حامد محمدی- خبرگزاری بلومبرگ مینویسد قدرتهای جهانی تلاش میکنند تا اواسط ماه مه (اردیبهشت و خرداد) با جمهوری اسلامی معامله کنند با این حال دو مقام اروپایی که در روند مذاکرات میانجیگری میکنند میگویند اگرچه مذاکره میان ایالات متحده و ایران پیشرفت کرده اما تا رسیدن به تفاهم فاصله زیادی وجود دارد.
توافق سه ماههی مقامات تهران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای بازرسیهای ضروری از تأسیسات هستهای ایران ۲۲ مه (اول خرداد) به پایان میرسد. رافائل گروسی مدیرکل آژانس گفته نگران است اگر با ایران بهموقع توافق نشود، جمهوری اسلامی دادههای دوربینهایی را که برای نظارت از بعضی تأسیسات نصب شده از بین ببرد و بازرسان دیگر اجازه دسترسی به تأسیسات اتمی این کشور را نداشته باشند.
فیلیپ تیهبو سفیر فرانسه در ایران در مصاحبهای که اواسط فروردین ۱۴۰۰ با روزنامه «کار و گارگر» داشت گفت «هدف این است تا قبل از شروع انتخابات در ایران شاهد احیاء کامل توافق هستهای باشیم.» این اظهارات او به شدت از سوی حزباللهیها مورد انتقاد قرار گرفت و آن را مداخله در مسائل داخلی ایران خواندند.
واقعیت این است که یک جریان سیاسی بینالمللی همسو با منافع جمهوری اسلامی با وجود اینکه از تهدیدات اتمی رژیم ایران و تلاش آیتاللهها و سپاه پاسداران برای دستیابی به بمب اتمی آگاهی کافی دارند و میدانند حکومت از شبهنظامیان تروریست منطقه پشتیبانی مالی و تسلیحاتی میکند اما برای احیای برجام با تیم ظریف که با مجوز علی خامنهای در مذاکرات وین حاضر میشوند تلاش میکنند. در این میان لابیگران رژیم در خارج کشور که به صورت شبکهای در رسانههای مطرح خارجی و شبکههای فارسیزبان فعالند مواضع آنها را تقویت میکنند.
به عنوان مثال آژانس اطلاعاتی آلمان در ایالت بایرن اخیراً در گزارشی اعلام کرد رژیم ایران از سال ۲۰۲۰ به دنبال دستیابی به سلاح اتمی است و برای دستیابی به دانش و تجهیزات مورد نیاز جهت برنامههای اتمی خود تلاش میکند با شرکتهای آلمانی در ارتباط باشد. در بخشی از این گزارش تأکید شده دستگاه اطلاعاتی رژیم ایران همچنین «در حال تجسس و مقابله با گروههای مخالف در داخل و خارج کشور است» که نشان میدهد رهبری جمهوری اسلامی همچنان نظارت بر فعالیت مخالفانش را که در خارج از کشور زندگی میکنند در اولویت فعالیتهای جاسوسی خود دارد. کمتر از یک هفته بعد از انتشار این گزارش، دستگاههای امنیتی سوئد نیز گزارشی مشابه از فعالیتهای بدخیم رژیم ایران در ابعاد مختلف منتشر کردند.
https://kayhan.london/1400/02/07/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%A2%DA%98%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B1
غربیها در تمام این سالها هم از تهدیدات و فعالیتهای خرابکارانه و شرورانهی رژیم ایران آگاهند و هم از نقض حقوق بشر و اشکال مختلف جنایت از سوی سردمداران حکومت اسلامی در مقاطع مختلف اما برای توافق با چنین رژیمی تلاش میکنند هرچند که اکنون به نظر میرسد ناشی از تجربیات گذشته در این مقطع پافشاری بیشتری برای روشن شدن تکلیف فعالیتهای مخرّب رژیم دارند.
