کامران خوانسارینیا – اخیرا یکی از بستگان سالمندم از من پرسید: «ولیعهد چند سالش است؟ خدا حفظاش کند.» بله، رضا پهلوی، ولیعهد ایران روز ۹ آبان ۱۳۹۹، ۶۰ ساله شد. و این، بیش از یک روز تولد، یادآوری بیرحمانه از گذشت زمان است. آنهایی که سنشان قد میدهد، شاهزاده را هنوز همان نوزادی میبینند که در زمان تولدش، در خیابانهای ایران جشن و پایکوبی بر پا شد، یا آن خلبان ۱۸ساله شیک و مودب هواپیماهای شکاری که به سه زبان زنده دنیا مسلط است، یا آن جوان موقری که با فوت پدرش ناگهان تبدیل به مردی بزرگسال شد. او امروز در حالی که دو سوم عمر خود را در تبعید گذرانده، ۶۰ ساله شد.
او تربیت شده بود تا پادشاه ایران شود. اما تاریخ، نقشههای دیگری داشت. شاه در سال ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد چون حاضر به ریختن خون ملت خود برای حفظ تاج و تختاش نبود. چهار دهه بعد، ایرانیانِ پشیمان از آن انقلاب، تقریبا از همه طیفهای سیاسی و اجتماعی، شعار «ما انقلاب کردیم، چه اشتباهی کردیم» سر میدهند. آنها به این درک رسیدهاند که در سال ۱۳۵۷ یعنی زمانی که ایران نیاز به اصلاحات داشت، انقلاب کردند و امروز که نیاز به انقلاب است، هنوز عدهای به دنبال اصلاحات بیمعنی هستند. امروز یک جمله در مورد شاه از سوی ایرانیان داخل و خارج از ایران تکرار میشود: «ما قدر او را ندانستیم؛ او از مردماش جلوتر بود.»
در تمام سالهایی که ایرانیان برای پی بردن به این واقعیت نیاز داشتند، شاهزاده رضا پهلوی همچون زمان ولیعهدی در ایران، تلاش کرد تا از تجربههای جهان برای کمک به بازسازی کشورش بیاموزد. همان کشوری که به او پشت کرده بود، و مردماش عکسهای او را در خیابانها سوزانده بودند.
او این مسیر طولانی را اکثرا به تنهایی طی کرد. برای مثال، او دههها است که از نافرمانی مدنی برای سرنگونی جمهوری اسلامی سخن میگوید، ولی نسلهای مختلف ایرانیان برای بیش از دو دهه، به سراب «اصلاحات» امید بستند. زمانی که او از تحریم انتخابات میگفت، میلیونها نفر در انتخاباتهای قلابی رژیم شرکت کردند. زمانی که او راه حل را در دموکراسی سکولار میدید، اکثریت، خود را وقف «معتدل» نگاه داشتن یک رژیم سرکوبگر دینی کردند. زمانی که او از اتحاد و همگرایی سخن میگفت، نیروهای سیاسی در جهت واگرایی و تفرقه حرکت میکردند.
با تمام این احوال و ناملایمات، او به راهی که باور داشت، ادامه داد و هرگز ناامید نشد. آنهم در حالی که اقامتاش در خارج از کشور، بر خلاف دیدارها و سفرهای خارجی که در مقام ولیعهد رسمی داشت، پایانناپذیر به نظر میرسید. و دیگر، درباریان خوشرو یا امکانات راحت سفر نیز وجود نداشت. تنها عامل تداوم این ماموریت، عشق او به کشور و فداکاری عمیق نسبت به مردماش بود. سلاح او در مقابل سیلی از حملات و تهدیدهای بیپایان فقط اندیشه و قلماش بود، و اینکه بتواند آن حملات و تهدیدها را به فرصتی برای یادگیری درسهایی تازه تبدیل کند.
