ا.ل.ج. – حافظ اگر امروز برای گرفتن مجوز چاپ دیوان اشعارش به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مراجعه میکرد، علاوه بر دریافت جواب منفی، بدون شک در مورد ارتداد و افساد فیالارض نیز تفهیم اتهام میشد. برای اثبات این ادعا محکمه اسلامی ممکن بود به ابیات زیر از غرلهای مختلف به عنوان مشتی از خروار استناد کند.
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد
هر آنکه سیب زنخدان شاهدی نگزید؟
*
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست
و امروز نیز ساقی مهروی و جام می
*
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا ترا خود ز میان با که عنایت باشد
*
ماه شعبان منِه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
*
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
*
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
*
چنان بزد رهِ اسلام غمزه ساقی
که اجتناب ز صَهبا مگر صُهیب کند
*
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
*
بیا که وقتشناسان دو کون بفروشند
به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی
با وجود سرودن چنین ابیاتی اما او چنان منزلتی در حکومت اسلامی پیدا کرده است که برایش بزرگداشت میگیرند و در این مراسم بالاترین مقامهای نظام شرکت میکنند و برخی از جمله رهبر و رؤسای سه قوه، در وصف او سخن میرانند. عجیبتر آنکه بسیاری از دوستدارانش، حتا آنهایی که خود گرایشی به اسلام ندارند، او را مسلمانی قرآندوست و متعهد میدانند. البته هستند افرادی که در منبرهای خصوصی نارضایتی خود از محبوبیت او را ابراز میکنند؛ برای مثال یکی اخطار میدهد که «حافظ را به شما میدهند و قرآن را از شما میگیرند» و دیگری به هنرمندانی که از حافظ تجلیل میکنند اعتراض میکند؛ اما سیاست حکومت اسلامی تجلیل ازحافظ است و از تریبونهای دولتی و عمومی هرگز سخنی در مخالفت با او شنیده نمیشود.
محبوبیت حافظ که همواره سیر صعودی را تجربه کرده از آغاز حکومت اسلامی در ایران شتاب بیشتری هم به خود گرفته است. اینگونه به نظر میرسد که اکثریت جامعه فارسیزبان مسلمان حافظ را به عنوان شاعری مسلمان و قرآندوست در ذهن خود جای داده است. اما مراجعه به اشعار او، که باید تنها منبع برای هر نوع قضاوت درباره شخصیت حافظ و از جمله اعتقادات او باشد، صحت این فرضیه را تأیید نمیکند. در دوران کنونی حافظشناسان طرفدار فرضیه «حافظِ مسلمان قرآندوست» بیشتر به قول گذشتگان و تذکرهنویسان، ادعای او مبنی بر حفظ قرآن، و استفاده او از مضامین قرآنی استناد میکنند و کمتر به محتوای اشعارش میپردازند. آنها ابیات کفرآمیز حافظ را طنز او تلقی میکنند و منظور حافظ از سرودن چنین ابیاتی را پیگیری نمیکنند. بعضی هم ادعا میکنند که سرودن غزلهای عرفانی توسط حافظ دلیلی بر مسلمان بودن اوست.
همه ساله گفته میشود که پرفروشترین کتاب در ایران بعد از قرآن دیوان اشعار حافظ است. این دیوان اکنون در بعضی مجالس خصوصی در کنار قرآن و در مواردی در جای آن قرار میگیرد. دینداران متعصب خطر تأثیرگذاری اشعار او را جدّی تلقّی کرده و بهترین راه مبارزه را «خودی» نشان دادن او تشخیص دادهاند و با استفاده از یکی از معانی تخلص شاعر به عنوان کسی که قرآن را از بر دارد کوشش میکنند تا از طرق مختلف اندیشه «حافظِ مسلمانِ قرآندوست» را در ذهن خواننده اشعار او القا کنند. در تلاش خود برای مسلمان جلوه دادن او، حافظدوستان مسلمان از چندین شگرد استفاده میکنند که در این نوشته به شرح سه مورد از آنها میپردازم.
