دکتر محمدرضا باطنی نویسنده، زبانشناس، فرهنگنگار و مترجم و چهره مطرح زبانشناسی در پی یک دوره طولانی بیماری، در سن ۸۷ سالگی در تهران درگذشت.
دکتر محمدرضا باطنی که متولد سال ۱۳۱۳ در اصفهان بود در سال ۱۳۳۹ از رشته زبان و ادبیات انگلیسی فارغالتحصیل شد و یکسال بعد به انگلستان رفت و از دانشگاه لیدز فوق لیسانس زبانشناسی گرفت. او بعد از گرفتن مدرک دکترای زبانشناسی در ۱۳۴۶ به عنوان استادیار در گروه زبانشناسی دانشگاه تهران آغاز به کار کرد.
باطنی چند سال بعد در فرصت مطالعاتی در خارج از کشور بسر برد؛ یک سال در فرانسه بود و سپس راهی دانشگاه برکلی شد. وی در سال ۱۳۵۸ به ایران بازگشت و در زمانی که اداره امور دانشگاه و دانشکدهها به صورت شورایی درآمده بود، به عنوان نماینده انتخابی استادان عضو شورای سرپرستی دانشکده ادبیات شد.
پس از وقوع انقلاب فرهنگی با هدف اسلامی کردن تحصیلات عالی، دانشگاهها تعطیل شد. محمدرضا باطنی از اولین استادانی بود که به بازنشستگی اجباری تن در داد و حاضر نشد در این معرکهی ایدئولوژیک و سرکوبگرانه همراهی کند. وی پس از درگیری لفظی که در خصوص رابطه انقلاب و فرهنگ با اعضای ستاد انقلاب فرهنگی جلالالدین فارسی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد در جلسهای در دانشکده حقوق داشت به اجبار بازنشسته شد.
باطنی در گفتگویی در ارتباط با این جلسه گفته بود: «گفتم در فرهنگ نمیشود انقلاب کرد، فرض میکنیم که به خاطر شما بشود، آیا برای این انقلاب فرهنگی ستاد لازم است؟ اگر فرض بگیریم که میشود تشکیل داد، آیا شما پنج نفر بهترین آدمهایی هستید که این انقلاب را درست کنید؟! که محشر کبری شد و یک عدهای الله اکبر، خمینی رهبر گفتند و ما هم رفتیم بیرون. بعدها هم فهمیدیم که چوب آورده بودند ما را بزنند. بعد از طریق رئیس دانشکده به مدیر گروه پیغام دادند که ایشان باید بازنشسته شوند وگرنه مجبوریم بیروناش کنیم و ما هم بازنشستگی را انتخاب کردیم.»
او همچنین گفته است: «در دی ماه ۱۳۶۰ بنا به تقاضای خودم از دانشگاه تهران با رتبه دانشیاری بازنشسته شدم؛ بازنشستگی من ضربه روحی شدیدی به من وارد کرد. وقتی من بازنشسته شدم ۴۷ سال داشتم و برای یک استاد دانشگاه این سنی است که تازه به اصطلاح به بار مینشیند. باری، پس از بازنشستگی چند ماهی گیج گیجی میخوردم و نمیدانستم چکار کنم. از زبانشناسی و دانشگاه و هرچه به آن مربوط میشد سخت دلزده شده بودم. مدتی رفتم و مدیرعامل یک کارخانه شدم، ولی به رغم موفقیتی که داشتم متوجه شدم این کار، کار من نیست.»
محمدرضا باطنی در این زمان به ترجمه کتابهای علمی پرداخت تا اینکه در سال ۱۳۶۴ با همکاری موسسه «فرهنگ معاصر» فرهنگ دو زبانه انگلیسی- فارسی را تدوین کرد که به مدت ۸ سال به طول انجامید. این فرهنگنامه برنامه جایزه اولین دوره «کتاب سال» شد ولی باطنی از دریافت این جایزه امتناع کرد.
او خود در این زمینه گفته است: «چون نمیخواستم با آقای رفسنجانی که رئیس جمهور بود و آقای لاریجانی که وزیر ارشاد بود (…) دلم نمیخواست که دستم به دست اینها بمالد و از سر جایزه گذشتم. البته به این آسانی هم نیست که برای آدم زحمت درست میکنند.»
