اینکه از هر ابزار مثبت میتوان برای اهداف منفی استفاده کرد تردیدی نیست اما افراد یا جریاناتی که چنین میکنند هم در اقلیت هستند و هم قادر به از بین بردن تأثیرات مثبت این ابزار نیستند.
در عین حال مهم این است که کاربران این ابزار، از جمله فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، ابزار را بجای هدف نگیرند! آنهایی که از این ابزار استفاده منفی مثلا برای مغزشویی مخاطبان میکنند، این تفاوت را کاملا تشخیص داده و بسیار هدفمند عمل میکنند!
در این میان، گذشته از اینکه در داخل ایران رسانهها به دلیل حکومت جمهوری اسلامی از آزادی در گزارش و خبررسانی حرفهای برخوردار نیستند، در خارج کشور نیز در برخی رسانههای فارسیزبان و همچنین برخی رسانههای بینالمللی که «جریان اصلی» خبررسانی را تشکیل میدهند، گزارشهای نادرست درباره جامعه ایران و تمایلات مردم منتشر میشود. هفته گذشته در اعتراض به تحریف درباره وضعیت جامعه ایران، هشتگ NYTimesPropaganda# در توئیتر با هزاران تکرار «ترند» یا «داغ» شد تا توجه این روزنامه آمریکایی به تحریفاتی که درباره ایران منتشر میکند، جلب شود.
داغ شدن هشتگ اعتراض به گزارشهای غیرواقعی همزمان با گسترش کارزار «نه به جمهوری اسلامی» مورد توجه چهرههای سیاسی و اجتماعی کشورهای مختلف نیز قرار گرفت از جمله احمد منصور روانشناس و نویسندهی آلمانی- اسرائیلی که در آلمان چهرهای شناختهشده در ارتباط با روشنگری علیه اسلامیستها و راستگرایان افراطیست با تکرار این هشتگ در توئیتی از جمله نوشت: «حیرتانگیزست! آدمها از ایران مخالفت خودشان را با گزارشهای نادرست و ملّادوست نیویورک تایمز داغ میکنند. آنها خودشان را به خطر میاندازند تا به جهان آزاد یادآوری کنند این رژیم هیچ ربطی به آزادی ندارد.»
Krass! Menschen aus dem #Iran trenden gerade ihren Unmut über unwahre & mullahfreundliche Berichte von @farnazfassihi in @nytimes! Menschen in einem Regime gefährden sich selbst, um die freie Welt darauf hinzuweisen, dass das mit Freiheit nichts zu tun hat #NYTimesPropaganda https://t.co/vwG7DkfgNk
— Ahmad Mansour 🎗️ (@AhmadMansour__) April 13, 2021
همزمان الی کُهنیم خبرنگار و سیاستمداری که در وزارت خارجه دولت ترامپ مسئول مقابله با یهودستیزی بود، با بازنشر ویدئویی توجه مخاطبان را به سخنان مردم ایران جلب کرد که برخلاف گزارشهای برخی خبرنگاران در رسانههای خارجی، علیه جمهوری اسلامی و لابیگرانش و اینهمه فشار و کشتار و فلاکت اقتصادی و اجتماعی و ایرانفروشی تهیه شده است.
The original: hear the people of Iran speak. https://t.co/kw3UHiGXwV
— Ellie Cohanim (@EllieCohanim) April 15, 2021
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی بازوهای تبلیغاتی خود را که سر بزنگاه به میدان میفرستد، به منبرهای شبکه «کلاب هاوس» گسیل کرده تا با جوّسازیهای انقلابی و اصلاحی و تحولخواهانه گزینش رئیس دولت سیزدهم را «داغ» کنند. «کلاب هاوس» که مثل نوارهای کاست خمینی، فقط صوتی است، برای رژیم ایران مانند بلندگوهای نماز جمعه «یکطرفه» و قابل کنترل است و آن را مثل رادیو در هر جا و با هر ریخت و قیافه و مشغول هر کاری که باشید میتوانید گوش کنید بدون آنکه به عنوان «مخاطب» نقشی جز «گوش» و «شنونده» داشته باشید مگر اینکه «خودی» باشید!
