کوروش زمانی – در سال ۱۷۸۹ قانون اساسی ایالاتمتحده آمریکا به ثبت رسید و در سال ۱۸۳۱ آلکسی دوتوکویل یک اشرافزادهی لیبرال فرانسوی به ایالاتمتحده آمریکا سفر کرد تا به مطالعه درباره روش و نظام اداره زندانها در آمریکا بپردازد که حاصل این سفر دوتوکویل، آغاز دموکراسی در آمریکا بود.
وی معتقد بود بزرگترین خطر برای دموکراسی آمریکا (و بطور کلی هر دموکراسی)، استبداد اکثریت است که در آن بخش قابل توجهی از جامعه، تابع سبک زندگی رایج هستند و در آن دسترسی به دیدگاههای اقلیت و علل نارضایتی بخش کوچک جامعه از میان رفته باشد. درواقع وی اعتقاد داشت که قدرت نامحدود، چه در اختیار یک حاکم مستبد و چه در اختیار یک اکثریت اجتماعی یا سیاسی باشد، در نهایت به فاجعه و نارضایتی خواهد انجامید.
در چهارچوب حاکمیت اکثریتی نظامهای دمکرات، پیشنیاز استقرار دموکراسی، تکوین قوانین محدودکننده قدرت حاکم است که به وسیله آن بتوان از ایجاد یک نظام تکقطبی و حرکت به سوی دیکتاتوری جلوگیری کرد که دوتوکویل هم آن را پیشبینی کرده بود اما لحن و پیام برخی جمهوریخواهان فعلی آمریکا، نشانگر انحرافی فاحش از دیدگاهها و خطوطی است که وی در ۱۸۳۱ ترسیم کرده بود.
این موضوع شاید دموکراسی آمریکا را در کوتاهمدت به شکلی بالقوه وارد بحرانی جدی نکند اما میتواند چهرههای سرشناس حزبی را در مقابل توده گسترده حامیان یک کاندیدای پوپولیست، به خارج از فضای متعارف حزبی و سیاسی بکشاند و فضای اجتماعی را مساعد یک تحول خطرناک کند.
در عین حال، توان مالی بخش خصوصی تودهگرایان با استفاده از ابزار رسانه، یکی از تأثیرگذارترین عوامل در برهم زدن نظم سیاسی و افکار عمومی است. رویدادی که در طول سالهای گذشته به تکرار مشاهدهشده و البته قدمتی طولانی نیز دارد. لازم به توضیح نیست که با ابزار رسانه به آسانی میتوان افکار عمومی را هدایت کرد. میتوان بهسادگی اذهان را از یک نقطه به سوی نقطهای دیگر منحرف کرد و تمرکز را از روی یک موضوع حساس برداشت. میتوان خشم جامعه را برانگیخت و آنان را سوار بر موجی کاذب به سوی مخالفت یا موافقت با یک جریان خاص هدایت کرد. در چنین جریانی، توده مردم فارغ از سطح دانش، از ورزشکاران، کارگران، کشاورزان، دانشجویان و تاجران گرفته تا پزشکان، استادان دانشگاه و کنشگران مدنی در این موج قرار خواهند گرفت. در این شکل از جامعه، بیش از هر زمان دیگری این تودهها هستند که پتانسیل روی کار آوردن پوپولیستها را دارند و بیش از هر زمان دیگری در حال دور شدن از نخبگان سیاسی و حزبیشان هستند.
در حقیقت آنچه دوتوکویل به عنوان یک کاستی در سال ۱۹۸۰ یافته بود، بهوضوح با شرایط فعلی جامعه آمریکا تطابق دارد. درواقع یک نظام لیبرال دموکراسی هرگز نمیتواند تا حد یک مسابقه سیاسی با هر پیامدی و باهدف کسب محبوبیت نزول کند؛ بنابراین یک دموکراسی، زمانی در معرض تهدید قرار خواهد گرفت که ابزارهای بازدارنده در مقابل جریانهای نامتعارف یا نظام حاکم، به هر دلیلی بیتأثیر شده باشند. هرگاه این حفاظ از میان برود، روند افول تدریجی آن دموکراسی نیز آغاز خواهد شد.
