منصور کشفی – دو تاریخ در اسفندماه یادآور رضاشاه بزرگ است: ۲۴ اسفند (۱۲۵۶) زادروز وی و ۳ اسفند (۱۲۹۹) که رضاخان قدرت دولتی را در سلسله قاجار به دست گرفت تا ایران را هم از گزند زمامداران کشور و هم از تهدید بیگانگان حفظ کند. تاریخی که صد سال از آن میگذرد و آغاز شکلگیری ایران نوین به شمار میرود.
رضاشاه بزرگ
رضاشاه رادمردیست که تاریخ کهندیار ایران هرگز فراموشش نخواهد کرد. او نهتنها سازنده ایران نوین بود بلکه اگر او نمیبود، ایرانی نیز امروز نبود.
رضاشاه بزرگ که تمام وجودش انباشته از عشق به ایران بود، روزی که در جوانی وارد قزاقخانه شد تا به کشور عزیزش خدمت کند، از کشور ایران نامی بیش باقی نمانده بود. بیش از یکسوم جنوب ایران مستعمره امپراتوری انگلیس بود که رسما در دفتر مستعمرات این کشور ثبت شده بود؛ بیش از یکسوم شمال ایران هم مستعمره روسیه تزاری بود. فقط یک حاشیه در این میان زیر کنترل دولت ناتوان قاجار بود که درواقع به وسیله ملایان مذهبی مفتخوار به صورت ملوکالطوایفی یا خانسالاری اداره میشد. و اکثریت ملت ایران هم رعایای قاجار و خانسالارها محسوب میشدند که در عمق تنگدستی فقر و بیماریهای گوناگون از جمله اعتیاد به مواد مخدر به اصطلاح زندگی میکردند؛ این بود ایرانی که رضاخان سردارسپه در سوم اسفندماه ۱۲۹۹، درست صد سال پیش، تحویل گرفت.
در تاریخ مدون ایران از زمان کوروش بزرگ، نزدیک به ۲۵ سده پیش تا کنون حدود ۲۴ سلسله در ایران پادشاهی کردند که بیشتر آنها ایرانپرست و خدمتگزار ملت ایران بودند ولی هیچ سرسلسلهای در این ۲۵۰۰ سال بدون خون و خونریزی و کشتار به پادشاهی نرسید. فقط رضاشاه بزرگ، سردودمان پهلوی بود که بدون هیچ خونریزی در ایران مراتب سردارسپه و نخستوزیری را طی کرد و سرانجام با رأی مجلس مشروطه یعنی رأی ملت ایران به پادشاهی رسید.
این رادمرد بزرگ ایرانزمین نه تنها اجازه نداد خونی ریخته شود یا به کسی آسیبی برسد بلکه اکثر وزرای قاجار را دعوت به همکاری کرد.
متأسفانه کشور عزیز ما ایران در آن زمان آنقدر ورشکسته و فقیر بود که اکثر پادشاهان سلسه قاجار (ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و احمدشاه) حقوق بگیر از دولت انگلیس بودند و ماهیانه از سفارت انگلیس در تهران مواجب دریافت میکردند که البته بیشتر هزینه سفرهای تفریحی آنها به اروپا میشد.
رضاشاه بزرگ خوشبختانه از همان روز اول برای پایهگذاری ایران نوین شروع به کار کرد. در نخستین گام او امنیت سراسری کشور که پایه و اساس پیشرفت بود را برقرار کرد؛ با اشتغال زمینهی شکل گرفتن طبقه متوسط در ایران را فراهم آورد و به تدریج با بسیاری خدمات دیگر در طول شانزده سال پادشاهی با کوششهای خستگیناپذیر کشور را چندین قرن پیش برد.
وی هرگز مانند پادشاهان قاجار حتا یک سفر هم به اروپا نرفت؛ در عوض سالیانه جوانان ایران را به صورت دانشجو دسته دسته برای تحصیل علم و خدمت به ایران عازم اروپا ساخت تا پس از فرا گرفتن دانش و فن و حرفه برگشته و به کشور عزیزشان خدمت کنند. اما نورانیترین ستاره در آسمان خدمات رضاشاه بزرگ این بود که وجود او، افکار و اعمالش، شخصیت مردم ایران را زنده کرد. تا قبل از آمدن رضاشاه بزرگ، مردم کوچه و بازار فکر میکردند و معتقد بودند که سرنوشت ملت و کشورشان در دست و کنترل سفارتخانههای روس و انگلیس است. نزدیک به دهها سال بود که مردم ایران درباره زندگی روزمره خود حق تصمیمگیری نداشتند. معروف بود اگر مشکلی برای مقامی با گردانندگان اجتماع پیش میآمد میرفت در سفارتخانه روس یا انگلیس بست مینشست تا بیگانگان برای حل مشکلات روزمره کشور تصمیم بگیرند. ولی رضاشاه بزرگ این روش را وقتی به مقام نخستوزیری رسید ممنوع کرد و به تدریج ملت ایران را از خواب چندصد ساله بیدار کرد؛ خدمات رضاشاه بزرگ بسیار است و افتخارآمیز.