وجود این ابزار نیز صدالبته به خودی خود مثبت است، اما برای وابستگان و دلبستگان جمهوری اسلامی نقشی فراتر از رسانههای سنتی و «جریان اصلی» و «نوار کاست» بازی نمیکند. به همین دلیل نیز این افراد که به تکگویی یکطرفه عادت کردهاند، به آن هجوم بردهاند! امتیاز بزرگ شبکههای اجتماعی اما در چیست؟ در مشارکت آزادانهی مخاطبان و کاربران برای «گفت و شنید»! حتا اگر گاهی با انفجار خشم همراه باشد. خشم در برابر توجیه رژیمی که همواره به مردم و شعورشان توهین کرده و آنها را به خاک و خون و فلاکت کشانده، نباید موضوع عجیبی باشد، اینطور نیست؟!
الاهه بقراط
کتاب *”سقوط بهشت”* (The Fall of Heaven)، کتابی است که نوشته یک تاریخ شناس برجسته آمریکایی به نام “اندرو اسکات کوپر” میباشد و چند سال پیش در ایالات متحده آمریکا منتشر شد.
?در این کتاب خواندنی، نویسنده برای نخستین بار در تاریخ آمریکا اظهار میکند که اگر محمدرضا شاه پهلوی و حکومت او همچنان بر سر کار بود، امروزه جهان محل امنی برای زندگی بود و خبری از تروریسم اسلامی در جهان وجود نداشت. در این کتاب، نویسنده با مدرک معتبر ثابت میکند که چگونه روسیه، آمریکا و اروپا نقش مستقیمی در سرنگون کردن محمدرضا شاه و روی کار آوردن رژیم جمهوری اسلامی داشتند. در این کتاب، توضیح داده میشود که چگونه ایران با سرعتی بالاتر از کشور ژاپن در حال رشد و پیشرفت بود و چگونه محمدرضا شاه شبانه روز برای آبادانی ایران میکوشید.
?نویسنده از سال های واپسین شاه در ایران میگوید و شرح می دهد که چگونه رسانه های غربی به ترور شخصیت او میپرداختند و او را دیکتاتور و ناقض حقوق بشر، شکنجه گر و جنایتکار معرفی میکردند، در حالی که همه ی این تبلیغات از پایه دروغ بود و شاه حتی حاضر نشده بود برای نگاهداشت پادشاهی خود، از نیروی نظامی قوی ای که در اختیار داشت علیه ملتش استفاده کند و خون ملتش را بریزد.
?”سقوط بهشت” حاصل پنج سال پژوهش اندرو اسکات کوپر، تاریخ نگار و استادیار دانشگاه کلمبیا است که همچنان مورد بحث رسانه ها، دانشجویان تاریخ و بویژه آمریکاییان ایرانی تبار است.
?در مقدمه ناشر بر این کتاب چنین آمده است: “در ارایه تصویر استثنایی محمدرضا شاه پهلوی، یکی از پیچیده ترین شخصیت های قرن بیستم، اندرو اسکات کوپر، تمامی زوایای زندگی او از دوران کودکی تا رسیدن به پادشاهی در سال ۱۹۴۱ میلادی و نیز دوران پرتلاطم پس از جنگ جهانی دوم را که طی آن شاه از چندین تلاش برای ترورش جان بدر برد، و ساختن یک کشور مدرن هوادار غرب و ورود قدرتمند ایران به صحنه جهانی را با موشکافی بررسی کرده است”.
?آقای کوپر تبار نیوزیلندی دارد و پیش از این کتاب دیگرش با عنوان “پادشاهان نفت” یکی از پرفروش ترین کتاب ها بوده است.
?اندرو کوپر میگوید: از دیدگاه تاریخی، انقلاب ایران یک رویداد جهانی بود. من در آن هنگام ۹ ساله بودم و با هزاران فرسنگ فاصله در نیوزیلند، انقلاب ایران در زندگی من هم تاثیر گذاشته بود. هنگامی که شاه، ایران را ترک گفت و خمینی وارد صحنه شد.
?ما میدانیم که برای از میان برداشتن شاه، “معمر قذافی” رهبر وقت لیبی، منابع مالی را تامین میکرد و “یاسر عرفات” رهبر وقت سازمان آزادیبخش فلسطین، آموزش چریک های ایران را در لبنان بر عهده داشت. ما میدانیم که سلاح های بسیار مدرن، تنها میتوانست از زرادخانه های بلوک شرق تامین شود. این اطلاعات اکنون از اسناد محرمانه منتشر شده دولت آمریکا به دست آمده که در دولت جیمی کارتر جزء اسناد طبقه بندی قرار گرفتند.
