به تازگی تغییراتی در مدیریت بخش فارسی صدای آمریکا داده شده که از مدتها پیش درباره آن صحبت و حدس و گمان وجود داشت. صدای آمریکا یکی از رسانههای دولتی فارسیزبان در خارج کشور است که اگرچه پیشینهی مجموعهی آن به میانهی جنگ جهانی دوم در اوایل دهه چهل میلادی بر میگردد اما رادیو فارسی آن در دوران انقلاب و از سال ۱۹۷۹/ ۱۳۵۸ آغاز به کار کرد. صدای آمریکا همچنین از نخستین شبکههای دولتی است که تلویزیون فارسیزبان خود را از سال ۱۹۹۶/۱۳۷۵ به راه انداخت.
ایلان برمن وکیل و معاون ارشد اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در واشنگتن و همچنین مشاور USAGM به برخی پرسشها در این زمینه پاسخ داده است. ایلان برمن تغییرات جدید و مثبت در صدای آمریکا را ممکن میداند و معتقد است این تغییرات میبایست با نیازهای رسانهای روز به ویژه با حقوق و مطالبات نسلهای جوان ایران منطبق باشد.
– اهمیت بخش فارسی صدای آمریکا به عنوان ابزار قدرت نرم در مقابله با مشکلات استراتژیک که جمهوری اسلامی در خاورمیانه میآفریند، به هیچ عنوان قابل انکار نیست. با وجود اهمیت این رسانه، طی ۱۰ سال گذشته شاهد فرسایش تدریجی و ریزش محبوبیت و بینندگان شبکه فارسی صدای آمریکا بودیم حال آنکه قبلا صدای آمریکا جایگاه معتبری بین ایرانیان داخل و خارج داشت. به نظر شما چه عواملی سبب کاهش محبوبیت و مخاطبان این رسانه شد؟
-موارد زیادی را میتوان برشمرد. مدیریت ضعیف و محتوای کماثر و بیرونق از جمله آنهاست. همچنین یک مشکل دیگر نیز وجود دارد که مایلم آن را «گیجی در محتوا» بنامم. روند تولید کنونی برنامهها شامل اخبار، تحلیل و محتوای فرهنگی است که به معنای واقعی کلمه بیتاثیر هستند در حالی که رقبای صدای آمریکا در بازار کاملا میدانند که چه میخواهند و نقشهای واضح و مشخصی برای خود تعریف کردهاند. درواقع عمیقترین مشکل، کمبود آگاهی و شناخت دقیق از موقعیت است. داشتن چنین شناختی نیازمند آن است که مقامات آمریکایی ماموریت و اهداف صدای آمریکا در قبال ایران را بار دیگر ارزیابی کنند و برنامههای این رسانه را منطبق با این اهداف از نو تعریف و تنظیم کنند. درواقع این روند با یک پرسش ساده آغاز میشود: دقیقا چه میخواهیم به مردم ایران بگوییم؟!
– آیا میتوان از این افول رسانهای جلوگیری کرد؟ اگر بله، آیا در کوتاهمدت قابل انجام است؟ دولت جو بایدن چه نقشی میتواند داشته باشد؟ آیا دولت جدید آمریکا در تغییر و تحولی که به نظر میرسد ممکن است در صدای آمریکا روی دهد، متعهد خواهد ماند؟
-قطعا این روند نزولی قابل جلوگیری است ولی طبعا یکشبه رخ نخواهد داد. اصلاح این وضعیت و ارتقای جایگاه صدای آمریکا یک کوشش درازمدت میطلبد و احتمالا چند دولت زمان ببرد! ولی درباره تعهد دولت بایدن به این چرخش، باید منتظر ماند و دید. من امیدوارم که بهبود در شیوههای ارتباطی ایالات متحده با مردم ایران متکی بر یک اولویت فراحزبی در واشنگتن دیسی باشد.
– بسیاری از شخصیتهای محبوب و مشهور تلویزیونی در صدای آمریکا در زمان مدیریت سابق این رسانه به حاشیه رانده شدند. افراد دیگری نیز در وظایفی گمارده شدند که ربطی به تواناییهای حرفهای آنها نداشت. آیا این امید وجود دارد که با روی کار آمدن مدیریت جدید صدای آمریکا این افراد به جایگاه سابق خود و به صدای آمریکا بازگردند؟
-کاملا محتمل است چنین چیزی رخ دهد. همه این موارد بستگی به این دارد که چه کسی به عنوان رییس جدید صدای آمریکا انتخاب شود و نیز تغییرات و اصلاحاتی که در پی آن رخ میدهد چگونه باشد. من بر این باورم که برنامههایی چون «پارازیت» یا «افق» که بسیار تاثیرگذار بودند باید بازگردند و برنامههای تاثیرگذار فعلی همچون «تبلت» یا «شطرنج» نیز باید تقویت شوند. همچنین به نظرم باید آیتمهای جدیدی ایجاد شود که بطور ویژه بر جوانان ایرانی تمرکز کند که به نظرم بخش مهم و تعیینکنندهی مخاطبان در فعالیتهای رسانهای هستند.
