چندی پیش یک سمینار مجازی با شرکت دکتر نیلوفر فرنودی روانشناس کودک و خانواده و دکتر نازی اکبری در مورد کودکآزاری جنسی برگزار شد. در ارتباط با این معضل با دکتر نازی اکبری گفتگو کردهایم.
-دکتر اکبری، چه آزارهای جنسی کودکان و نوجوانان را تهدید میکند؟
-به عنوان کسی که سالهاست در کار رواندرمانی است متوجه شدم که آزار جنسی کودک یکی از مخربترین ضربههایی است که در زندگی هر شخصی میتواند اتفاق بیفتد. حال چرا میگویم بسیار مهم زیرا یکی از موانع رشد عاطفی، اجتماعی و معنوی انسانهاست. ما انسانها برای رشد و شکوفایی و یافتن ظرفیتهای نهفته خودمان، به یک محیط امن نیاز داریم. .وقتی محیط امن را که قاعدتاً اطرافیان ما مانند پدر و مادر، عمو و خاله برای رشد و ایجاد فضای امن کودک ایجاد میکنند، از وی گرفته شود، یعنی آزار جنسی توسط محارم و افراد نزدیک خانواده اتفاق بیافتد، بچهها با این ذهنیت بزرگ میشوند که دنیا و زندگی محیط ناامنی است و اعتماد خودشان را نسبت به آدمهای دیگر از دست میدهند. ما انسانها دارای یک ساعت درونی هستیم که باید دائم کار کند تا رشد کنیم. حال، کسانی که در کودکی مورد آزار جنسی قرار میگیرند، این ساعت درونی آنها مختل میشود و یا از کار میافتد و رشد معنوی و اجتماعی آنها دچار اختلال میشود.
-دکتر اکبری، چه آزارهای جنسی کودکان و نوجوانان را تهدید میکند؟
-به عنوان کسی که سالهاست در کار رواندرمانی است متوجه شدم که آزار جنسی کودک یکی از مخربترین ضربههایی است که در زندگی هر شخصی میتواند اتفاق بیفتد. حال چرا میگویم بسیار مهم زیرا یکی از موانع رشد عاطفی، اجتماعی و معنوی انسانهاست. ما انسانها برای رشد و شکوفایی و یافتن ظرفیتهای نهفته خودمان، به یک محیط امن نیاز داریم. .وقتی محیط امن را که قاعدتاً اطرافیان ما مانند پدر و مادر، عمو و خاله برای رشد و ایجاد فضای امن کودک ایجاد میکنند، از وی گرفته شود، یعنی آزار جنسی توسط محارم و افراد نزدیک خانواده اتفاق بیافتد، بچهها با این ذهنیت بزرگ میشوند که دنیا و زندگی محیط ناامنی است و اعتماد خودشان را نسبت به آدمهای دیگر از دست میدهند. ما انسانها دارای یک ساعت درونی هستیم که باید دائم کار کند تا رشد کنیم. حال، کسانی که در کودکی مورد آزار جنسی قرار میگیرند، این ساعت درونی آنها مختل میشود و یا از کار میافتد و رشد معنوی و اجتماعی آنها دچار اختلال میشود.
پرسش در مورد انواع آزار جنسی بسیار مهم است. بسیاری از ما نمیدانیم اساساً آزار جنسی چیست! زیرا یک مقدار به واسطه مسائل فرهنگی این پدیده را نمیشناسیم. خیلی از اتفاقات میافتند که راجع به آنها حرف نمیزنیم و یا آنها را کوچک وانمود میکنیم و به این ترتیب تبدیل به نرُم و یک امر معمولی میشوند. کلاً میتوانیم بگوییم هرگونه آزار و استفاده از کودکان که باعث لذت و ارضای جنسی فرد بزرگسال شود، آزار جنسی است. این یک تجربه بسیار هولناک است که منجر به اختلالات ناشی از ضربه روانی میشود.
چند نوع آزار جنسی کودکان داریم که در فرهنگ ما به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته. بسیاری مورد آزار قرار میگیرند و خودشان هم نمیدانند. اینگونه آزارها شامل لمس، بوسیدن تا عمل دخول جنسی میشود. وادار کردن کودک به دیدن رابطه جنسی با بزرگسالان مانند تماشای فیلمهای پورن، اجبار به برهنه کردن کودک و عکسبرداری و فیلمبرداری از بدن او یا نشان دادن افراد برهنه به کودک، شوخی کردن با کودکان با مضامین جنسی، عورتنمایی، خودارضایی در مقابل کودک و خیره شدن به کودک با قصد جنسی و… اینها همه جزو آزارهای جنسی به حساب میآیند. ولی به دلیل اینکه در فرهنگ ما برخی از اینها به عنوان مسائل عادی تلقی میشوند اساساً به آنها به عنوان آزار جنسی نگاه نمیکنیم.