با نگاهی به تاریخ کشورهای مختلف دنیا که قدمت و سابقه تاریخی دارند از جمله کشور خودمان ایران، متوجه میشویم که انسانهای وطنپرست و مصممی بودند که در بحرانها و اتفاقات تاریخی با فداکاری و ازخودگذشتگی بینظیر کشور خودشان را از نابودی نجات میدادند.
اکنون در تاریخ معاصر کشور ما که از انقلاب مشروطیت آغاز شده تا کنون بحرانهای متعدد تا حد نابودی و تکه تکه شدن کشور چندین بار تکرار شده است.
در اواخر زمان دولت قاجار وقتی وثوقالدوله نخستوزیر احمدشاه قاجار با حمایت و فتوای «روحانیون» سند مستعمره شدن کشور ایران را با لرد کرزون نماینده امپراتوری انگلیس امضا میکند، خوشبختانه بلافاصله یک فرمانده ساده و گمنام نظامی ولی وطنپرست به نام رضاخان قزاق در سوم اسفند ۱۲۹۹ وارد تهران میشود و به نام سردار سپه قدرت دولت قاجار را به دست میگیرد. اولین اعلامیههایی که از طرف سردار سپه منتشر میشود بیاعتبار بودن قرارداد وثوقالدوله و نماینده کشور انگلیس است که بدون تردید سند استعمار و نابودی ایران محسوب میشود.
با ظهور این رادمرد وطنپرست، خواستههای مشروطهخواهان برآورده شد. دیوار بلند واپسگرایی به دست رضاشاه بزرگ فرو ریخت. ایرانیان بهخواب رفتهی اعصار و محبوس در بندهای ایدئولوژی دینی ناگهان بیدار شدند. بعد از قرنها غفلت و بیخبری سرداری وطنپرست در ایران عقبمانده و منجمد پدیدار شد که از ایراندوستی صحبت میکرد، از یکپارچگی ایران سخن میگفت، به مدرنیته و پیشرفت کشور میاندیشید، از آزادی زنان بردهشدهی ایران نوید میداد، از خرافات و نفوذ آخوندها که عامل بزرگ عقبماندگی ایرانیان بود رویگردان بود، از جدایی باورهای دینی از حکومت نوید میداد، به ایجاد دادگستری مدرن و آموزش و پرورش عالی افتخار میکرد و هرگز در راه استقلال و شوکت ایرانزمین کوتاه نیامد. بانوان ایران با خدمات وی از بردگی به درآورده شده و دریافتند که آنان نیز در ساختن ایران نوین سهیم هستند و حق دارند خودشان تصمیم بگیرند.
دقیقا ۹۶ سال پیش (نوروز ۱۳۰۴) رضاخان سرداسپه نخستوزیر میهندوست ایرانزمین قانونی را از مجلس شورای ملی کشور گذراند به نام قانون تغییر تقویم کشور ایران از قمری به خورشیدی و جانشین کردن نامهای زیبنده فارسی بجای نامهای ماههای تازی. الاخره پس از نزدیک به ۱۴ قرن به اراده ناجی بزرگ ایرانزمین، نامهای کهن و زیبای ایرانی جایگزین سال قمری و ماههای بیگانه و قانون نوروز در آغاز بهار در روز اول فروردینماه استوار شد. ولی بعد از این تصمیم میهندوستانهی رضاشاه بزرگ در اولین نوروز تسلط تازیپرستان بر ایران آریایی ما، آخوند خمینی نانجیب نورز باستانی ما را جشن مجوسان نامید و گفت: نوروز چیه؟ ایرانین و ملیت چه فرقهایه؟ آنها که دم از ملیت میزنند همه دشمنان اسلام هستند؛ آنها که صحبت از ایرانیت میکنند همه خائن و طاغوت و محارب با خدا و مفسد فیالارضاند. خمینی بیوطن همچنین گفت «آنها حتی احتیاج به محاکمه ندارند، بکشید آنها را که اسلام عزیز نیازمند به خون است.