در زمانی که ایالاتمتحده آمریکا به ماههای پایانی سال ۲۰۲۰ و رسیدن به موعد انتخابات ریاست جمهوری در سوم نوامبر نزدیک میشد، این کشور پهناور در وضعیت مطلوبی قرار نداشت. شرایط به گونهای پیش میرفت که کارشناسان صاحبنام آمریکایی هم با نگرانی اوضاع را دنبال میکردند و به تهدیدی از درون اشاره داشتند. آغاز جدی این نگرانیها زمانی بود که دونالد ترامپ چند ماه مانده به انتخابات، مسئله امکان تقلب گسترده توسط دموکراتها را پیش کشید و در نشستی دیگر در پاسخ به پرسش یک خبرنگار که از او پرسید، در صورت پیروزی جو بایدن آیا شکست را به صورت مسالمتآمیز میپذیرید، پاسخ داد: «خب، ما باید صبر کنیم و ببینیم چه میشود»!
دقیقاً اینجا نقطه آغازین ایجاد یک آسیب جدی در بدنه سیاست داخلی و دموکراسی آمریکا بود؛ هرچند کاخ سفید پس از این اظهارات اعلام کرد که رئیس جمهور در صورت شکست بطور مسالمتآمیز قدرت را ترک خواهد کرد اما نکته اینجاست که میلیونها آمریکایی جمهوریخواه، پیرو و هوادار رئیس جمهور خود هستند و نه کاخ سفید؛ به همین دلیل، جملات رئیس جمهور تأثیر خود را بر روی هوادارانش گذاشت تا این معرکه همچنان ادامه داشته باشد.
پرسشی که از همان لحظه تا حال، افکار میلیونها نفر در سراسر جهان به ویژه شهروندان آمریکایی را به خود مشغول کرده این است که در صورت عدم پذیرش شکست از سوی دونالد ترامپ چه اتفاقی خواهد افتاد؟
پس از برگزاری انتخابات و اعلام نتایج ابتدایی، برخی از جمهوریخواهان تمام توان خود را به کار بستند تا افکار عمومی را به سمت پیروزی دونالد ترامپ سوق دهند و اینگونه القا کنند که امتیازات الکترال اغلب ایالات به ترامپ رسیده و در کنار آن آرای پستی که غالباً از سوی ایالات و مناطق دموکرات ارسالشده همراه با تقلب خواهد بود؛ اما این تمام ماجرا نیست. درواقع ترامپ تمام عزم خود را جزم کرده است تا با استفاده از قدرت فعلی خود با به چالش کشیدن پایههای دموکراسی، در این روند ایجاد اختلال کند تا به نوعی این رفتارش به یک «کودتا» برای دموکراسی تعبیر شود.
وقتی نام سوء استفاده از قدرت و «کودتا» به میان میآید، این مسئله یادآور میشود که تلاش و پافشاری ترامپ برای جایگزینی یک قاضی جمهوریخواه بجای قاضی تازه درگذشتهی دموکرات دیوان عالی یعنی قاضی روث بادر کینسبرگ در ماههای پایانی دوره ریاست جمهوری وی، دلایلی مهمتر از یک رقابت حزبی داشته و آن این است که در صورت کشیده شدن مناقشه انتخاباتی به این دیوان، کفه کرسیهای قضات دیوان عالی به نفع جمهوریخواهان سنگینتر شود؛ این یک نمونه بارز از سوء استفاده از قدرت و دموکراسی است که در صورت استمرار میتواند آمریکا را از مسیر دموکراتیک خود خارج کرده و به یک دگرگونی تمامعیار منتهی کند.
