مصداق «گاو شیرده» در «مناسبات سیاسی» با غزّه

شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰ برابر با ۲۲ مه ۲۰۲۱


دانیال د. – جدا از نتایج غیرقطعی و فاجعه‌بار جنگ، چه کسی نمی‌داند که جنگ مصیبتی است که ویرانی، آوارگی و کشتار به دنبال دارد. اگر «بمب» را سمبل جنگ‌های انسان امروزی بپنداریم، شاید موجزترین تعبیر در مزمّت جنگ و بازنده بودن هر دو طرف مخاصمه بیان این نکته است که «بمب را از هر طرف که بخوانیم بمب است!» گو اینکه با نگاهی تیزبینانه به ماهیت جنگ، بیان این نکته‌ی نغز خالی از ایهام نیست که از این جنگ‌ها چه گنج‌ها که نصیب بعضی حکومت‌ها نمی‌شود!

هرچند جستارهای جامعه‌شناختی جنگ، منازعه و خونریزی گاهی چنان می‌تواند ریشه‌های منتقدانه‌ای کهن داشته باشد که سر از کتب عهد قدیم یا قصص قرآنی درآورد.

برای مثال اگر آن داستان سخیف فرزندان آدم و حوّا، ‌هابیل و قابیل نبود، اگر کسی نبود که به قابیل حسد بیاموزد، اگر کسی در تصوّر قابیل چنین نمی‌نگاشت که به زیبارویی خواهرش اقلیما که نصیب‌هابیل شده بود رشک ببرد، اگر آن «اولین قتل» حادث نمی‌شد، شاید اکنون بشریت از تمام اعمال خفّت‌بار «قتل و حسد و انتقام» هیچ برداشتی نداشت! که بی شک با مفهوم تمام این مضامین بیگانه بود. به راستی قبل از داستان آن دو برادر چه کسی می‌دانست قتل چیست؟ حسد چیست و یا قاتل کیست؟! که آدم آن زمان دغدغه‌ای جز گندم و سیب نداشت، که دندانه‌های داس حتا خوشه‌های گندم را می‌بوسیدند. اما سیب که میوه‌ی عشق بود، حالا دیگر هزار سال است که از دست آدم فرو غلتیده است! که صد البت این برداشتی منتقدانه از اندیشه‌های خبیثی است که حتا در عصر حاضر، گورستان‌ها را بهشت می‌خوانند.

بگذار کمی ‌پیشتر بیاییم، جدا از آخرین جنگ ۱۶ ماهه در منطقه بالکان اروپا که با میانجیگری ناتو به هفت پاره شدن یوگسلاوی منجر شد، بقیه عمده جنگ‌های جدی جهان در ۴۵ سال اخیر همه به یکجا در سبد خاورمیانه جای گرفته است.

باز هم جلوتر بیاییم، هشت سال جنگ بی‌فرجام بین عراق و ایران که رکورد جنگ‌های جهانی اول و دوم را شکست. جنگ دامنه‌داری که میلیون‌ها کشته، معلول، بی‌خانمان و قربانی و میلیاردها دلار خسارت به منابع مالی، صنعتی و طبیعی به دنبال داشت. می‌گویم «بی فرجام» چرا که در انتها، دو کشور بر سر سرحد مرزهای قبل از جنگ بازگشتند؛ یعنی هشت سال جنگ برای هیچ!

آنچه این روزها تیتر رسانه‌های خبریست جنگی خونین بین اسرائیل و حماس در نوار غزّه است. رام‌نشدنی ترین منازعه‌ای که بیش از اینکه صحبتی از کشور خودگردان فلسطین در میان باشد، این جنبش «مقاومت اسلامی» حماس است که این جدال را نمایندگی می‌کند. در ریشه‌یابی این منازعه می‌توان به راحتی سر از میانه‌ی قرن بیستم و چهار جنگ اعراب و اسرائیل درآورد.