بنیامین وینتال از اعضای بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) به «واشنگتن فری بیکن» میگوید «آنگلا مرکل این یافتههای نگران کننده آژانسهای اطلاعاتی خود را نادیده گرفته و در عوض با پشتیبانی از برجام به دنبال پیشبرد معاملات تجاری کشورش با حاکمان تهران است.»
در این میان، بیشک حضور عباس عراقچی در وین برای مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا خواست علی خامنهای است. او پیش از اینهم سفارش کرده بود برای برداشته شدن تحریمها حتی یک ساعت هم نباید صبر کرد ولی فقط توصیه کرد این مذاکرات «عزتمندانه» باشد! تأکید وی بر این بود که برداشتن تدریجی تحریمها به ضرر جمهوری اسلامی است و باید کل تحریمها لغو شود تا نظام تعهدات برجامی خود از جمله غنیسازی با غلظت بیشتر از مقدار تعیین شده در برجام را متوقف کند. غربیها تا کنون نه تنها با این «سفارشهای» خامنهای موافقت نکردهاند بلکه تأکید میکنند مذاکرات باید شامل تهدیدات موشکی و منطقهای جمهوری اسلامی هم بشود.
رژیم ایران با بحران شدید اقتصادی روبروست و مسئلهای را حیاتیتر از لغو تحریمهای نفتی و بانکی نمیداند و برخلاف ادعای مقاماتش برای برداشته شدن تحریمها عجله دارد. به ویژه آنکه نارضایتیها و اعتراضات اجتماعی در قشرهای مختلف مردم هفته به هفته بیشتر میشود. اما جریانی در داخل ایران که به نهادهای نظامی نزدیکتر است و با یکدیگر همپوشانی دارند مدام مذاکرهکنندهها را متهم به کوتاه آمدن در مذاکرات و تسلیم ذلیلانه در برابر غرب و لطمه زدن به منافع ملی میکند. در حالی که مذاکرات اتمی توسط تیم دولت با پشتیبانی علی خامنهای انجام میشود اما این جریان نیز به پشتوانهی علی خامنهای در مورد «عدم مذاکره با آمریکا» به دولت حمله میکند!این جریان نیز نزد خامنهای شاکی است همانگونه که دولت یا شخص ظریف هم هرگاه شدت حملات و «توهین»ها به آنان زیاد میشود شکایتشان را با «رهبر» مطرح میکنند! بعد جریان دیگر عقبنشینی میکند و مدعی میشود که آنها نیز به دنبال رفع تحریمها هستند و هدفشان از فشار به دولت و ظریف و عراقچی این است که از «موضع ضعیف مذاکره نکنند!» این چرخ تسلسل سالهاست بین دولتهای مختلف جمهوری اسلامی و افرادی که به ندرت تغییر میکنند، مگر اینکه به مرگ طبیعی یا ترور و حملات نظامی از بین بروند، جریان دارد!
با اینهمه پیداست مدعیانِ مخالفت با برجام در داخل ایران چند گروه با نفوذ و قدرتمند هستند. بعضی از آنها فقط نمیخواهند دولت روحانی و جریان متصل به اصلاحطلبان واسطهی مذاکره با غرب به ویژه آمریکا باشد. همانچیزی که در دوران خاتمی و سپس احمدینژاد هم مطرح میشد. در هر حال این پرسش نیز مطرح میشود که پس چرا زور هیچکدام بر دیگری نمیچربد؟! جز اینکه برادرانه نقش «بد و بدتر» را بازی میکنند و سودش را برای خود و نظام میبرند؟! منتها اینبار خروج آمریکا از برجام و فشار حداکثری محاسبات جناحین را بهم ریخت.