اما بزرگترین بحران سیاسی رضاشاه بزرگ درگیری او با یکی از بزرگترین کشورهای دنیا بعد از پایان جنگ جهانی اول در مورد مسئله نفت ایران بود. رضاشاه بزرگ نه تنها ایران را از نابودی و محو جغرافیایی نجات داد و از قرون وسطا در آورد و ایران نوین را پایهگذاری کرد بلکه این فرزند برومند ایرانزمین به خاطر ایران و حق ملت ایران رو در روی تنها قدرت مطق دنیای آن روز یعنی امپراتوری بریتانیا قد علم کرد. انگلستان طبق قرارداد ویلیام ناکس دارسی خودش را مالک کلیه صنعت نفت ایران میدانست؛ حتا آن ۱۶ درص سهم ایران که در قرارداد دارسی ذکر شده بود به بهانههای مختلف سالها به ایران پرداخت نمیشد تا آنکه رضاشاه بزرگ با شهامت بیمانندش با وجود حضور کشتیهای جنگی انگلستان در آبهای ایران در خلیج فارس قرارداد دارسی را در حضور وزیرانش در بخاری انداخت و سوزاند و قرارداد استعماری انگلیس را که در زمان قاجارها منعقد شده بود، باطل اعلام کرد و این درواقع پایه ملی شدن صنعت نفت ایران شد که به خاطر شروع جنگ جهانی دوم تا سال ۱۹۵۱ میلادی به تأخیر افتاد.
متأسفانه جنگ جهانی دوم همه چیز را متوقف کرد و همه چیز را نه تنها در ایران بلکه در دنیا از هم پاشید. با اشغال ایران در زمان جنگ یکبار دیگر آهنگ نابودی ایران عزیز نواخته شد. به دنبال آن نقشه خائنانه جدایی استانهای آذبایجان و کردستان که هر دو مهد اصیلترین آریاییهاست کشیده شد.
محمدرضاشاه پهلوی آریامهر
اینبار شهامت، خرد، و از خودگذشتگی بینهایت پادشاه فقید ایران محمدرضاشاه آریامهر بود که یکپارچگی و استقلال کشور ایران حفظ شد.
محمدرضاشاه آریامهر بطور خستگیناپذیر و مصمم توانست سازندگیهای ایران را دنبال کند. شاه فقید فرزند برومند رضاشاه مانند پدرش با تمام سلولهای بدنش عاشق ایران و هممیهنانش بود. این پادشاه بزرگ مانند پدر به خاطر ایران متولد شد و به خاطر ایران جان باخت.
شاهنشاه آریامهر در طول پادشاهی خود با بحرانهای سیاس و اجتماعی بسیاری روبرو شد و چندین بار هم به خاطر ایران عزیز تا پای مرگ پیش رفت ولی با وجود تمام این مشکلات از جمله اخراج قوای بیگانه از ایران در پایان جنگ بینالملل دوم، غائله آذربایجان و بحران مسئله نفت و بسیاری دیگر آن رادمرد نیز توانست جنبش بزرگ تجدید حیات ملی را در ایران رهبری کرده و آن را به صورت بارزترین و موفقترین نمونه در جهان آن روز در کشور ما پیاده کند.
پادشاه فقید بر آرزوهای مردم ایران و بر پایههای تاریخی لباس قانون پوشاند و در بیشتر نکات روش و خواستههای پدر را دنبال کرد. وی نیز زن ایرانی را در مرکز تحولات اجتماعی کشور قرار داد و راه تحصیل و دانش و دانشگاه را چنان بر آنها بیش از پیش گشود که زن ایرانی بر کرسی وکالت، قضاوت و وزارت تکیه زد.
وقتی محمدرضاشاه آریامهر ایران را ترک کرد، به شهادت آمار و اسناد موجود ایران کشوری بود نیرومند و سربلند و با مسئولیتهای بسیار سازنده در صحنهی بینالمللی. ایران دارای اقتصادی سالم و پویا در سطح جهانی بود. در سال قبل از فاجعه سال ۵۷ ایران یکی از ۱۳ کشور دارای اقتصاد عالی دنیا بود و به نسبت جمعیت دارای بزرگترین رقم رشد صنعتی در جهان بود و این در حالی میسر شد که درآمد کشور از منابع نفت و گاز حتا کمتر از ۵۰درصد از تولید ناخالص ملی را در سال تشکیل میداد. البته شرکت ملی نفت ایرانی یکی از معتبرترین شرکتهای نفت دنیا بود. ایران رهبری سازمان اوپک را بر عهده داشت؛ صنعت پتروشیمی ایران یکی از مدرنترین در نوع خود در دنیا محسوب میشد. ایران مرکز ثقل برای محصولات پتروشیمی در خاورمیانه و خلیج فارس بود. شرکت ملی نفت ایران در ۴ کشور دنیا پالایشگاه داشت و محصولات نفت ایران به فروش میرسید؛ ایران اولین کشور نفتخیزی بود که قراردادی با کشور آمریکا امضا کرده بود تا در آن کشور پالایشگاه نفت احداث کند و مالک پمپ بنزین در ایالتهای مختلف آمریکا بشود. متأسفانه فاجعه سال ۵۷ در ایران اجازه اجرای آن را نداد و قرارداد ایران بعد از چندی به کشور ونزوئلا واگذار شد.