واقعیت این است که دونالد ترامپ با همراهی جمعی از اطرافیانش، با تصمیمات و سخنان خود جامعه و دموکراسی آمریکا را به نقطه خطرناکی کشانده که به جرأت میتوان گفت که جایگاه این کشور در سطح جهانی نیز در بین همپیمانانش تنزل پیداکرده و ویرانههایی از خود بجای گذاشته که به دشواری میتوان آنها را ترمیم کرد. درواقع قدرت نرم آمریکا که پس از پایان جنگ سرد بر آن تمرکز شده بود تا بتواند این کشور را سرآمد قدرتهای سیاسی و صنعتی جهان معرفی کند، پس از گذشت دههها کارآیی، با روی کار آمدن دولت ترامپ و پیگیری سیاستهای غلط، سلطهجویانه و تهاجمی، با پشت کردن به تعهدات، معاهدات و میثاقهای آن، با عدم پایبندی به حقوق و موازین بینالمللی، به شدت از اعتبار و قدرت آن کاست.
سایه تهدیدی که دونالد ترامپ بر سر ایالاتمتحده آمریکا افکنده، ساخته و پرداخته دشمنان آمریکا و داستانسرایی عدهای نویسنده و روزنامهنگار نیست. این موضوعی است که اغلب کارشناسان و رسانههای داخلی این کشور حتی در مواردی عدهای از سران حزب جمهوریخواه نیز به آن اذعان دارند. بهعنوان مثال، نشریه نیویورکتایمز در مقالهای که از سوی تیم تحریریه خود منتشر کرد میگوید: «او از قدرتِ مقام خود سوء استفاده کرده و مشروعیت مخالفان سیاسیاش را انکار میکند، هنجارهایی که ملت را برای نسلها بهم پیوند داده بود را ویران کرده است. او منافع عمومی را در سوددهی تجارت خود و منافع سیاسیاش گنجانده است. او بیاعتنایی عجیبی نسبت به جانها و آزادی آمریکاییها نشان داده است. او مردی است که لیاقت جایگاه فعلیاش را ندارد.»
آنچه به روشنی میتواند دید این است که گروه بزرگی از رسانهها، منعکسکننده افکار و الفاظ نژادپرستانه و بیگانههراسانه رئیس جمهوری بودند که از بزرگترین قدرت سیاسی و اقتصادی دنیا و مدعی دموکراسی سر برآورده بود. او با آمدنش توازن داخلی و خارجی را بر هم زد و همواره بر مخالفانش تاخت و رسانههای مخالف را جعلی خواند.
ست کلارمن مدیرعامل شرکت باپست، میلیاردر معروف آمریکایی که بارها به کمپینهای انتخاباتی جمهوریخواهان آمریکایی کمک مالی کرده در مصاحبهای ترامپ را تهدیدی برای دموکراسی در آمریکا نامید. کلارمن در اجلاسی که در یکی از شرکتهای سرمایهگذاری آمریکایی برگزار شده بود، حملههای ترامپ به روزنامهنگاران و دادگاههای آمریکا را محکوم کرد و تأکید کرد: «ترامپ به همه اصول دموکراسی، با زیر سوال بردن انتخابات تا فریب دادن مردم و رقیب سیاسیاش، هجوم برده است».
اما آنچه حائز اهمیت است، شکاف عمیقی است که دونالد ترامپ در جامعه آمریکا ایجاد کرده. او برای دستیابی به اهداف بلندمدت خود با ایجاد این تفکر که امکان دستاندازی به آرای مردم و اعمال تقلب گسترده در انتخابات وجود دارد، بخش بزرگی از جامعه آمریکا را فریب داده، آنها را به حزب دموکرات و طرفدارانشان بدبین کرده و همچنین با حمایت از سفیدپوستان در مقابل رنگینپوستان در جایگاهی که او منتخب و رئیس جمهور تمامی آمریکاییان است، به جانبداری پرداخته و به درگیری و خطکشی بین مردم خود دامن زده است.