این مسیر در عین حال، مملو از زیانهای شخصی بیپایان بود. دوستانی که یک عمر در کنارش بودند به او پشت کردند، و برخی معتمدان، خیانت کردند. از دست دادن خواهر و برادر عزیز میتوانست قویترین شخص را از پای در بیاورد، و همه اینها در کشوری غریب رخ میداد که به گفته شاعر: «این خانه قشنگ است، ولی خانه من نیست».
شاهزاده رضا پهلوی اخیرا در مرحلهی تازهای از مبارزهاش برای آزادی و برپایی یک دموکراسی سکولار در ایران، مستقیم و مفصل با ملت سخن گفت. او این مرحله تازه را پس از آن آغاز کرد که رژیم در آبان ۹۸ بیش از ۱۵۰۰ نفر از معترضان را به قتل رساند، و چندی بعد در دیماه، یک هواپیمای مسافربری را ساقط کرد. در نتیجهی این اتفاقات کمسابقه، اکثر مردم ایران بالاخره متقاعد شدند که در مورد گزینه دیگری به غیر از جمهوری اسلامی بطور جدی فکر کنند.
او در این سخنرانی از یک پیمان نوین سخن گفت. هرچند مخالفانش باز تلاش کردند بگویند حرف تازهای در این پیمان نبود؛ اما عده زیادی از طیفهای مختلف سیاسی از آن استقبال کردند و این پیمان مردم ایران را نیز به وجد آورد. شاید بتوان گفت که پیمان نوین، مجموعهای از مهمترین درسهاییست که شاهزاده در این سفر طولانی آموخته، و چون از دل برآمده، بر دل مردم نشسته است.
پیمان نوین، عهدی بین شاهزاده و مردم نیست، بلکه بین تمامی مردم از جمله با خود اوست. پیامی به مردم در روزگاری که انگیزهی «مرهم سریع» هر روز قویتر میشود، و جمهوری اسلامی بیش از پیش، بدبختی به بار میآورد. بذر نظریههای دموکراتیک برای فردای ایران باید کاشته، ترویج و پرورش داده شود. زمان سقوط یک رژیم دیکتاتوری، بهترین زمان برای بنیان گذاشتن شالودهای بر پایه اندیشههای لیبرال و دموکراتیک است.
در این زمان که بسیاری از افراد محتاج نان شبشان هستند، شاهزاده رضا پهلوی به ایرانیان یادآور شده که همین نان هم بدون دموکراسی دوامی نخواهد داشت. او در جواب افرادی که بر مصلحت و شتاب در مقابل اصول، سخن میگویند، و معتقدند ایران آماده دموکراسی نیست، ایرانیان قادر نیستند بر خود حکومت کنند، و فقط یک شخص قدرتمند میتواند کشور را بسازد، با قاطعیت میگوید: خیر؛ ایرانیان مستحق دموکراسیاند و حتما قادرند آن را پیاده کنند. او سالهاست که اصولش را فدای محبوبیت عمومی نکرده است.
شاهزاده در سخنان خود منتقدانش را با این پرسش به چالش میکشد: «شما ممکن است با پیامرسان مشکل داشته باشید، ولی اشکال خود پیام چیست؟!» و اتفاقا در این مورد، نقطهی عطف، همان ترکیب پیامرسان و پیام است. مردی که چشم میلیونها ایرانی به اوست میگوید: «من آمادهی ایفای نقش خود هستم؛ آیا شما هم آماده ایفای نقش خود هستید؟ ما باید این کار را با هم انجام بدهیم.»
دیدگاه شاهزاده رضا پهلوی بر اساس آموزهها و تجربههای ۶۰ سالهاش شکل گرفته و در عین حال، نمایانگر یک الگوی تاریخیست که امروز با عنوان پهلویسم در ایران شناخته میشود. ارزشهای او مترقی، آیندهنگر و مدرن هستند که شباهت بسیاری به افکار پدر و پدربزرگش دارد؛ دو پهلوی که مردم حالا میگویند «از زمان خود جلوتر بودند».