در سال قبل از فاجعه ۵۷ بیش از ۱۰ میلیون دانشآموز د کشور به تحصیل مشغول بودند که تمامی هر روز از تغذیه رایگان در مدارس بهرهمند میشدند. نزدیک به ۳۵۰هزار دانشجو در ایران مشغول تحصیل بودند که حدود ۹۰درصد از این دانشجویان از بورس تحصیلی استفاده میکردند یعنی دارای آموزش رایگان در سطح دانشگاهی بودند و در خارج از ایران هم حدود ۲۰هزار دانشجوی ایرانی با بورس دولتی در حال تحصیل بودند.
دولت شاهنشاهی ایران تا قبل از فاجعه سال ۵۷ به ۱۸ کشور در دنیا وام اعطا کرده بود و بسیاری خدمات دیگر. ولی درخشانترین ستاره در آسمان خدمات محمدرضاشاه پهلوی «انقلاب سفید» بود که در دنیای آن روز انعکاس خوبی یافت به ویژه سپاه دانش و حق انتخاب شدن بانوان ایران در دولت و مجلس. تعدادی از کشورهای جهان سپاه دانش را از ایران تقلید کردند و مهمتر اینکه وقتی بانوان ایران حق انتخاب شدن یافتند، حداقل در دو کشور اروپایی هنوز زنان حق انتخاب شدن نداشتند و تمام این سازندگیها و افتخارات را فراموش نکنیم که فقط با ۱۳۴ میلیارد دلار درآمد نفت و گاز ایران از سال ۱۳۳۲ سال امضای قرارداد کنسرسیوم نفت تا سال ۱۳۵۷ سال وقوع فاجعه در ایران میسر شد. ولی ددمنشان اشغالگر میهن ما تا امروز درآمدی نزدیک به ۱۳۵۰ میلیارد دلار از فروش نفت و گاز دریافت کردهاند اما متاسفانه این درآمد هنگلفت جز مصیبت و فلاکت و گرسنگی چیز دیگری برای مردم ایران نداشت. اکثر این پول هنگفت بین آقازادهها و سران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چپاول شد و در بانکهای مختلف جهان سپرده شده و بقیه هم بین تروریستهای جهان تقسیم شده است.
در سال قبل از فاجعه ۵۷ کشور ایران از نظر درآمد سرانه، سطح زندگی عمومی کشور اروپایی اسپانیا را پشت سر گذاشت چرا که آرزوی شاه فقید رساندن ایران به دروازههای تمدن بزرگ بود، یعنی ایران معادل کشورهای اروپایی بشود.
قضاوت و داوری درباره این رادمرد بزرگ ایران بلافاصله بعد از فاجعه ننگین ۵۷ در میهن ما بیشتر با تعصب و قضاوت بدون دلیل و منطق انجام میشد. از جمله بودند مختصر کسانی که انتقاد میکردند که رشد سریع اقتصادی مردم را غافلگیر کرده یا بانوان ایران آمادگی انتخاب شدن را نداشتند. ولی پادشاه فقید در کتاب «پاسخ به تاریخ» ذکر کرده «تلاش پیگیر من برای پیشرفت و سربلندی و سرافرازی ایران و ایرانیان هرگز اشتباه نبود.»
با گذشت زمان و رجوع به اسناد و مدارک و قضاوت منصفانه سیمای واقعی این پادشاه بزرگ بسیار روشن شده و اکنون میشود او و خدماتش را در چشمانداز تاریخ دید و بدون تعصب قضاوت کرد. میزان میهنپرستی او و عشق او به هموطنانش و خدمات بینظیرش به کشور و ملت ایران به تاریخ سپرده شده و تغییرناپذیر است.
شهبانو فرح پهلوی
در تمام خدماتی که پادشاه فقید برای ایران و ایرانی به ثمر رساند تنها نبود بلکه یک شریک بسیار فداکار و کاردان هم در کنار خود داشت. شهبانو فرح پهلوی ملکه ایران به ویژه در کارهای اجتماعی و هنری و فرهنگی و پرورش فکری کودکان و بسیاری خدمات دیگر فعال بود. شهبانو همیشه در قلب ملت ایران جای دارد.
