فیروزه رمضانزاده (+عکس، ویدئو) – آذر محبی تهرانی که با نام هنری «رامش» در ایران شناخته شده است، یکی از بهترین و محبوبترین خوانندههای عصر طلایی موزیک پاپ پیش از انقلاب بود. رامش متولد ۲۲ آبان ۱۳۲۹ در خیابان پاستور تهران، چندی پیش (۸ آذر ۱۳۹۹/ ۲۸ نوامبر ۲۰۲۰) بر اثر ایست قلبی در لسآنجلس درگذشت.
پدرش ناصر محبی تهرانی در گمرک فرودگاه مهرآباد کار میکرد و مادرش اقدس اعتصامی نوه پروین اعتصامی زنی تحصیلکرده، شاعرپیشه و روشنبین بود.
رامش در ۱۷ سالگی قرار بود بنا بر خواستهی پدرش برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی و جراحی مغز به دانشگاه برود اما آشنایی با عطاالله خرم در یک مهمانی و خواندن یک آواز، سرنوشت او را تغییر داد. وی به برنامه «گلها»ی رادیو ایران دعوت شد و نخستین ترانه خود را به نام «پرستو جان» اجرا کرد.
مادرش همیشه مشوق آوازخوانی وی بود ولی به گفته گیتی خواهر رامش، در ماههای نخست که وارد عرصهی هنر و خوانندگی شده بود هر جا که میرفت پدرش او را همراهی میکرد.
https://youtu.be/cLZ2TSRlZI4
مدل موی او که به مدل «رامشی» مشهور شد همان موی آفرو afro یا موی فرفری است که دختران سیاهپوست آمریکایی آن را در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی مد کردند و با آنجلا دیویس از مدافعان حقوق شهروندی سیاهپوستان در آمریکا در ذهنها نقش بست. رامش که هنرمندی سختگیر در تولید سبک و ترانههایش بود همواره به شیوهها و تنظیمهای خاص علاقمند بود. در کارنامه هنری او از جمله آلبومهای «آدمک»، «دریا دریا»، «تهمت»، «داغ داغ» و «سنگسار» ثبت شده است.
رامش پیش از انقلاب ۵۷ در لندن بود و با وقوع انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد. این هنرمند در سال ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ دو ترانه به نامهای «گفتگوی سبز» و «تهرون» اجرا کرد که شعر و آهنگ ترانه « تهرون» را خودش نوشت.
وی پس از۱۶ سال سکوت در سال ۱۳۷۴ آلبوم «جهان سوم» را در آمریکا با همکاری فرید زلاند، اردلان سرفراز، ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری منتشر کرد.
رامش آخرین آلبوم خود را به نام «رومی- معشوق همینجاست» در سال ۱۳۸۱ با همکاری داریوش اقبالی و فرامرز اصلانی عرضه کرد.
کیهان لندن به یاد رامش و برای آشنایی بیشتر با زندگی و فعالیتهای هنری وی با گیتی محبی تهرانی خواهر بزرگتر رامش و سمیرا دخترش گفتگو کرده است.
-خانم محبی، زندهیاد رامش در دوران انقلاب و پس از آن کجا زندگی میکرد؟
-رامش که ما البته او را آذر صدا میکردیم چون در لندن خانه داشت سه چهار ماه در سال برای استراحت و دیدار دوستانش به آنجا میرفت، در دوران انقلاب هم در لندن بود و بعد از انقلاب همانجا ماند.
https://www.youtube.com/watch?v=lHizgx-m2wo
من و مادرم و دو دخترم که از وقوع انقلاب خبر نداشتیم برای دیدن برادرم حوالی اوت ۱۹۷۹ به سانفرانسیسکو آمدیم ولی پدرم همراه خانمی که برای پدر و مادرم کار میکرد در خانهاش در قیطریه ماند. بعد از انقلاب یک شب به خانه پدرم حمله کردند، دست و پایش را بستند، تمام اثاثیه خانهاش را بردند و خانه را ضبط کردند! صبح روز بعد شوهرم که مثل هر روز به پدرم سر میزد دید که خانه خالیست و پدرم دست و پا بسته در یک اتاق قفل شده رها شده. بعدها پسرعمویم به خانه پدرم سر زد و دید که در هریک از اتاقها چند خانوار زندگی میکنند، در استخر هم دیگ و قابلمه انداخته بودند! پسرعموی من میپرسد شما که هستید، که گفتند: «ما از طرف بنیاد مستضعفان اینجا در خانه رامش زندگی میکنیم!» بعدها آنجا را خراب کردند و بجایش یک آپارتمان سی طبقه ساختند و همه طبقاتش را فروختند.
