آدوم صابونچیان – امسال در شرایطی ارمنیان در جهان و در ارمنستان برای برگزاری یادبود قربانیان نسلکشی آماده میشوند که احتمال اینکه جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از طرف دولت قویترین کشور دنیا نسلکشی ارمنیان را به رسمیت بشناسد بیشتر از گذشته شده است.
در چند سال اخیر مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، نسلکشی ارمنی را به رسمیت شناختهاند. روز ۲۴ آوریل روزیست که خیل عظیم پیر و جوان و کودکانی که از چهار گوشهی ارمنستان و نیز خارج از ارمنستان با شاخههای گل از مسافتی طولانی که یاد و نمادی است از «رژه مرگ» قربانیان نسلکشی به سوی بیابانهای سوریه در ۱۰۶ سال پیش، به آرامی و در سکوت به سوی بنای یادبود قربانیان نسلکشی حرکت میکنند تا با نهادن آن بر مزار نمادین قربانیان آن واقعه تلخ ادای احترام کنند. ممکن است در حین برگزاری این مراسم که از صبح زود تا پاسی از شب جریان دارد، خبر بیاید که جو بایدن نخستین رئیس جمهوری آمریکاست که نسلکشی ارمنی را به رسمیت شناخته است. برای همین هم ارمنیان در چهارگوشه گیتی بیصبرانه و هیجانزده منتظر این روز هستند.
در چند دهه اخیر با توجه به افزایش شمار ارمنیان در آمریکا و اهمیت رای آنها، چندین رئیس جمهور بهخصوص در میان دموکراتها، در جریان مبارزات انتخاباتی خود به ارمنیان قول پذیرش شناسایی رسمینسلکشی را داده بودند اما بعد از انتخاب شدن از این کار امتناع ورزیدند. به دنبال تکرار مکرر این خُلف وعده، امسال گمان میرود که جو بایدن از امکان کمتری در تکرار آن، به ویژه با توجه به یاغیگریهای اردوغان و سیاست نزدیکیاش به روسیه، برخوردار است. لابی ارمنیان در آمریکا نیز بسیار قویست و از حضور شخصیتهای معروف علمی و فرهنگی و بهخصوص ستارههایی مانند شر و خواهران کارداشیان (که پدران هر دو از خانوادههای پناهنده از نسلکشی بودهاند) بهرهمند است که چندین بار درخواست شناسایی رسمی را از رئیس جمهور جدید کردهاند. بنابراین ممکن است که ۲۴ آوریل امسال به روز امیدبخشی برای ارمنیان آمریکا و سراسر دنیا تبدیل شود. البته با این احتیاط که خلاف آنهم دور از انتظار نیست که مسلماً باعث ناامیدی بسیار خواهد بود.
ولی در صورت چنین اتفاقی، تاثیرات مهم و مثبتی در افکار عمومی ارمنیان و جهانیان خواهد گذاشت و راههای بسیاری را برای ارامنه باز خواهد کرد. با وجود این، نباید در تاثیر کارساز آن در موفقیت کارزارهای ارمنیان برای شناسایی رسمی نسلکشی ارمنی دچار خوشبینی شد.
رئیس جمهورهای قبلی آمریکا با توجیهی مرسوم از شناسایی رسمینسلکشی ارمنی سر باز زده اند. ترکیه هم طبق روال هر سال هشدار خود را در این مورد به آمریکا تکرار کرده است. توجیه مرسوم از طرف رئیس جمهورهای آمریکا تا حال این بوده است که شناسایی رسمی نسلکشی روابط آمریکا با ترکیه، یعنی متحد مهم آمریکا و غرب در پیمان آتلانتیک شمالی و نیروی نظامی در خط اول ناتو علیه روسیه را به خطر خواهد انداخت. اما جالب است که همین محافظهکاری غرب اتفاقاً اردوغان را در اتخاد سیاستهای ماجراجویانه در منطقه و نیز از قضا در سیاست نزدیکی به پوتین و دوری از ناتو مصممتر ساخته است.
برخی این استدلال را میکنند که با اعلام رسمی شناسایی نسلکشی، فشار بر دولت ترکیه و شخص اردوغان بیشتر خواهد شد و او را در سیاستهای خود محتاطتر خواهد ساخت. از نظر عملی هم احتمال میرود که تبلیغات نژادپرستانه و نفرتپراکنی ترکیه علیه ارمنیان، که سیاست رایج دولت کنونی ترکیه است، کمی محدود شود. ولی بسیار خوشبینانه است که اردوغان تن به تغییر اساسی در سیاستهای خود بدهد.