-والدین و یا معلمان چگونه میتوانند اثرات آزار جنسی بر کودک و منشاء آن را تشخیص دهند؟
-باید توجه داشته باشیم که آزاردهندگان جنسی لزوماً ظاهر خاصی ندارند. تمیتوانیم بگوییم که اگر فلانی را با چنین ظاهری دیدی او آزاردهنده جنسی است! و این درواقع خودش یکی از مشکلات این معضل است! زیرا آزاردهندگان جنسی هیچ ویژگی خاصی برای تمایز از دیگران ندارند. از هر قشر، طبقه، فرهنگ، قوم و مذهبی میتوانند باشند. این یک تصور اشتباه است که در میان طبقات تنگدست این اتفاقات بیشتر روی میدهد. افراد تحصیلکرده و متمول و مذهبی- که موارد آن در ایران کم نیست- و یا در واتیکان و کشیشان کاتولیک هم زیاد دیدهایم. چندی پیش افشا شد که معاون اسقف تعداد زیادی از پسربچهها را مورد آزار جنسی قرار داده. پس هیچ چیز ظاهری وجود ندارد که با اتکاء به آن آزاردهندگان جنسی را تشخیص دهیم.
یک آمار هم نشان میدهد که بیش از ۵۰ درصد اینان از محارم یا افراد فامیل هستند. و یا آمار نشان میدهد که حدود ۹۰ درصد آنان از آشنایان خانوادگی هستند. بنابراین بسیار اهمیت دارد که والدین میزان آگاهی خود و بچهشان را بالا ببرند و به یاد داشته باشند که بچهها بسیار آسیبپذیر هستند. متاسفانه در اغلب موارد والدین آگاهی کافی ندارند. اگر والدین از نظر عاطفی و احساسی به بچهها نزدیک باشند تغییرات ناگهانی را در فرزندشان متوجه میشوند. یکی از علائم آن است که بچه ناگهان از رفتن به خانهی یکی از بستگان اکراه دارد و بهانه میآورد. برای والدین آگاه این پرسش پیش میآید که چه اتفاقی افتاده که بچه ناگهان چنین واکنشی نشان میدهد. یکی از مهمترین عوامل خطرآفرین این قضه عدم حساسیت و غفلت والدین است که به هر کسی اعتماد میکنند. یکی از بیماران من خانمی بود که در هفت هشت سالگی مادرش او را برای خرید به بقالی محل میفرستاده که آن بقال دامن او را بالا میزده و اذیتش میکرده و موجب وحشت بچه میشد. او میگفت که من التماس میکردم که مادرم مرا به آنجا نفرستد ولی مادرش فکر میکرد که او تنبلی میکند! او هم میترسیده که این قضیه را مطرح کند. تغییرات ناگهانی میتواند شامل اضطراب، گوشهگیری، انزوا و خجالتی شدن بچهها باشد. یکی از نشانههای دیگر شبادراری بچههاست. حتی این میتواند به رفتارهای خودتخریبی بچهها منجر شود. البته باید توجه داشته باشیم که هر بچهای اگر این علائم را داشته باشد لزوماً به معنای مورد آزار جنسی قرار گرفتن نیست. بنابراین مهم است که والدین به بچهها آموزش جنسی بدهند و به آنها یاد بدهند که بخش خصوص بدن آنها متعلق به آنهاست و کسی اجازه دستدرازی به بدن و اندام وی و حق ورود به حریم خصوصی و تعرض به او را ندارد.
-درباره آزار از سوی محارم لطفا بیشتر توضیح بدهید. معمولاً این افراد آزارگر در خانواده چه کسانی هستند؟
-متاسفانه چنانکه گفتم بیش از ۵۰ درصد موارد آزار جنسی کودکان توسط محارم انجام میشود. من همیشه میگویم که ما یک قالی فرهنگی داریم که هر چیزی را که نمیخواهیم ببینیم زیر آن جارو میکنیم و چون خودمان نمیبینیم فکر میکنیم که وجود خارجی ندارند! در حالی که در اتاقها درمان من و همکارانم شاهدهای زندهای میبینیم که مورد مداوا قرار میگیرند و توسط پدر و برادر، عمو ویا دایی، یعنی محارم، سالها مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. ما تاثیرات این را در بزرگسالی و در روابط و زندگی آنها میبینیم. ولی برای محدودیتهایِ فرهنگی خودمان نمیخواهیم وجود این مشکل را بپذیریم. یک انیمیشن هست که برای بچهها در خارج درست کردهاند با عنوان «بدن من مال من است» که نشان میدهد بچهای میرود خانه عمویش و عمویش به بدن او دست میزند. این بچه بدو بدو میآید و به پدر و مادرش اطلاع میهد و آنها او را برای این کار تشویق میکنند. یعنی درواقع این ویدئو آموزش میدهد که در چنین مواردی نباید سکوت کنی!