ما هم بعد از انقلاب تصمیم گرفتیم مدتی در سانفرانسیسکو نزد برادرم بمانیم که بعد از مدتی قضیه سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری اتفاق افتاد و ما در آمریکا ماندگار شدیم. همان زمان، رامش هم به آمریکا آمد و به ما ملحق شد.
-آیا رامش در آن سالها فعالیت هنری داشت؟
-در آن دوران احمد مسعود صاحب کاباره تهران به رامش پیشنهاد اجرای برنامه داد. رامش قبول کرد و این همکاری تا دو سال ادامه داشت. چند کنسرت با تعدادی از خوانندگان از جمله دو خواننده زندهیاد مهستی و شادروان فرزین و آقای ستار اجرا کرد و همزمان به برنامههای کاباره تهران هم میرسید.
جالب است که بدانید محمد خردادیان برای اولین بار رقص خود را با برنامه رامش شروع کرد. او پیشنهاد کرد که در کاباره تهران با اجرای رقص او و همسرش جنی، رامش را همراهی کند.
همکاری رامش با کاباره تهران تا ۱۹۸۲ ادامه داشت. آهنگهای قبلی خود را بازخوانی میکرد، البته با تلویزیون جام جم به مدیریت منوچهر بیبیان و همچنین ساسان کمالی هم در سالهای ۸۰ میلادی همکاری کرد.
-همکاری او با دیگر هنرمندان موسیقی پاپ چگونه بود؟
-رامش از واشنگتن دیسی تا تگزاس و در بیشتر نقاط آمریکا کنسرت برگزار میکرد و با خوانندههای مختلف از جمله ستار، شهرام شبپره و شهره و جمیله در رفت و آمد بود. در سالهای ۷۹ تا ۸۲ با داریوش، ستار و خانم جمیله مرتب کنسرت داشتند؛ در کاباره تهران هم با آقای شهرام شبپره و شماعیزاده آواز میخواند.
-گویا رامش و فریدون فرخزاد هم ارتباط نزدیکی با هم داشتند.
-بله، رامش آنقدر با فریدون فرخزاد نزدیک بود که تا آخرین لحظه با او تماس داشت. فریدون هم مرتب با او در ارتباط بود؛ چه از آلمان و چه از کشورهای دیگر؛ تا اینکه او را کشتند.
https://www.instagram.com/p/CECaesiAkmU/?utm_source=ig_web_copy_link
-آیا رامش ازدواج هم کرده بود؟
-بله، زمانی که در لندن بود با یک مرد انگلیسی ازدواج کرد که بعداً از هم جدا شدند؛ او هیچوقت بچهدار نشد ولی دو دخترم سمیرا و مهسا را مثل فرزندان خودش دوست داشت و همیشه با او بودند. البته اگر رامش با مردی رابطه داشته بسیار خصوصی بوده و به ما نمیگفت.
-در طول سالهایی که فعالیت هنری نداشت، زندگی خود را چطور تأمین میکرد؟
-پسانداز داشت، یک آپارتمان هم در اسپانیا داشت که وقتی به آمریکا آمد آپارتمان لندن و اسپانیا را اجاره داد. پولی هم با خودش از ایران آورده بود و آن را در چرخش خرید و فروش خانه گذاشته بود ویا اینکه سود پولش را میگرفت.
-نظرش درباره اوضاع ایران چه بود؟
-رامش وطناش را بسیار دوست داشت ولی هیچوقت وارد سیاست نشد. همیشه منتظر فرصتی بود که دوباره به ایران برگردد.
-ولی رامش در جایی دلیل سکوت خود را اعتراض به ممنوع شدن صدای زنان در ایران اعلام کرده بود.
-بله، همیشه میگفت تا زمانی که زنان خواننده در ایران مجبور به سکوت هستند من هم سکوت میکنم و بعد از آخرین کنسرتاش به این سکوت عمل کرد. همیشه امیدوار بود که بتواند یک روز به ایران برگردد؛ میگفت وقتی ایران آزاد شود اگر ۸۰ ساله هم باشم به ایران بر میگردم و برای پشتیبانی از زنان ایران به روی صحنه میروم.