خصومت تاریخی بین ارمنی و دولت ترکیه و نیز اقشاری از مردم ترکیه فقط زمانی پایان خواهد پذیرفت که دولت ترکیه از سیاست انکار واقعیت تاریخی نسلکشی در ترکیه عثمانی از ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳ دست بر دارد و حاضر به جبران این خسارت عظیم انسانی شود. اساساً بر اساس وقایعی که در دهه دوم و سوم قرن بیستم برای ارمنیان ترکیه عثمانی و هولوکاست یهودیان توسط آلمان نازی روی داده، واژه «نسلکشی» توسط رافائل لمکین وکیل یهودی لهستانی بعد از پایان جنگ جهانی دوم ابداع شد.
قبل از آنکه بیشتر به شرایطی بپردازم که در بستر آنها ممکن است ترکیه روزی در آینده این جنایت وحشتناک حکومت «ترکهای جوان» را به رسمیت بپذیرد، لازم است دلایل اهمیت این موضوع را روشن کرد.
باور و انگیزه مرسوم در طرح یاد این واقعه تاریخی معمولا آن بوده که ارزشهای انساندوستانه جهانشمول در اقشار پیشروی جامعه ایران نیز نهادینه شدهاند. دیگر آنکه، در ایران بطور کلی نظر مساعدی نسبت به هموطنان ارمنی وجود دارد گذشته از اینکه در طول تاریخ در اغلب موارد رابطهای گرم و ویژه و حسن همجواری بین ایران و ارمنستان برقرار بوده البته نه به این معنا که هیچ خصومت و جنگی بین آنان در نگرفته باشد. اما میتوان با اطمینان خاطر گفت که صرف نظر از عامل دین، شباهتها و نزدیکیهای فراوان فرهنگی در روانشناسی اجتماعی و شیوه زندگی دو ملت وجود دارد. با توجه به این دادهها همواره بدیهی شمرده میشود که ایرانیان باید حس همدری عمیقی نسبت به هممیهنان و همسایگان ارمنی خود داشته باشند و حامی تلاش آنان برای احقاق حقوق تاریخیشان از ترکیه باشند. اما باید گفت به دنبال تغییراتی در منطقه و بهخصوص بروز جنگ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان و حمایت بیدریغ ترکیه از الهام علییف و تاثیر آن بر آذربایجانیهای ایران باید در این قضیه بازبینی نمود.
ایرانیان بعد از واقعه نسلکشی، پذیرای تعداد قابل توجهی از پناهجویان ارمنی از ترکیه عثمانی شده و میزبان خوبی هم برای آنان بودند. بیشتر این ارمنیان در چند شهر استان آذربایجان به ویژه تبریز ساکن شدند. یعنی نزدیکی فرهنگی و زبانی مردم این خطه از ایران با ترکان سبب بدرفتاری و عدم پذیرش ارمنیان پناهجو در آن زمان نشد.
ولی در سالهای اخیر این وضع در ایران از جمله به دلیل سیاستهای فرقهای جمهوری اسلامی کمی تغییر یافته است. در بخشهایی از ترکزبانان ایران نظر مساعد و دوستانه نسبت به هممیهنان ارمنی کمتر شده که تبلور آن را در تظاهرات خصمانه در چند شهر استان آذربایجان علیه ارمنیان و آسیب به مراکز آنها در تبریز میتوان دید. این تغییر در بخشهایی از آذربایجانیها را که پُرجمعیت نیز هستند، هیچ حکومتی در ایران نمیتواند نادیده بگیرد. امروزه تحت تاثیر جنگ بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان و تبلیغات پانترکیستی این کشور و همچنین ترکیه، در بخشهایی از آذربایجانیهای ایران نظر چندان مساعدی نسبت به ارامنه وجود ندارد و در مواردی نگاهی خصمانه و جانبدارانه از جمهوری آذربایجان دارند. نمیتوان نسبت به این تغییر بیتفاوت بود. اما در کنار تاثیر این جنگ و تبلیغات پانترکیسیتی نمیتوان نحوه رفتار ارمنیان در ایران و دیگر کشورهای جهان را در پیدایش این احساسات نادیده گرفت.