ولی متاسفانه در ۴۲ سال پیش که کشور عزیز ما میرفت از زیر خاکسترهای انباشه شده بیش از ۱۴۰۰ سال بیخبری و تازیپرستی سر بیرون بیاورد ناگهان به دست جریانهای سیاسی و اقتصادی بیگانه و گروهی واپسگرا گرفتار شده و آنچه در این ۴۲ سال گذشته بر ایران ما حاکم بوده یک ساختار یا یک دولت ایرانی نبوده و نیست بلکه یک اندیشه عقبمانده از دوران خلیفهگری حجاز است که بر اصل کشتار و غارت متکی است.
نظام مسئول و مرفه اجتماعی ایران که در پناه آیین پادشاهی از استواری و شوکت بیکران برخوردار بود به نابودی کشیده شد و باز از همه آشکارتر و غمانگیزتر زن ایرانی یکبار دیگر به اسارت رفت، شرافت و مقام زن ایرانی دستخوش امیال مشتی ددمنش از تبار قبیله قریش قرار گرفته در رژیم اشغالگر اسلامی زن ایرانی منزوی شد؛ بانوان ایران از آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی که حق مسلم آنان است برخوردار نیستند. اینبار ایران هم از نظر هویت ملی و بافت اجتماعی مورد تجاوز رژیم اشغالگر قرار گرفته و هم از نظر ارضی و جغرافیایی در معرض تهدید تجاوز بیگانگان قرار داد.
کشور ما در حال حاضر عملا مستعمره دو کشور چین و روس است. پس اینبار تجاوز بیگانگان به خاک ایران و هم تجاوز رژیم اشغالگر اسلامی بر هویت و فرهنگ اصیل و ملی ما مطرح است. نهایتا ایران در لب پرتگاه قرار دارد و احتیاج به یک منجی دارد؛ نوری پرفروغ در تاریکی از قب این فاجعه در ۴۲ سال تاریخ اشغال کشور میدرخشد و آن پهلوی سوم شاهزاده رضا پهلوی است.
شاهزاده رضا پهلوی
شاهزاده رضا پهلوی نور چشم ملت ایران هم دقیقا مانند پدر و پدربزرگاش مردی است بلنداندیش، راستگفتار، درستکردار که مانند آنان خون میهنپرستی در تمام وجودش جریان دارد.
شاهزاده در ۴۲ سال گذشته فعالترین شخص برای براندازی این رژیم اشغالگر بوده و موضعآش در این مدت هرگز عوض نشده است. نظر شاهزاده رضا پهلوی همیشه بر موضع حکمت، تدبیر، خردگرایی و خیرخواهی بوده است. عاقلانه باورمند آزادی کشور از راه غیرخشونت است (اتحاد، نافرمانی مدنی و اعتصابات سراسری). شاهزاده در ۴۲ سال گذشته در راه آزادی ایران عزیز برای ایجاد اتحاد و همبستگی بین باورهای سیاسی گوناگون و گروهها با عقیدههای مختلف لحظهای کوتاهی نکرده است.
شاهزاده رضا پهلوی در میثاق با مردم ایران در فرصتهای مختلف اشاره کرده است «من به آن عهدی که در آن روزهای تاریک با خود بسته بودم در تمام این سالهای پر مشقت و رنج باری مردم کشورم تا به امروز وفادار ماندهام، کوشش من برای رساندن ملت ایران به زندگی بهتر و آزادی مردم در همه این سالهای پر مخاطره لحظهای از برنامه زندگی من جدا نبوده است.»
«ملت ایران مشتاق برقراری روابط دوستانه با همه کشورهای جهان سا؛ آماده کمک به مراجع بینالمللی برای مقابله با هر گونه اقدام تروریستی مخالف صلح و امنیت جهان است؛ من در مقطع کنونی تاریخ ایران رسالتی جز این برای خودم نمیشناسم که بیشتر همین بینش صلحجویانه برای هممیهنانم باشم. من هرگز شیفته دستیابی به قدرت یا مقامی با دروغ گفتن به خود و مردم نیستم.»
«من معتقدم بین مردم و دین باید به سود مردم، بین کشور و دین باید به سود کشور و بین خرد و دین باید به نفع خرد جبههگیری کرد. در برابر هر ایدئولوژی و هر ایمانی که انسان را به ویژه ایرانی را زیر پا گذاد و شأن آدمی را به هیچ گیرد میایستم و تکلیف من چون روز روشن است.»