چالشی که ایرانیان، امروز با آن روبرو هستند، از دست ندادن این موقعیت است. آنها باید همین حالا عمل کنند تا پنجاه سال دیگر مجبور به تکرار افسوس امروزشان نشوند که «پهلوی از زمان خود جلوتر بود…» ایرانیان باید از این فرصت تاریخی استفاده کنند. موضوع اینبار فقط مربوط به پیامرسان نیست و اصل پیام از آن مهمتر است. آنها باید متحد بشوند، اختلافات خود را کنار بگذارند، و تصمیم بگیرند که برای آزادی ایران حاضر به چه کاری هستند. اکنون نوبت ماست.
میتوان تصور کرد که این پیامرسانِ خاص، در روز تولد شصت سالگی خود، هدیهای را که همسفرانش در این سفر طولانی به او پیشکش میکنند از هر چیز دیگری بیشتر دوست خواهد داشت.
*کامران خوانسارینیا دبیر سیاستگذاری «اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران» (نوفدی) یک سازمان غیرانتفایی و فراحزبی در واشنگتن دیسی است که برای رساندن پیام آزادیخواهانه مردم ایران به جهان و به ویژه کشورهای غربی فعالیت میکند. او دانشآموختهی دانشگاه هاروارد است.
با بودن ملایان کذاب و ایدولوژی مذهب اسلام تشیع اثنی حشری آدمخوار در ایران ، دموکراتی پا نخواهد گرفت.
نخست باید ملایان در ایران خلع لباس شوند ( این لباس اجنبی سمبل تبعیض و ستمگری است). دو دیگر اینکه ادیان و عقاید دینی بصورت امر خصوصی در جامعه شناخته شده شوند و هیچگونه دخالتی در اداره امور جامعه و فرهنگ نداشته باشند.
سیستم آموزشی و رسانه ها در جامعه باید بر اساس اصول انسانی و دموکراسی و حقوق بشر پایه گزاری شود.
پس نخست ملایان را خلع ید کنیم…و در این راه رعایت اصول دموکراسی ضروری نیست چرا که این جماعت غاصب جانوران آدمخوارند!
درود بر شما
ایران و ایرانی باید فراموش نکند که رضا شاه بزرگ حکومت را از چه کسی و چه دودمانی تحویل گرفت او در عصری ضهور کرد که گرسنگی و تیفوس بر جامه حاکم بود و اکثر مردم رعیت بودن
او کشور را از فروپاشی نجات داد ،عشق به میهن در او و فرزندنش محمد رضا شاه چیزی نیست که بتوان ان را انکارکرد
اکنون هم تنها الترناتیوی که بتواند ما و میهنمان را نجات دهد فرزند برومند و ایرانیارش شاهژاده عزیز است
بتده به جرم عشق به این خواندان مجازات شدم و زندان هم رفتم اما با تمام وجود به پادشاهی پارلمانی اغتقاد دارم
حا
جاوید و بلند اوازه باد نام کهن دیارمان ایران
بر افراشته باد پرچم زیبای شیر خورشید نشانمان
ذر
درود و درودها بر خواندان ایران ساز پهلوی
Zende bad Shahzade. Mardom begonbid ke mamlekat darad az bin miravad Ta ki mikhahid montazar bashid kesidigar biad va ham chi ra faraham kond. Digar bast ast. In hame javanan ra koshtan
بنظرم، تسری شیعه ایسم و مقدمات کودتاگونه شورش ۵۷ به کل ملت ایران صحیح نمی باشد، آنچه مسلم است بدلیل رویکرد حداکثری در تمرکز گرایی شدید سیاسی و فرهنگی، که شاید ناشی از برخی ملاحضات امنیتی – نظامی دوران جنگ سرد بود، بخش اعظم ایرانیان اصیل که بصورت تحقیر آمیز به آنان گروههای اتنیکی گفته می شود، از مداخله در حیات سیاسی ایران دور ماندند در حالیکه بیشترین اقبال به خاندان پهلوی و پهلویسم در آن مناطق بود،
در حالیکه مناطق هلال شیعه در حاشیه کویر که سکونتگاه اصلی طبقه الیت و طبقه بورژوازی شیعه اثنی عشری هستند ( بویژه تهران) و به بعلت اقتصاد نفتی و تمرکز گرایی سیاسی ، بسیار فربه وگستاخ شده بودند، مهمترین کانونهای پهلوی ستیزی بودند و موثرترین مخالفتها و سنگ اندازیها در برابر اصلاحات و سیاستهای توسعه محور از سوی آنان بود.
