مصطفی فحص (الحره) – پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دولتهای ترکیه و ایران برای پر کردن خلاء در منطقه معروف به حوزه حیاتی شوروی یا «فضای اسلامی» در جنوب روسیه که از آسیای میانه تا کشورهای ماوراء قفقاز امتداد دارد، خیز برداشتند.
در حالی که آنکارا توانست نفوذ خود را در جهان ترک (آسیای میانه) که از نظر قومی و مذهبی با آن تلاقی تاریخی دارد گسترش دهد، رژیم جمهوری اسلامی در ایران اسیر نگرانیهای ژئوپلیتیک و تضادهای قومی و فرقهای با همسایگان شمال شرقی و شمال غربی خود بود. پس از غلبه هویت ملی بر ایدئولوژیک فرقهای در شکلگیری هویت دولت آذربایجان بعد از استقلال آن در سال ۱۹۹۱ که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد، باکوی شیعه مذهب به معضلی اساسی برای رژیم تهران تبدیل شد.
رژیم تهران نتوانست در آسیای میانه و قفقاز با آنکارا که از سر تا پا مورد حمایت ایالات متحده آمریکا است، رقابت کند و بجای سرمایهگذاری بر علاقه تاریخی، ملی و مذهبی با آذربایجان، خود را درگیر دفاع از سهم خود در دریای کاسپین که سرشار از گاز و نفت است کرد.
تهران با چارچوبی برای اقدام مشترک با روسیهی بسیار ضعیف و تازه برآمده از شرایط متلاشی شدن جماهیر شوروی آن زمان، متحد شد. مسکو با حمایت از جمهوری فقیر ارمنستان در تلاش بود تا از ارثیهی متلاشی شده اتحاد جماهیر شوروی جای پایی برای تاسیس پایگاه نظامی در ماوراء قفقاز پیدا کند. روسیه به این دلیل از ایروان حمایت کرد. رژیم تهران نیز به خاطر روسیه حامی ارمنستان در برابر آذربایجان شد که ترکیه پشت آن ایستاده است. اما ترکیه تمام جمهوریهای بلوک ترک را با اجزای مختلف قومی (ازبک و قرقیز و آذربایجانی و ترکمن و مغول و غیره) و تفاوتهای مذهبی شیعی- سنی با هم متحد و منسجم کرد و نفوذ عمیق خود را در میان همه این جمهوریها گسترش داد.
اکنون با شدت گرفتن بحران ارمنستان و آذربایجان، این موضوع عملا تأثیر خود را بر فضای داخلی ایران خواهد گذاشت و احتمالا نقش مهمی در تغییر ساختار تشیع ترک در ایران بازی خواهد کرد بطوری که رژیم تهران را مجبور به تجدید نظر در محاسبات خود خواهد ساخت.
از نظر تاریخی، گره ایرانی- آذربایجانی در ۱۰ فوریه ۱۸۲۹ شکل گرفت که روسیه تزاری پس از شکست دادن حکومت قاجار در جنگ، قرارداد ترکمانچای را به تهران تحمیل کرد.
روسها در آن زمان حکومت وقت ایران را مجبور کردند که علاوه بر واگذار کردن داغستان در قفقاز شمالی، مناطق ماورای قفقاز یعنی گرجستان، ارمنستان ، آذربایجان را نیز به روسیه تزاری بدهد. این قرارداد باعث تعیین مرزهای تاریخ معاصر ایران شد.
از زمان آغاز درگیریهای آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قرهباغ، تهران تنها در این پرونده بطور استثنائی منافع خود را بر همسایگی و ویژگیهای قومی و مذهبی ترجیح داده و در رقابت ژئوپلیتیک میان باکو و ایروان بر سر منطقه حیاتی قرهباغ، رژیم ایران برخلاف شعارهای مذهبی خود در کنار ارمنستان ایستاد.