شاهزاده رضا پهلوی برای آزادی ایران از دست این ددمنشان اشغالگر هرگز به خشونت معتقد نیست. او در میثاق با مردم اشاره میکند که «دورانی که در آن نادری شمشیر به دست یا پیشوایی خردمند همچون یک ناجی رهاییبخش از پس پرده غیب بیرون آید وجود ندارد و در انتظار چنین ناجیانی نباشید. نادر نجاتبخش کشور همانا مردم ایران و شمشیر بُرّان و راهگشای نادری همانا عزم و اراده ملی ماست.»
با اعتقاد به همین اصل شاهزاده تذکر میدهد که «اتحاد ملی همه نیروهای مترقی و آزادیخواه راه نجات ملت و کشور ماست، به ویژه که اکنون علاوه بر شرایط داخلی، شرایط جهانی نیز به سود آزادیخواهان و بر ضد خودکامگان دینی چرخیده است. نظام استبداد دینی میرود تا حامیان خود را در بین قدرتهای جهانی نیز از دست بدهد. اگر شما مردم ایران حرکتی یکپارچه در حمایت از فریاد آزادیخواهی از خود نشان ندهید، اگر دانشجویان و زنان و مردان جوان و مبارز خود را تنها بگذارید و فقط تماشاچی مبارزات آنها باشید یقین بدانید که کشور ما فرصتی گرانبها را از دست خواهد داد؛ در غیاب یک حرکت آزادیخواهانه در مقایس ملی، جهانیان چارهای نخواهند داشت که دوباره به همین نظام سراپا فساد و ستمگر روی آورند و با سران همین حکومت ضدملی به مصالحه بنشینند تا به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود برسند.
اگر چنین شود گناهش به گردن کسانی است که کنار نشستهاند و در راه حرکت عمومی مردم سنگاندازی و تفرقهافکنی میکنند. این گناهی است سنگین که نسلهای آینده ایران آن را به آنها نخواهند بخشید. اتحاد و اتفاق ملی برای نجات کشور ضرورت تاریخی است؛ آنچه من در این زمینه گفتهام به راستی بیان باورهای قلبی و شخصی من است نه تعیین تکلیف برای مردم و قرار گرفتن در مقام قیّم ملت. تردیدها را کنار بگذاریم، در کنار یکدیگر بایستیم تا خود رهبر و شکلدهنده مبارزات ملی خود باشیم.»
خوشبختانه بطوری که به نظر میرسد نبرد مستمر و خستگیناپذیر در چارچوب نافرمانی مدنی با اراده مردم ایران در داخل کشور تا فروپاشی رژیم اشغالگر ادامه خواهد داشت و افکار و اعمال شاهزاده رضا پهلوی مشوق و مدل نبرد آنها خواهد بود. فراموش نکنیم که پادشاه فقید ایران گفت: «من ولیعهد جوان ایران را به یزدان پاک و به دست ملت ایران می سپارم.» چه افتخاری برای ما مردم ایران. درود به روان پاک پادشاهان فقید پهلوی. نامشان، یادشان، خدماتشان زیرو تاریخ و زینت دلهای عاشقان ایران باد! نامشان جاودان و راهشان پایدار!
*دکتر منصور کشفی استاد دانشگاه در دالاس ایالت تگزاس و مدیر شرکت مشاوره Kashex International Petroleum Consulting، زمینشناس ارشد شرکت ملی نفت ایران پیش از استقرار جمهوری اسلامی در ایران و رییس و استاد پیشین بخش زمینشناسی دانشگاه پهلوی شیراز است. او در امر اکتشاف نفت، به ویژه در ایران، بیش از ۵۰ سال تجربه دارد. انتشار سه کتاب علمی در زمینه صنعت نفت و رفتار بازار آن در جهان و مقالههای بیشماری در مجلههای معتبر علمی از جمله کارهای آکادمیک اوست. علاوه بر این، دکتر کشفی مسئول گروه انرژیهای فسیلی در پژوهشگاه ققنوس نخستین اندیشکده ایرانی در آمریکاست.