بنابراین آیا ایجاد دودستگی با پاشیدن بذر تردید و توطئه در جامعه آمریکا و همچنین ترویج نژادپرستی، این کشور را به ورطهی یک فروپاشی داخلی میکشاند؟
آیا دولتهای بعدی آمریکا، توان و اراده کافی برای ترمیم آسیبهای واردشده بر افکار و احساسات شهروندان خود و جلوگیری از تکرار این تهدید را خواهند داشت؟
و پرسش اساسی اینکه چه تضمینی وجود دارد که آسیبهای سیاسی و اجتماعی حاصل از تحرکات مخرب دونالد ترامپ در این ابرکشور، التیام یابد و افکار مسموم القاشده به تودهها در طول دوران چهارساله ریاست جمهوری وی، از اذهان پاک شود تا این کشور شاهد تداوم ژرف شدن این شکاف نباشد؟
فراموش نشود همین ترامپ بود که باعث صلح میان چند کشور عربی منطقه با اسرائیل شد و حقش بود جایزه صلح نوبل را به او می دادند. آثار این صلح در آینده آشکارتر خواهد شد. بله ترامپ نه تنها جنگ طلب نبود بلکه صلح را گسترش داد.
جناب کامران در کامنتش خیلی روشن و منطقی اشاره کردند برخی ها به دلایل شخصی از جمله ویزا و پناهندگی با ترامپ تضاد منافع دارند. اینها اگر آزادی خواه و ایران دوست و مبارز بودند که از کشور متواری نمی شدند بعد بگویند چرا ترامپ ما را قبول نمی کند بریم آمریکا در کنار ساحل اقیانوس آرام آفتاب بگیریم!
اگر جای نویسنده بودم این مقاله را از سایت حذف می کردم. خیلی شیک حرف دل جمهوری اسلامی را زد!
ادامه کامنت…
سپاس از کیهان لندن که دیدگاه این جانب را منتشر کردند و امیدوارم ادامه آن را هم منتشر کنند چرا که بخش دوم به مذاق نویسنده اصلا خوش نیست!
شوربختانه این مقاله بسیار نا منصفانه و از روی کینه و غرض نوشته شده است که جای نقد دارد آنهم در یک گفتمان تخصصی.
متن را که میخوانی گویا یک مقام سپاه پاسداران یا بسیج آنرا نوشته است! یا چپهای کمونیست به قول خودشان ضد کاپیتالیسم و استکبار جهانی!!
تو گویی ترامپ در سیستمی مانند جمهوری اسلامی و فیلتر شورای نگهبان گذشت و رئیس جمهور شد!
در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ترامپ ٧۴ میلیون رای بدست آورد، بیشترین آرایی که یک رئیس جمهور در تاریخ آمریکا در دور دوم بدست آورده است. آیا این ٧۴ میلیون آمریکایی شستشوی مغزی شده بودند؟
ترامپ نه تنها تهدیدی از درون برای آمریکا نبود و نیست بلکه موهبتی بود برای آمریکا و مردم این کشور.
رسانه های عمدتا چپ آمریکا افکار مردم این کشور و جهان را به شکلی که مایل هستند شکل می دهند و ترامپ به درستی آنها را جعلی و فیک نیوز خواند.
غول های رسانه ای و فن آوری به بایدن کمک های میلیارد دلاری کردند در حالیکه بیشتر کمک هایی که کمپین ترامپ دریافت کرد از مردم بود. تبلیغات بایدن به لطف کمک های نجومی غول های فن آوری چندین برابر تبلیغات ترامپ در مدیا بویژه تلویزیون بود.