در مراحل اولیه این نزاع رژیم تهران زمانی علنی در کنار ارمنستان ایستاد که از نوعی ثبات سیاسی و اقتصادی نسبی برخوردار بود و این امکان را داشت که بر عناصر داخلی مانند گرایشهای قومی غلبه کند. اما در بحران کنونی بین ارمنستان و آذربایجان، وضعیت به گونه دیگریست. از جهتی با افزایش نقش اقتصادی کشور آذربایجان و ثبات نظام سیاسی و موفقیتهای باکو در ایجاد اتحادهای منطقهای و بینالمللی و از جهت دیگر شکست اغلب پروژههای رژیم تهران و افول هویت ایدئولوژیک آن و رنگ باختن گفتمان مذهبیاش در داخل و خارج در برابر ظهور هویتهای فرعی به ویژه قومی از جمله آذربایجانیها که در تاریخ ایران نقش اساسی ایفا کرده و همواره در حاکمیت بر فلات ایران چه در مرزهای نظامهای سلطنتی و همچنین رژیم اسلامی کنونی مشارکتی تاثیرگذار داشته، باکو به تهدیدی واقعی برای وضعیت داخلی ایران تبدیل شده است.
از قرنها پیش، شیعیان ترک با الگوهای صفوی و قاجاری موفق به تأسیس کشوری شده بودند که اعتقادات و جغرافیا در آن ادغام شده بود زیرا این دو ویژگی (جغرافیا و اعتقادات مذهبی) موفق به ایجاد اتحاد میان خلقهای متنوع ایرانی میشد. قبایل ترک توانستند موقعیت خود را به عنوان محافظان تشیع و جغرافیا، وحدت خاک ایران را حفظ و تثبیت کنند. موقعیت و نقش ترکهای ایران پس از استقرار نظام پادشاهی پهلوی که برای هویت ملی و ایرانی بسیار ارزش قائل بود، رو به افول نهاد. از آن زمان آذربایجانیهای قومگرای ایرانی برای حفظ نفوذ خود در نهادهای دولت معاصر ایران، حوزه علمیه و بازار تلاش میکردند.
در انقلاب سال ۵۷ آذربایجانیها به دلیل میزان نفوذ خود در جامعه و دولت ایران، نقشی اساسی و واقعی در سرنگونی رژیم سابق داشتند و به همین دلیل رژیم ولایت فقیه از زمان به قدرت رسیدن تا کنون محتاطانه و با حساسیت بسیار بالایی با آنها برخورد میکند بطوری که برخورد با آذربایجانیها از برخورد با دیگر اقوام ایرانی بسیار متفاوت است. رژیم ایران تا کنون سعی کرده آذربایجانیهای قومگرا را در بحرانهای داخلی بیطرف نگه دارد . اما در بحران کنونی رژیم تهران دیگر مانند گذشته قادر به کنترل این گروه نشد. طی هفته گذشته تظاهراتی در استانهای ترکزبان ایران برگزار شد و در آن قومگرایان شعارهایی در حمایت از آذربایجان و در مواردی هم شعارهای جداییطلبانه سر دادند.
از زمان تاسیس ژئوپلیتیک ایران توسط خاندان صفوی (قوم ترک) تا استقرار رژیم اسلامی به دست آیتالله خمینی، ایران با چنین بحرانهایی روبرو نشده بود. سیاستهای علی خامنهای رهبر فعلی رژیم تهران مسبب اصلی ظهور هویتهای فرعی در این کشور شده است. این هویتطلبی درواقع واکنش در برابر رویکردهای امنیتی و سیاست نظامیگری رژیم تهران است. رژیم جمهوری اسلامی پس از ناکامی در تربیت و تجدید طبقهای از نخبگان سیاسی، دینی و فرهنگی، برای حفظ بقای خود اقدام به مسلح کردن «هویت مذهبی» و تبدیل آن به هویت ایدئولوژیک- نظامی کرد.
علی المدن کارشناس امور ایران میگوید: «خمینی از حجم تاثیرات دینی و حوزوی بر جامعه ایران آگاه بود؛ برای همین تلاش کرد گفتمان دینی را با نهاد دولت ادغام کند اما این تجربه شکست خورد و در مقابل تجربهی جدایی دولت از گفتمان دینی در ترکیه اسلامی هم در اقتصاد و هم در توسعه موفق شد. اکنون مقامات رژیم ایران دریافتهاند که میتوانستند با حفظ هویت شیعی خود مانند آذربایجان باکو یا مانند ترکیهی اردوغان با هویت اسلامی باقی بمانند و در عین حال مدرنیزه کردن کشور و توسعه اقتصادی قوی را هم داشته باشند».