-گفته میشود کنارهگیری داریوش اقبالی در یک اجرای مشترک با زندهیاد رامش در کنسرت شهریور ۱۳۷۵ یکی از دلایل کنارهگیری او از فعالیت هنری بوده.
-در کنسرت شراین ادیتوریوم که اشاره میکنید بلیتها همه به فروش رفته بود، همه آمده بودند، اختلافی بین رامش و داریوش نبود، اختلاف داریوش با کنسرتگذارها بود، رامش هم روی صحنه اعلام کرد حالا که همکارم نیامده من جور ایشان را میکشم و برنامه را به تنهایی بسیار عالی اجرا کرد؛ خودم در آنجا بودم و دیدم. بعد از آن کنسرت، رامش مایل به حفظ حریم خصوصی خود بود و علاقهای به جنجال نداشت. قبل از آن کنسرت هم یکی از اشعار مولانا را با داریوش و فرامرز اصلانی اجرا کرده بود. در همان سالن با ابی، ستار و شهرام شبپره در سال ۱۹۸۸ کنسرت داشت؛ همینطور با مهستی، ستار و فرزین هم یک کنسرت در سال ۱۹۸۷ اجرا کرده بود.
-افسردگی رامش شایعه بود؟
-در سال ۲۰۱۶ که مادرم درگذشت آذر یکسالی گوشهگیر شد چون به مادرم بسیار وابسته بود؛ هر وقت از لندن به اینجا میآمد یک لحظه از مادرمان جدا نمیشد. مادر که درگذشت، آذر همیشه میگفت مادرم نمرده. این حالت بعد از یکسال برطرف شد. او زن بسیار شوخی بود، اهل معاشرت بود و دوستان بسیار خوبی داشت، با هنرمندانی مثل نسرین، ستار و شهرام شبپره و شهره تماس داشت، با گوگوش مرتب تلفنی صحبت میکرد، با حمیرا هم هر روز تلفنی صحبت میکرد.
-موضوع همجنسگرایی هم در مورد رامش مطرح شده…
-این موضوع را تکذیب میکنم. اینها همه شایعه است. کسی که گفته میشود پارتنر ایشان است، نسبت فامیلی بسیار دوری با ما دارد که به عنوان مدیر برنامههای رامش تمام کارهای هنری آذر از برگزاری کنسرت تا طراحی لباس در اختیار او و شوهرش بود. آنها دوستی صمیمی با هم داشتند و همیشه با ما یا آذر بودند.
-چندی پیش ویدئویی به نام رامش در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در سالمندی آواز میخواند…
-خیر، آن خانم یک معلم در ایران است؛ خودش و دخترش هم این موضوع را تکذیب و عذرخواهی کردند. اتفاقا رامش هم بعد از انتشار این ویدئو با او تماس گرفت.
*****
در ادامهی این گفتگو، سمیرا دختر گیتی محبی تهرانی و خواهرزادهی رامش به ما میپیوندد و میگوید: «خالهام موقعی که روی سن نبود دوست داشت همیشه در خانه بخندد، جوک بگوید یا با دوستان باشد؛ هیچوقت عصبانی و جدی نبود، هیچوقت بد دیگران را نمیگفت؛ اگر هم بدگویی کسی را میشنید دوست نداشت بشنود یا به نحوی موضوع صحبت را عوض میکرد.»
سمیرا ادامه میدهد: «خاله من خداباور بود، مادربزرگ ما هم همیشه نماز و دعا میخواند، خاله من مثل مامانم میگفت همه ادیان زیبا هستند، عاشق همه ادیان باشید، خود را مسلمان میدانست، مثل ما، و به ادیان دیگر هم احترام میگذاشت.»
https://youtu.be/XfoOYFc34uY
خواهرزاده رامش اضافه میکند: «در این مدت که خالهام درگذشت، افراد زیادی از ایران به ما خبر دادهاند که خاله به آنها کمکهای مالی کرده بود و ما خبر نداشتیم؛ از پول خرید دوچرخه برای یک پسر بیپول یا پرداخت اجارهخانه و کمک عیدی به خانوادههای فقیر؛ او دست و دلباز بود، اگر کسی از او تقاضای کمک میکرد بدون تأخیر کمک میکرد و به کسی هم نمیگفت.»