با شاد باش نوروزی به آقا رضا و خانواده اش و اینکه اعلام کرده جمهوریخواه است و واقعا این کارش در حقیقت پیروی از پدر بزرگش رضا ی دیگر است رضای بزرگ: رضا شاه. و این یعنی همان نوین بودن و مدرن بودن رضا شاه و فرزندش محمدرضا و حالا نوه اش رضا. که با همه عیبهاشان برای ایران خدمتهای بزرگ کردند و حیف که محمدرضا شاه آخوندها و مداحان را ندید! و اما من در همین کیهان دیروز بعد از شانزده ساعت مسافرکشی از شهر ری، یعنی ته تهران تا سرش یعنی شمیرانات و تجریش و یکبار هم تا یافت آباد رفتم و باز آمدم و دیدم که دوستی از تبریز برایم پیام داده تا بروم در سایت رنگین کمان و مطلبی را ببینم. در آنجا «نه به جمهوری اسلامی» «بررسی» شده بود. البته در اینجا با صداقت بگویم که سایت رنگین کمان را که در تمامی صفحاتش پرسه زدم سایتی ملی و لائیک و در راستای امنیت و منافع ملی یافتم. و چون در رشته جامعه شناسی دکترا در حال تحصیل هم هستم شاید این اجازه را داشته باشم که این نظر را بدهم. اما در همین رنگین کمان بررسی «نه به جمهوری اسلامی» ش بسیار بد بود. من همیشه از خودم می پرسم که کدام جنایت، کدام بیحرمتی به ساحت انسان و ایران می تواند ما را واقعا بیدار کند…
تحلیلهای سست و بی پایه و اساسی توسط جمشید اسدی و فرهنگ قاسمی به عنوان مخالف و عطا خودشتی مطرح شد که نشان از بی اطلاعی و حتا نادانی از جامعه ی ایران داشت. جامعه ای که اینان مدعی شناسش هستند! اگر فرصت داشتم بیش از این در این باره می نوشتم. اما به همین اکتفا کنم که در این گفتگو تمامی ناکارآمدی و نادانی و تظاهر بی پایه و اساس به دانائی اپوزیسیون خارج از کشور و حسادت و کینه توزیش بی پوشش و حجاب نمایان شد. اگر چه با کوشش بیفایده سعی کردند این کوتوله بودن را بپوشانند. واقعا حیف از این ایران و از این مردم نجیبش که خارج رفته هایش اینچنین بی مایه اند. معلوم نیست در آن دیار آزاد غیر کینه ی به یکدیگر و عدم توافق بر یک موضوع کلان یعنی این شیر غران نشسته بر کره ی خاک که به گربه فروکاسته شده چه آموخته اند. من در اینجا به شما بگویم که اکثریت قاطع کسانی که به عنوان مسافر در سرتاسر تهران و حومه سوار و پیاده کرد ه ام از «نه به جمهوری اسلامی» با خشنودی و هم خشم یاد کرده اند. حالا اینها که هی به همدیگر آقای دکتر دکتر دکتر عزت چپان می کنند نمی دانند که این «نه» بسیار مهم است. آقای قاسمی می فرماید «خب بعد چی». آقای محترم بعد همان چیزی که تو خودت در سرلوحه نوشتهای، شعر نوشته ای لآئیسته نوشته ای، آن آقای ایجادی خوشنام که یک اسلام شناس واقعی ست خودت و بسیاری جمهوری ایرانی نوشته ایید، بعدش قدم بعدی ست. تو کمکم کن این پابگیرد تو هم سهیم شو!
شاید اصلا شماها در اروپا و آمریکا و کانادا بیکارالدوله هستید که در پشت کامپیوترهاتان در توهمات تنهائیتان غوطه ورید. آقایان این شعار را هر کس برای اولین بار مطرح کرده طبق گفته ی خودتان از سالها پیش با آکسیونها و مقالات مطرح شده و حالا در تراکمی بینظیر با: «نه به جمهوری اسلامی» مثل بمب در ایران منفجر شده. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید.
به جناب مین روا ،، اول انکه – رضا شاه پهلوی
پدر ایران نوین ،،
به حق فرزند کورش کبیر پدر ایران زمین و
ایران باستان میباشد ..
۱ – ایا کورش کبیر در فتح بزرگترین حکومت عصر خود بابلیون ،، و دیگر سرزمینها ،، ائین و مذاهب انها را از میان برداشت ،، و فرمان حکومتی شدن ادیان و اقوام را به انها صادر کرده بود ؟؟؟
یا اینکه به همه مذاهب با جوانمردی و مدارا و احترام به دین و ائیننشان با آنها برخورد کرد ؟؟؟
۲ – رضا شاه بزرگ فرزند به حق کورش کبیر ،، به حق مثل او در کشور داری با ادیان مختلف در ایران برخورد کرد ..