به نظر میرسد ظهور هویت آذربایجانی ناشی از بحران کنونی آذربایجان و ارمنستان بر فضای داخلی ایران در بازسازی تشیع ترکیهای تأثیر بگذارد بطوری که رژیم تهران را وادار به تجدید نظر در محاسبات خود کند زیرا آذربایجانیها دومین قوم بزرگ ایران را تشکیل میدهند. آنها با جمعیتی نزدیک به ۲۸ میلیون نفر دارای رابطهی قومی و مذهبی با آذربایجان باکو و ترکیه (قویترین رقیب ایران در منطقه) هستند. ترکیه از مشترکات ترکها از باکو تا تبریز و تا ترکمنهای کرکوک در عراق به نفع خود استفاده میکند. بدون شک ظهور مجدد هویت شیعهی ترکیه که از نظر قومی با ترکیهی سُنّی ترکیبی همگون دارد، برای تهران از نظر داخلی و خارجی مشکل ایجاد خواهد کرد.
در داخل ایران به دلیل رابطه بسیار بدی که رژیم جمهوری اسلامی بین مرکز و استانهای مرزی ایجاد کرده خطر تجزیه و جداییطلبی کشور را تهدید میکند. در خارج نیز به نظر میرسد که رقابت بین ایران از یکسو و آذربایجان و ترکیه از سوی دیگر شدت میگیرد. این تهدید خارجی پس از آن است که باکو توانست هویت شیعه ملی مستقل را تشکیل داده و آن را با ایران ربط دهد. آذربایجان باکو همچنین توانست بین منافع ملی و شور و شوق ناسیونالیستی فاصله بگذارد. باکو برای ترکهای قومگرای ایران از نگاه مذهبی یک مشوق و از نظر اتحاد با آنکارا دریچهی قومی آنها به شمار میرود.
ظهور هویت شیعی- ترک در آذربایجان به عنوان یک کشور فعال در یک منطقه حساس و بررسی مجدد هویتهای قومی در ایران، پرسشهای مستقیمی را برای شیعیان عراق نیز مطرح خواهد کرد تا در هویت ملی خود بازنگری کنند و بین شیعیانی که حکومت مذهبی تهران برای آنها صادر کرده و ملیگرایانی که با وابستگان رژیم تهران مخالفند، یکی را انتخاب کنند. بحران آذربایجان و عملکرد رژیم تهران در قبال باکو باعث خواهد شد که شیعیان خارج از مرزهای ایران در روابط خود با رژیم جمهوری اسلامی در تهران بازنگری کنند.
*منبع: وبسایت تلویزیون «الحره»
*نویسنده: مصطفى فحص
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
مردم آذرآبادگان باید هوشیارباشند وبدانند که دیکتاتور دیوانهٔ ترکیه رجب ارودغان میخواهد یک جنایت نسل کشی دیگری از ارمنی های قره باغ، اینبار بدست جهادی های داعشی عرب که ازسوریه به آذربایجان فرستاده و بنام آذربایجان ، انجام دهد.
اگر اوردغان به انجام چنین جنایت هولناکی موفق شود لگهٔ ننگ آن تا ابد برپیشانی مردم خوب آذربایجان باقی خواهد ماند.
سالها پیش در همین روزنامهٔ کیهان لندن نوشتاری با عنوان «اقلیت های ایرانی قفقاز» نوشتهٔ دکتراِریک بازیرُف چاپ شده بود که بخوبی نشان میداد این منطقهٔ وسیع میان دریای مازندران ودریای سیاه جزو جغرافیای «دنیای ایرانی» بوده وازبد روزگار ایرانی ها در آنجا «اقلیت» شده اند. در مقدمهٔ آن نوشتار که درجلو چشم من است خوانده میشود: « شاید درمیان همهٔ ملت های بزرگ جهان کمتر ملتی باشد که به اندازهٔ ما ایرانیها از احوال اقوام برون مرزی خود بی اطلاع باشد».
