۴ روز مانده به ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ و آغاز دهه «فجر»، سعید نمکی وزیر بهداشت در دانشکده علوم پزشکی ایران اولین دروغ کُروناییاش را گفت: «ویروس جدید کُرونا در کشور وجود ندارد» و تست کُرونای دو مسافر چینی و یک مسافر آلمانی منفی است.
پس از گذشت بیش از یکسال، اکنون کشور در مرحله دروغ جهت اجرای واکسیناسیون فاز اول و دوم برای کادر درمان و سالمندان قرار دارد. دولت با تبلیغات گسترده اعلام کرد که ۲۱ بهمنماه ۹۹ یک روز مانده به سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، واکسیناسیون کادر درمان با «اسپوتنیک۵» شروع شده است.
اما بر اساس نقشههای واکسیناسیون در دنیا، یک صدم درصد جمعیت ایران نیز هنوز واکسن دریافت نکردهاند و کادر درمان و پزشکی نیز اگر خوششانس باشند، سهمیه اندک خود را بر مبنای اولویتبندی غیرشفاف دریافت میکنند. گزارشهای غیررسمی حاکیست، بخشی از این واکسنها به کارکنان وزارت خارجه جمهوری اسلامی و بستگانشان تزریق شده است!
بیاعتمادی به مقامات مسئول
موضوع کُرونا نیز از موضوعاتی است که افکار عمومی اعتمادی به اطلاعات و گزارشهای رسمیاش ندارد و امید خود را به مدیریت اصولی و بهبود وضعیت نیز از دست داده است. بحرانی که مقامات مسئول با پنهان کردن ورود کُرونا به کشور، قرنطینه نکردن شهر قم به عنوان مرکز شیوع این ویروس و همچنین نبستن مرزهای کشور و تداوم فعالیت خطوط هوایی آفریدند، حالا پس از یکسال واردات قطرهچکانی واکسن و روند کُند تزریق گویی تنها برای خاموش نگه داشتن مردم به پیش برده میشود.
همزمان مدیران و مسئولان آمار مهندسی شده کشتهها و مبتلایان را روزانه ارائه میکنند و از کُرونا به عنوان ابزاری مفید از یکسو برای سرکوب جامعه، توجیه فقر و تنگدستی و از سوی دیگر برای تبلیغ و مظلومنمایی در سطح بینالمللی بهره میجویند.
مسئولان در حالی که کشور در آستانه بروز موج چهارم ویروس قرار دارد، استان خوزستان را به عنوان کانون شیوع ویروس جهشیافته و با آمار بالای ابتلای کودکان زیر سه سال، قرنطینه نکرده و حتا در نوروز ۱۴۰۰ سفر به شهرهای قرمز و نارنجی را فقط برای اتومبیلهای غیربومی ممنوع کرده است.
مردم خوزستان اما میگویند فرمانداری به عنوان قانونگذار همین پروتکل سفر را نیز رعایت نمیکند و در سطح شهرهای خوزستان اتومبیلهای پلاک غیربومی در تردد هستند.
این در حالیست که آژانسهای مسافرتی از حدود یکماه پیش برای تورهای گردشگری خود، بلیت هواپیما، اتوبوس و قطار پیشفروش و رزرو میکردهاند. همواره در نوروز، ۲۰ میلیون مسافر بالقوه وجود دارد و با توجه به اینکه بسیاری از مردم یکسال از دیدار خانواده و نزدیکان محروم بودهاند، اشتیاق سفر به زادگاه افزایش پیدا میکند. پارسال نیز نوروز در شرایطی مشابه پشت سر گذاشته شد.
حالا مدتهاست که ابتلا به کُرونا و مرگ و میر گویی عادی شده! حتا دیگر صحبت از محدودیت اجتماعی نیز نیست! مقامات میگویند شمار مبتلایان اگرچه بالاست ولی میزان مرگ و میر به زیر ۱۰۰ نفر رسیده، پس وضعیت عادیست و نیازی به مقررات نیست!
ویروس و جمعیت خاموش
بر مبنای آمارهای رسمی که برخی ارقام واقعی را سه تا پنج برابر و برخی نیز حتا تا ده برابر بیشتر میدانند، کُرونا در این مدت که ساکن ایران شده، بیش از یک میلیون و ۷۰۰هزار تن را آلوده و بیش از ۶۱ هزار قربانی بر جای گذاشته است.
