تباهی دیگر در جمهوری اسلامی: رفتگری قهرمان ۲۰ ساله‌ی کشتی آسیا

- محمد حسینوند: آیا شأن یک ورزشکاری که برای تیم ملی افتخارآفرینی کرده، این است که با او اینطور برخورد شود و این حرف را به من بزنند که اگر خوب زباله‌ها را جمع کنی صد هزار تومان بیشتر حقوق می‌گیری؟!

دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ برابر با ۲۲ فوریه ۲۰۲۱


محمد حسینوند قهرمان کشتی آسیا به دلیل مشکلات مالی و پیدا نکردن شغل مناسب به عنوان رفتگر شهرداری دزفول استخدام شده است.

محمد حسینوند، قهرمان کشتی نوجوانان آسیا، بانکوک، ۲۰۱۷

محمد حسینوند که ۲۰ سن دارد، از ۲ سال پیش در پی مشکلات مالی جویای کار بوده اما فدراسیون کشتی برای او که مدال قهرمانی آسیا را دارد، کاری انجام نداده و تلاش‌هایش برای یافتن شغل بی‌نتیجه ماند. او به تازگی به عنوان رفتگر در شهرداری دزفول مشغول به کار شده است.

محمد حسینوند دارنده ۲ مدال طلای قهرمانی کشتی فرنگی آسیا است و سابقه حضور در چندین رقابت ملی و بین‌المللی را دارد.

این قهرمان جوان در گفتگو با خبرگزاری ایسنا گفته که «دو سال به هر دری زدم و از هر مسئولی در خوزستان خواستم حداقل شغلی برایم مهیا کنند تا بتوانم هم از پس هزینه های ورزش حرفه‌ای بربیایم و هم حداقل برای خودم آینده‌ای داشته باشم. متاسفانه هر مسئولی قول داد، برخی از مسئولان ورزش شهرمان هم انصافا پیگیری کردند اما هیچ مسئولی حاضر نشد به من شغل بدهد، در این مدت آنقدر به ادارات و سازمان های مختلف رفتم که همه من را می‌شناختند و وقتی باز هم برای گرفتن شغل مراجعه می‌کردم می‌گفتند باز هم پیدایت شد؟»

محمد حسینوند همچنین فرزند یکی از جانبازان و اُسرای جنگ ایران و عراق است: «پدرم جانباز ۲۵ درصد جنگ تحمیلی است و ۲ سال و نیم در اسارت بوده اما چندین مرتبه به همراه پدرم به بنیاد جانبازان هم رفتیم تا شغلی به من بدهند که متاسفانه هیچ کاری نکردند. من ۴ خواهر و برادر دارم که آن ها هم با وجود داشتن تحصیلات دانشگاهی همه بیکار هستند، به آن ها گفتیم حداقل به من شعلی بدهند اما فایده ای نداشت.»

این ورزشکار جوان که مدال طلای کشتی نوجوانان آسیا در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷، درباره شرایط شغلش در شهرداری دزفول گفت: «حدود یک ماه است از طریق یکی از آشنایان که سفارش کرده بود، در شهرداری دزفول به عنوان رفتگر مشغول به کار شده‌ام، ساعت ۱۰ هر شب کارم را شروع می‌کنم و تا ۴ صبح در خیابان های دزفول زباله‌ها را یا بوسیله فرغون و یا با نایلون‌های بزرگ جمع آوری می‌کنم تا خیابان‌ها تمیز شوند.»

محمد حسینوند این پرسش را مطرح کرده که «آیا شأن یک ورزشکاری که برای تیم ملی افتخارآفرینی کرده، این است که با او اینطور برخورد شود و این حرف را به من بزنند که اگر خوب زباله‌ها را جمع کنی صدهزار تومان بیشتر حقوق می گیری؟» پرسشی که به نظر نمی‌رسد پاسخ به آن برای هیچیک از مسئولین جمهوری اسلامی اصلا اهمیتی داشته باشد.

از سوی دیگر کار شبانه و خواب نامناسب پس از مدتی وضعیت جسمی این کشتی‌گیر جوان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. او حالا هم نمی‌تواند مانند گذشته تمرین کند: «به خاطر این مشکلات مثل سابق نمی‌توانم تمرین کنم اما به هر حال هر فرصتی گیر بیاورم تمرین می‌کنم تا بدنم رها نشود.»

فقر و تن دادن به رفتگری به دلیل مشکلات مالی حالا آینده حرفه‌ای یک سرمایه ورزش کشور را نیز با ابهام روبرو کرده است. او گفته که «با وجودیکه همه حریفانم را در سبک وزن شکست دادم اما آنها به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدند و من دعوت نشدم. سال گذشته در لیگ کشتی پویا دادمرز، سجاد عباسپور، مصیب اکبری و مسلم نادری خادم را بردم، در جام تختی هم رضا خدری مقابل عباسپور پیروز شد و من نیز خدری را ده بر صفر شکست دادم و در نهایت به علت باختی که در نیمه نهایی به پویا ناصرپور داشتم به عنوان سومی جام تختی در شیراز رسیدم. حالا ناصرپور به یک وزن بالاتر رفته اما باز هم با وجودیکه همه رقبایم را در وزن ۵۵ کیلوگرم بردم به تیم ملی دعوت نشدم که واقعا دلیلش را نمی‌دانم.»

او همچنین گفته که «خیلی از دوستان و آشنایان در دزفول از این اتفاق ناراحت هستند اما وقتی هیچ مسئولی در خوزستان حتی یک شغل به من نداد مجبور شدم این کار را انتخاب کنم. خانواده ام تا جاییکه می توانستند از من حمایت کردند اما دیگر روی اینکه در این شرایط بد اقتصادی از پدرم پول توجیبی بگیرم خجالت می کشیدم.»