امروزه بسیاربجا خواهد بود اگر کیهان لندن آن نوشتار علمی را برای آگاهی خوانندگانش از گذشته های پرافتخار این ملت کهنسال تجدید چاپ نماید.
نویسنده در بی دانشی مطلق خاندان صفوی را قوم ترک خطاب کرده که این موضوع کاملاً بی اساس است و این تئوری بی اساس تنها بین پانترکیست ها نورد قبول است و نه مورخین و اساتید تاریخ
جمعیت آذری های ایران حدود ۱۶ میلیون نفر و یا کمتر است .نیمی از آذری ها در استان های با اکثریت آذری زبان هستند و نیمی دیگر در استان ها و شهرهای با اکثریت فارسی زبان .در واقع اکثریت آذری های نسل جدید در شهرهای پارسی زبان خود را کاملا ایرانی می دانند و بسیاری از خانواده ها در تهران از ازدواج آذری ها با اقوام دیگر ایرانی تشکیل شده .تفکرات پان تورکیستی و گرگ پرستی و مغول پرستی تنها در مناطق محروم و کم سواد و دور افتاده تا حدی وجود دارد و آن هم با خاطر همکاری سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی انجام شده است تا وحشت تجزیه را در ذهن مردم آذرآبادگان و ایران وارد کنند .
همانطور که آدمکشان و دزدان ِ جمهوری اسلامی از آدمکشی و تجاوز و شکنجه و سرکوب استفاده می کنند تا مردم ایران را بنی قریظه ای کنند و جهنم دره ی مدینه النبی را پیاده کنند ، از جاهلان ِ پانترک هم برای این هدف استفاده کرده و خواهند کرد .نگاه کنید به مساله ی پرچم ؛ یک ایرانی با پرچم شیر و خورشید در چند دقیقه دستگیر و سال ها زندانی می شوند اما یک پانتورک به راحتی می تواند پرچم ترکیه و جمهوری اران و شروان را در هرجایی برده و زوزه ی گرگ بکشد و ارامنه و پارسی زبانان و کردها را تهدید به کشتار کند .
برای شناخت هویت واقعی آذرآبادگان بهتر است به نوشته های بسیاری از آذری های میهن پرست و انسان دوست نظیر احمد کسروی تبریزی و دکتر جواد طباطبایی مراجعه کرد.
این گونه مقالات از واقعیات تاریخی ، نژادی و ژنتیکی و دینی در خاورمیانه ، عمدا چشم می پوشند تا برای ۳ مساله به ایجاد سنگربندی بپردازند :
۱_دفاع از اسلام
۲_ادعای هویت عربی یکپارچه از مراکش تا لبنان و سوریه
۳_دشمنی با ایران و تمدن ایرانشهری به عنوان یک تمدن نیرومند و ریشه دار
واقعیات ژنتیکی در تمام خاورمیانه :
۱_مردم ترکیه ی امروز و آذربایجان و اران و شروان (مناطقی که به غلط و برای تجاوز طلبی به ایران آذربایجان خوانده شده و دولت باکو در آن مستقر است ) از لحاظ ژنتیکی و تباری ترکیبی هستند از تات ها ، تالشی ها و کرد های شیعه شده ، ارمنی ها و آشوری ها و یونانی ها ، اقوام گرجی و اقوام بومی قفقاز مثل لزگی ها مسلمان شده .تبار و ژنتیک زردپوستان و دورگه های زرد-سفید پوست مغول و اوغوز در این منطقه کمتر از ۱۰ درصد گزارش شده است .به همین دلیل این مردم ترک زبان از لحاظ ژنتیکی و ریخت شناسی نژادی به شدت همسان اقوام هم مرزشان هستند .
۲__به دلیل بی هویت و بی تاریخ بودن اقوام مغولی زبان و اغوز زبان در منطقه ، این اقوام رو به فاشیزم وحشی و اسلامگرایی افراطی آورده اند .یعنی مردمی که به خاطر فشار و کشتار و اجبار دچار تغییر زبان و هویت شده اند حالا پیاده نظام یک توهم و تروریسم ِ دینی و قومی شده اند .به همین دلیل بود که دولت عثمانی و سپس ترک های جوان از کشتار اقوام دیگر و نسل کشی برای تثبت هویت تروریستی خود استفاده می کردند.
