یک استاد اقتصاد «دانشگاه الزهرا» (مدرسه عالى دختران) ضمن انتقاد شدید از حسن روحانى، او را متهم به دستکارى در ارزش دلار کرده و گفته: مسئولان کشور بعد از انقلاب، قانون اساسى را در جوى آب انداختند و به بهانه نداشتن پول شروع کردند به ایجاد یک اقتصاد دلالى و سفتهبازى و امکانات بسیار بزرگى که با بازگشت سرمایهداران مقیم خارج به کشور پیش آمده بود، با فرصت ندادن به آنها از دست رفت و آنها اجازه ندادند آنطور که قرار بود ایران ژاپن اسلامى شود! تا جایى که در دوران ریاست جمهورى رفسنجانى حتى به رسیدن به یک موقعیت اقتصادى شبیه ترکیه و مالزى هم راضى شدیم. اما هرگز به سطح این دو کشور هم نتوانستیم برسیم.
دکتر حسین راغفر که در دوران نخست وزیر میرحسین موسوى در دوران رهبری آیتالله خمینی و ریاست جمهوری سیدعلی خامنهای، مشاور اقتصادى موسوی بود ادامه داده: اقتصاد فرض اصلى و اساس نظریههاى اقتصادى حاکمیت قانون است. اما وقتى در کشور قانون حکمفرما باشد. در شرایطى که بعد از جنگ با عراق، اقتصاد و سرمایهدارى رفاقتى را رایج کردند و پول را به جیب رفقا و بستگان خود ریختند، وضعى را که اکنون شاهد آن هستیم پیش آمد و خلاصه همه چیز به تدریج در اختیار اقوام و دوستانشان قرار گرفت.
او افزوده: یکى از دست اندرکاران حکومت مىگوید کسانى که بعد از جنگ با عراق بر کشور حاکم شدند، یک جاده از شمال ایران به جنوب و جادهاى نیز از غرب به شرق کشور کشیدند و یک شبه زمینهاى اطراف این جادهها به شدت گران شد که مى توان این کارها را با اقتصاد تجارتى شبیه اقتصاد دوران قاجاریه مقایسه کرد.
راغفر ادامه داده: در ایام جنگ با عراق بسیارى از سرمایههاى کشور نابود شد. اما تعداد زیادى موسسات اقتصادى براى تامین نیازهاى جامعه شروع به کار کردند. در پایان جنگ درهاى اقتصاد کشور به روى جهان باز شد که ورشکستگى سرمایهگذارىهاى کوچک را به دنبال داشت و علت آنکه ما از کره جنوبی و حتى ترکیه بسیار عقبتر هستیم این است که غربىها در طول جنگ با عراق، پشتیبان صدام حسین بودند. البته سوال مردم همیشه این بوده که آیا لازم بود در این چهل سال همواره با آمریکا درگیر باشیم؟ مردم حتى مىگویند بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا هم کار بسیار غلطى بود و آمریکایىها بعد از اینهمه سال هنوز در فکر تلافى و انتقام هستند و من قطعا با آمریکایىها از این بابت همدل هستم.
وى تأکید کرده: اصولا جمهورى اسلامى فضاى ضدآمریکایى را در دنیا به راه انداخت. در حالی که اگر مىتوانستیم منطقى با جهان روبرو شویم، اکنون مىتوانستیم در وضعیت دیگرى باشیم. به هر حال فرصتهاى فراوانى در سالهاى اول انقلاب وجود داشت که نتوانستیم از آنها استفاده کنیم. در هر حال اگر حالا هم نقش شاه در قبل از انقلاب را در منطقه ایفا کنیم، مى توانیم به شرایط آنروزها باز گردیم. اما غربىها نمىخواهند یک ایران مستقل از نظر اقتصادى در منطقه قد علم کند.