محمدرضا باطنی از همان سالهای تدریس دانشگاهی، همکاری با مطبوعات را با نگارش مقالههایی پیرامون مسائل اجتماعی و فرهنگی آغاز کرده بود. نخستین مقالهای که برای روزنامهها نوشت یک مبحث اجتماعی درباره عدم اعتماد بود که در روزنامه «آیندگان» به چاپ رسید. پس از انقلاب هم ابتدا با ماهنامه «آدینه» و سپس «دنیای سخن» همکاری کرد و مقالاتی نیز در چند نشریه دیگر از او به چاپ رسید.
بارزترین نقد او در مجله «آدینه» بر کتاب «غلط ننویسیم» نوشته ابوالحسن نجفی با عنوان «اجازه بدهید غلط بنویسیم» است. همچنین مطلبی با عنوان «کتاب سالی که ضربه فنی شد» درباره کتاب آموزش عربی آذرتاش آذرنوش و مقاله جنجالبرانگیز «فارسی، زبانی عقیم؟» نیز به قلم او در مطبوعات منتشر شد.
در سال ۱۳۶۴ با تقاضای مؤسسه «فرهنگ معاصر» شروع به تألیف یک فرهنگ دوزبانه انگلیسی- فارسی کرد. پس از ۸ سال کار در اردیبهشت ۱۳۷۲ این فرهنگ به بازار عرضه شد. از آن پس باطنی به همکاری خویش با مؤسسه «فرهنگ معاصر» ادامه داد و حاصل این همکاری تألیف و تدوین طرحهای گوناگون فرهنگنویسی است.
محمدرضا باطنی همچنین مؤلف کتابهای مرجع چون «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی» (با ۲۷ بار تجدید چاپ)، «نگاهی تازه به دستور زبان» و «فرهنگ معاصر» (کتاب سال ایران در سال ۱۹۹۴) است. وی علاوه بر تألیف و ترجمه آثار معتبر در زمینه زبانشناسی، مترجم دهها کتاب و مقاله در زمینههای فلسفی و اجتماعی بوده که از آن میان میتوان به «ساخت و کار ذهن»، «مقدمهای بر فلسفه» و «فلسفه هنر نیچه» اشاره کرد.
باطنی در سالهای ۷۲ تا ۷۵ همراه با هیئتی متشکل از کریم امامی، ایرج کابلی، علیمحمد حقشناس، احمد شاملو، کاظم کردوانی و هوشنگ گلشیری در نشستهایی به منظور بازنگری در شیوه نگارش و خط فارسی شرکت داشت.
محمدرضا باطنی تا آخر عمر علیه رژیم جهل و جنایت باقی ماند و همین اواخر نیز در اکانت اینستاگرام خود مخالفتاش را با انتخابات استصوابی و غیرآزاد جمهوری اسلامی ابراز کرده بود. وی در نخستین روز فروردین ۱۴۰۰ در اینستاگرام نوشت: «اینها همه از یک قماشند. اینها همه دستهایشان در یک کاسه است. انتخابات، نمایشی مسخره و تکراری بیش نیست. اگر اینبار به دروغ، دزدی، کشتار، کاسهلیسی و استبداد که راه و رسم این جماعت نیرنگباز است رای دادیم فردا نباید دیگری را سرزنش کنیم بلکه باید خود را سرزنش کنیم.»
در تایید آثار مخرب ضد علمی و ضد فرهنگی و سایر مضرات در کامنت مدرکگرایی-مدرکفروشی، این پدیده شوم را می توان تراژدی و فاجعه مضر مکرر و متوالی گفت که چند دهه است، هر سال بدتر و بدتر می شود وضعش!