۱- افسانهپردازی
یکی از روشهای مسلمان جلوه دادن حافظ افسانهپردازی است. آنچه ما درباره زندگی حافظ میدانیم ناچیز و بیشتر آنهم نادرست است. تذکرهنویسان مطالب و داستانهای بسیاری درباره او نوشتهاند که اکثر آنها فاقد اعتبار میباشند. مهدی اخوان ثالث در مقالهای که در جلد اول «ماهنامهی فرهنگ»، فروردین و اردیبهشت ۱۳۴۱ منتشر شد به برخی از این افسانههای مردمی میپردازد، از جمله:
«نقل است که روزی امام علیبن ابیطالب با جمعی از اصحاب به کنار فرات راه میرفت. ناگاه قرطاس و قلم خواست. آنگاه به قدر چند قطعه کاغذ مطالبی نوشت و در آب انداخت. اصحاب گفتند که:«ای امیر مؤمنان اینها چه بود که نوشتی و چرا به آب انداختی؟» جواب شنیدند که اینها معارف و حقایقی بود [که شاید اکنون روزگار تاب و تحمل آن ندارد] بعد از چند قرن در شیراز عارفی سخنور از اولیای خدا به وجود خواهد آمد و این کلمات که اکنون به آب سپردهام از زبان او جاری خواهد گشت…!» وآن عارف «حافظ شیرازی» است»! (قصص العلماء تنکابنی)
و همچنین:
«آوردهاند شاه اسماعیل سرسلسلهی صفویان در آن ایام که همه میکوفت و پیش میرفت، به هر جا میرسید، مزارها و مقبرههای مشاهیری را که به تسنّن معروف بود، از سر جوانی و تعصب، ویران و با خاک یکسان میکرد. وقتی به مقبرهی حافظ رسید، از آنجا که هم خودش اهل ذوق و شعر بود و هم حافظ، محبوب عالم، پارهای تأمل و ملاحظه کرد. از امرا و اصحاب صلاح پرسید. حاصل مشورت این بود که متعصبان گفتند: «باید این مقبره و بنا را نیز ویران کرد. چون حافظ هم رند و لاابالی بوده و هم شیعه نبوده» یکی از اصحاب (ملا سیّد عبدالله تبریزی) که از بس در کارها سمج بود، شاه اسماعیل به او «ملا مگس» لقب داده بود، در خراب کردن مقبرهی حافظ از همه بیشتر اصرار میکرد و ترکانه داد سخن میداد. عاقبت شاه اسماعیل گفت از دیوانش فال میگیریم. گرفت. خوشبختانه به دلخواه اسماعیل این بیت حافظ آمد که:
حافظ ز جان محب رسول است و آل او
حقــا بدیــن گواست خـداونـــد داورم
شاه اسماعیل خوشحال شد و پوزخند خرسندی ترکاند و از ویران کردن مزار گذشت. اما «ملا مگس» همچنان پافشاری میکرد. شاه اسماعیل باز دیوان را برداشت. گفت: «ای خواجه جواب ملا را هم بده! » فال گرفت. این بیت بر آمد:
ای مگس عرصهی سیمرغ نه جولانگه تست
عِرض خود میبــری و زحمت مـــا میداری
روایت متفاوتی از افسانه اول در «تذکره میخانه» (که در سال ۱۰۲۸ یعنی بیش از ۲۰۰ سال پس از مرگ حافظ نوشته شده) آمده است که در آن حافظ پس از سه روز عبادت در «باباکوهی» در شیراز لقمهای از دهان امام اول شیعیان میخورد و ناگهان نادره زمان در سرودن شعر میشود. داستان دوم نیز سعی در نشان دادن ارادت حافظ به پیامبر اسلام و اهل بیت او دارد. اشکال این داستان این است که بیت (حافظ ز جان محب رسول است و آل او حقــا بدیــن گواست خـداونـــد داورم) از حافط نیست و در هیچکدام از تصحیحهای معتبر از دیوان او پیدا نمیشود. عدم اشارهی اخوان ثالث به این موضوع، و اصولاً پرداختن او به تکرار افسانههایی که باورهای بیاساس را در ذهن عامه مردم رواج میدهند، باعث تأسف است.
