حزب یا گروه و دسته و در ریشهی لاتینی آن (pars, partis) به معنای «جهت» و «سو» و «جانب» است.
حزب به تشکل سیاسی گفته میشود و پیشینهی آن به اواخر قرن هفدهم میلادی در انگلیس به دو حزب «توریTory » و «ویگ Whig» در پارلمان این کشور میرسد.
چند دهه بعد در پی انقلاب آمریکا در سال ۱۷۷۶ و سپس انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹، قدرت مطلق حکومت از پادشاه به عنوان قدرت زمینی و کلیسا به عنوان قدرت آسمانی، تحول خود را به سوی تشکلهای سیاسی و سیاستمداران آغاز کرد. همزمان با گسترش آموزش همگانی و رشد صنعتی و اقتصادی کشورهای اروپایی در قرن نوزدهم، احزاب سیاسی و تشکلهای صنفی به تدریج به ساز و کار تعیینکننده و تصمیمگیرنده در این جوامع تبدیل شدند.
از قرن بیستم و به ویژه پس از دو جنگ جهانی اول و دوم، در کشورهای مبتنی بر دمکراسی، توزیع و اِعمالِ قدرت، چه در نظام پادشاهی و چه در نظام جمهوری، بدون احزاب ممکن نیست. تا جایی که نظامهای استبدادی و ایدئولوژیک نیز با تشکیل یک یا چند حزب تلاش میکنند خود را متکی بر احزاب و «تحزب» نمایش دهند.
جوامع باز و آزاد، صرف نظر از شکل نظام سیاسی خود، همگی دارای سیستم چند حزبی هستند و قدرت سیاسی در انتخاباتهای دورهای، بین احزابی که بیشترین آرای مردم را به دست بیاورند توزیع میشود.
در ایران اگرچه پیشینهی احزاب به انقلاب مشروطه میرسد اما جز در دورههای کوتاهی در دوران دو پادشاه پهلوی، احزاب از یکسو از قدرت سیاسی و تصمیمگیری مانند ساختارهای سیاسی دمکراتیک برخوردار نبودند و از سوی دیگر در همان دورههای کوتاه نیز به دلایل ایدئولوژیک از جمله چپگرایی و اسلامگرایی به سوء استفاده از قدرت خود میپرداختند.
در جمهوری اسلامی سالهاست که دهها حزب ریز و درشت وجود دارد اما ساختار سیاسی «ولایت مطلقه فقیه» که خود را نماینده «الله» بر زمین میداند از آنها به عنوان ابزار استفاده میکند. اگرچه قدرت سیاسی بطور گردشی و بر اساس آرای مردم نه در دست احزاب بلکه در دست ولی فقیه و گروههای مافیایی وفادار به اوست، اما این احزاب از مواهب اقتصادی دستگاه ولایت فقیه و «سفره انقلاب» برخوردار میشوند.
#فکر_کنیم
سازماندهی و احزاب تنها راه رهایی و آزادی و توسعه و اجتناب از بازتولید استبداد است. دوستان، حزب بسازید؛ حزب سیاسی!