگونیهای قبایل و طوایف مختلف عرب، کرد، ترک، یهودی، ارمنی، ترکمن و… تشکیل یک حکومت یهودی، اختلافات بین کشورهای اروپایی، اختلاف بین اروپا و آمریکا، ظهور حکومت سوسیالیستی شوروی و رواج مبارزات آرمانگرایانه و… سخن گفت.
پس از شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول و رها شدن سرزمینهای زیادی به حال خود، زمینه برای رشد قدرت طوایف و قبایل مساعد شده و حتی توافق کشورهای انگلیس و فرانسه (= قرارداد سایکس و پیکو) برای تقسیم این سرزمینها بین خود نتوانست مانعی برای رشد قدرتهای متخاصم محلی گردد. بسیاری بر این باور هستند که ریشههای بحران خاورمیانه در همین قراردادیست که بدون شناخت از منطقه بسته شد.
بر اساس قرارداد سایکس- پیکو، کنترل مناطقی که امروزه جنوب اسرائیل، فلسطین، اردن، جنوب عراق به اضافه منطقه کوچکی شامل بندر حیفا و عکا (برای دسترسی به دریای مدیترانه) میشود به انگلیس واگذار شد و فرانسه کنترل جنوب شرقی ترکیه امروزی و بخشهای شمالی عراق و سوریه و لبنان را به دست گرفت. البته برای آسان کردن این سهمبندی، کنترل آناتولی جنوبی به ایتالیا و مناطق ارمنینشین (شرق ترکیه امروزی) و استانبول و تنگه بسفور نیز به امپراتوری روسیه واگذار شد.
اروپا و آمریکا با توجه به بافت اسلامی در خاورمیانه همواره در صدد ایجاد حکومت الگویی بودند که بتواند بر اساس بافتِ بومی در هماهنگی با منافع آنها عمل کند. آنها مدلهای مختلفی را تجربه کردند و تولد حکومت اسلامی در ایران نیز یکی از آنها بود که توانست در سایه و حمایت مدیریت اروپایی، ریشه های مزاحم سپاه قدس خود را به سوی خاورمیانه بدواند. تجربهای که گرچه موفق نبود اما اروپا همچنان بر ادامه پروژه خود اصرار میورزد و معتقد است که سقوط «هلال شیعی» در صورت نبود یک آلترناتیو قدرتمند در منطقه باعث خلائی میشود که آن را جنگهای متعدد پر خواهند کرد. اروپا به ویژه E3 یعنی سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه معتقدند که حفظ صلح در خاورمیانه بدون داشتن یک ژاندارم قدرتمند در منطقه امکانپذیر نیست و آنها این ژاندارم را در چیزی موسوم به «هلال شیعی» یافتهاند. اروپا معتقد بود و هست که بدون حکومت اسلامی ایران و احزاب وابسته به آن قادر به کنترل خاورمیانه نخواهند بود و این تئوری خود را توانسته بودند به اوباما و دیگران نیز بقبولانند.
بر اساس برنامهای که بیش از یک دهه پیش اعلام شد قرار بر این بود که آمریکا از حضور خود در خاورمیانه بکاهد تا بتواند تمرکز بیشتری برای مقابله با رشد خطرناک چین داشته باشد و اروپا جایگزین آمریکا در خاورمیانه شده و صلح خاورمیانه را به عهده بگیرد. آمریکا اما دریافته است که اروپا هنوز آمادگی لازم برای مدیریت مؤثر در این منطقه حساس را ندارد و این خلاء را حکومتهای اسلامی، و در نتیجه، روسیه و چین و پر خواهند کرد. وجود حکومتهای اسلامی ایران، گروه داعش، افغانستان، و (احتمالا ترکیه در آینده) بهانههای لازم و مناسبی هستند برای خوشنشینی نیروهای تازهنفس روسیه و چین در خاورمیانه: روسیهای که تازه از بحران اقتصادی سر بلند کرده با نظر به احیای امپراتوری گذشتهاش، گرچه پوسته سوسیالیستی خود را ترکانده اما در هستهی امنیتی و نظامیاش دستنخورده باقی مانده و توانایی بالقوه تبدیل شدن به «جهان شرق» را دارد. چین، غولی خزنده، گرچه به اقتصاد کاپیتالیستی روی آورده اما این چرخش را نه استراتژیک، بلکه تاکتیکی میداند و در خدمت سوسیالیسم حاکم؛ و میرود تا آرام آرام با صدور پول و کالا، جهان را به زیر یوغ استعماریِ مدرن اما شدیدا غیرانسانی خود در آورد.