۲- تحریف شخصیت معشوق و ممدوح حافظ
حافظ در بیت دوم از غزلی به مطلع (ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد/ دل رمیده ما را رفیق و مونس شد) میگوید:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد
هنوز هم در میان دوستداران حافظ افرادی پیدا میشوند که معتقدند منظور حافظ از نگاری که «به مکتب نرفت و خط ننوشت» پیامبر اسلام است! حافظ اما جای هیچ شک و تردیدی در مورد هویت ممدوح خود باقی نمیگذارد. او در بیت پنجم این غزل از یکی از لقبهای شاه شجاع، یعنی ابوالفوارس استفاده میکند و میگوید:
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
ولی عدم آگاهی از این لقب شاه شجاع نمیتواند بهانهای برای توجیه این اشتباه باشد زیرا حافظ در بیت هفتم میگوید:
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
این بیت به تنهایی برای اثبات این موضوع که منظور حافظ از «نگار به مکتب نرفته» نمیتواند پیامبر اسلام باشد کافیست. آیا نباید این پرسش را مطرح کرد که این بدفهمیاز طرف چه کسانی و به چه منظوری پا گرفته است؟
خوشبختانه در اثر مراجعه روزافزون خوانندگان حافظ به شرح ابیات او تعداد افرادی که هنوز «نگار به مکتب نرفته» را پیامبر اسلام میدانند رو به کاهش است و این مانع رو به فرسایش. اما موضع دکتر حمیدیان نویسنده «شرح شوق، شر ح و تحلیل اشعار حافظ» درباره هویت ممدوح حافظ در این غزل متفاوت از بقیه است. او این غزل را از جمله غزلهای دو ممدوحی حافظ میداند و معتقد است که او در دو بیت اول مدح پیامبر اسلام و سپس مدح شاه شجاع را میگوید. از وی باید پرسید که آیا مدح پیامبر اسلام در کنار مدح شخصی مانند شاه شجاع که در این غزل ترشح می از لبش خاطر حافظ را به هوس هزاران گناه انداخته است توهین به مقام پیامبر نیست؟! آیا مدح حافظ از پیامبر تا آن اندازه نادر است که دکتر حمیدیان به همین اندک هم راضی شده است؟ آیا حافظ اگر اراده میکرد نمیتوانست مانند بسیاری از شعرا غزلی یا قصیدهای همگی در مدح پیامبر اسلام بگوید؟!
بهروز ثروتیان نیز منظور حافظ از معشوق در غزلهای عاشقانه او را پیامبر و ائمه میدانست! آن مرحوم که شرح ابیات حافظ در چهار جلد را بر اساس تصحیح خودش از دیوان شاعر نگاشته است، در مصاحبهای با خبرگزاری فارس در تاریخ بیستم مهرماه ۱۳۹۰ میگوید: «شاعران دو دستهاند که غزل سروده و در ادبیات ما اثر دارند؛ دسته اول آنهایی هستند که غزل عارفانه– عاشقانه سرودهاند که در جهان بینظیر است. پایههای این نوع غزل، نص صریح قرآن و ولایت حضرت علی (ع) است شعر حافظ هم از ایندسته شعر فراوان دارد. ما در کجای جهان داریم که با رویکردی عرفانی و از منظری عاشقانه برای مردی غزلسرایی کنند؛ ما برای پیامبر و ائمه این کار را کردهایم؛ نمونهاش در شعر حافظ آنجا که میفرماید: «ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی/ دل بیتو به جان آمد وقت است که باز آیی/ یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم/ رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی.» در این شعر هر «جایی» منظور کسی است که در هر جا حضور دارد؛ و مراد از «شاهد» پیامبر (ص) است. یا آنجایی که میگوید: «زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست/ پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست» منظورش شاهدی عرفانی است و این نوع شعر همانی است که به زعم من غزل عارفانه– عاشقانه است. نکته دیگر اینکه حافظ غزلهایی با موضوع مهدوی هم دارد و برای امام زمان (عج) سروده است. گرچه گمان میرود این اشعار عاشقانه است اما اگر در این غزلها به دقت نظر کنید در خواهید یافت که منظور حافظ حضرت ولیعصر است. اما دسته دوم غزلهای عاشورایی است. این نوع غزل هم در اشعار حافظ یافت میشود.»