رویکرد نظامی- امنیتیها به مذاکره
البته برخی مثل محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مخالفتی ندارند که نظام با آمریکا مذاکره کند اما تأکیدشان روی پیاده شدن خواستههای خامنهای مثل برداشته شدن کل تحریمهاست. بعضی دیگر به دولت و مذاکره کنندهها بدبیناند و میگویند باید یک نماینده مجلس اسلامی نیز در مذاکرات حضور داشته باشد اما مجتبی ذوالنوری رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی که پشتاش به سپاه پاسداران گرم است علناً میگوید «ادعا میکنم و ادعایم را اثبات میکنم که روحانی و تابعان او خواستار بقای تحریمها و عامل تأخیر در رفع تحریمها هستند!»
برخی هم مثل حسین دهقان مشاور نظامی خامنهای هستند که دائم در مصاحبهها میگوید از آمریکا انتظار دارد «نظام جمهوری اسلامی را بپذیرد» و برای حفظ آن «تضمین بدهد» و کاری به کار فعالیتهای منطقهای رژیم ایران نداشته باشد. اما تمام اینها هر ادعایی داشته باشند و هر حرفی که بزنند، یک مخرج مشترک دارند: «استفاده از ابزار نظامی برای پیشبرد سیاست خارجی».
گروههای نیابتی تاریخ انقضاء دارند
در مورد آنچه در مذاکرات وین میگذرد اخبار و گزارشها و مواضع ضد و نقیض فراوان است یکروز صحبت از «آغاز نگارش متن توافق» است و یکروز صحبت از «فرسایشی و طولانی بودن روند مذاکره و به میان کشیده شدن مسائل منطقهای و موشکی» اما آنچه قابل لاپوشانی و انکار نیست، فشار شدید سیاسی و اقتصادی است که رژیم ایران از بیرون و داخل کشور با تمام وجود آن را احساس میکند. در چنین شرایطی تنها گزینهی نظام برای گرفتن امتیاز از کشورهای غربی، «افزایش شدت تهدیدات با اقدامات مخرّب» است که با راکتپرانی به مواضع آمریکا توسط گروههای نیابتیها و تهدید راکتی و موشکی و پهپادی علیه تأسیسات و منافع اسرائیل و عربستان بروز میکند. این گزینه هرچند شاید بطور موقت به باجگیری کمک کند اما در ادامه با مشکلات اساسی روبرو خواهد بود:
۱)تاریخ انقضای نیابتیها: در جنگ [اعم از کلاسیک یا ترکیبی] استفاده رژیمها (دولتها) از گروههای نیابتی به صورت دائم ممکن نیست و تاریخ انقضاء دارد. از یکسو کمبود منابع مالی و تسلیحاتی و از سوی دیگر کاهش توان رزمی گروههای نظامی و شبهنظامیان به مرور زمان آنها را زمینگیر میکند. اغلب شبهنظامیان «مزدوران پول» یا «جنگجویانی با باورهای دینی و ایدئولوژیک» هستند که اطاعتپذیری اولیها وابسته به پول و دومیها وابسته به باورهای دینی است تا تبعیت از «عقل و منطق سیاسی». بنابراین گروه اول بدون پول، عمل نمیکند و گروه دوم نیز اگر احساس کند ابزار مذاکره یا معامله قرار گرفته یا دست از مبارزه میکشد و یا خودمختار عمل میکند.
۲) ابزار نظامی ناکافی: دیپلماسی، اقتصاد، فرهنگ و جامعه، تبلیغات، حمایت عمومی، مشروعیت و توان نظامی و سایر ابزارها در پیشبرد سیاست خارجی به کار گرفته میشوند اما جمهوری اسلامی ایران در مسیر پرخطری پیش میرود که از پشتوانههای اصلی برای پیشبرد سیاست خارجی فقط ابزار نظامی را دارد که آنهم متکی به تکنولوژی و تجهیزات نوین نیست! بلکه «موشکپرانی» و «شبهنظامیان» هستند که خامنهای همین سطح را «مسائل ناموسی انقلاب» و «غیرقابل مذاکره» میداند!