در یکی از نسخههای ترجمه شده این ویدئو در جایی که عمو به بدن بچه دست میزند میگویند که این شخص پسر همسایه است! یعنی ما نمیخواهیم بپذیریم که در خانههای ما نیز احتمال دارد چنین اتفاقاتی بیفتد. ولی واقعیت این است که چنین اتفاقی ممکن است روی بدهد و درصد آنها هم متأسفانه پایین نیست. ولی به دلیل محضورات اجتماعی و جلوگیری از آبروریزی نادیده گرفته میشود و به فکر آنها خطور نمیکند که یک پدر، عمو و یا دایی میتواند تعرض به بچهی خانواده بکند.
در مواردی بین مراجعهکنندگان کسانی را داشتهام که مادر میدانسته که پدر این کار را میکند ولی به فرزندش توصیه کرده که حرف نزند تا آبروی خانواده نریزد! یا اینکه مادر میدانسته که برادر این کار را با خواهرش میکند ولی از ترس اینکه اگر پدر بفهمد پسر را خواهد کشت سکوت کرده. اینها از معضلات اجتماعی ماست که با آنها سر و کار داریم ولی چشممان را نسبت به آنها بستهایم.
-آمار و ارقام چه میگویند؟ آیا مردان بیشتر از زنان آزارگر جنسی هستند؟
-آمارها بطور کلی نشان میدهد که ٨۰ تا ۹۰درصد آشنای کودک و بیش از ۵۰ درصد محارم آزار جنسی به کودکان و نوجوانان میرسانند. دیگر اینکه این امر هم برای دختران و هم برای پسران اتفاق میافتد. برای دختران از هر ۶ دختر یک کودک و برای پسران از ٨ نفر یک کودک مورد آزار جنسی قرار میگیرد. زنان هم آزارگران جنسی میشوند که بین ۱۰ الی ۲۰ در صد است ولی بین مردان ٨۰ تا ۹۰ درصد.
در مورد ایران متاسفانه هیچ آمار دقیق و درستی در دست نیست زیرا یا گزارش نمیشود و یا اگر هم بشود بیشتر به مراکز بهداشتی و یا نیروی انتظامی است که ثبت هم نمیشود و یا به دلیل تابو بودن این مسئله نمیتوان آمار دقیق داشت. روشن است که نداشتن آمار دلیل بر نبود آزار جنسی کودکان در کشور نیست.
من مدتی با دانشگاههای ایران در زمینه روانشناسی اجتماعی کار میکردم. ندیدم در مورد آزار جنسی کودکان، بهخصوص توسط محارم، پژوهشی صورت گرفته باشد. دلیل آن ترس قربانیان و ترس از آبروریزی و ناآگاهی والدین و همچنین مسائل شرعی است.
اگر برگردیم به این پرسش که والدین چه باید بکنند، یکی از مهمترین کارها تربیت درست فرزندانشان است. در فرهنگ ما خیلی راحت به بچه میگوییم احترام بگذارد و دست فلانی را ببوس و یا «نه» نگو چون بیتربیتی و نافرمانی است! در حالی که بچه باید یاد بگیرد بتواند «نه» بگوید! بچههایی که با این «ارزش»ها بزرگ میشوند متاسفانه نمیتوانند به کسی که به آنها آزار جنسی میرساند «نه» بگویند چون فرمانبردار بار آمده. اگر والدین مهارت پرورش فرزندان را کسب کنند قاعدتاً به بچهها یاد خواهند داد که در عین احترام به بزرگسالان حق و حریم خودشان را نیز بشناسند.