پر واضح است که شارحی با این درجه از تعصب نمیتواند شرح بیطرفانهای از اشعار حافظ در اختیار خوانندگانشان قرار دهد.
۳- جعل قول
حافظ در بیت نهم از غزلی به مَطلَع «سالها پیروی مذهب رندان کردم/ تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم) بر أساس تصحیح قزوینی- غنی، میگوید:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
این بیت در تصحیح خانلری نیست و در جای آن بیت زیر آمده است:
هیچ حافظ نکند در خم مهراب فلک
این تنعم که من از دولت قرآن کردم
مصراع دوم از بیتی که در نسخه قزوینی- غنی آمده است یعنی «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم» مانند نقل و نبات در دهان بسیاری میچرخد. ولی این گفته حافظ و معنی این بیت نیست. پیدا کردن معنی این بیت کار مشکلی نیست و اکثر شارحان نیز معنی درستی از آن ارائه دادهاند.** معنی این بیت، هر چه باشد، «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم» نیست. این بدفهمی ناشی از ارتکاب یک خطای ابتدایی یعنی معنی کردن یک بیت بر اساس تنها یک مصراع است. باورش مشکل است، اما برخی از سرشناسترین حافظشناسان نیز مرتکب این خطا شدهاند.
بهاءالدین خرمشاهی پژوهشگر و مترجم قرآن، مصحح و شارح دیوان حافظ و نویسنده و مترجمی پر کار کتابی دارد به نام « ذهن و زبان حافظ » که تا حال هشت بار تجدید چاپ شده است. او در صفحه ۱۲۱ از چاپ هشتم این کتاب (۱۳۸۴) در مقاله «حافظ از چه سخن میگوید» نوشته است: «رکن مهم دیگر شعر او اهمیت دادن به دین و خدا و پیامبران و آخرت و عوامل اخروی از شراب گرفته تا بهشت و دوزخ و نیز مرگاندیشی کردن (بیدار شو که خواب عدم در پی است هی)، اما با طنز که از مهمترین دستمایههای شعر اوست حتی مرگ را و آخرت را آماج نوشخند/نیشخند ساختن. و در این میان اهمیت راسخ و شامخی برای قرآن قائل بودن و بسی تضمین و ترجمه و تفسیر و اشاره و تلمیح به قرآن یا از قرآن و آیات و عبارات آن در شعر خود آوردن و قائل شدن به اینکه (هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم). او از مقدسات فقط با قرآن شوخی نمیکند.»
ایشان در صفحه ۱۹۱ از همان کتاب در مقاله «حافظ و انکار معاد؟» در جواب به دوستی که ادعا میکند مراد حافظ از دفتر بیمعنی در بیت (این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی/ وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی) قرآن است میگویند: «نمیخواهم تکرار مکررات و استناد کنم و (به قرآنی که اندر سینه داری) و (لطایف حکمیبا نکات قرآنی) و (هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم) و (فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست؟) و (دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند) یا (دام تزویر مکن چون دگران قرآن را) و (تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور) و امثال آنها را یاد کنم که خشوع حافظ را که حافظ قرآن است و ملک القراء و به احتمال زیاد مفسر قرآن– و کشاف زمشخری محبوبترین و همفکرانهترین کتاب برای اوست– نشان میدهد.»