۳__تروریسم اسلامی که از مدینه النبی آغاز شده بود ، همواره مورد پسند قبایل وحشی و آدمکش بود که سیاستشان شبیه سیاست قرانی ِ النصربالرعب بود .به همین دلیل اقوام دورگه ی مغولی-سفید پوست اوغوز ، با کشتار بی رحمانه و تمسک جستن به اسلام توانستند سلسله ی جنایتکار سلجوقیان را برپا دارند و با کشتار مردان و تجاوز به زنان و سرکوب اقوام توانستند هویت اقوام زیادی را لگدمال کنند و هویت اسلامی-ترکی خود را در منطقه های آناتولی و بخش هایی از آذرآبادگان و اران و شروان تحمیل کنند .این مساله بعد از حمله ی مغول بسیار تشدید شد تا اینکه در زمان صفویه در ایران به اوج خود رسید .
۴__سال ها است بسیاری از مردم آذربایجان متوجه این موضوع شده اند و بزرگان بسیاری بر ایرانی و همتبار بودن مردم آذربایجان با اقوام دیگر ایرانی مثل کردها و گیلانی ها و تالشی ها و تات ها ، تاکید دارند و میهن پرست بوده و هستند .اما متاسفانه مردم اران و شروان این فرصت را نیافتند و تحت تاثیر رژیم کمونیستی شوروی و عمال دزد و دیکتاتوری مثل علیف دچار از خود بیگانگی فرهنگی شده اند .همینطور تبلیغات دولت مغولپرست ِ اردوغان و تروریست های گرگ خاکستری (بووزقووورد ) بر روی مردم این ناحیه تاثیر گذاشته است .
۵___مردم ترکزبان آذری اکثرا ترکیبی از اقوام یونانی و کرد و ارمنی ها هستند که به زور شمشیر عثمانی مسلمان و ترکیزه شده اند .در این ناحیه ،کمتر از ۱۰ درصد ژنتیک مردم توسط اقوام ترکِ اوغوز تغییر کرده و ۹۰ درصد خزانه ی ژنتیکی مردم متعلق به دوران مسیحیان ِ بیزانسی است .اما تروریسم اسلامی ، آدمکشی ها ، تجاوزات و آوارگی هایی که سر این مردم آمده باعث از خودبیگانگی آنها شده است و متاسفانه تروریست های مغول پرست و تروریست های مسلمان در اتحاد با هم ، مردم ترکزبان ترکیه را به دشمنی با اقوام ِ برادر و هم نژاد خود کشانده اند .دشمنی با ارمنی ، یونانی و کرد توسط کسانی انجام می شود که فرزندان و برادران همین قوم هستند اما به زور ِسرکوب و شکنجه و کشتار ، ترک زبان و مسلمان شده اند.
۶___دلیل حمایت برخی از اعراب از اردوغان و تروریسم ِ مغولی -اسلامی اردوغان به این دلیل است که اعراب صدر اسلام هم ،همین بلا را سر مردم مصر ، شمال افریقا و سوریه و لبنان آوردند و اقوام ِ مصری (قبطی) ، بربر ، آشوری و سریانی زبان به زور شمشیر اعراب مسلمان و عربیزه شده اند و همین از خود بیگانگی باعث نابودی این مناطق شده است .نگاه کنید به کتاب زوال جهان اسلام نوشته ی حامد عبدالصمد مصری که در مورد تاثیر ویرانگرانه ی هویت عربی به همراه اسلام نوشته است .او در آن کتاب بیان کرده است که به دلیل هویت عربی ، اسلام در اعماق ناخودآگاه مردم پیش رفته و همین باعث شده تروریسم اسلامی در مصر ریشه دار شود .درحالی که مسلمانان ِ عرب زبنا مصر از لحاظ ژنتیکی فرقی با برادران قبطی زبان و مسیحی خود ندارند .اما بزرگترین دشمنی و برادر کشی توسط همین عرب زبان های مصری در حق قبطیان انجام شده است .