در هفتههای گذشته ویروس جهشیافته نیز با قدرت سرایت و کُشندگی بالا در تمام کشور چرخیده و بیش از ۵۰۰ نفر مبتلا شناسایی شدهاند. این نکته حائز اهمیت است که نیازمندی به آزمایشهای ویژه و همچنین گرانقیمت برای تشخیص، باعث شده تا یک جمعیت خاموش از مبتلایان به نوع جدید ویروس شکل بگیرد.
تحقیقات انستیتو استرالیایی «لُوی» روی شیوه مدیریت کشورها در بحران کُرونا حاکیست، ایران بین ۹۸ کشور دنیا در مرتبه ۹۵ قرار گرفته؛ یعنی صدرنشین از آخر فهرست، پیش از کلمبیا، مکزیک و برزیل!
در این بین، کُرونا به فقر و تنگدستی مردم نیز بیش از پیش دامن زده است. صفهای طویل برای خریداری کالاهای ضروری ارزان، به جولانگاه کُرونا تبدیل شده و پس از یکسال بیکاری، افزایش قیمتها، بدهکاری، قسطهای پرداختنشده و گرسنگی، مغازهداران و کسبه چارهای جز بازکردن کسب و کار خود نمیبینند.
دولت ۱۴هزار و ۶۴ میلیارد تومان بودجه برای مدیریت کُرونا تا پایان دیماه ۱۳۹۹ در اختیار داشته که اثری از آن را در بدنه جامعه نمیتوان دید! آمار دریافتکنندگان بیمه بیکاری یکبار ۸۷۰ هزار نفر و یکبار ۷۳۰ هزار نفر عنوان شده که فقط برای سه ماه اسفند، فروردین و اردیبهشت گذشته اندک مبلغی دریافت کردند.
دولت مدعی است، هزار و ۲۸۶ هزار میلیارد برای بیمه بیکاری، ۵۵۰ میلیاردش را برای تسویه کارانه کادر درمان، ۳هزار و ۲۲۰ میلیاردش را صرف جبران درآمد دانشگاههای علوم پزشکی پرداخته و همچنین ۱۲۰ میلیارد تومان به وزارت ارشاد اسلامی، ۱۲۰ میلیارد تومان برای ساختن ساختمان دانشکده فناوری نوین دانشگاه «بهشتی» هزینه کرده تا سلولهای ژنتیک بسازند!
گفتنی است در این بین، بسیج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهادهای زیر نظر علی خامنهای مانند «ستاد اجرایی فرمان امام» به تجارت مرگ پرداختند و خطوط تولید ماسک، مواد ضدعفونیکننده، تجهیزات پزشکی و واکسن کُرونا راه اندازی کردند تا چرخ شکستهی تجارت خود را با کُرونا ترمیم کنند.
مردم اما برای بستری شدن در بیمارستانها باید حداقل ۵ میلیون تومان بپردازند، قرص و دارو را خودشان تهیه کنند و منتظر بنشینند تا نوبت واکسن به آنها برسد.
کارشناسان چه میگویند
دکتر علی محسنی متخصص بیولوژی از دانشگاه وایومینگ و کارشناس آنالیزِ متدهای بیولوژیک و علوم تغذیه درباره مدیریت بحران کُرونا در ایران به کیهان لندن میگوید: «کُرونا در ایران در ظاهر ضعف مدیریت و یا عدم مدیریت بحران است و نارضایتیهای جدی از سیستم بهداشت و درمان به دنبال داشته است. از ابتدا با پنهانکاری در مورد بیماری و همچنین ارائه اطلاعات و ارقام غلط از بیماری به مردم باعث سردرگرمی، ناامیدی ایرانیان داخل و خارج ایران شدند که خانوادههایشان با این مسئله درگیرند. مردم متوجه شدند که از بین ۱۹۸ کشور دنیا، تنها یک کشور رفتار، عملکرد و مدیریتاش به شدت با بقیه کشورها متفاوت است و آنهم متاسفانه در جمهوری اسلامی و در ایران ما اتفاق افتاد.»