– پرسش دیگری نیز در این حوزه وجود دارد که اگر بسیاری از مشکلات کنونی صدای آمریکا و ریزش مخاطبان آن به مدیریت سابق بر میگردد، چرا هیچگاه در برابر مدیریت USAGM به پاسخگویی فرا خوانده نشده؟ آیا مقامات ارشد صدای آمریکا در انجام وظیفه و مسئولیت خود کوتاهی کردهاند؟
-از گذشته یک نوع الگوی مدیریت در صدای آمریکا که توسط مدیر پیشین سرویس و مدیرعامل پیشین BBG که اکنون در قالب USAGM شناخته میشود وجود داشت که همان هم تداوم یافت. این الگوی مدیریتی فضایی را ایجاد کرده بود که در آن اشکالات و کمبودهای مدیریتی در بخش فارسی صدای آمریکا نیز یا جدی گرفته نمیشد و یا به درستی برطرف نمیشد. ولی اکنون خوشبختانه این فضا تغییر کرده است.
– شما چه راههای ابتکاری به USAGM پیشنهاد میکنید تا بتوانند به یک ارزیابی واقعی از سطح محبوبیت صدای آمریکا در داخل و خارج ایالات متحده دست یابند؟ به ویژه آنکه با وجود دیگر شبکههایی که پس از شبکه تلویزیونی صدای آمریکا به وجود آمدند، رقابتها بسیار شدید است.
-این نکتهای بسیار مهم و حیاتی است. تقریبا به روش رایج تبدیل شده که مقامات مربوطه ادعا میکنند که برنامههای معطوف به ایران که در آمریکا تهیه میشوند، در بین ایرانیان تاثیرگذارند. اما شواهد کمی برای تأیید این ادعا وجود دارد. اندازهگیری دقیق میزان واقعی محبوبیت صدای آمریکا در میان ایرانیان باید یکی از اهداف اصلی تصمیمگیران در ایالات متحده باشد. این اطلاعات لازم است تا بتوانیم تعیین کنیم که آیا اساسا تولید برنامههای مربوط و معطوف به ایران به هزینه آن میارزد یا نه!
نکته دیگر نیز اصل رقابت است که اکنون وجود دارد. ناتوانی کنونی صدای آمریکا در به دست آوردن فکر و دل ایرانیان، درواقع شکست در جلب گستردهی مخاطبان، برآمده از کیفیت پایین، شکل و شمایل آماتوری و غیرحرفهای و نیز بیرمق بودن برنامهسازیهاست. این مشکلات زمانی بسیار پر رنگ میشوند که صدای آمریکا را با رقبا مقایسه کنیم. برای اینکه بتوانیم در بازار رقابت به صورت یک رقیب جدی بمانیم باید بر ارزشهای ظاهری و حرفهای و محتوای برنامهها بیفزاییم و کیفیت آنها را ارتقا دهیم. باید در جهت سرمایهگذاری برای تولید برنامههای جذاب که مخاطب را درگیر میکند حرکت کنیم.
*این گفتگو توسط علیرضا کیانی انجام شده و برای انتشار در اختیار کیهان لندن قرار گرفته است.
مشکل صدای آمریکا اینه که همواره در اختیار بخشی از حاکمیت آمریکاست که با جمهوری اسلامی روابط نزدیکی دارد نکته دیگر برمیگردد به این مسئله که بیشترین طرفداران جمهوری اسلامی در آمریکا و کانادا می باشند که شامل آقازاده ها و دزدها و اختلاسگران و مقامات حکومتی فراری از ایران یا کسانی می باشد که مرتب به ایران رفت و امد دارند لذا تلویزیونی که بخاد از یک همچین جامعه ای بیاد بیرون نمی تونه اخبار و برنامه های حقیقی و ناخوشایند برای جمهوری اسلامی پخش کنه
این فدرالیست با مزه که درس «اپوزوسیون» شناسی به خواننده های کیهان لندن میدهد گویا گمان میکند با چنین گروه بندی های بی پایه ومقدمه چینی های طولانی میتواند ادعای خنده دار با جملات دست وپا بریده ای چون : « در گروه پنجم یه گروه دیگه هم هست که اون فدرالیستها هستن و خواهان ایجاد حاکمیتی فدرال برای پایان دادن به غارت داخلی هستن» را به دیگران بقبولاند.
اگر کسی طاقت بیاورد و بی بی سی فارسی را تماشا کند، پس از دو سه دقیقه یا عصبانی می شود و یا دچار حالت تهوع..
متعاقبا، در دل خود ( برای رعایت عفت کلام در حضور خانواده) شروع می کند به شلیک کردن واژه ها و اصطلاحات وعبارات و مفاهیم مربوطه نثار : از ویلیام فاتح و ریچارد شیردل و هنری هشتم و الیزابت های اول و دوم و وینستون چرچیل تا بوریس جانسون و رعنا رحیم پور و کسری ناجی و داریوش کریمی و عنایت فانی ومسعود بهنود و لطفعلی خنجی ( با اینکه مرده) و فرناز قاضی زاده و سیاوش اردلان و نفیسه کوهنورد و صادق صبا ( با اینکه نقل مکان کرده) و عطاالله مهاجرانی و خلاصه کل نژاد آنگلوساسکون و شیعیان اثنی عشری بریتانیایی.