راغفر اضافه کرده: در حال حاضر ملت ایران گرسنه است و پانزده درصد از مردم کشور نیز بیسواد مطلق هستند و در چنین اوضاع و احوالى، در بعضى نقاط مملکت، مردم حتى فرزند خود را مىفروشند. و اما چه کسانى این «پنتهاوس»هاى بسیار گرانقیمت را در ایران مىسازند؟ و چه کسانى آنها را مىخرند؟!
او ادامه داده: از سال ١٣۵٨ تا کنون ایران زیر شدیدترین تحریمها قرار داشته است. در جنگ با عراق، کشورهاى سرمایهدارى دنیا پشت سر صدام حسین ایستاده بودند. در سالهاى پس از جنگ هم فردگرایى بسیار مبتذلى در ایران شروع شد و بسترهایى فراهم گردید که نفوذ خارجى مىتواند در آن اثر بگذارد. مسیر پس از جنگ نیز ما را به سمت و سوى سوریه و لیبى پیش برد.
راغفر افزود: پس از انقلاب تعداد قابل توجهى از مغزها، متخصصین و صاحبان سرمایه، ایران را ترک کردند. سپس تغییر ایدئولوژى جمهورى اسلامى و فراموش نمودن طبقه فقیر و حمایت و طرفگیرى از صاحبان سرمایه وضع کشور را به گونهاى رقم زد که همانها کنترل اقـصاد را به دست گرفتند.
دکتر راغفر که این طور حرف بزنه باید از خودمان بپرسیم که چه خبره!
تاریخ روابط ایران و آمریکا را می توان به دو بخش تقسیم کرد : قبل از انقلاب و بعد از انقلاب .قبل از انقلاب روابط با آمریکا بطورکلی خوب بود بجز واقعه کودتای ۲۸ مرداد که آمریکا به تحریک انگلیس در آن مشارکت کرد علیرغم اینکه نفع چندانی در این قضیه نداشت ولی روابط بعد از انقلاب بسیار بد و پر زد وخورد بود که جمهوری اسلامی با اشغال سفارت آمریکا آن را کلید زد و به سلسله برخوردهای بد و خونین منجر شد بهانه جمهوری اسلامی دخالتهای آمریکا در قبل از انقلاب در ایران بود ولی این صرفا یک بهانه است چون اگر چنین بود دخالتهای روسیه و انگلستان نیز می بایست به قطع رابطه با این کشورها منجر میشد .دشمنی با آمریکا ناشی از ایدلوژی اسلامی-عربی-مارکسیستی رژیم ایران بود و ناشی از درگیری امریکا و اسراییل با کشورهای عرب و مارکسیست منطقه بود نه ایدلوژی ملی گرایی ایرانی چون جمهوری اسلامی مطلقا علاقه ای به فرهنگ و تمدن ایران نداشته و به دنبال جایگزینی ان با تمدن انقلابی-اسلامی می باشد
بالاخره ما از خواندن این مقاله و گفتار استاد معقول و منقول و منگول باید به چه نتیجه ای میرسیدیم که ایشان انرا برای اولین بار بیان کرده اند؟!!!
اگر از رانت و خط فقر و پانزده درصد بیسواد مطلق حرفی میزند که این تازه نیست و اظهر من الشمس است بقول مولانا
اگر از سیاست خارجی و نحوه برخورد با مردم توسط جیم الف هم میگوید که حالا چه اتفاقی برای اقتصاد باید بیفتد که نیفتاده!
ژست روشنفکری گرفتن و طبل را با صدای هر چه بلندتر با آدرس غلط دادن کوبیدن نه دردی از مردم میکاهد و نه بر فرزانگی ایشان دلالتی دارد
واقعیت همانا سرنوشت مردم ما در دست ولایت مطلقه خبیث و اعوان و انصار او بیش نیست. فردی که نه سیاست میداند و نه اقتصاد حق دخالت و تصمیم گیری برای ما را نداشته و ندارد
شما هم به کرسی استادی تان برگردید و مثل باقی چماقداران فوکل کراواتی امثال زشت کلام بقول مولوی سر در اخورتان کنید تا خاطرتان مکدر نگردد
درود بر ایران و ایرانی