?او بیدرنگ ورود گوشت گاو و گوسفند و سایر فرآوردههای گوشتی را ممنوع کرد به دلیل آنکه تهیه آنها طبق موازین شرعی نبوده است. در همان حال کشور ما به یک شوک نفتی دچار آمد چرا که صدور نفت از ایران به خاطر اعتصاب ها متوقف شده بود؛ این گونه پیآمدهای انقلاب اسلامی، دوران کودکی و نوجوانی مرا هم تحت تاثیر قرار داد و من همواره به خود میگفتم که روزی، شخصی در مورد انقلاب ایران و چگونگی آغاز و آنجام آن خواهد نوشت و دلایل آن بر من نیز روشن خواهد شد، ولی چنین نشد و کتابی در این مورد انتشار نیافت و آنچه بود، کامل نبود.
?سالها بعد در مسیر انتخاب حرفه آینده ام در منهتن نیویورک به پژوهش رویدادهای خاورمیانه پرداختم؛ دورهای که با ماجرای ۱۱ سپتامبر (۲۰۰۱ میلادی) آغاز شده بود. نتیجه این پژوهش، گذراندن دوره دکترا در رشته تاریخ و نخستین کتابم، “پادشاهان نفت” بود و نوشتن آن در واقع سکویی برای پرش به سوی کاری بزرگتر شد، ولی هنوز آماده این کار بزرگتر نبودم و اطلاعات کافی و منابع لازم را در اختیار نداشتم، تا اینکه سه سال بعد، پیشنهاد نوشتن کتاب “سقوط بهشت” را به ناشرم ارائه دادم که پذیرفته شد و این درست زمانی بود که فیلم سینمایی “آرگو” به بازار آمده و مورد استقبال قرار گفته بود ولی من با آن دشواریهای فراوانی داشتم، چرا که عاری از دقت و صحت تاریخی بود.
?برای نویسندگان، انتخاب عنوان کتاب، کار نامتعارفی است. این کار معمولا توسط ناشران و یا دبیران آنها انجام میشود، ولی این کار مهم برعهده اندرو اسکات کوپر واگذار شد و او باید عنوانی جذاب و گویا برمیگزید که مفهوم دوگانه داشته باشد. هم از نظر بازرگانی جلب توجه کند و هم گویای متن کتاب باشد؛ با توجه به نوستالژی بسیاری در باره دوران پیش از ۱۹۷۹ (۱۳۵۷ خورشیدی) این عنوان در همان حال برای برخی از ایرانیان پایان یک دوران طلایی را تداعی میکند و نویسنده خود درپی عنوانی بود که بازگو کننده یک عصر تاریخی باشد. سرانجام نویسنده
به این نتیجه رسید که پایان زندگی شاه ایران، پایان دوره ای تاریخی در تاریخ ایران است.
?نویسنده میگوید: فکر میکنم ارزش فراوان کتاب این است که یک غیرایرانی آن را نگاشته و برای من نکته شگفت انگیز در این کتاب، این بود که انتظار نداشتم چهره پادشاه ایران این چنین باشد؛ یک میهن پرست قدرتمند که در مسایل گوناگون برای آمریکا مشکل ساز بود.
?ایرانیانی که این کتاب را خوانده اند از آنچه در روابط پنهان (ایران و آمریکا) روی داده، مبهوت و متحیر شده اند.
?برای ترسیم چهره شاه ایران، با همسرش فرح پهلوی و بسیاری از کسانی که در دوران او در عرصه سیاسی ایران حضور داشتند، گفتگو کردم و به عنوان یک تاریخ نگار هرگز درپی آن نبودم که به هرطریقی، تفکری ویژه، یک جهان بینی خاص و یا نوعی ایدئولوژی را در هر فرم و چارچوبی به ذهن آنها تزریق کنم. بیشتر صحبت ها و قول ها برمحور رویدادها بود و من با این رویدادها به عنوان روزنامه نگار حرفهای برخورد کردم. از تفسیر و تحلیل گفته ها نیز پرهیز کردم و بخش جداگانه ای را به این منظور اختصاص دادم. کتاب در واقع بازتاب رویدادها و دلایل آنهاست. خوشبختانه من فرصت چند ساله ای در اختیار داشتم تا واقعیت های تاریخی را چندین و چند بار بررسی کنم. و اما تکان دهنده ترین بخش کتاب برای من، هنگامی است که شاه شاهد از دست رفتن کشور است. همچنان که در شاهنامه، شاه به سرنوشت اعتقاد داشت.