وی اضافه میکند: «با توجه به آرمانهای مذهبی رژیم، استخراج منابع بهداشتی مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش در دوران کُرونا و انتشار آنان باعث نگرانی و ناامیدی مردم شد و تعداد مرگ و میر را بالا برد. به گفتهی بازرس سازمان بهداشت جهانی پس از سفرش با هدف تحقیق از عملکرد وزارت بهداشت، آمار مرگ و میری که جمهوری اسلامی اعلام کرده را باید پنج برابر کرد تا به رقم واقعی رسید در حالی که نظام فقط آمار ۲۰درصد از قربانیان را گزارش میکند.»
دکتر محسنی در پاسخ به اینکه چرا باور دارد، جمهوری اسلامی کُرونا را اساسا مدیریت نکرده میگوید: «مشکلات در ظاهر ریشه در عدم مدیریت و عدم تخصص مدیران است اما باید توجه داشت که کُرونا در بیشتر کشورهای دنیا رخ داده و همچنین دستورالعملها، راهکارها، ابزارها و شیوههای استاندارد مبارزه با شیوع یک بیماری و وضعیت اضطراری مقابله با یک همهگیری در دسترس همگان است و نمیتوان باور کرد اتفاقاتی که در ایران رخ داده، فقط به دلیل عدم کارآیی کارگزاران جمهوری اسلامی باشد، چون به راحتی میتوانستند این اطلاعات را از سازمان بهداشت جهانی دریافت و طبق آن عمل کنند ولی عمل نکردند!»
این متخصص بیولوژی و از کارشناسان اندیشکده ققنوس با اشاره به سوابق نظام در مدیریت بحران میگوید: «علاوه بر این، حکومت مانند قبل که از هر بلای اجتماعی سود برده، در همهگیری کُرونا هم توجهاش معطوف به بهرهبرداری اقتصادی، سیاسی و امنیتی از کُرونا بوده و هست. از یکطرف جان مردم را به خطر انداخته و پس از آن، بجای فراهم کردن خدمات آزمایشی و بهداشتی و جلوگیری فوری از مرگ و میرها، مشغول برداشتهای سیاسی و اقتصادی و رانتی خودشان شدند. به همین دلیل ما حتا برخلاف کشورهای دیگر دنیا اطلاعات بالینی و اپیدمیولوژیک بیماران را در اختیار نداریم. این اطلاعات باید برای هر شهروند جمعآوری و نگهداری شود، چون این اطلاعات به بیماران دیگر نیز در آینده کمک میکند، بخصوص اینکه یک کشور در شرایط اپیدمیک است.»
او همچنین درباره «بازی واکسیناسیون» در ایران با وجود اعتراضات مردم به واردات واکسنهای چین و روسیه میگوید: «دلیل این واردات هر چه باشد، باید به این امر توجه داشت که همه کشورها سازنده واکسن نیستند و بقیه کشورها واکسن را میخرند. برای خریداری واکسن مطالعاتی روی نوع واکسن، میزان کارآیی و اثرات سوء و جانبیاش انجام میدهند و بعد هر کشوری تصمیم میگیرد کدام واکسن را خریداری کند. اما متاسفانه این روند در ایران اجرا نشده، بلکه در جایی که واکسنهای استاندارد و تأییدشده وجود دارد، جمهوری اسلامی انتخاب کرد که واکسن از روسیه، چین و کوبا وارد کند! برای مردم که بیمار هستند مهم نیست که کدام کشور واکسن را تولید کرده، مسئله این است که کدام واکسن کارآیی و تأثیر دارد و اثرات جانبی ندارد. پرسش این است که چگونه و با چه توجیهی سردمداران جمهوری اسلامی و وزیر بهداشت تصمیم گرفتند، واکسنهای تأییدشده و واکسنهای مدرن امروز را کنار بگذارند و واکسن از کمپانیهایی بخرند که سوابق علمی برای تولید واکسن ندارند!»