اگر اصطلاح پشت کردن و شاید خیانت درست باشد، علت آن ایدئولوزیک بود و نه یک اشتباه تاریخی. این طبقات در همراهی با سنتگرایان و شیعه ایسستهای واپسگرا و روشنفکران شیعه اثنی عشری ( از چپ تا راست) بدنبال برقراری خلافت شیعه بودند.
بافی آحاد ملت، در مناطق حاشیه ایی بدلیل فقدان قدرت اجتماعی و سیاسی و عدم نمایندگی در مرکز، نتوانستند در مقابل این جنگ طبقاتی یکطرفه مقاومت کنند و به اکثریتی خاموش تبدیل شدند.انفعال آنان در نتیجه رویگردانی از پهلویسم نبود، بلکه بعلت عدم قدرت سیاسی بود.
بعنوان یک مثال، این نکته اهمیت دارد که در دوران اوج قدرت پهلوی، هر چه از مرکز بطرف حاشیه میرفتیم اقبال مردمی صادقانه به پهلویسم قویتر و بیشتر میشد و برعکس هرچه به مرکز نزدیکتر بشدیم، مخالفت های ایدو ئولوژیک با پهلویسم بیشتر و ناجوانمردانه تر می گردید.
طنز روزگار آنکه اگر نظر مثبت یک کرد،گیلک، مازن، لر ، آذری و عرب را در آن دوران با مخالفتهای بیمارگونه الیت و بورژوازی شیعه اثنی عشری در تهران که از بیشترین رانت برخوردار بودند، مقایسه شود، حقایق تلخ آشکار خواهد شد.
تشیع اثنی عشری و شیعه ایسم فقط در بخش الیت و بورژوازی شهری و بویژه تهران نفوذ داشت که سرانجام توانستند ضربه کاری را به ایران و پهلویسم بزنند و پس از چهار دهه کماکان بر انتخاب خود پایبند هستند.
خلاصه اینکه شیعیان اثنی عشری در مرکز برای آرمانهای خود به پهلویسم و ایران خیانت کردند و دیگر آحاد ملت نتوانستند کاری از پیش ببرند
این نکته نیز شایان توجه است که علی رغم خیانت طبقات الیت وبورژوازی شیعه اثنی عشری مرکز نشین به کلیت ایران، نمایندگان درون مرزی و برون مرزی آنان ، چه استمرار طلب و چه شبه اپوزیسیون، وقیحانه و بی شرمانه دیگر آحاد ملت ایران را با عنوان گروههای اتنیکی به تجزیه طلبی متهم می کنند و در حالیکه کشور را به لجن وعفونت وکثافت و مدفوع و نجاست خلافت شیعه آغشته کردند ، دو قورت و نیم هم از دیگر مردم ایران طلبکارند.
اما واقعیت این است که در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران، همین گروههای به اصطلاح اتنیکی بودند که از/برای این مرز و بوم پاسداری وجانفشانی کردند.
به هر روی باید، برای جلوگیری از خیانتهای مستمر شیعیان اثنی عشری مقیم ایران در آینده فکری اساسی شود. اگر واقعا مفهوم میهن در عقاید الهی آنان جایی ندارد، بروند به سرزمینهای اصلی خود در عتبات عالیات و یا دره بقاع وبعلبک و در نزد هم نژادان وهمکیشان خود خوش باشند و از خودشان تشیع اثنی عشری صادر کنند.
سلام
اگرمیخواهی کاری کنی زودتر.