?داستان او تنها به عصر مدرن حاضر تعلق ندارد و صدها سال دیگر نیز در باره آن بحث و فحص خواهد شد. من برای گفتگو با صدها تن اشخاص مختلف، با زمان در مسابقه بودم. از آغاز این کار تا کنون سه تن از کسانی که با آنها گفتگو کردم، در گذشته اند.
?بخش مهمی از پژوهشهای نویسنده، پرداختن به عوامل خارجی انقلاب بود و بویژه نگاه به ورود سلاح های بسیار مدرن به ایران و منابع مالی که در اختیار مجاهدین (خلق) و فداییان (خلق) قرار می گرفت، در این زمینه پژوهشگران اولیه غفلت کردند و آن را کم اهمیت دانستند.
?شاه با اسراییل روابط بسیار خوبی داشت. عرفات و قذافی از توافق صلح کمپ دیوید (که بین انورسادات رییس جمهوری وقت مصر و مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسراییل) امضا شده بود، بسیار ناخشنود بودند و فکر نمیکنم که در آن زمان پشتیبانی از چریکهای ایرانی تصادفی بوده همچنان که در دیدار و گفتگو با یکی از این چریک ها در ایران، این امر برای من تایید شد. شاه نفت را در اختیار اسراییل قرار می داد و از پرزیدنت سادات پشتیبانی میکرد و از میان برداشتن او معادل بیثبات کردن تمام منطقه خاورمیانه بود..
? کتاب ” سقوط بهشت ”
? نوشته اندرو اسکات کوپر
ترجمه چمروش
چرا ملک فیصل کشته شد ۱۹۷۵
چرا شاهرفت ۱۹۷۹؟
هنری کیسینجر داشت با شاه ایران و ملک فیصل عربستان، سر نفت رایزنی می کرد؛ هیچ یک کوتاه نیامدند.
ملک فیصل با یک گلوله در سرش کشته شد تا درس عبرتی شود برای همه اعضای اوپک تا دیگر کسی نفت را مانند اسلحه به کار نگیرد.
ملک فیصل از غرب خواسته بود تا میان پشتیبانی از اسراییل و نفت، یکی را انتخاب کند؛ غرب با کشتن او هر دو را انتخاب کرد.
محمدرضا شاه نه تنها از فیصل حمایت کرد بلکه نفت را گران تر کرد. در آمریکا، کانادا، ژاپن و انگلیس و … غوغایی شد، در آمریکا و انگلیس، مردم به نشانه اعتراض با اسب و گاری رفت و آمد می کردند، مردم انگلیس و کانادا از سرما می لرزیدند و کارخانههای ژاپنی خوابیده بود.
شاه کوتاه نمی آمد.
او را سرنگون کردند تا اوپک بی صاحب شود و خودشان قیمت نفت را تعیین کنند.
چرا جمهوری اسلامی این بخش از تاریخ را سانسور می کند؟
چرا اپوزیسیون خارج، این بخش از تاریخ را عمدا” زیر فرش پنهان می کنند؟
چرا چپی ها و کمونیست های سابق که رادیو تلویزیون های دولتی آمریکا و انگلیس (رادیو فردا، بی بی سی، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال و …) را اشغال کردهاند، این بخش را کلا انکار می کنند؟
در کتاب *شاهان نفت* -اثر اندرو اسکات کوپر- توضیح داده میشود که چطور شاه ایران و ملک فیصل پادشاه عربستان، معادلات نفتی غرب را به هم زدند و چاره ای جز سرنگونی هر دو برای آمریکا نماند.
شاه و ملک فیصل، اوپک را به هم ریختند و فیصل برای دهن کجی به اسرائیل، صدور نفت را به غرب دچار مشکل کرد و باعث بحران نفتی سال هفتاد و سه میلادی شد. او خواست آمریکا بین نفت یا حمایت از اسراییل یکی را انتخاب کند. حتی شاه ایران پا فراتر گذاشت و تهدید کرد که قراردادهای نفتی را به هیچ وجه امضا نمی کند و قصد دارد انرژی کشور را از طریق اتمی تامین کند.
ملک فیصل سال هفتاد و پنج میلادی ترور میشود! و جایش را به یک مشت سیاستمدار فاسد آل سعود می دهد.
حکومت شاه نیز سرنگون میشود! و خودش نیز به طرز مشکوکی از دنیا میرود! و جایش را به آخوندهای مذهبی و بی سیاست می دهد!
ای کاش دلسوزی پیدا شود و کتاب *شاهان نفت* را بدون تحریف به پارسی ترجمه کند. آن وقت فارسی زبانان متوجه می شدند چه کلاهی ۴۲ سال قبل سرشان رفت؟!