۳) لزوم افزایش سطح تهدید: پشتوانهی «اقتدار» یا تولید «قدرت» در سیاست خارجی اگر صرفاً «نظامی» باشد بسیار خطرناک است زیرا اگر نیاز به افزایش میزان یا سطح این اقتدار باشد با محدودیتهای فراوان و افزایش واکنشهای احتمالی از سوی دولتهایی روبرو خواهد بود که احساس تهدید میکنند. جمهوری اسلامی گرفتار موقعیتی شده که برای تولید ابزار بیشتر مجبور به افزایش سطح تهدیدات نظامی است اما در این زمینه نیز با چند قفل روبروست:
برونسپاری مأموریتهای نظامی به نیابتیها بار مسئولیت را از دوش رژیمهایی که حامی آنها هستند برمیدارد و در نتیجه پیامدهای کمتری برای آنها دارد. جمهوری اسلامی به مرحلهای رسیده که به شدت نیازمند افزایش سطح تهدیداتش با توسل به شبهنظامیان است اما از یکسو با کمبود منابع مالی روبروست و از سوی دیگر در حالی که همه میدانند نیابتیها از کجا آب میخورند، نمیتواند در برابر پیامدها و واکنشهای کشورهای دیگر به ویژه اسرائیل تاب بیاورد. در این شرایط عملاً «نیابتیها» کافی نیستند زیرا توانشان برای اجرای مأموریت محدود است. از همین رو رژیم ایران مجبور میشود یا دست به عملیات مستقیم بزند که خطراتش به مراتب بیشتر از استفاده از نیابتیهاست، و یا دستگاههای تبلیغاتی خود را برای پرکردن حفرهها و لاپوشانی حقارت ناشی از ضربات امنیتی که دریافت کرده به کار اندازد و حتا در مواردی مسئولیت بعضی اتفاقات در منطقه را به عهده بگیرد.
در داخل سپاه پاسداران اکنون جریانی برای انتخابات ریاست جمهوری اسلامی خیز برداشته که به دنبال غنیسازی ۹۳درصدی اروانیوم است: سردار سعید محمد که برنامهریزی رقبایش در داخل سپاه نیز هنوز مانع حذف وی از معادلات نشده است.
اصابت یک موشک از خاک سوریه به ۳۰ کیلومتری نیروگاه اتمی «دیمونا» در اسرائیل و انفجار مشکوک در تأسیسات نظامی این کشور، شلیکی از همین جبهه است. در واکنش به این اتفاق حجتالاسلام عبدالله حاجی صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یک نشست خبری گفت «موشکهایی که مواضع صهیونیستها را هدف قرار دادهاند از پایگاههای انقلاب اسلامی شلیک شدند.»
اندکی پیش از آنهم محسن دهنوی بسیجی سابق دانشگاه و عضو هیئت رئیسه مجلس اسلامی کاملاً آشکار و بدون هرگونه تعبیر و تفسیری نه تنها گفت که موشک پرتاب شده به خاک اسرائیل ایرانی بوده بلکه آن کشور را به «بارانی از موشکها» تهدید کرد. قبل از آنهم حوثیها اعلام کرده بودند برای هدف قرار دادن تأسیسات سعودی از موشکهای بالستیک «ذوالفقار» استفاده کردهاند.
در تمام سالهای گذشته محمدجواد ظریف حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و عراق و پشتیبانی تسلیحاتی از حوثیها و حشدالشعبی را انکار میکرد اما افشای فایل صوتی او آشکار کرد که وی از همه اینها با خبر بوده است! صحبتهای درون این فایل به روشنی آشکار میکند که سیاست نظام چیست: «میدان» گروگان میگیرد، «دیپلماسی» مالهکشی میکند! فایل صوتی ظریف پردهها را نه از واقعیتی که بر بسیاری از ناظران آشکار بود بلکه از اینکه این سیاست کاملا برنامهریزی شده و سازمانیافته پیش میرود، کنار زد و نقش قاسم سلیمانی و هماهنگیهای وی با محمدجواد ظریف را در ارتباط با جنگ و درگیریهای منطقه و برجام مستند کرد.
اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی نیز میگوید سلیمانی فقط فرمانده میدان نبود و در مذاکرات هم نقش تعیینکننده داشت.
ظریف هرچند در این مصاحبه با اعتراف به واقعیتها حیثیت پوشالی نقش «سردار ملی» را که برای سلیمانی ساخته بودند بر باد داد اما استیصال خودش و نظام را نیز در ارتباط با مذاکرات برجام بدون «میدان» به نمایش گذاشت. وی تأکید کرد آمریکا با کشتن سلیمانی (فرمانده میدان) «ضربه سنگینی به ما زد که با نابودی یک شهر آمریکا به ما نمیزد.»
برای همین هم بود که مایک پمپئو در واکنش به انتشار سخنان ظریف گفت «کشتن سلیمانی توسط دولت ما تأثیر گستردهای بر ایران و خاورمیانه داشت و اگر حرف مرا قبول ندارید از ظریف بپرسید! جو بایدن هنوز فکر میکند کار ما اشتباه بوده است.»
رژیم ایران راهی جز تسلیم در مذاکرات اتمی ندارد. اگر دولت بایدن و اروپاییها بر لزوم روشن شدن تکلیف موشکپرانیهای رژیم ایران و پشتیبانی از شبهنظامیان اصرار کنند مقامات تهران در بنبست گرفتار خواهند شد. در این صورت یا تسلیم را نخواهند پذیرفت که در اینصورت احتمالا به برخورد نظامی منتهی خواهد شد و یا با ترفندی و «خدعه» به ظاهر تن به برجام دو و سه میدهند تا فرصت یافته و برنامههای خود را پیش ببرند. تجربه برجام نیز آشکار کرد که جمهوری اسلامی از بحران و برنامههای نظامی خود دست نخواهد کشید و «میدان» را خالی نخواهد گذاشت. آیا این ماجرای بیپایان همچنان تکرار خواهد شد؟ یا در جایی بر آن نقطه پایان گذاشته میشود؟ آنهم در حالی که کشور اسرائیل به صراحت اعلام کرده در مقابل تهدیدات جمهوری اسلامی دست به اقدام نظامی خواهد زد و این پیام را به گوش واشنگتن نیز رسانده است.
کشور اسرائیل به صراحت اعلام کرده در مقابل تهدیدات جمهوری اسلامی دست به اقدام نظامی خواهد زد.
ایران ما را فدای اسلامتان نکنید!
این نوشته برای من بیانِ نهایی درگیری های داخلی و خارجی حکومت اسلامی ست. نشان داد که معنی این جملۀ همه در یک کشتی نشسته ایم یعنی چه، گرچه برای حفظ کشتی می توان خودی های بسیار رده بالا را هم حذف کرد و حتی برایشان گریست! دو دوزه بازی هایشان برای اکثر مردم روشن شده و حنایشان رنگی ندارد فقط امیدوارم آقای بایدن برای کنترل فرضی حکومت چین، کمک به شعله ور شدن آتش موجود در خاورمیانه نشوند.
مقاله تحلیل کاملا درستی است.
نیروهای نیابتی رژیم در آمریکا موسوم به لابی و استمرارطلب و همچنین آمریکاییان چپگرا و شیعه اثنی عشری نیز از عوامل پیشبرد سیاست خارجی رژیم هستند.
آش بقدری شور شده که سناتور دموکرات رابرت منندز نیز صدایش درآمده و لایحه پیشنهادی را ارائه داده تا نتیجه مذاکرات ظرف پنج روز باید به کنگره ارائه شود.
همچنین سناتور لیندسی گراهام و مورگان اورتگاس در نشریه فارین پالیسی در مقاله ایی نوشته اند که کمک ۹۰ میلیارد دلاری آمریکا به رژیم منطقه رو مجددا به آشوب خواهد کشید.
لینک:
https://foreignpolicy.com/2021/04/28/iran-deal-biden-bailout/