سمیرا در پایان با بغض تأکید میکند: «برای خاله آذر بسیار مهم بود که اصل ایرانی خود را از دست ندهیم؛ همیشه به ما میگفت میفهمم در آمریکا بزرگ شدهاید ولی هیچوقت اصالت ایرانی خود را از دست ندهید. به همین دلیل من و خواهرم ایرانی ماندن خود را نگه داشتهایم.»
یاد رامش عزیز را همیشه در خاطر خواهیم داشت
من عاشق صدای مخملی بانو رامش هستم. روحش شاد و یادش گرامی
درود بر شما ، خیلی ممنون از این مصاحبه?????صدای جاودانه رامش عزیز همیشه. ماندنی است. روحش شاد و یادش جاودان???
خیلی ممنون اطلاعات شما از خانم رامش،? ایشان صدای لطیف و دلنشینی داشتن، خیلی ومتاسف هستم که برای یک بار هم که شده نتوانستن برای زنان ایران زمین در خاک ایران بخوانذ ❤️??روحشان شاد و یادشان گرامی ?
نام و یادش تا همیشه در قلب ما به جا می مونه??
روانشان به مینو شاد و آرام باد. امیدوارم اکنون وی و مادر گرامیشان در کنار هم باشند. نرمی و لطافت صدایش بینظیر بود. از وی سپاسگزارم که زیبایی را در این دنیا آفرید و رفت. درود و تسلیت می گویم به خانواده گرامی و زیبای ایشان.
خداوند او را بیامرزد حداقل اینکه نه تنها به کسی بدی نکرد بلکه کار خیر که کمک به دیگران است انجام داده است. خداوند او را رحمت کند
رامش ?
روحش شاد
متاسفم از اینکه در ایران نبود و از دیدنش و شنیدن صدایش محروم بودیم
چقدر خوب که گفت و گو کردید خیلی از سوالاتمان پاسخ داده شد
روحش شاد. بسیار دوستش میداشتم. رامش عزیز پیوسته قابل احترام است.
بانو پروین اعتصامی شعر زیبایی در مورد زنان دارد به نام زن در ایران .زنان در ایران به شکل های مختلف خوار و خفیف و بی بها شدند ، به دلیل یورش تازیان ِ تروریست .فرهنگ و دین تروریستی که میراث تروریست های صدراسلام بود باعث فرومایگی بخشی از مردم ایران شد و این فرومایگی در نظام ِ آدمکش و گروگانگیر و غارتگر خمینی تجلی پیدا کرد .
اسلام باعث فرومایگی و سرافکندگی ما است .ما هم ایمانمان به خدا را داشتیم و هم دین داشتیم و هم یار و یاور هم بودیم ، اما آیات ِ جهنمی مدنی قرآن و زندگی نامه ها و احادیث محمد و علی درب جهنم را به مردم ایران گشود .قاتلان و دزدان و جنایتکاران مدینه النبی و صدراسلام را به هیچ روشی نمی توان جای انسان های مقدس جا زد .هرچقدر هم گنبد طلا برای این جنایتکاران و دزدان و عیاشان بسازند نمی توانند این موجودات ِ ضحاکی را به جای مردان نیک نام و درستکار جا بزنند .
دریغ که هنرمندان عزیزی چون رامش را از دست دادیم و سال ها به جرم هنر و زنانگی و زیبایی ایران را از چنین هنرمندانی محروم کردند و این هنرمندان را در غربت آزار دادند .
حیف هزاران هزار دختران و زنان ایران زمین که با وجود این اسلام و حکومت اسلامی تحت فشار و ستم مضاعف هستند .حیف آن دخترک تالشی که گلویش را پدرِ مسلمانش برید ، یا دخترک کرمانی که پدرش با میلگرد او را کشت و یا آن دخترک زیبای عرب که پسر عموش او را کشت .تمامی این آدمکشان ِ مسلمان به خاطر جنایاتشان نه تنها قصاص نشدند که بعد از چند سال زندان آزاد می شوند .هزاران هزار دختر و زن در ایران اسیر تجاوز و روسپی گری اسلامی (صیغه ) هستند و بسیاری هم اسیر قوانین وحشیانه ی قرآنی و اسلامی .
ای کاش همه ما در هر کجای دنیا که هستیم برای ریشه کنی این درخت ضحاکی هم پیمان شویم و هر روز قدمی هر چند کوچک در این راه برداریم.