فرید خلیفی – تقریباً از همان آغاز روی کار آمدن نظام «جمهوری اسلامی» تا همین امروز، مردم ایران همیشه در صف تهیه نیازهای اولیه زندگی خود بودهاند. از قند و شکر و برنج و روغن و کره تا گوشت قرمز و مرغ و نفت و بنزین. کالاهایی اساسی که نبود آنها زندگی روزمره در جامعه را مختل میکند و با کمیاب شدنشان، بخش بزرگی از مردم، سرگرم دشواری تهیه آنها میشوند. اما این اقلام حتا در کشورهایی با ثروت بسیار کمتر از ایران، به راحتی در دسترس مردم هستند. درواقع تفاوت اصلی وضعیت «ایران اسلامی» با سایر کشورها، در نوع حکومتیست که توسط گروهی خاص اداره میشود. گروهی که هر یک از اعضای آن با عناوین فریبکارانهای چون اطلاحطلب و اصولگرا به نحوی در حال غارت ثروت کشورند و طبعاً در چنین شرایطی تأمین نیازهای اساسی جامعه، خواه ناخواه اولویت آخر نظام اسلامی خواهد بود. علاوه بر این تجربه نیز نشان داده حکومت اسلامی، مردمی نیازمند را به جامعه بینیاز ترجیح میدهد. اما عدهای که همیشه سعی دارند وجود چنین شرایط نابسامانی را عادی جلوه دهند، معمولاً از وجود موارد مشابه در سایر نقاط دنیا سخن به میان میآورند.
ان موقع این صف ها را به مسخره “گروه توحیدی صف” می نامیدیم که حالا حتی به مسخره خود مذهب ارتقاء پیدا کرده!
ولی واقعیت این است که این صدها خود یک نوع شکنجه و حتی جنگ علیه مردم است تا انها را از شکایت کردن و تظاهرات سیاسی مایوس کند. با این همه این صفها میتواند خود اغاز گر تظاهرات و شکایتهای دسته جمعی باشد! باز اینجا هم “زندگی جنگ است و دیگر هیچ” بخاطر میاید! این تیتر کتابی بود که اوریانا فالاچی نوشته بود.
بسیار گزارش جالبی بود. مرسی.
شاید آخرین صحنه این فیلم اصل ماجرا را میگوید. آقاهه با زحمت فراوان به مرغهایش میرسد و تنها مشکلش در حلال یا حرام بودن ذبح آنهاست!
اگر مردم ایران با در صف ایستادن مشکل داشتند که هر چهارسال یکبار عامل صف درست کردن جدیدی را انتخاب نمیکردند – با آنهمه شور و اشتیاق!
صفوف آشفته مردم برای ملاها تداعی گوسفند بودن آنهاست و قوت قلب برای آنها که میتوانند این رمه را به هر سو سوق دهند.