او باید می رفت؛
(وقتش رسیده بود)!؟
۱- چهارمین قدرت نظامی مدرن جهان را در اختیار داشت و کبری و بِل و شینوک و اف۱۴ و هاورکرافت هایش کل اعراب خلیج فارس را به دستبوسی واداشته بود.
۲ـ برترین خطوط هواپیمایی مسافری جهان (هما) را بنام ایران ثبت کرده بود.
۳ـ اعتبار پول و پاسپورت دولت شاهنشاهی ایران به معتبرترین های جهان تبدیل شده بود.
۴ـ همکاری و تبادلات علمی دانشگاههای ایران با دانشگاههای برتر جهان، دانشگاههای دولتی ایران را به یکی از معتبرترین مراکز علمی آسیا مبدل کرده بود.
اعطای بورسیه دولتی به دانشجویان نخبه جهت ادامه تحصیل در دانشگاههای برتر اروپا و خصوصا آمریکا و عدم علاقه آنها به اقامت در خارج و ترک وطن، باعث شده بود ترکیبی از هوش بالای ایرانی ها با علم روز جهان پدید آید که به ادامه این روند رو به رشد و پیشرفت کشور در آینده کمک شایانی می کرد.
۵ـ ایران پر از کارخانه های صنعتی مدرن شده بود. اطراف تهران کارخانه های پارس، ارج، آزمایش، ایران ناسیونال، رنو، کفش ملی، صنایع غذایی مختلف همچون پاک و مینو و زمزم و … و شهرهای صنعتی تبریز، شیراز، اصفهان، اراک، اهواز و … ایران را بعد از ژاپن به “قدرت دوم صنعتی آسیا” تبدیل و پیشتاز تولید خودرو، واگن، ماشین آلات راهسازی و کشاورزی و صنایع مادر همچون ذوب آهن و فولاد و مس و آلومینیوم کرده بودند و برخی از آنها حتی به بازار شوروی و آمریکا صادر می شدند.
۶ـ ثروت ایران همراه با “آینده نگری” مسئولانش باعث شده بود تا این کشور سهام بسیاری از کارخانجات مهم و کلیدی از جمله صنایع فولاد کروپ و مرسدس بنز را خریداری کند و در قلب بورس و اقتصاد جهان -خیابان منهتن- صاحب برج شود!
دیگر حتی برخی از قدرتها و کشورهای اروپایی از ایران وام گرفته بودند و عملا مقروض حکومت شاه شده بودند.
۷ـ این آینده نگری به اینجا ختم نشده بود و در شرایطی که همه جهان وابسته به نفت بود و ایران ژاندارم و فرمانروای خلیج فارس سرشاز از نفت بود، شاه ایران به فکر دستیابی و استفاده از انرژی نویی بنام انرژی اتمی بود. او از آمریکا راکتور تهران را خرید و سپس با زیمنس آلمان قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر را بست و همزمان به فرانسه سفر کرد و ۱۰درصد سهام بزرگترین کارخانه اتمی اروپا را خرید و با فرانسوا میتران قرارداد خرید ۴ راکتور فرانسوی را بست.
او باید می رفت؛
(وقتش رسیده بود)!؟
در کنفرانس گوادلوپ، کارتر رسما اعلام کرد که دیگر شاه باید برود و ارتش آمریکا جای ارتش ایران را در خاورمیانه خواهد گرفت. انگستان هم برای فرار از بدهی هایش به ایران، پشت آمریکا درآمد.
شاه در پیامی بی سابقه با خشم، کارتر را خطاب قرار داد که بدون شناخت فرهنگ و تاریخ ملتها چنین تصمیمی گرفته و او یک فرد نیست که با تغییرش روابط ایران و آمریکا پابرجا بماند و با رفتن او شرایط از کنترل خارج خواهد شد و خاورمیانه روی آرامش را نخواهد دید!
در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۸ در کاخ نیاوران ملک حسین پادشاه اردن هاشمی به محمدرضا شاه گفت:
“نرو، زیر پای مردم خاورمیانه نفت نیست، بشکه های باروت است! اگر بروی خاورمیانه رفتنی ست”.
شاه به او پاسخ داد:
“قیمت این رفتن را مردمی خواهند پرداخت که نمی دانستند برقراری صلح در منطقه ای با میلیاردها دلار منابع طبیعی و انرژی کار هر حکومتی نیست!