هر چند نمی توان مطلق ایجاد مراکز آموزش خصوصی رد کرد، علت اصلی اصلی فساد اقتصادی و در نهایت بروز پدیده مخرب و مضر مدرگرایی-مدرکفروشی که عامل ایجاد فساد در مراکز خصصوی آموزی است، اما اگر مسئولان و مردم حقیتا آنهایی که اعتقاد به مخرب و مضر بودن این پدیده شوم دارند، میتوانستند و میتوانند همین امروز جلویش با چند کار سریع انجام دهند، چرا که با ادمه این پدیده شوم، فساد از همان آغاز تحصیل و مهارت امری نهادینه میشود در افراد و انها در روند قهقرایی فساد اقتصادی با خود به سایر نهادهای حاکمیت و عمومی و مردم میبرند، وقع فسادهای مانند انواع دزدی از بیت المال و ناکارآمدی و کاهش بهره وری از همین پدیده شوم مدرکگرایی-مدرکفروشی است، مثلا:
۱- حذف ارائه سوالات تستی از منابع دم دستی مانندPDF که با قبلیت سرچ سریع و فله ای میتوانند مجرمان و متخلفان و متقلبان نتوانند از این شیوه استفاده کنند تا محصلان کتابها مطالعه و از کلاس و منابع آموزشی مانند فیلمها استفاده کنند و جلوی تنبلی و تقلب گرفته شود.
۲- اتخاذ روش درست طرح سوال از منبع کتاب اصلی-که رایگان است، اما وزارت ارشاد و غیره، این کتابها به صورت عکس و با روشهای اختشاش تصویر، امکان سرچ و یا او سی آر کردن تصویر نباشد تا محصل وادار به مطالعه کتاب شود- در نتیجه در این بحران کرونا که آسیب جدی به علم آموزی زده تا حدی جبران آسیبها شود.
۳- ممنوعیت هرگونه آزمون توسط مراکز خصوصی آموزشی و بر عهده گرفتن مراکز حاکمیتی سالم برای برای آزمون حضوری حدالاامکان با شرایط رعایت موازین حفظ سلامت. نه دتنها شرایط کرونا و بلکه در شرایط عادی این امر مهم است، دادن برگزاری آزمون مقاطع تحصیلی و مهارت آموزی به مدیران شرکای مراکز خصصوی، بزرگترین خطای غیر قابل جبران بوده است، خیلی واضح است وقتی پای کسب درامدهای چندصد تا چند میلیاردی در طول سال تحصیلی باشد و انگیزه بالایی برای مدرکگرایی و مدرکفروشی هست، فساد اقتصادی مدرکفروشی در این مراکز فراهم شود. به قدری پدیده شوم مدرکفروشی در این مراکز رایج شده است که، نه تنها کسانی میخواهند با پرداخت پول مدرک تخصیلی یا مهارتی بگیرند و از آن برای منافع مادی استفاده کنند، بلکه با وقاحت تاسف باری، ثروتمندان برای صرفا پز دادن و اینکه عنوانی داشته باشند، سفارش تهیه مدرک میدهند، اوج انحطاط علمی-فرهنگی یک کشور همین بس، مراکزی قرار بود موجب ارتقای علمی-مهارتی مردم برای افزایش بهره وری و اشتغال مولد و مفید شوند، پولدارها تلفنی سفارش مدرک به مدیران متخلف میدهعند و آنها یا خودشان با سوءاستفاده از موقعیتی سیستم آموزشی بدانها داده، مدرک میدهند و یا افراد فقیر و نیازمند با مبالغی کم به کار گمارده و مثلا به جایشان امتحان میدهند، البته این فقرا و نیازمندان شاید مبلغی کمی بیگرند و در کوتاه مدت رفع از احتیاجات کنند و اما تا آخر عمر مدیون هستند و دچار عذاب وجدان و هراس از برملا شدن خطا و تخلفشان خواهند بود!، در همه این روند مسئولان ارشاد کوتاهی میکنند! این چه فاجعه ای است که کشور ایران گرفتارش شده است؟!
آزمونهای مهارتی وزارت ارشاد در تیرماه برگزار میشود، هنوز تا آزمونها بیش از یک ماه و نیم باقی مانده است، براحتی میتوانند جلوی صدها هزار تخلف و تقلب و کسب مال حرام را بگیرند.
اکنون مسئولان مدعی پاکدستی و عدالت خواهی و مبارزه با فساد خودشان در برابر آزمون هستند. بخصوص وزیر ارشاد فعلی که مشهدی است و گویا فساد اقتصادی عظیمی در آزمونهای مهارتی تحت اداره ارشاد مشهد صورت گرفته در قضیه کرونا!
زنده یاد باطنی از سالها پیش می شناسم، از نخبه های مولف و صاحب نظر بود در ادبیات، نظراتش درباره واژگان فارسی و نقدهایش بر تحجر واژه گزینی و تعصبات که موجب تحقیر و لاغری تنه زبان فارسی می شود را ارزشمند میدانم. بسیاری بر اثر خوانش و فراگیری آثار باطنی، در فعالیت برای زبان فارسی کارکشته و بالنده تر شدند.