-اثرات تخریبی آزار جنسی بر روان قربانی در کوتاهمدت و درازمدت چیست؟
-پیامدهای کوتاهمدت معمولا در دو سال اول آسیبدیدگی شامل ترس، افسردگی، اضطراب، گوشهگیری و بیاشتهایی، شبادرای و یا دیدن کابوسهای شبانه است. ممکن است کودک بطور غیرمعمول بسیار پرخاشگر شود. حتا اقدام به خودکشی هم دیده شده. در برخی از قربانیان نوجوان آنها از بس دچار ضربه روحی میشوند، دست به خودجرحی میزنند یعنی دست و پای خود را میبُرند و همچنین احساس شرم زیاد دارند. برخی هم رفتارهای جنسی زودرس پیدا میکنند. والدین وقتی که بچهها به صورت غیرمعمول نسبت به مسائل جنسی اطلاع دارند و واکنش نشان میدهند و یا یکسری چیزهای عجیب در این مورد میگویند، باید هشیار و مراقب باشند. در برخی موارد بچهها از خانه فرار میکنند. تکرار میکنم که داشتن این علائم لزوماً به معنای وقوع آزار جنسی نیست. منتها والدین باید حواسشان جمع باشد و روی رفتار و حالات فرزندشان تمرکز داشته باشند.
البته ناگفته نماند تمرکز بیش از حد روی این مسئله نیز به نوعی باعث تخریب روانی کودکان در درازمدت میشود. مانند وسواس در حمایت از فرزند و ترساندن بیش از حد آنها از همه! برای همین میگویم که کلاسهای پرورش فرزندان بسیار مفید است تا والدین یاد بگیرند چگونه با فرزندان خود در این زمینه برخورد کنند.
در مورد پیامدهای درازمدت، آمار نشان داده که ترس و اضطراب یکی از بارزترین آنهاست. قربانیان عزت و اعتماد به نفس پایینی دارند. دچار زخمهای روانی عمیقی هستند که به صورت «فلاش بک» بروز پیدا میکند و نمیتوانند از یادآوری آنها در ذهن خود خلاصی یابند که همین باعث اضطراب میشود. در بعضی موارد هم ناتوانی جنسی در هر دو جنس به وجود میآید. مثلاً خانمها دچار انقباض واژن میشوند. همچنین در درازمدت ممکن است به رفتارهای خودتخریبی مانند اعتیاد مبتلا شوند.
در سال ۲۰۰٨ در دانشگاه استنفورد در مورد زنانی که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته بودند تحقیقی کردند و متوجه شدند این گروه سه برابر بیشتر از زنان دیگر دچار اختلال خواب و یا بیخوابی در بزرگسالی میشوند.
اتفاق دیگر در بزرگسالی بروز بیتفاوتی و بیحسی است. یعنی اینکه حس میکنند با احساسات خود در ارتباط نیستند و خنثی و بیاحساساند. همچنین ممکن است مورد خشونت و مجدداً دچار آزار جنسی شوند زیرا رشد لازم را نیافتهاند که در زندگی شریک مناسبی پیدا کنند. «نه» گفتن بلد نیستند چون قاطع بودن را یاد نگرفتهاند. واهمه دارند از اینکه «نه» بگویند. و یکی از مهمترین پیامدهای این امر عدم توانایی آنها در بیان احساساتشان است که این به نوبه خود روی زندگی و روابطشان تاثیر منفی میگذارد.
-آیا کودک و نوجوان میتواند از خود در زمان وقوع آزار جنسی دفاع کند؟
-بچهها بسیار آسیبپذیر هستند و قدرت دفاع از خود را ندارند. برای همین میگوییم که والدین باید مهارتهای فرزندپروری را یاد بگیرند تا رابطه عاطفی قوی با فرزندانشان برقرار کنند تا بچهها احساس امنیت کنند. یعنی نگران نباشند و با خیال راحت به پدر و مادر بگویند که فلانی به آنها دستدرازی کرده. نحوهی ایجاد رابطه با فرزندان یکی از راههای بازدارندهی عواقب تخریبی آزار جنسی است. ما باید یاد بگیریم که چگونه با بچههای خود راجع به مسائل جنسی صحبت کنیم و برخلاف تصورات رایج در جامعه باید بدانیم که آموزش جنسی تنها به معنای آموزش توانایی برقراری رابطه جنسی نیست! منتاسب با سن بچه و با زبانی که او میفهمد باید به او آگاهی بدهیم که اگر در چنین شرایطی گیر کرد چگونه از خودش دفاع کند و مهمتر از آن چگونه کمک بخواهد. به احتمال قوی در کودکی امکان مقابله و دفاع فیزیکی در برابر آزار جنسی در همان زمان وجود ندارد ولی باید به کودک و نوجوان کمک کنیم که وقتی از آن فضا بیرون آمد چگونه با اثرات تخریبی آن مقابله کند که همه اینها بر میگردد به مهارتهای فرزندپروری ورابطهای که والدین با فرزندان و همچنین سرپرستها با کودکان و نوجوانان برقرار میکنند.