ملت دیگرتوان تآمین خانواده راندارندوازبیم گرسنگی مانده اند.
اگرچه میدانم قدرتهااین بلارابرسرایران آوردندوقطعآبه شماهم اجازه نخواهندداد.
عسگر آقا
از این شرایط خیلی راضی هستی که
یک تنه میدان دار نوشتن پیام در این سایت شده ای و مخالفان خودت را از میدان بدر کرده ای ؟
شاهزاده با داشتن امثال شما دیگر به …….
در مورد این میگن ها … و یکی میگفت ها ,,,, این شایعه به وسیله خانهای قاجار بر سر زبانها بود که رضا شاه زمین های مردم را به نام خودش کرد . این مردم هیچگاه از خود سؤال نکردند که مردم ایران که رعیت نامیده میشدند هیچگاه صاحب زمین نبودند که رضا شاه تصاحب کند بلکه مانند برده برای خانهای قاجار باید کار و کشوارزی میکردند معترضان به این نوشته میتوانند از ده یا شهرستان خود نام ببرند تا بنده مکتوب برایشان ثابت کنم که جای مورد نظر مال کدام خان قاجاری بوده . در پایان هرچند تکراری ولی بخش های از سخنان آشپز دکتر مصدق یکی از خانهای زمیندار متمول قاجار ی را میاورم که البته اول این شورش برای بزرگ جلوه دادن این خان قاجاری چاپ شده بود بقیه ده ها و زمین ها هم مکتوب موجود است :
تک روستا: من ۷۲ سال دارم ولی آرزوی خیلی چیزها را دارم. حدود ۱۴-۱۵ سال داشتم که کودتا شده بود و دکتر مصدق آمده بودند احمدآباد. اوایل شاگرد آشپزی می کردم. ظرف ها را می شستم. غذا سرویس می دادم. بعد از دو سال آشپزیه مستخدمان را شروع کردم. حدود ۱۰۰ خدمتکار در اینجا (احمدآباد) بود. دشت بان، مباشر، معلم و باغبان بود. ما برای اینها هم غذا می پختیم و بنای آشپزخانه هم حی و حاضر هنوز هست. کتابخانه بعدا ساخته شد که به نام خانم معصومه مصدق بود. در ۱۷ سالگی شروع کردم به غذا پختن. آشپز خود دکتر[مصدق] یک تهرانی بود به نام حاج حسن که فوت کردند.
گاهی اوقات کشاورزها به قلعه می آمدند می گفتند گندم به ما کم رسیده و به اندازه کافی گندم نداریم. دکتر دستور می داد دو خروار گندم به این آقا بدهید و سر محصول گندم را پس بگیرید.
خبرنگار: وقتی دکتر به احمدآباد آمد، ده در چه وضعیتی بود؟
تک روستا: اینجا بیابان بود. دکتر که آمد چهار دِه را به نام های قارپوزآباد، حسین آباد، حسن بکول و احمدآباد تقسیم کرد و قلعه را به عنوان محل استقرار خود در احمدآباد ساخت. چون بالاتر از ده های دیگر بود. یخچال را پر می کرد. انبار را پر می کرد.
تک روستا: بله… حدود ۹۵ تا ۱۰۰ خانوار کشاورز آمدند و کشاورزی می کردند. کشاورزی به این صورت بود که دکتر مصدق وسایل شخم را تهیه می کرد. بذر و آب را برای کشاورزان تامین می کرد و کشاورزان بر روی زمین کار می کردند. نصف محصول سهم کشاورز بود و نصف دیگر سهم دکتر[مصدق]. مباشری هم بود که می آمد و بر تقسیم بندی محصول نظارت می کرد.