دکتر نامدار بقایی میکروبیولوژیست و عضو هیئت هماهنگی «پروژه ققنوس ایران» نیز در بررسی رویکرد حکومت به کُرونا از ابتدا تا کنون میگوید: «دیماه سال ۹۸ گزارشهای تأییدشدهای از ورود کُرونا به ایران منتشر شد و نظرسنجی ققنوس هم نشان داد که موارد ابتلا همانموقع در ایران مشاهده شده. با اینکه همه کشورهای دنیا متوجه شدند که باید سفرها را متوقف کنند ولی پروازهای بین ایران و چین متوقف نشد و حدود ۶۰۰ طلبه چینی وارد ایران شدند! در اینجا دیگر مسئله کُرونا سیاسی و امنیتی شد. برای اینکه مراسم بهمنماه را برگزار کنند، ورود ویروس را کتمان کردند و به مردم اطلاع ندادند! در اسفندماه نیز به دلیل انتخابات مجلس شورای اسلامی و اینکه میخواستند مردم را وادار به مشارکت کنند و اگر همه را میترساندند که در خانه بنشینید و بیرون نیایید، برنامههایشان بهم میخورد، هیچ اقدام پیشگیرانهای نکردند!»
این کارشناس نظرات مختلف و جنگ و دعواهای داخلی و استعفاها در ساختار وزارت بهداشت را موجب سردرگرمی بیشتر مردم میداند که «نشان میدهد برنامه منسجم و درستی که به صورت سراسری اجرا شود، وجود نداشته و ندارد. مسئولان به صورت روز به روز اعلام میکنند که مثلا ورودی و خروجی فلان شهر یا فلان استان را میبندیم و این بساط هنوز هم ادامه دارد.»
دکتر بقایی نیز با اشاره به آمارگیری انستیتو «لُوی» میگوید: «این آمارگیری نشان میدهد که لزوما کشورهای پیشرفته دنیا از نظر کنترل این ویروس صدرنشین نیستند و این امکان برای همه کشورهای دنیا وجود داشته که به خوبی بحران کُرونا را با سادهترین ابزارها مدیریت کنند. مثلا کشور ویتنام دومین مدیریت کُرونا را در دنیا داشته. بسیاری از کشورها دست به کار شدند و وقتی متوجه شدند که منشاء از کجاست و مرزها را باید ببندند و مسافرت را محدود کنند، هم اقدام کردند و هم مسئولیت فردی را بیشتر توسعه دادند و اطلاعات دقیق و فوری در اختیار مردم گذاشتند.»
دکتر بقایی میکروبیولوژیست در پاسخ به اینکه چرا اعضای ستاد مقابله با کُرونا در ایران بجای استادان دانشگاه و پزشکان متخصص، نیروهای امنیتی وزارت کشور، سپاه پاسداران و رئیس دولت هستند میگوید: «بایستی پزشکان عالیرتبه در این ستاد عضو باشند. مثلا در انگلستان در روز اول بوریس جانسون رئیس ستاد شد و دست راست و چپاش مشاور کل علمی و مشاور کل پزشکی بودند و هر روز به مردم در مورد کُرونا گزارش میدادند و نشان میدادند که وضعیت کشور چگونه است. یعنی کاملا مسلط به کارشان بودند. پزشکان و دانشمندان هستند که میتوانند پاسخ دهند مسئولیت پزشکی مردم چیست و چطور میتوان با این ویروس مقابله کرد. آیا با میزان بیمارستانهای موجود میتوان جریان را مدیریت کرد؛ کدام بیمارستانها توان بالاتری دارند؛ چگونه میتوان بیمارستانهایی را که از بیمار پُر شده با دیگر بیمارستانها هماهنگ و جریان را مدیریت کرد تا فشار بر سیستم پزشکی و درمان کشور نیاید. ولی اینکه همینطوری دیمی عمل کرد و بیایند سر میز بنشینند و دعا بخوانند و علی خامنهای هم پیشنهاد کند که صحیفه سجادیه بخوانید، اوضاع همین میشود که میبینید!»
دکتر بقایی شیوه مدیریت یک بیماری را با ایران پیش از انقلاب مقایسه میکند و میگوید: «وقتی با گذشته مقایسه بکنید، بیشتر عمق فاجعه را متوجه میشوید. دوران کودکی من، وبای فصلی یا آنفولانزای هنگکنگی آمده بود. وزارت بهداشت سیستم اصولی داشت. به ما دفترچه نارنجی رنگ آبلهکوبی میدادند که مثل پاسپورت بود که هروقت میخواستیم مسافرت کنیم باید همراه داشتیم و نشان میدادیم. یا بیماری مالاریا با وجود تعداد زیاد تالابها در کشور، پیش از انقلاب ریشهکن شده بود. اما الان متاسفانه دوباره برگشته است!»