و در مقاله « نظری به طنز حافظ » در صفحه ۲۲۰ مینویسد: «حافظ هم از یکسو میگوید (هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم) یا (تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور) و از سوی دیگر میگوید (حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی/ دام تزویر مکن چون دگران حافظ را).»
اگرچه غزل حاوی بیت مورد نظر از جمله ۲۵۰ غزلی است که در «حافظنامه» آمده است ولی بهاءالدین خرمشاهی شرحی برای این بیت نداده است.
دکتر سعید حمیدیان استاد زبان و ادبیات فارسی و نویسنده «شرح شوق، شر ح و تحلیل اشعار حافظ» در مقاله «قرآنی اندر سینه» از جلد یکم این مجموعه میگوید: «بعد هم این که «حافظ» یک معنایش از حفظ دارندهی قرآن است و معنای دیگر، موسیقیدان (چیزی در ردیف«قوّال»؛ منتهی «حافظ» به اعتبار حفظ الحان یا ترانهها، و«قوّال» از جهت بیرون دادن و بازگو کردنِ قولها یا به قول خودمان: تصنیفها)؛ اینکه هرچه کرده «همه از دولت قرآن» کرده (ولی خودمانیم، اگر خود او اینها را به آن آشکاری نگفته بود آیا ما به این آسانی میتوانستیم چشمبسته غیب بگوییم؟) و چه و چه.» از آنجا که دکتر حمیدیان از نسخه خانلری استفاده کرده شرحی از این بیت ارائه نکرده است. او بیت «هیچ حافظ نکند در خم مهراب فلک/ این تنعم که من از دولت قرآن کردم» را هم معنی نکرده و در نتیجه مشخص نیست گفتهی به باور وی « آشکار» حافظ را از چه منبعی استخراج کرده است.
دکتر کاووس حسنلی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، شاعر و نویسنده دهها مقاله در پیوند با چندین شاعر از جمله حافظ و سعدی و مولانا، برنده جایزه کتاب سال حافظ با کتاب «راهنمای موضوعی حافظ شناسی» در سال ۱۳۸۹، و رئیس مرکز حافظ شناسی ایران در مصاحبه اختصاصی با جام جم آنلاین که در تاریخ بیستم مهرماه ۱۳۹۶ منتشر شده، در جواب به سؤال «چرا مردم ایران دوست دارند بیشتر با حافظشان فال بگیرند؟» میگوید که او برای شعر حافظ سه ویژگی قائل است. ویژگی اول را «حجم متراکم معانی در کمترین واژه» میداند و در ادامه میگوید «ویژگی دوم به ارتباط عمیق شخص حافظ با کلام وحی بر میگردد، همه ما میدانیم که حافظ شاعری شریعتمدار است و خودش هم با صراحت میگوید: «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم»، همین صراحت و ریشه دینی داشتن سبب میشود مردم ایران که مردمانی دیندار هستند به سمت دیوان و شعرهای او بروند و اما سومین ویژگی به داشتن رویکرد جدی به مسائل اجتماعی و سرودن از دردهای مردم بر میگردد و حافظ به خوبی در یک شعر عاشقانه حتی جزءنگرانه مسائل و دردهای انسانی و اجتماعی را بیان میکند.» ای کاش دکتر حسنلی منبعی را که در آن حافظ «با صراحت» میگوید: «هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم» به خوانندگان معرفی میکرد.