ای کاش همه بفهمند ای کاش . بخشی از این ملت مسخ شده هستند و اسیر دهان بینی , مکرر میشنویم که میگویند : میگن که,,, یکی میگفت ,,, شنیدم که ,,, ولی هیچ وقت به دنبال اسناد مکتوب نمیروند . این بخش که متاسفانه بسیار زیاد هم هستند در برآوردن ابله ترین موجود تاریخ و کودن ترین آخوند مرتجع قرن یعنی خمینی ابله که بیشترین عکس هایش همراه آفتابه و با آفتابه و درکش از جهان در قرن ۲۰ همان آفتابه و کاربرد آفتابه بود نقش بسیاری داشتند . افرادی مانند من شاهد هستند که این میگن ها چه به روز این ملت آورد , میگن که خمینی به ۷ زبان صحبت میکنه , میگن که برای همدردی با مردم ( دردی که با اعتصاب خود مردم در شرکت نفت به وجود آمد ) شیر نفت بخاری در نوفل لوشاتو را کم کرده ( در فرانسه بخاری نفتی وجود نداره ) میگن از وقتی بچه اش را ساواک کشت ( با مرض قند و به خاطر بلعیدن یک دیس حلوای چرب و شیرین مرد ) همیشه عزادار است و,,,,,, اینها بخشی از سخنان آماده سازی ورود این جانور ضد ایرانی بود که نه تنها در محیط های معمولی مثل سلمانی ها و حمام ها بلکه در محافل خانوادگی و روشنفکری و پای منقلی که جای اکثریت ” روش ان فکران ” ایرانی بود شنیده میشد . امروزه هم ارازل و اوباش رژیم با پشتیبانی توده ای ها و اصلاح طلبان که آنها را را از نظر فکری تغذیه میکنند ( چرا که یک رژیمی اصولا با مقوله ای به نام مغز آشنایی ندارد ) همن میگن ها و یکی میگفت ها را در فضای مجازی به راه انداخته اند تا ملت را فریب دهند , بر آگاهان جامعه است که در مقابل تخریب پهلوی ها و ” پهلویسم ” محکم بایستد و حقآنیت آنها را که ایران سازی و مردم سازی و عشق به میهن است را همه جا فریاد کنند مانند کاری که این نویسنده میهن دوست انجام داده که جای سپاس دارد .
بهترین فرد و با ایمان ترین فرد و با نفوذترین فرد حقوق بشری شاهزاده رضا پهلوی است اگر پایش به ایران باز شود بیشترین رای برای شاهنشاهی را خواهد داشت زنده باد خاندان پهلوی (نام بنده سپاهی سابق خیابان پهلوی ذکر شود تشکر)
همبستگی ملی ما شهروندان ایران هیچگاه در طول تاریخ تمدن بشر از هم نپاشیده و نخواهد پاشید ایران سیمرغ خاکستر نشین است و روزی از خاکستر خویش به پا خواهد خاست و آنروز کسی بر ایران ایرانیار خواهد بود که مردم دوستی درست کردار باشد و طول تاریخ ایران زمین را بداند و همبستگی ملی سیمرغ را باور داشته باشد پس دنیا بداند در کهن دیار ما آدمها میمیرند و خاک میشوند ولی سیمرغ ایران هیچگاه نخواهد مرد و ایران و ایرانی و ایراندوست پاینده تندرست باشند ، حیف است پرواز دوباره سیمرغ را نبینیم و بمیریم به امید آنروز پر سعادت .
به نظر خیل کثیری از جوانان ایرانی تنها گزینه مناسب و مکمل در بر گیرنده تمام اقوام و بخشهای ایران امروز شخص رضا پهلوی هستند
او که بخوبی از دسیسه هایی که برای پدربزرگش و پدر مرحومشان در دوران قبل آگاهی دارند تنها به ایرانی برای همه و آزاد می اندیشد
تواضع و فروتنی ایشان را در تمام بیانیه هایی که دادند میتوان دید و تنها الترناتیوی هستند که تمام گروههای سالم و تاکید میکنم سالم در کنار ایشان صف آرایی کردهاند
مردم ما به وجود ایشان در فردای نکبت و رنج مضاعف ج ا نیاز مبرم دارند
یاریشان کنیم تا خود را سربلند و آزاد ببنیم
در پاراگراف دوم، “…. همان کشوری که به او پشت کرده بود، و مردماش عکسهای او را در خیابانها سوزانده بودند.” به شاهزاده بر نمیگردد. ایشان در آن موقع در ایران نبودند و مردم بایشان پشت نکردند و عکسی از ایشان سوخته نشد!