این نشان می دهد که بی بی سی فارسی واقعا بر اعصاب و احساسات تاثیری عمیق وقوی بر جای می گذارد.
اما صدای آمریکا کاملا خنثی است وپس از پنج دقیقه باعث خواب آلودگی می شود و هیچ احساسی را بر نمی انگیزد. حتی بهانه برای شلیک هم نمی دهد. نباشد بهتر است!!!!!
اول بروید زبان پارسی بیاموزید که آنرا درست بنویسید دو دیگر آنکه بفرمایید خود جناب عالی از پس مانده های چه گروهی هستید؟
معمولا اخبار صدای آمریکا ۲۴ ساعت دیرتر از اخبار اروپایی هاست اخبارش بروز نیست
اصولا مخالفای جمهوری اسلامی به چند گروه تقسیم میشن.۱-گروه اول پسمانده های زمان شاهن که بعد از سقوط شاه اکثرا به خارج رفتن و یه تعداد زیادیشون در سکوت زندگی میکنن و یه تعداد کمشون هر از چندگاهی یه مخالفتی اعلام میکنن و اصولا انگیزه چندانی برای کار سیاسی ندارن.این گروه عمدتا دنبال بازگشت سلطنتن.۲-گروه بعدی چپولا هستن که در شکل گیری رژیم نقش داشتن منتها بعد از اینکه خر خمینی از پل گذشت همشونو تار و مار کرد و اون یه عده کمی که موندن در قالب مجاهدین و یه سری کومونیستای پراکنده گوشه کنار دنیا پخشن و مشغول زندگی عادین و هر از چند گاهی یه شوی سیاسی دارن که یاد قدیما بکنن.۳-گروه سوم مخالفای جمهوری اسلامی اسلاح طلبا هستن که این گروه خودشون چند دسته ان.یه سری منتظری چی ان که توشون از سپاهی و ملا بگیر تا اعدام چی و غیره پیدا میشن و دسته دیگه رفسنجانی چیها و خاتمی چیها هستن که داخل اونا هم از اطلاعاتی بگیر تا سپاهی و ملا و غیره هست.این گروه هم مثل چپولا در جنگ قدرت کله شدن و دردشون قدرته و چیز دیگه ای نیست.۴-گروه چهارم مخالفا شارلاتانا هستن که اینا یه سری افراد بی نام و نشان و عجیب و غریبن که بیشتر دنبال پناهندگی و پاس و غیره ان و کل فعالیتهای سیاسیشون بیشتر پوشش رو این مسعله است و زیاد جدی نیستن.۵-و اما گروه اخر که اپوزوسیون واقعی ایرانن و واقعا با نظام دارن مقابله میکنن و این گروه کسی نیستن جز توده های خود مردم ایران شامل دانشجوها و کارگرها و صنوف و فعالین و خبرنگارای داخل و غیره.این گروه اپوزوسیون واقعی ان که دنبلل جنگ قدرت نیستن بلکه دنبال تغییرات بنیادین در کشورن و دانشجوها هدایت کننده های اصلی این گروههان.افرادی مثل زم از این گروهن و حکومت هم اتفاقا بیشترین توان سرکوبشو گذاشته روی این گروهها و عملا با ترور و کشتار حذفشون میکنه.نکته ای که وجود داره اینه که رسانه های خارجی فارسی عمدتا دست چهار گروه اولن که دغدغه شون جنگ قدرته و نه تغییرات واقعی.این چهار گروه اول علاوه بر اینکه گروه پنجم رو سانسور کردن بلکه گفتمان این گروه رو هم میدزدن و سعی دارن خودشونو به عنوان الترناتیو جا بزنن.جالب اینجاست که رابطه بین شاهزاده رضا پهلوی و گروه پنجم فوق العاده قویه و چهار گروه اول سعی میکنن با نزدیکی به شاهزاده رابطه شو با گروه پنجم خراب بکنن.لازم به ذکره که در گروه پنجم یه گروه دیگه هم هست که اون فدرالیستها هستن و خواهان ایجاد حاکمیتی فدرال برای پایان دادن به غارت داخلی هستن که البته شاهزاده هنوز نظرشو راجب اون گروهها نگفته.خلاصه اینکه اپوزوسیون واقعی جمهوری اسلامی توده های مردم ایران هستن که سانسور شدن و نخبگان پس مانده و پس افتاده با سانسور این گروه میخوان حکومت بعدی رو سرقت کنن.اما واقعیت اینه که حکومت بعدی رو خود ملت ایران تشکیل میدن و سرقتی در کار نیست و خوشبختانه ملیونها دکتر و مهندس داخلی وجود دارن که قطعا در اینده کادرهای حکومت جمهوری بعدی خواهند بود و نیازی به اونها نیست.