اجازه بدهید این را هم بگویم که یک عده ای رفتند ترکیه پناهنده شدند که بی درد سر به آمریکا مهاجرت کنند اما در این مسیر شکست خورند و این شکست را به ترامپ نسبت می دهند و نتیجه اش همچین مقاله جمهوری اسلامی پسند است که در کیهان لندن با اعتبار و سابقه خوب پخش میشود. امید است کیهان لندن اعتبار خود را با پخش همچین مقاله هایی از دست ندهد.
با مهر و سپاس و آرزوی پیروزی
جناب نویسنده گرامی،
مقاله شما سوگیری دارد. ترامپ برای آمریکا در عرض چهار سال اقداماتی انجام داد که بایدن در چهل سال حضورش در عرصه سیاسی آمریکا نکرد.
از جنبه اقتصادی آمریکا بیشترین رشد اقتصادی در دوران ترامپ را تجربه کرد. تا پیش از پاندمی کرونا نرخ بیکاری در آمریکا به ۵ درصد رسیده بود.
نرخ بیکاری در میان اقلیت ها از جمله سیاهپوستان و لاتین تبارها به کمترین اندازه رسید. اقدامی بی سابقه در تاریخ آمریکا.
ترامپ سیستم جزایی آمریکا را به سود سیاه پوستان تغییر داد. اما کاملا هریس معاون بایدن زمانی که دادستان در کالیفرنیا بود سیاه پوستان زیادی را زندانی کرد.
وزیر مسکن دولت ترامپ بن کارسن سیاه پوست بود. وزیر آموزش او آسیایی تبار و..
سیاه پوستان و لاتین تبارها دو برابر نسبت به سال ٢٠١۶ به ترامپ در انتخابات امسال رای دادند.
در نظر سنجی گالوپ ۵۴ درصد آمریکایی ها در همین چند ماه گذشته اعلام کرده بودند در وضعیت بهتری قرار دارند تا چهار سال پیش.
آمریکا به گاوی شیر ده تبدیل شده بود که چین و اروپا او را می دوشیدند.ترامپ این روند را متوقف کرد.
ترامپ اعضای ناتو را وادار کرد سهم خود از بودجه ناتو را پرداخت کنند.
اتحادیه اروپا کانادا و مکزیک سالها بود آمریکا را می دوشیدند.
ترامپ پیمان دیگری با این دو کشور امضا کرد که به سود آمریکایی ها و مشاغل آنها باشد.
ترامپ با کنترل مرزهای جنوبی آمریکا باعث امن شدن این کشور و توقف ورود کارتل های مواد مخدر و گروههای تبهکار به آمریکا شد.
ترامپ سیاست آمریکا نخست را دنبال کرد، بر خلاف کشورهایی چون ایران که سیاست سوریه، عراق، لبنان و غزه نخست را دنبال می کند!
سیستم آمریکا به گونه ای است که رئیس جمهور نمی تواند از قدرت سو استفاده کند. به محض اینکه این کار را بکند از او شکایت میشود. همین سیستم به ترامپ اجازه داد دستورات اجرایی را امضا کند و مهاجرت را محدود کند و…
همان سیستمی که به اباما و بایدن اجازه میدهد همچنین کارهایی را دنبال کنند.
در مورد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شواهد زیادی از دست است که مردگان رای داده اند! ناظران جمهوری خواه از اتاق های شمارش آرا در ایالت های کلیدی منع شدند. رای های پستی بی امضا بصورت گسترده دیده شده است. آرای پستی پس از سوم نوامبر دیده شده است. ماشین رای خوان دومینیکن در برخی موارد بصورت اشتباه آرای ترامپ را به بایدن داد. اختلال در شمارش آرا توسط این ماشین دیده شده است. آرای برخی ایالت ها در اسپانیا توسط این ماشین خوانده شد نه در ایالات متحده!
از روزی که ترامپ به کاخ سفید راه یافت تلاش دمکرات ها برای استیضاح او و پخش اخبار جعلی و فیک آغاز شد و چهار سال کامل ادامه داشت.