به من که ارمنیتبار هستم چند بار گفته شده که بسیاری از ارامنه از هر چیزی که صحبت میکنند معمولاً به واقعه نسلکشی هم اشاره میکنند و یا گاه مفصل به آن میپردازند هرچند که ربطی به موضوع بحث نداشته باشد. اضافه میشود که این نوع برخورد خودمرکزبینانه، یعنی تنها از درد عمیق خود سخن گفتن، موانعی را در برابر ارتباط موثر و عمیق ایجاد میکند. باید بگویم به عنوان کسی که در محیطی پرورش یافته که یاد و احترام قربانیان نسلکشی از عناصر تشکیلدهنده هویت ملی ارمنیان است، قبول این نکته در ابتدا کمی برایم دشوار بود. ولی به مرور دریافتم که نکتهای درست در این گفته وجود دارد.
درواقع از قدیم نوعی انزواگرایی و درونگرایی افراطی در میان ارامنه، چه در کشور ارمنستان محاصره شده با کشورهای مسلمان پُرجمعیت و به ویژه به عنوان اقلیت در کشورهای خاورمیانه وجود داشته است. این واکنشی طبیعی ناشی از زندگی یک اقلیت قومی کوچک مسیحی در جهت خواست حفط دین و هویت ملی خود محاصره شده در میان کشورهای مسلماننشین است.
با کمی دقت بیشتر متوجه میشویم که بعد از واقعه دهشتناک نسلکشی این درونگرایی و انزواگرایی تشدید یافته است. میخواهم توجه هموطنان ایرانی را نسبت به این موضوع جلب کنم هرچند که شخصاً مهر تأیید بر این گرایش نمیزنم ولی میخواهم دلایل بروز آن را توضیح دهم. درواقع میشود گفت که از اوایل قرن بیستم این درونگرایی و انزواگرایی در میان ارامنه نه فقط کاهش یافته بود بلکه حتی جلوههایی از برونگرایی و توجه به کشورهای همسایه و جامعه اکثریت در میان ارمنیان کشورهای خاورمیانه نیز دیده میشد. مثالهای بارز شرکت ارامنه در انقلاب مشروطیت ایران و ترکیه است. حزب داشناک و هنچاک که هر دو در آن زمان احزاب پیشرویی بودند با هدف کمک به ایجاد فضای مناسب سیاسی در منطقه و جذب حمایت از مبارزات دموکراتیک و استقلالطلبانهی ارمنیان علیه استبداد روسیه و سلاطین عثمانی و استبداد قاجاری در این انقلابها شرکت فعال داشته و در راه آنها جانفشانیها کردهاند. مثال مشخص اینکه حزب داشناک یپرم خان و حزب هنچاکها گریگور یقیکیان را برای شرکت در انقلاب مشروطه به ایران فرستادند. یپرم خان و سربازان داوطلب او کمک موثری در موفقیت مشروطیت در ایران کردهاند. یپرم خان خودش مراتب ترقی را نیز سریعاً در ایران طی نمود و در ایران ماندگار شد و در راه مشروطه هم کشته شد. گزافه نیست که بگوییم خوشنامیارمنیان در ایران تا حد قابل زیادی از شرکت فعال ارمنیان در این رویداد مهم تاریخی ایران و ازخودگذشتگی یپرم خان و سربازانش سرچشمه میگیرد. ناگفته نماند که برای بیشتر ایرانیان روشن است که یپرم خان تنها در میان مسلمانان بنیادگرا شخصیت محبوبی محسوب نمیشود ولی در میان اکثر ایرانیان شناخته شده و محبوب است.
ولی بعد از واقعه نسلکشی ضربه چنان سهمگین بود که ارمنیان به عنوان یک ملت فلج شدند و بیشتر در خود فرو رفتند. ارمنیان ایران هرچند به عنوان فرد، نقش مثبت خود را در تحولات و پیشرفت فرهنگی و اجتماعی ایران ادامه دادند ولی به عنوان یک اقلیت قومی از جسارت آنها در حضور در جنبشهای اجتماعی و سیاسی در ایران و بهخصوص در ترکیه به شدت کاسته شد. کافیست که نگاهی به اسرائیل و یهودیان بیندازیم و ببینیم که شناسایی رسمی هولوکاست و غیرقانونی بودن انکار آن چقدر در پیشرفتهای این کشور و مردم، البته در کنار عوامل دیگر، مانند کمکهای بیدریغ آمریکا و غرب نقش مثبت داشته است. چیزی که ارمینان از آن محروم بودهاند. آنان هم با انکار مستمر ترکیه قوی روبرو بودهاند و اگر هم جنگی در گرفت، تنها ماندهاند و حتا متحد نظامی آنها روسیه نیز به کمک موثر آنها نیامده است.