در بین سیاستمداران آمریکایی، در مقابله با سیاست حمایت و مماشات دموکراتها، جمهوریخواهانی هستند که معتقدند این روش نه تنها به صلح منجر نشده بلکه دست حکومت اسلامی را باز میگذارد تا جهان را به آشوب بکشاند و آسانتر به اهداف جهانگستری اسلامی خود برسد.
آمدن جریانی با مدیریت ترامپ، نتیجه عملکرد اشتباه جریان اوباما در خاورمیانه و اعلام و اجرای دو سیاست جدید از طرف آمریکا بود: یکی نفی جنگ کلاسیک نظامی و جایگزینی آن با جنگ اقتصادی و تحریمهای بنیادین و فلج کننده. دوم عدم پذیرش مدیریت اروپایی در خاورمیانه و جایگزینی آن با مدیریت آمریکایی.
در سازشِ قبلی میان اروپا و آمریکا، دست حکومت اسلامی باز گذاشته شد و اسلام سیاسی توانست رشد کند و از حمایت جریانات چپگرا در «مبارزه ضدامپریالیستی» نیز برخوردار شود. در این همزیستی، حکومت اسلامی نه تنها سوریه و عراق و لبنان و یمن و افغانستان و… را با شیوه ناکارآمد خود ویران کرد و صدها هزار انسان را به کشتن داد بلکه در آمریکای لاتین (به ویژه مکزیک و کلمبیا) و دیگر نقاط جهان نیز به عنوان مافیای مواد مخدر، حضور و نقش فعالی یافت تا هم به درآمد مخفی خود بیفزاید و هم اینکه جوانان «امپریالیسم» را به مرداب مواد مخدر بیافکند.
در ستیزِ فعلی میان اروپا و آمریکا، بازوهای مزاحم حکومت اسلامی ایران یکی پس از دیگری از کار افتاده و میافتند و در نهایت به جایی میرسند که روسیه هم توصیه مذاکره مستقیم با آمریکا را میکند.
https://kayhan.london/1399/06/12/%da%86%db%8c%d9%86-%d9%88-%d8%b1%d9%88%d8%b3%db%8c%d9%87-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d9%85%d8%b0%d8%a7%da%a9%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%82%db%8c%d9%85-%d8%a8%d8%a7-%d8%a2%d9%85%d8%b1%db%8c%da%a9
با دریافت این واقعیت که ترامپ برای بار دوم هم انتخاب خواهد شد خوابهای خوش حکومت اسلامی و طرفدارانش به کابوسی تلخ بدل میشود؛ کابوسی که در آن هیچ نیست جز مشتهای گره کرده مردم عاصی، گرسنه، خشمگین و آزادیخواه… و ماشهای که بر شقیقه حکومت سرکوب و دروغ چکانده خواهد شد.
هستند عدهای که نگران آینده ایران و دوام حکومت اسلامی بر آنند. آنها فکر میکنند که حکومت اسلامی میتواند با مذاکره آتی با آمریکا برای خود وقت بخرد و شاید یک دهه دیگر به حکومت ننگین خود ادامه بدهد. ولی باید دانست چیزی که از حکومت اسلامی پس از مذاکرهی احتمالی خواهد ماند دیگر قادر به استفاده مطلوب از مهمترین ابزار خود یعنی سرکوب نخواهد بود. دیگر نمیتواند با بستن اینترنت به کشتار چند هزار معترض بپردازد. اعتراضها همچون حرفهایی که سالها در گلوی ملت مانده بیرون خواهد ریخت و جواب اعدامهای پس از انقلاب و کشتار هزاران زندانی سیاسی در دهه شصت و بهخصوص تابستان و پاییز ۱۳۶۷ یقه حکومت را رها نخواهد کرد. خانوادههایی که هرکدام به گونهای ظلمی از این حکومت دیدهاند به پا خواهند خاست.
از حکومت اسلامی هماکنون چیزی نمانده جز موجودی فرتوت و ناتوان که با عصای اروپا، روسیه و چین با کمر خمیده سر پا ایستاده است و مذاکره مستقیم آن با آمریکا و پذیرش شروط اعلام شده میتواند لگدی باشد که به این عصا میخورد.
رژیم آخوندی فاسدترین در جهان است
وباید در داخل و خارج نابود شود
هیچ چاره دیگری نیست