با درود بسیار
بهرام بهرامیان
همانی که شما اشاره کردید:
پیمان نوین مثل توپ در اجتماعات و گفتمان های ایرانی داخل و خارج ترکید!
این چارچوبی بوده است مثل یک روزنه در تاریکی های چه باید کرد اذهان عمومی ایرانیان
و ۱% نا گفته های “بگو” ها را در قالب سنجیده با امضای زبان
شاهزاده پیمان را به ملت پیشکش کرد.
بجا بود که یک در صد آن چارچوب است.
که آن ۹۹% فرصت بیابد که خویش را و آرزو و امید های خویش را
در این آینه متبلور کرده و انعکاس بدهد.
انتظار این هم نیست که همه چیز در یک ثانیه اتفاق بیفتد.
و اما اپوزیسیون تنبل
اپوزیسیون خیلی کم کاری کرده است.
در حالیکه استقبال مردمی اینان را از خواب خود محوری آرام دارد بیدار میکند!
استقبال مردمی و دریایی از دامن زدن به “پیمان نوین”
آرام یخ ذهن آن دسته از اپوزوسیون را بیدار میکند
که این هم ضمن اما ها و اگر های وقت هدر ده متاسفانه,
بهتر است حد اقل گفتمان جفت و جور شدن در راه اتحاد را خطا و آزمون کند
این یک پروسه ی است که راهگشای آن شاهزاده بوده است
خود بخش هایی از اخبار مربوط به آن را دنبال میکنم
راستش را بخواهید زمانیکه ویدئو “پیمان نوین” را تماشا میکردم
فکر میکردم اوه پنجاه هزار سال طول میکشه تا مردم بگیرند,
اما الان اعتراف میکنم که در مورد مردم ایران پیش قضاوتی کرده بودم
نگاه کنید مردم چه استقبالی شایان از پیمان نوین کرده اند
به هشتگ های مدام سریالی مردم با پیوست پیمان نوین نگاه کنید
و امان از روزگاری که مردم جلوی اپوزوسیون خود باشند
این است نکته ی این نوشته که اپوزوسیون دارد بیدار میشود
– مردم بیدارند!
دموکراسی دادنی نیست، کسب کردنی است !
ببخشید، چند نفر ایرانی در حال حاظر دموکرات هستند؟ بنیاد و ساخت یک جامعه دموکرات نیاز ضرو ی به انسانهای ” دموکرات ” دارد.
از رفتار و کردار نخبگان و سیاسیون ایرانی با یکدیگر و با جامعه، برای همگان عریان است که تعداد آنان بسیار اندک به نظر می آیند.
چرا که شرط نخست دموکرات بودن آمادگی به دیالوگ با یکدیگر و تحمل نظریات دیگران و بخصوص احترام گذاشتن به ارزش دادن به نظرات و خو استه های اقلیت ها در جامعه می باشد.
خب، ۴۲ سال هر روز یک سازمان و جبهه و چه وچه بنیا ن کردن و بعد از مدتی در هم پاشیدن دنبال کار خود رفتن، چه معنی و مفهومی دارد؟
شاید ما مفهوم دموکراسی نمی فهمیم و فقط پز قنگ می دهیم و یا خیالاتی شده ایم !
پهلوی قصه تازی و بیغوی
سخنگوی از خسرو پهلوی
پاینده بماند ایران
باسپاس فراوان از کامران گرامی و کیهان لندن که حرف دل میلیونها ایرانی را میگوید .ما نیز بر پیمان خود با شاهزاده تا آخرین لحظه زندگی وفادار خواهیم بود یگانه راه رسیدن به آزادی اتحادو همدلی و حمایت بی دریغ از شاهزاده رضاپهلوی است