ارمنیان در تلاش و کارزار برای احقاق حقوق خود محق هستند. ولی چاره این امر ادامه درونگرایی و زندانی بودن در روانشناسی قربانی بودن نیست. واقعیت آن است که عمق و شدت آلام دیرینه صد ساله ارمنیان لزوما برانگیزندهی حس همدردی دیگران با آنان نیست. این امر به ویژه در زمانهای که بسیاری از کشورها و ملتها خودشان زیر آواری از بحرانها و مشکلات عمیق و جانکاه اجتماعی، اقتصادی و انسانی دفن شدهاند و احتیاج به یاری دیگران دارند، بسیار صادق است. به همین دلایل ارمنیان باید با تجدید نظر اساسی در انزواگرایی و تلاش برای زدودن روانشناسی قربانی بودن بپذیرند که به عنوان یک ملت و اقلیت قومی لازم است حضوری فعالتر در مبارزات و کارزارهای دموکراتیک و حقوق بشری در دنیا، منطقه و ایران و ترکیه داشته باشند.
این آسیب و بروز احتیاط افراطی در هیچیک از جوامع ارمنی به پای آن در کشور ترکیه نمیرسد. ارمنیان ترکیه با هزار امید و آرزو در انقلاب مشروطه ۱۹۰۸ در همراهی با نهضت «ترکهای جوان»- که بعدها حزب اتحاد و ترقی، یعنی عامل نسلکشی ۱۹۱۵ از دل آن بیرون آمد- شرکت کردند. نتیجه چه شد؟ نتیجه بلافاصله آن، کشتار ۲۰ الی ۲۵ هزار ارمنی در ولایت ادنای ترکیه در ۱۹۰۹ بود. این تازه کافی نبود، از سال ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳ بیش از یک و نیم میلیون ارمنی (از جمعیت بیش از دو میلیون نفری ارمنیان ترکیه عثمانی) طی توطئهای طراحی شده و سازمانیافته نابود شدند. امروزه تعداد ارمنیان در ترکیه به زحمت به ۶۰ الی ۷۰ هزار، آنهم بیشتر در استانبول و حوالی آن میرسد.
اما قدرت ارزشهای جهانشمول انساندوستانه در دههها و سالهای اخیر به درجهای رسیده است که بر ذهنیت بخشی از اقشار پیشرفته، لیبرال و دموکرات ترکیه تاثیر گذاشته است. تعداد قابل توجهی از آنان مدافع شناسایی رسمی این جنایت و عذرخواهی از ارمنیان و پرداخت خسارات هستند. امروزه در ترکیه کارزاری قوی و گسترده برای دفاع از حقوق بشر که در برگیرنده حقوق اقوام نیز هست در جریان است. چندین پژوهشگران ترک زمینه نسلکشی ارمنی پژوهشهای آکادمیک کردهاند. از جمله حسن پاشا نوهی جمال پاشا از طراحان نسلکشی ارامنه است. او میگوید وقتی به واقعیت انکارناپذیر نسلکشی ارمنیان دست یافته در سال ۲۰۱۰ به ارمنستان رفته و با حضور در بنای یادبود نسلکشی ارامنه در ایروان، دسته گلی بر مزار نمادین قربانیان بینام و نشان نهاده است. نوه انور پاشا میگوید نمیتواند از اعمال پدربزرگش دفاع کند. دیگر شخصیت شناخته شده پروفسور تنر اکچم است که تحقیقات گسترده ای در تاریخ نسلکشی ارمنی و بهخصوص افشای اسناد واقعیت برنامهریزی شده آن دارد. نویسنده معروف الیف شفاک نیز در رمانها و مقالات خود از حقوق ارامنیان دفاع میکند.