بلای قربانی شدن علم پای کسب ثروت حرام
خلاصه و مفید آنچه در این چند دهه سیر قهقرایی "تحصیل علم به تحصیل ثروت حرام از راه فروختن مدرک علمی بدون لیاقت علمی" میتوان گفت. رخنه افکار کاپیتالسیم و سرمایه داری در حوزه علم، از توهمات تا حقایقی درباره هزینه های سرمایه گذاری در زمینه آموزش، منجر شد که اموزش خصوصی شود، خیلی زود کسب منفعت بیشتر بنگاههای خصوصی به اصطلاح آموزشی به سمن کسب مال و ثروت حرام از راه مدرکفروشی شد، استارت کار از همان دانشگاه پولی آزاد و سپس پیام و علیمی-کاربردی و راس همه این بازار مکاران همالن کنکور است که گردش مالی چند هزار میلیارد تومانی که خودش بازاری شده و دولتیها به فکر مالیات گرفتن انداخته است! و همه اینها از قوانین مشوق مدرگرایی است، چگونه ظالمانه و جاهلانه شرط استخدام دیپلم و یا مدارک بیشتر برای هر شغلی گذاشتن؟! از آبدارچی و مسئول نظافت دیپلم؟! مسئول باجه و تحصیلدار بانک لیسانس؟! تازه دولت از این بازار مکاران و کسب مال حرام !، اما برای تغذیه این بازار کسب مال حرام مدرکفروشی، ساسنور رکدن بیفایده است، مشکل حل نمی شود تا حرف حق زده شود، مشهد که محل حرم امام (ع) است و بایست مکانی مطهر و منور از علم اموزی مطهر و الهی باشد، توسط اقلیت سرمایه دار و دنیاطلب به مکانی از کثافتکاری شده و خیانت به به وجود مبارک امام رضا ع(۹ شده است، انبوهی دانشگاه و مدارس خصوصی و مراکز مهارت آموزی خصصوی فعال در کار مدرکفروشی، بساط بحران کرونا هم فرصت حرامخورای بیشتر! واگذاری امتحان به مدارس مدیران حرامخوار مدرکفروش مثل دادن هدایت کاروان به دست دزد است و اینجا حتی شریک قافله نیازی نیست! از گرگها میخواهند چوپانی کنند و زهی خیال باطل! و تستهای آنلاین با سوالات از پیش آماده با جواب PDF با قبالیت سرچ! کلا کسانی به دبنال منافع مدرک یا حتی صرفا برای پز دادن داشتن مدرک کامپیوتر یا دیپلم میروند سفارش میدهند به فلان مدیر آموزشکاه شرکایش که با دادن چند میلیون مدرک درست کنند، چند ده واحد درسی از راه گواهی مدرم وزارت ارشاد و بعد قبولی تضمن شده نمره مستمر ۱۰ و یک حضور و غیاب صوری و نمره! در اغلب موارد تعداد کثیری هم بدون حضور حتی ازمون صوری، نمره میگرند! خرداد می رسد و متقلبان کار دانش آموز و دانشجوهای تلاشگر و بالیاقت آلوده کثافتکاری تقلب و مدرکفروشی میکنند، اخر سر دانش اموز و دانشجو محصل حقیقی بیکار و ان مدرکدار متقلب میرود شغلهای حکومتی و رانتیزه میگرد و چند سال بعد خبرهای اندک درزکرده از انبوه فسادها و خیانتها به کشور برملا میشود! کارد به استخوان رسیده
https://www.khabarfoori.com/detail/2658053
https://www.khabarfoori.com/detail/2666982
یکی از فرزندان نیکو روش و خردمند ایران بوده که راه و چاه را خوب می شناخته است. این جمله در متن مُعَرِف شما برایم خیلی جالب بود:
(او خود در این زمینه گفته است: «چون نمیخواستم با آقای رفسنجانی که رئیس جمهور بود و آقای لاریجانی که وزیر ارشاد بود (…) دلم نمیخواست که دستم به دست اینها بمالد و از سر جایزه گذشتم. البته به این آسانی هم نیست که برای آدم زحمت درست میکنند.»)