دکتر عباس خیرآبادی، دکترای زبان و ادبیات فارسی، رئیس هیئت مدیره بنیاد فردوسی مشهد، عضو سابق هیئت علمی دانشگاه تربت حیدریه و استاد دانشگاه در مصاحبهای به مناسبت روز برزگداشت حافظ در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۹۶ میگوید:«دیوان حافظ هر ساله پر فروشترین کتاب در حوزه ادبیات ایران است که حدود صدها هزار جلد چاپ میشود و بسیاری از مردم با علاقه تمام خریداری میکنند و این مهم دلیل این است که حافظ لسانالغیب یا زبان غیب است؛ یعنی سخن از ماوراء و ملکوت میگفته و به همین دلیل به این عنوان معروف شده است و خود میگوید: «هر چه دارم همه از دولت قرآن دارم یا هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم» و حافظ بسیار قرآن را گرامی میداشته و این کتاب مقدس را با چهارده روایت حفظ بوده و به تمام لایههای درونی قرآن کریم آشنا بوده است بطوری که میگوید: عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت».
دکتر وحید ضیائی شاعر، پژوھشگر و مترجم، در مقاله «درآمدی بر کشف ساختارھای قرآنی شعر حافظ (عاشقانههای روز واقعه)» منتشر شده در روزنامه ایران در تاریخ هشتم تیر ماه ۱۳۹۶ میگوید: «حافظ از زمانی سخن میگوید که رذایل اخلاقی چنان زیاد شده است که ریاکاری خدانشناسان، رندان تشنه لب را بیآب و تشنه میخواھد. دورانی که گاه و بیگاه حافظ بدان میتازد زبانی میخواھد قابل فھم عموم مردم تا از شعر دستاویزی بسازد برای آگاھی وجدان گنگ مردم سرزمینش. زبانی آکنده با یادگارھای گذشته شعری، امید و آزادگی و بزم مدام را از شاھنامه بطلبد و خلوت و زھد و بیریایی را از سنایی، سمفونی تصاویر و ارائهھای شاعران ھمعصرش باشد و به دستی مھر و به دستی جام، به دستی خرقه و به دستی زنار، اندیشهای نور و شعوری نار داشته باشد و خود بدین عارض باشد که: «ھر چه کردم ھمه از دولت قرآن کردم» تا «چراغ مصطفوی» با «شرار بولھبی» ھمچنان فروزنده باشد.»
دکتر محمد راستگو، پژوهشگر و نویسنده در دفتر نخست از کتاب «مهندسی سخن در سرودههای حافظ» در صفحه ۳۵ میگوید: «دور نیست او که به گفته خودش «هرچه کرده از دولت قرآن کرده» و این نمونهیِ برین و برجستهیِ سخن و سخنوری را به چارده روایت در سینه داشته…»
باید به این موضوع دقت کرد که همگی این «پژوهشگران» و «استادان» ادعا میکنند که حافظ خودش گفته «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم.» ممکن است اینگونه تصور شود که برخی از حافظشناسان و حافظدوستان از شدت تعصب و یا به خاطر حفظ موقعیت شغلیشان، برای مسلمان نشان دادن حافظ آگاهانه مبادرت به این جعل قول کردهاند. ولی آنها صرفاً دروغی را که در ذهنشان نقش بسته بر زبان میآورند. هزاران خواننده که به گفته شارحان و صاحب نظران اعتماد میکنند نیز در معرض این ادعای بیاساس قرار گرفتهاند و در نتیجه تعداد افرادی که باور دارند حافظ گفته است «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم» رو به افزایش است. خوانندهای که با این ذهنیت به سراغ اشعار حافظ برود نمیتواند به معنای مورد نظر شاعر در بسیاری از ابیات کلیدی او دست پیدا کند. به نظر من در حال حاضر مانعی بلندتر از این در مقابل خوانندگان اشعار حافظ وجود ندارد.