آشکار است که نقطه عطف مبارزه و کارزار برای شناسایی رسمی نسلکشی ارمنی زمانی خواهد بود که دولت ترکیه تن به آن دهد. یکی از عوامل سهیم در این امر آنست که ارمنیان به دور از نگاههای خصمانهی دیرین در صدد تقویت رابطه با اقشار لیبرال و دموکرات و پژوهندگان و نویسندگان پیشرو وانساندوست ترک بر آیند. در کنار فشار ناشی از افزایش تعداد کشورهایی که نسلکشی ارمنی را به رسمیت میشناسند، تشدید مبارزات روشنگرانه خود ترکان نهایتاً در ایجاد تغییرات در افکار عمومی نقش اصلی را دارد.
اما با وجود تحولات مثبتی که در بطن جامعه ترک روی داده و حتا در صورت کاربرد واژه نسلکشی (و نه صرفاً کشتار در مورد وقایع ۱۹۱۵) توسط جو بایدن در مورد وقایع ۱۹۱۵، دولت دست راستی و شوونیست/ مذهبی و مستبد رجب طیب اردوغان فعلاً در برابر این تغییر رویه ایستادگی خواهد کرد. بنابراین نمیتوان تا آیندهای نامعلوم انتظار تغییر رویه دولت ترکیه در انکار واقعیت تاریخی نسلکشی را داشت. ناگفته نماند که اگر در انتخابات بعدی ترکیه، دولتی غربگرا بر سر کار آید، که امکان آن چندان دور نیست، شاید شاهد چرخشی در سیاستهای ترکیه در منطقه و همزیستی مسالمتآمیزتر با همسایگانش، یونان، قبرس و ارمنستان، باشیم.
مجموعهی این عوامل هستند که به صورت قطرهچکانی در ایجاد زمینههای اجتماعی و تغییر در افکار عمومی در جهت چرخشهای سیاسی احتمالی آینده در ترکیه نقش دارند. روزی که شاهد چنین تغییری در ترکیه شویم مطمئن خواهیم شد که ترکیه در مسیر احترام راستین به دموکراسی و حقوق بشر گام نهاده است. و از سویی دیگر، این شناسایی و جبران خسارت، تضمین کنندهی ادامهی حرکت و تلاش بیشتر ترکیه در مسیر دموکراسی و حقوق بشر و تاثیر مثبت آن بر منطقه خواهد بود.
من خاطراتی از ارمنیان تبریز درسالهای ۱۳۲۰ بیادم مانده که هر وقت به آن فکر میکنم واقعأ غصهٔ آن زمان را میخورم. تبریزدر پی خیابان کِشی ها و شهرسازی های دوران رضا شاه بزرگ شهری مدرن و دارای خیابانهای گشاد وبناهای زیبا گردیده وبا داشتن یک جمعیت بزرگ ارمنی ، حال وهوای یک شهر اروپائی را داشت، زمانی بود که درخیابانهای وسط شهربا مغازه های شیک دسته دسته خانم های بدون حجاب ارمنی خیلی طبیعی وساده راه میرفتند و درمغازه ها خرید میکردند.
بیاد دارم که برای عروسی برادربزرگ من، مادر وخواهرانم لباسهای نو خود را به خانمهای خیاط ارمنی که در تبریز مشهور بودند سفارش دادند وآنها روزهای متوالی برای انتخاب پارچه ومدل و آزمایش لباسها به اندازه وفورم بدن به خانهٔ ما میامدند وساعتها با خواهران ومادر من گفتگو مینمودند.
در زمان پرآشوب نخست وزیری مصدق که اسلامیست ها درتبریز میدان یافته وبا توده ایها همدست شده بودند، ارمنی ها هم مانند اکثر فامیلهای بزرگ تبریز به تهران مهاجرت کردند. ولی وقتیکه فتنهٔ خمینی از راه رسید وبرآسمان آبی ایران پردهٔ سیاه اسلامی کشید همهٔ این شهروندان ناچار شدند به آمریکا مهاجرت بکنند
امروزتبریزبه یک شهراسلام زده با زنانی که باجبارزیبائی های طبیعی خود را زیر حجاب ننگین وکریه اسلامی پنهان کرده اند تبدیل شده است.
درواقع تنها سبب جدائی ارامنه با ایرانیان همین اسلام جنایتکار است که نه تنها شهروندان ارمنی ایران ، بلکه یک جمعیت چندین میلیونی ایرانی را که اکثرشان از شهروندان کاردان ایران ساز بودند مجبوربه ترک میهن کرد.