۳ – ایا شما اسنادی در اختیار دارید که رضا شاه ،، با اجبار و کشتار ،، از خوانین ادم خوار و ظالم شاهزاده های قاجاری همانند فرمانفرما که نیمی از بهترین زمین های حاصلخیز کرمان و چند استان دیگر را با کشتار کشاورزان غصب کرده و ،، یا حاج حسین جان سعیدی در بابل مازندران که بیش از ۱۵۳ فقره دهات متعلق به او بود و سالها به دولت مرکزی مالیات نداده بود و حق کشاورزان را پرداخت نمیکردند ،، از انها به نفع دولت شاهنشاهی برای منبع در امد ابادانی و نوسازی کشور در جهت تاسیس دانشگاه و مدارس و بیمارستانها و و و برای کشور مصادره کرده بود ،،؟؟
چرا نوشته های جعلی حرب توده را مورد تصدیق گفته هایتان مینویسید ؟
چرا از مدعیان ملی گرایی که چندین مرتبه سعی در ترور و کشتن رضا شاه به عمل اوردن نمیگوئید و
نمی نویسید ؟ چرا ؟
چرا از دشمنی انگلیس ملعون به خاطر کوتاه شدن دستشان توسط رضا شاه بزرگ از دزدی و غارت ایران
نمینویسید ؟ چرا ؟
سرکوب سکولار بودن چپ گرایان دوران محمد رضا شاه پهلوی را به میان میکشید ،،
کدام چپگرای سکولار ؟؟
اکثرا فرزندان و نوه های اخوند های مشروعه خواه ،، شیخ فضلالله نوری بودند ،،
از جمله کیانوری و جلال آل احمد و و و و بقیه انها ،،
همگی با ماسک چپ گرایی و جمهوری خواهی ،،
دشمنان مشروطیت ایران ،، برابری ازادی زنان و مردان ،، مخالف اصلاحات ارضی و ازبین رفتن فئودالیسم توسط محمدرضا شاه پهلوی بودند ،،
اینقدر ساده انگاری و یک جانبه فتوا صادر کردن با مدارک دلبخواه دشمنان پهلوی نمیشود ،، به راستی و شفافیت واقعیات ان زمان را به قضاوت عادلانه نشت و نگریست .
رضا شاه روحت شاد ..
در خدماتی که رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی برای ایران انجام دادند جای تردیدی نیست و به تفصیل بیان شده است. اما آن دو بزرگوار اشتباهاتی نیز داشتند که اگر انجام نمی شد شاید شاهد خودکشی جمعی بهمن ۵۷ نمی شدیم. و اما اشتباهات:
اشتباهات رضا شاه :
۱ عدم تخریب حوضه های علمیه و از بین بردن نظام روحانیت و عدم تشکیل سیستم روحانیت حکومتی
۲ زمین دوستی فردی به نحوی که در پایان دوران رضا شاه ایشان بسیاری از بهترین زمینهای کشاورزی ایران را به میل یا به قهر به تصرف خویش درآورده بود.
۳ سرکوب روشنفکران ملی و مستقل مانند میرزاده عشقی و فرخی یزدی
اشتباهات محمدرضا شاه:
۱ مماشات و همکاری با روحانیت برای اشاعه خرافات در ایران و قدرت دادن به روحانیت و مراجع تقلید
۲ اشتباه شماره ۱ رضا شاه را محمد رضا شاه هم مرتکب شد
۳ سرکوب خشن چپ گرا های احمق اما سکولار و درعوض میدان دادن وسیع به مذهبیون برای مقابله با اندیشه های چپ گرایانه و فراهم کردن امکانات برای آنان
۴ عدم استفاده از خشونت در سرکوب کردن روحانیان مرتجع
۵ عدم قدرت دادن زودتر و بیشتر به شهبانو برای گسترش اقدامات عدالتخواهانه، فرهنگی و آموزشی در کشور
در پایان به روان بزرگ رضا شاه و محمد رضا شاه درود می فرستم…
درود بر شرف خاندان ایرانساز پهلوی و به ویژه روان پاک شاهنشاه آریامهر که خدمات پدر خویش را مجدانه پیگیری کرد و هدیه ای یا بهتر بگویم نورچشمی به نام شاهزاده رضا پهلوی را برای ما به ارمغان گذاشت. و درود به جسارت و روشن اندیشی دکتر کشفی گرانقدر به خاطر ایم مقاله! سال ها بود در انتظار چنین قلم شفاف و منصفانه ای بودم. پاینده ایران. درود بر خاندان پراافتخار پهلوی
درود بی کران بر روان پادشاهان همواره جاوید پهلوی رضاشاه بزرگ و محمد رضاشاه وسپاس فراوان از نویسنده مقاله ! من به عنوان یک ایرانی همواره مهر شاهنشاهان پهلوی را درقلبم خواهم داشت و به حکومت فاسد آخوندی میگویم :نه به جمهوری اسلامی و ننگ برجمهوری اسلامی!