او با انتقاد از عدم مدیریت بودجه در ارتباط با کُرونا نیز میگوید: « در ایران به موضوع بودجه برای مهار کرونا نیز توجه نشده و بودجه را صرف موارد غیرضروری میکنند. ما در اینجا با انجمن پزشکان ایرانیان در اروپا توانستیم ۷۹ دستگاه ونتیلاتور تهیه کنیم و به برخی بیمارستانهای ایران بفرستیم که نیاز داشتند. این تنها کاری بود که ما در خارج کشور توانستیم انجام دهیم. بایستی این اقدامات در مقیاس بزرگ و عظیم انجام شود و توسط دولت انجام شود! مثلا واکسن ۱۰هزار دوز، ۱۰ هزار دوز وارد میکنند، در حالی که باید میلیون میلیون واکسن بیاورند! هدفشان این است که تا تابستان صبر کنند که واکسن داخلی بزنند!»
دکتر بقایی در پاسخ به اینکه آیا جمهوری اسلامی در پی ایجاد ایمنی گلهای بدون واکسیناسیون در ایران است، میگوید: «ایمنی گلهای دارد خود به خود اجرا میشود! وقتی بیماری را بین مردم رها میکنند معلوم است که عدهای که بیماری زمینهای دارند مبتلا شده و جان خود را از دست میدهند و برخی هم مقاوم میشوند! ولی این مصونیت یا مقاومت دائمی نیست! فرد میتواند دوباره مبتلا شود. در این شیوه، میگوییم، بگذاریم که هزاران نفر بمیرند، دهها هزار نفر بیماری را بگیرند، تا ایمنی انجام شود. ولی باید با اقدامات درست ویروس را مهار کرد تا زمانی که بتوان جمعیت را با واکسنهای معتبر مصون کرد. الان در انگلستان تا ۲۳ میلیون نفر را واکسینه کردند و دارد میرود به سمت ایمنی جمعی. در این ساختار اگر بیماری را هم بگیرند، به شدت قبل نیست و نیاز به بستری طولانیمدت هم نیست و فشار به کادر درمان و بیمارستانها هم نمیآید. یا شما بیماری را آزاد میگذارید یا از طریق برنامه سیستماتیک بیماری را کنترل و ایمنسازی میکنید. به نظرم در ایران از همان روز نخست شیوه اول را در عمل به اجرا گذاشتند. به همین دلیل پس از یکسال الان وضعیت خوزستان «سیاه» شده! چون دولت بدون فراهم کردن امکانات و برنامهریزی جهت اجرای پروتکلها توسط مردم، همه را به حال خود رها کرده! از برنامهریزی برای واکسن هم که خبری نیست!»
به این ترتیب ایران که مبتلا و بیمار نوروز پارسال را پشت سر گذاشت و وارد سال ۹۹ شد، در شرایطی به استقبال نوروز ۱۴۰۰ میرود که هزاران خانواده سوگوار عزیزانشان هستند که بر اثر ابتلا به کُرونا جان خود را از دست دادند. بدون آنکه چشماندازی برای پایان این مصیبت وجود داشته باشد.
آزاده کریمی
این جمله را با اجازۀ بانو آزاده کریمی دست کاری و شاید تکمیل می کنم:
“مدیریت کُرونا در ایران؛ بد، زشت، مرگبار!” برای غیر خودی ها!
مدیریت کُرونا در ایران؛ خوب، زیبا، غیر مرگبار برای خودی ها!
آنزمان ماموت پشت منقل بلند شد؛ با تلو تلو بیرق سبز مدیریت جهانی را علم کند؛ در واقع مدیریت چپاول کشور با سید شنگول منگول و طق طق نور امام مضحک ۱۲؛ حاصلش کثافتی شد برای مش حسن!
مدیرت مش حسن هم در انتها مصداق آن ضرب المثل آلمانی است (طبیعت یک زبان خلق کرد آنهم آلمانی برای ما انگلیسی ها از عجایت است؛ این زبان را هم در ابعاد آکادمیک اش باید فراگرفت و هم در مکالمات روزمره) که قصد هست به نظامیان پاس دهند (برادر قاچاقچی و پادو ارتشی).
وه چه جکی از این دین ما شاهد هستیم!