اما نکته اینجاست که همه‌ی این فجایع در چهل و پنج سال اخیر، در خاورمیانه و به ویژه سرزمین‌های ادیان ابراهیمی ‌روی می‌دهد و اسماعیل‌هایی که هنوز دارند قربانی می‌شوند! آیا این نوعی عقوبت به خاطر داشتن منابع غنی نفت و گاز نیست؟ یا بلاهتی  است که انسان شرقی در هراس از توهّم دشمن، جاهلانه به آن دامن می‌زند؟

اما سوی مخالف خاورمیانه، در غرب چه گذشت که از دوران بربریت خود گذر کردند؛ دین را به محراب فرستادند، لزوم قانون را درک کردند و قانونمند شدند. قانونگذار که آمد، اسب سرکش سیاست را به رکاب کشید و دهنه‌اش را به دست ملت داد، ملتی که مزه‌ی جامعه‌ی مقیّد به اخلاق را چشید تا برای «قانونگذاری» فقط به علم، به اخلاق و به خود قانون پایبند باشد. قانون از فلسفه یاد گرفت که برابری با مساوات یکی نیست، از این روی همه در مقابل قانون هم مساوی شدند و هم برابر؛ زن و مرد و کودک و از هر جنسی که باشند. وقتی همه‌ی اقلیت‌ها در کنار هم باشند، دیگر کسی در اقلیت نمی‌ماند.

در این توالی زمانی اما، انسان شرقی که میراثدار ادیان ابراهیمی‌است در باتلاقی از مشکلات و معضلات دامنه‌دار و خودساخته رنج می‌برد. این رنج، رنج دانایی انسان نیست، این حاصل بلاهتی است که هنوز هم از هر سوی دارد قربانی می‌گیرد.

پرسش دیگر اینجاست که این معضلات چه ربطی به کشور ما ایران دارد؟ مشکل ما، خانه‌ی نه‌چندان استوار خودمان است که هم دارد می‌سوزد، هم چپاول می‌شود، هم به تاراج می‌رود. کدام عضوی از انتفاضه را تا کنون دیده‌اید که سنگ ما را به سینه بزند؟! آن قوم عرب که در آن هشت سال جنگ نابرابر، هم‌پیمان صدام بود!

آنچه بیش از این، هر عقل سلیمی ‌را رنج می‌دهد افراط‌گرایی است؛ فقط یک سردمدار حکومتی در جمهوری اسلامی است که می‌تواند وقیحانه در ملاقات با اسماعیل هنیه رهبر حماس، چفیه به گردن داشته باشد! به راستی هزینه یک چفیه که سمبل انتفاضه است را ملت ما چگونه و به چه میزان باید بپردازد؟ آیا این حکایت متعصبی نیست که با همزیستی مسالمت‌آمیز میانه‌ای ندارد، و از سوی دیگر بام دارد می‌افتد!

حسن نصراله ابایی ندارد که به صراحت بگوید از حمایت مالی و بی‌قید و شرط جمهوری اسلامی برخوردار است.  محمود الزهار «وزیر خارجه» حماس از چمدان‌های پُرپول می‌گوید؛ ۲۲ میلیون دلار برای افراطیون حماس که در منشور حزبی‌شان نابودی اسرائیل قید شده است.

چه پرسش سختی است؛ آیا تاراج ثروت ملی ما، هزینه‌ای است برای دامن زدن به تنش‌های منطقه‌ای، ایدئولوژی ضد یهود و اسلامگرایی سنتی؟ به ویژه که حالا نوادگان قابیل بعد از هزاران سال تشکیلات سازمانی هم دارند! کوتوله‌های سیاسی که در هیچ مجمع رسمی ‌و بین‌الملل وزنی نداشته و ندارند. آیا به راستی اندیشه‌های ضد یهود اسلامگرایانه و شیعی جمهوری اسلامی و افراطیون حماس آنقدر هم‌پوشانی دارد که منابع ایران را بسان گاوی شیرده و وظیفه‌شناسی فرض کنند که خوب دوشیده می‌شود؟ و البت گاه به گاه شاخ می‌زند، و چرم خوبی هم دارد!

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=242064