آیا فرضیه «حافظِ مسلمانِ قرآندوست» تا آن اندازه موفق بوده که حتّا شارحانی که خود بیت شامل این مصراع را آنگونه که باید معنی کردهاند نسبت به این جعل قول واکنشی نشان نمیدهند؟ به عنوان یک حافظدوست از این بزرگان، و به ویژه از آقایان حمیدیان و خرمشاهی که از طریق شرحهایشان «شرح شوق» و «حافظ نامه» مخاطبان بیشتری دارند، تقاضا میکنم به وظیفه حرفهای خود عمل کنند و در صورتی که مدرک قابل اعتمادی در حمایت از ادعای خود ندارند علل به وجود آمدن این بدفهمی را برای خوانندگان آثارشان توضیح دهند تا بدینوسیله از اشاعهی وسیعتر این دروغ آشکار جلوگیری شود. تنها مدرک قابل اعتماد البته اشعار حافظ است.
*مجالس المؤمنین از سعدی تا جامیـ ریحانه الادب
**شرح بیت «صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ/ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم» از شارحانی که از نسخه قزوینی- غنی استفاده کردهاند.
ابهری: این بیت را شرح نداده است.
استعلامی: «صبحخیزی در زبان مؤمنان و اهل معنی، ربطی با عبادت و پرهیزگاری دارد، و سلامتطلبی هم به مغنی کوشش برای سلامت نفس و پرهیز از گناه است. حافظ این سعادت روحانی را نتیجه تاُثیر قرآن و درک معانی قرآن میداند.»
برزگر خالقی: «اگر هم چون حافظ توانستم سحرخیز و رستگار باشم، همه به برکت اقبال و سعادت قرآن بوده است.»
خرمشاهی: شرح این بیت را ندادهاند اگرچه غزل را در «حافظ نامه» آوردهاند و سایر ابیات را تفسیر کردهاند.
خطیب رهبر: «سحرخیزی و کامروایی و با خلق خدا در صلح و صفا بودن و هرچه از این دست مانند حافظ بر دست من رفت، یکباره از برکت و سعادت قرآن کلام ایزدی بود؛ …»
سودی: «سحرخیزی و سلامتخواهی و هر چه از این قبیل کارها کردم مانند حافظ همه از دولت قرآن کردم: عادت به سحرخیزی و سلامتطلبی، یعنی این دو حال را از برکت و سعادت قرآن دارم.»
فرشادمهر: «سحرگاهان برخاستن و آرزوی سلامت کردن- هنگام نماز- را همچون حافظ اگر توانستم انجام دهم از برکت قرآن بوده است.»
قیصری: «سحرخیزی، کامروایی و سلامت نفس را مانند حافظ همه از برکت قرآن کریم دارم.»
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
دردوران اسلامی، سخنوران وشاعران نیز مانند هر ایرانی مسلمان زاده عمرشان ازسه دوران طبیعی تشکیل میشد؛ کودکی ، جوانی و پیری.
دردوران کودکی ونوجوانی، در«مکتب خانه»ها درس میخواندند وشرعیات دینی می آموختند و هرآنچه مینوشتند ومی سرودند رنگ مذهبی داشت
دردوران جوانی، خودشان صاحب فکروعقیدهٔ شخصی میشدند که در مورد بعضی از آنها مخالف با افکار وعقاید مذهبی کودکی ونوجوانیشان بود.
دردوران پیری، فیلسوفانه اندرزهائی مخلوط با عقاید مذهبی کودکی ونوجوانیشان مینوشتند.
درمورد سخنوران اندیشمندی چون حافظ ومولوی وعطار و۰۰۰ باید در نوشته ها وسروده های آنان تأثیر این سه دوران زندگیشان را در نظرداشت.
حافظ در دوران کودکی ونوجوانی شاید کتاب قران را ازحفظ یاد گرفته بود ، ولی دردوران جوانی میگوید:
سالها دل طلب جام جم ازما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
یا مولوی که درجوانی شاهکاری عرفانی چون دیوان شمس میسراید ولی درپیری اندرزنامهٔ «مثنوی» را مینویسد که مخلوطی از عقاید مذهبی است.