___نکته ی اصلی اینجا است که ملت ها و اقوام با اتکا به هویت واقعی تاریخی و تباری و فرهنگی خود می توانند رفتار مناسب و صلح طلبانه داشته باشند و اسیر تروریسم و جنایت پیشگی نشوند .همین امروز در آرتساخ ، ملت ِ ارمنی_تالشی-تات-گرجی تبار به جان همسایه ی همنژادش افتاده است و برادرکشی می کند زیرا برخی از ملت اران و شروان ( به پایتختی باکو) فکر می کنند از تبار مغول ها و گرگ پرستان وحشی (بووووزقوووورد) هستند که حالا با تروریسم اسلامی مجوز این را دارند که همه ی اقوام غیر مسلمان را بنی قریظه ای کنند .
این از خود بیگانگی در جمهوری اران و شروان باعث شده ، مردم این سرزمین بازیچه ی تروریست ِ دیوانه ای چون اردوغان و دزد میلیاردری چون علیف بشوند .اگر مردم اران و شروان ریشه های خودشان را نشناسند و به هویت تاریخی خود بازنگردند ، برای دهه ها درگیر جنگ ها و بدبختی های خودساخته و خودخواسته خواهند بود .
همانطور که وقتی مردم ایران هویت راستین خود را رها کردند و دست به دامن تروریسم اسلامی-شیعی شدند ،باعث هزینه ها و بیچارگی های هنگفتی برای خودشان و مردم منطقه شدند.
ذر مورد موضوعات مطرح شده در مقاله،چند نکته دموگرافیک و ژئوپلتیک را نیز باید مد نظر داشت:
جمهوری آذربایجان یککشور سکولار، معتقد به آزادی مذهبی، چند مذهبی( شیعه، سنی، بهایی،مسیحی کاتولیک وارتودکس، هندو، بودایی و غیره) ، چند قومیتی، دیکتاتوری ، نسبتا توسعه یافته وثروتمند، تحت تاثیر فرهنگ روسیه و غرب پس از هفتاد سال حکومت شوروی است.
بعید است این کشور ده میلیونی ونفتی و سکولار حاضر باشد به ندای اتحاد آذریهای شدیدا مذهبی ( از نوع شیعه) و فقیر در مرزهای جنوبی خود پاسخ دهد.بر فرض ممکن بودن، پیوستن ۲۸ میلیون آذری شیعه بنیادگرا و فقیر و واپسگرا به جمهوری آذربایجان چه فایده ایی غیر از دردسر برای آن کشور دارد؟
ترکیه با آذربایجان مرز مشترک ندارد و ارمنستان بین آن دو کشور حائل است. ضمن اینکه اکثریت مطلق جمعیت ترکیه در شرق آن کرد هستند که نظر مثبتی به ارمن ها دارند و از حکومت مرکزی ترکیه بی زارند.
ارمنستان با روسیه پیمان دفاع مشترک دارد. البته در حال حاضر بنظر می سرد روسیه سیاست صبر را پیشه کرده است.
حکومت اردوغان بیش از اینکه پان ترکیست باشد،یک حکومت اخوان المسلمینی است. احتمالا بین آذربایجان و ترکیه، بدبینی بیش از احساسات قوم گرایانه چیره است. ضمن اینکه حتی عثمانیان نیز حضوری پر رنگ در منطقه قفقاز نداشتند.
آذریهای ایران، از حامیان اصلی خلافت شیعه هستند و حتی در تظاهرات مسالمت آمیز شرکت نمی کنند. تشبع اثنی عشری فرهنگ مناطق آذری نشین است. البته ممکن است برخی جدایی طلبان آذری درصدد باشند تا ضمن جدایی از خلافت شیعه و اتحاد با آذربایجان، یک خلافت شیعه را در قفقاز ایجاد نمایند.
اکثریت مطلق جمعیت ناگورنوقره باغ ارمنی است. در هر گونه مصالحه باید حقوق آنان رعایت شود. بهترین گزینه رفراندوم برای تعیین سرنوشت است. اقدام متمدنانه و خردمندانه نظام پادشاهی ایران در مورد رفراندوم در جزیره بحرین باید الگوی حلو فصل این مناقشه قرارگیرد.