– واقعا چه باید کرد؟! آیا مراکزی در ایران در این زمینه در دسترس عموم وجود دارد؟
-نخستین کاری که باید بکنیم که آنهم راهی بس طولانی است تابوشکنی فرهنگی است زیرا این فرهنگ «نمیشنویم و نمیبینیم، پس نیست» ریشهدار است. مسائل جنسی به صورت آزاد و جدی در میان ما مطرح نمیشود که بخشی ریشه مذهبی دارد. به نظر میتوان گفت که یک تناقض در فرهنگ ما هست: از یکطرف مباحث جنسی تابوست؛ از طرف دیگر رایجترین جوکهای ما مضامین جنسی دارند و خیلی راحت هم در دهانها میچرخند!
یک کار دیگر اطلاعرسانی و آگاهسازی همگانی از طریق رسانههاست. رسانهها از این نظر میتوانند نقش بسیار سازنده ایفا کنند. در حالی که فیلمهایی که در این مورد توسط ایرانیان ساخته شده بسیار انگشتشمار هستند. البته با توجه به جّو سیاسی و مذهبی حاکم بر ایران اساساً چنین چیزی امکانپذیر نیست. فراتر از برنامههای علمی و مستند میتوان سریالهایی با چنین مضامینی ساخت. میدانیم مردم عادی بیشتر سریالها تلویزیونی نگاه میکنند و گروه هدف ما هم کسانی هستند که معمولاً دنبال مطالعه نمیروند.
در مورد کسب مهارتهای فرزندپروری این را دوباره تأکید کنم که صرفاً در مورد آموزش جنسی نیست. ما یاد میگیریم که فرزندمان را طوری تربیت کنیم که آنقدر اعتماد به نفس داشته باشد که بتواند «نه» بگوید و همچنین با ما بدون احساس ترس حرف بزند. حواسمان باید به بچهها باشد زیرا بعضی موقع آزار جنسی توسط پدر یا برادر انجام میشود. پس حداقل یک نفر در خانه باید باشد که بچه با او کاملاً احساس امنیت کند.
دیگر اینکه، آموزش جنسی کودک میبایست مطابق با سن کودک باشد که متاسفانه در سیستم آموزشی ایران انجام نمیشود. در ایران مراکز بهزیستی برای والدین و معلمان این کلاسها را میگذارد ولی تا آموزش در برگیرندهی بچهها نباشد و مثلا پدر یا معلم آزارگر فقط در آن شرکت کنند، چندان مؤثر نیست. یا در مورد کودکان کار که بسیار مورد آزار جنسی قرار میگیرند.
حمایت از تحقیقات و پژوهشهای علمی در این زمینه یکی دیگر از راههای پیشگیری است که ما در ایران بسیار کم داریم که روی یکی از جوانب این مشکل تمرکز داشته باشد.
در ایران وقتی چنین مواردی برملا میشود معمولاً آزارگر را میگیرند و مجازات میکنند. ما باید الگوهای اجتماعی آنها را کشف کنیم و باید فرصت تحقیق را داشته باشیم تا بفهمیم که چه اتفاقاتی روی داده که این فرد به اینجا رسیده. ما باید بتوانیم این الگوها را شناسایی کنیم و بر مبنای آنها حرکت کنیم و یا برایش برنامهریزی و راهکار داشته باشیم. این یک آسیب بسیار جدیست که به صورت عینی وجود دارد. در نتیجه زیر فرش بردن آن هیچ دردی را نه تنها دوا نمیکند بلکه به خودمان هم ظلم خواهیم کرد. شرط لازم برای اقدام علیه آن، شکستن سکوت و حرف زدن در مورد آن است.
در آخر بگویم شاید کسانی که مورد آزار جنسی در کودکی قرار گرفتهاند فکر کنند که زندگیشان خراب شده و به حالت عادی بر نخواهد گشت. ولی اینطور نیست. ما این تجربه را داشتیم که با یک درمان درست و تجربه کردن یک محیط امن دوباره آن ساعت درونی را که گفتم به تیک تاک میاندازد و آزاردیدگان میتوانند به زندگی بر گردند. خود همین آدمها میتوانند الگویی و چراغ راهی باشند که به قربانیان دیگر که در سکوت و رنج بسرمیبرند یاری رسانند.