من در مقابل مردم خود نخواهم ایستاد.
سلطنت بر روی جنازه های مردم کشورم خواست من نیست.
برای من “رفاه و آینده مردم” ایران مهم بود.
مشکل باروت زیر پای مردم خاورمیانه تقصیر من نیست، تولید روزانه ۳۰ میلیون بشکه نفت همه دنیا را به خاورمیانه می کشد و بعد از رفتن من، میدانم که خاورمیانه رفتنی ست”.
او باید می رفت؛
(وقتش رسیده بود)!؟
منابع:
*یادداشتهایی از گوادلوپ*
ژیسکاردِستن؛ رئیس جمهور وقت فرانسه
*مجموعه خاطرات*
ملک حسین پادشاه اردن
*پاسخ به تاریخ*
نوشته محمدرضا پهلوی
*ماموریت در ایران*
نوشته ویلیام هیلی
از چند هفته پیش بود که یک ایستگاه ماهواره ای که با سرمایه کلانی که دقیق معلوم نیست از کجا تأمین میشود ولی جانبداری اش از جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی نخ نماست یکهو برنامه ای را اختصاص داد به تبلیغات از یک شبکۀ اجتماعی جدید که اسمش را اول بار میشنیدی. پشت این تبلیغات غیرمستقیم و زیرکانه بود که مقامات جمهوری اسلامی در آن شبکۀ اجتماعی آمریکایی تبلیغات خودشان را شروع کردند؛ از وزیر خارجۀ جمهوری اسلامی بگیرید تا دختر رفسنجانی و بحث های انحرافی و جالب اینکه جمهوری اسلامی تبلیغاتش را از شبکه ای اجتماعی مطرح کرد که نحوۀ ورود به آن دعوتی و خصوصی است و آزاد نیست و جالب تر اینکه کلیۀ افرادی که در همین روزها داخل آن شبکه برده شده اند یا از اصلاح چی های صادراتی یا سابق و یا از به اصطلاح منتقدان حاکمیت و یا از مقامات خود جمهوری اسلامی اند. این حرکت از طرفی دست همه شان را خوب رو کرد. به نظر میرسد معرفی این شبکۀ اجتماعی نسبتا جدید، خصوصی، دعوتی و غیرآزاد ظاهرا از طرف وزیر ارتباطات جمهوری اسلامی بوده. در مورد این حرکت جمهوری اسلامی شاید نیازست افشاگری های بیشتری شود.
اخیرا بیانیه انقلابی-آتشین “صلح” (کیست که صلح نخواهد وقتی جنایتش به ته دیگ رسیده باشد) و «تروریسم هستهای اسرائیل را متوقف کنید» (هرچند “باورمندان به جهانی خالی از سلاحهای هستهای” هستند اما در عمل مسله شان اسرائیل است) را میخواندم.
نگاهی به لیست انتظار حکایت از خالی بودن نام سید شان بود و این سوال که آیا برای جهانی خالی از سلاحهای هستهای فتوا پزی سید کمکی به تیتر نیمکرد؟
حکومت میداند شعار دیگر اثر ندارد. با وعده یارانه میلیونی میخواهد اقشار ضعیف را پای صندوق رای بیاورد.
کلاب هاوس توسط حمایت حزب خران جمهوری الکاپونی جیمی کارتریسم برای نجات رژیم اخوندی برپا شده ..
شرکت هرایرانی درهرمقام ومنصبی با هر توجیه و بهانه در کلاب هاوس ..
خیانت به ملت دربند نوکر رژیم جیمی کارتری میباشد .. و نوکری اهداف مافیای غارتگران ۵ + ۱ ..
هشتک # – نه به مافیای کلاب هاس – راه اندازی کنید ..
اسلام و آخوندها منبرهاشان نیز از دست دادهاند و دیگر تریبون یکطرفه ندارند. امروزه، از پای منبر آخوند، پسرکی با موبایل فیلم گرفته و آخوندها و اسلامشان را به چالش میکشد.
جمهوری اسلامی در اکثر شبکههای اجتماعی جنگ را به رقیب باخته و براندازان دست بالا را دارند. با ورود کلابهاوس و شباهتش با منبر یکطرفه مسجد، جمهوری اسلامی سعی دارد وجود خود را در آن تثبیت کند و کنترلش را به دست گیرد. بر ما اپوزیسیون آگاه است تا به دام رژیم نیفتیم. کلابهاوس و هر شبکه دیگری که رژیم تبلیغش را میکند، تحریم کنیم.