ترامپ یک میهن دوست بود همانگونه که زنده یاد محمد رضا شاه پهلوی بود.
شما نگران دمکراسی آمریکا نباشید این کشور سیتمی دارد که از دیکتاتوری شخصی جلوگیری می کند.
با روی کار آمدن دمکراتها و جو بایدن خواهید دید چگونه دوباره به تروریسم در منطقه جان بگیرد.
دولت ترامپ ریشه داعش را خشکاند.
ترامپ از معدود رئیس جمهور هایی بود که جنگی را آغاز نکرد بلکه
سربازان آمریکایی را از عراق و افغانستان بیرون کشید.
ترامپ کسی بود که جان بولتون مشاور امنیت ملی را جنگ جو خواند و وی را اخراج کرد وگرنه باید شاهد جنگی ویرانگر در منطقه می بووبم.
ترامپ مردی میهن پرست بود که تاریخ در باره او به مرور زمان داوری خواهد کرد.
درود و بسیار عالی جناب زمانی. به عقیده من حق مطلب رو به روشنی بیان کردید. من واقع حنایت ایرانیا از ترامپ رو درک نمیکنم. این همون فردی هست که داره تر و خشک رو با هم میسوزونه و اصلا نفع مردم ایران براش ملاک نیست. امیدوارم این مردم به زودی اگاه و عاقل بشن.
سیاست دو حزبی در آمریکا دیگر سیاست نیست، قبیلهٔگرایی Tribalism است. آمریکا بشدت به حزب سومی نیاز دارد.
نرخ مشارکت در انتخابات در دموکراسیهای غربی رو به افول است. در دموکراسی اگر رأی شما جو آراء حزب برنده نباشد، تلف شده.
بهترین گزینه انتخابات با نمایندگی متناسب (Proportional Representation) است: ۳۰ درصد از آرأ = ۳۰ درصد از کرسیهای مجلس = ۳۰ درصد از قدرت. فقط با نمایندگی متناسب است که دیکتاتوری دو حزبی و دیکتاتوری اکثریت مداوا میشود.
همچنین، در فردای آزادی ایران، برای تعیین نوع حکومت میبایستی دو رفراندوم برگزار کنیم. یکی در فردای آزادی، و دومی هشت سال بعد، وقتی که شور و هیجان فروکش کرده و نوع حکومت هشت سال در عمل امتحان شده.
من اگر آمریکایی بودم حتماً به ترامپ رأی می دادم، این انتخاب نه فقط شخص ترامپ بلکه تیم همراه اوست که البته دائم درحال تغییرات رو به جلو بوده است تغییرات مثبت هم برای آمریکا و هم برای برخی کشورهای درگیر مسائل منطقه ای. نتایج مثبت پیمان ابراهیم بعداً دیده خواهد شد. آمریکا در حال حاضر به نظر من احتیاج به بازسازی داخلی دارد. سرمایه های مهاجر ازین کشور ایجاد کار در کشورهای دوست نما کرده است و در داخل سبب بی کاری و فقیرتر شدن اقشار پایین شده است.
نظام سیاسی آمریکا راهکارهای حل مناقشات اینچنینی و دایره اختیارات رییسجمهور را معین کرده و رییسجمهور نمیتواند از آن دایره خارج شود. فساد رسانهها و تبانی غولهای مالی آمریکا هم آشکارتر از این است که با لفاظیها قابل توجیه باشد. برای کسانی که به دلایل شخصی، مثل ویزابن و نپذیرفتن پناهنده با ترامپ تضاد منافع دارند باید گفت: شما نگران «دموکراسی» در آمریکا نباشید! طرح دعاوی تخلفات انتخاباتی و رسیدگی در دادگاه هم از لوازم مشروع همان نظام است و تا زمانی که کسی از دایره قانون خارج نشده نمیشود با چماق دموکراسی بر سر خود دموکراسی کوبید.