بی‌توجهی مقامات جمهوری اسلامی به ورزشکالان و فشارهای امنیتی، حرفه‌ای و اقتصادی به آنها طی سالهای گذشته سبب شده تعداد قابل توجهی از ورزشکاران ایران به دیگر کشورها مهاجرت کنند.

پوریا جلالی‌پور، سامان طهماسبی، راحله آسمانی، پریسا فرشیدی، شروین پاکدل، آرش آقایی، وحید سرلک، سام(احسان)رجبی از جمله ورزشکارانی هستند که به دیگر کشورها مهاجرت و با با پرچمی دیگر در مسابقات شرکت می‌کنند. شمار ورزشکارانی که در دهه گذشته به کشورهای دیگر پناهنده یا مهاجرت کردند تا زندگی حرفه‌ای خود را آنجا ادامه دهند بیش از ۵۳ نفر است.

برخی از این ورزشکاران اردوی تیم ملی در کشورهای دیگر را ترک کرده و به ایران بازنگشتند. یکی از فشارهای حرفه‌ای به ورزشکاران ایرانی زیر سایه ایدئولوژی جمهوری اسلامی، مجبور کردن آنها به انصراف از مسابقه با حریف‌های اسرائیلی و یا باخت خودخواسته و اجباری برای این بوده است که در ادامه با حریف اسرائیلی مسابقه ندهند.

در ارتباط با ورزشکاران زن نیز قوانین سختگیرانه در مورد حجاب اجباری و عدم شرکت در مسابقات بین‌المللی در برخی از رشته‌ها از جمله مشکلات آنان است. این در حالیست که اقدام به ممنوع‌الخروج کردن از سوی همسر زنان ورزشکار یا زنان مربی نیز چند سال است که به دغدغه‌های زنان ورزشی اضافه شده است!

همه این فشارها در شرایطی است که بسیاری از ورزشکاران ایرانی، به ویژه در ورزش‌های انفرادی از نظر مالی مورد حمایت فدراسیون‌ها قرار ندارند و با مشکلات اقتصادی زیادی روبرو هستند.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=231640

5 دیدگاه‌

  1. داریوش

    دور نیست روزی که ایرانیان این اشغالهای حکومتی را بروبند توی اشغالدانی تاریخ.
    شاید این قهرمان رفتگری تاریخی بشود! و دستش به اشغالهای حکومتی برسد!

  2. ارش

    رفتگری شرف داره به وطن فروشی ،دست ایو ورزشکارومیبوسم اما ایکاش بعضیا میدیدن

  3. اکبر

    پول مردم ایران میره تو جیبهای تروریستها ولی کشتی گیر قهرمان باید رفتگری بکند؟!
    این چه بی عدالتیست؟! شاید او هم مثل تعداد دیگری از ورزش کاران ترک وطن بکند؟! وطن ما اسیر ملاهاست. باید کشورهایی باشند که او را با کمال میل میپزیرند.

  4. ایرانی_کلیمی

    هر کاری که این کشتی گیر عزیز بکند به تمام حکومتی ها که فقط مفت خور و جنایت کارند شرافت دارد.
    این هم یک نمونه هرج و مرج شدید است. و نمونه این که بالایی ها حکومت نمیتونند بکنند.

  5. كشكساب

    با احترام
    این ، یک اصل نخستین است که ، همه (( ااسیران در اسارتگاه ها ))
    در هر موقعیت زمانى ومکانى ، از یاد نمیبرند که ، توسط دشمنشان ، اسیر شده اند و در صورتِ امکان ، باید از هر موقعیتى ، براى نجات از اسارَت ، استفاده نمایند .
    اگرچه در آن ارودگاه و اسارتخانه ، برنامه هاى سرگرمى و تاتر و سینما و ، ورزش و ، و و و و ، ترتیب داده شده است.
    اما ، اسرا ، همه ذهن ووجود خود را درهنگام دیدن نمایش یاکنسرت وورزش ، به ان صحنه ها نمیدهند و ، از یاد نمیبرند که ، همه آن برنامه ها ، توسط به اسارت گیرندگانشان ، براى کنترل بیشترو بهتر ، ترتیب داده شده است .
    متاسفانه ، من ِ ایرانى ، بیشتر ، محو ورزش میشوم و یا مراسم موسیقى و تاترو و سینما و وو ، که توسط اشغالگران میهنم ، برنامه ریزى شده و اجرا میگردد .
    مثلا ؛/ فوتبال ، در دستان ِ شکنجه گران ِ دهه شصت و عوامل رده بالاى ، حکومت اسلامى میباشد .
    بهمین ترتیب ، مراسمات موسیقى وتاترو سینما و… انقدر جَو گیییر میشوم که ، اصلا بیاد نمى آورم که کشورم اشغال است و من اسیرم.
    از دانشجو وکارمند تا کارگر و دانش آموز .
    وتا زمانیکه آن اصل اول را ، که فوقا اشاره شد ، نصب العین قرار ندهم ، زوال و سقوط ِ ایران و ایرانى تداوم خواهد داشت .
    در هیچ کشورى ، یک قهرمان ِ مدال اور ، در این رتبه ، دوچار این مشکل نخواهد شد .
    (( بجز ایران ِ اشغال شده ))
    و تحت حکومت اسلامى .
    پاینده ایران ، سربلند ایرانى .

Comments are closed.