هوشمند رحیمی – کمتر از دو هفته به انتخابات نمایشی جمهوری اسلامی مانده است. جمهوری اسلامی امروز بیش از هر زمانی درگیر مسئله مشروعیت و مشارکت مردم در این نمایش است. پیشتر در مقاله «جمهوری اسلامی، بحران مشروعیت، انتخابات ریاست جمهوری» در خصوص مسئله قانونی و نظارت استصوابی مفصل نوشتهام، آنچه در این مقاله بدان خواهم پرداخت، توسل رژیم به حربههایی است تا مردم را به پای صندوقها بکشاند.
اول، نهاد ریاست جمهوری پس از به قدرت رسیدن علی خامنهای و در اصلاحات قانون اساسی سال ۱۳۶۸ با کنار گذاشتن «نخست وزیر» در ایران دارای قدرت شد. پیش از آن رییس جمهوری تنها نمادی در کشور بود که فاقد هرگونه قدرتی بود که این ریشه اختلافات علی خامنهای با میرحسین موسوی (پسرخاله رهبر) است. در طول ۴۳ سال گذشته از میان ۷ رییس جمهور یکی با لباس زنانه از ایران به فرانسه گریخت (ابوالحسن بنیصدر)، دومی توسط اتاق فکر جمهوری اسلامی در یک ترور کشته شد و ادعا کردند که مجاهدین خلق اقدام به بمبگذاری در دفتر نخست وزیری کردند، و نفر چهارم و پنجم (رفسنجانی و احمدی نژاد) نیز پس از پایان دوره مطرود شدند. در این میان تنها سومین رییس جمهور، علی خامنهای است که پس از ریاست دولت آیندهای «روشن» داشت و با اهتمام رییس جمهور چهارم به سمت رهبری جمهوری اسلامی رسید.
دوم، پس از آنکه شورای نگهبان به قلع و قمع نامزدهای ریاست جمهوری اسلامی اهتمام ورزید و افراد سرشناس رژیم را که سالیان سال بر مسند قدرت بودند از دور خارج نمود، صادق لاریجانی که زمانی سخن از جانشینی او بر مسند علی خامنهای بود، در توییتر خود اعلام کرد که این رد صلاحیتها از سوی مقامهای اطلاعاتی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرچشمه میگیرد، و سپس علی خامنهای با حضور در تلویزیون از این روند رد صلاحیت انتقاد کرد. گویی او هیچ دخل و تصرفی در انتصاب این افراد نداشته و نظارتی بر ایشان ندارد. از رد صلاحیتشدگان میتوان به علی لاریجانی اشاره کرد که از نزدیکان به خامنهای محسوب شده و برادرش صادق لاریجانی ریاست قوه قضاییه را با حکم مستقیم خامنهای به عهده داشت. علی مطهری فرزند مرتضی مطهری از تئوریسینهای جمهوری اسلامی که توسط گروه فرقان در ابتدای انقلاب به قتل رسید و شوهرخواهر لاریجانیها نیز از دیگر چهرههای رد صلاحیت شده است. درواقع این اقدام علی خامنهای فرافکنی بود که در انظار عمومی طرح گردد که وی در عمل فاقد قدرت است اما عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان بلافاصله اعلام کرد که سخنان او فصلالخطاب است و شورای نگهبان به تذکرات رهبر توجه خواهد نمود. یکی از جملات قابل تأمل این بود: «رد صلاحیت به معنای عدم صلاحیت نیست»!
سوم، رژیم در حال حاضر از اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی و امنیتی جداً خودداری میکند که البته حضور رییس قوه قضاییه، ابراهیم رییسی به عنوان احدی از کاندیداهای ریاست جمهوری اسلامی بی اثر نیست چرا که با منوط کردن مرخصی زندانیان به شرکت ایشان و خانوادههایشان در انتخابات میتوانند آمار رایدهندگان را بالا برد. از سوی دیگر، فرمانده نیروی انتظامی، اشتری، که خود منصوب مستقیم از سوی رهبری رژیم است، با توجه به همهگیر شدن کمپین «رای بی رای»، هشدار داد که وظیفه فعالان در فضای مجازی دعوت مردم به انتخابات است و نه تحریم آن و کسانی که بر تحریم پافشاری کنند «اقدام علیه امنیت ملی» کردهاند. محسن اراکی عضو مجلس خبرگان رییس جمهوری را «بازوی اجرایی ولی فقیه» خواند و گفت معنای انتخابات این است که «مردم اعلام میکنند که ما فرمانبر این نظام و فرمانروایی ولی فقیه هستیم».
چهارم، برگزاری مناظرههای انتخاباتی که طی آن کاندیداها چنان به یکدیگر حمله و انتقاد میکنند که گویی تا پیش از این هیچکدام در راس امور نبودهاند. توضیح آنکه برای مثال ابراهیم رییسی چنان منتقد برقراری عدالت در جامعه است که گویا فراموش کرده وی از ۱۶ سالگی در قوه قضاییه صاحب مسند و قدرت بوده است، یا چنان منتقد «زمینخواری» است که گویا شخص دیگری در مشهد و سراسر ایران زمینهای مرغوبی را به نام آستان قدس رضوی (نهاد مدیریت مقبره امام هشتم شیعیان) مصادره نموده است. عبدالناصر همتی رییس اخیرا برکنارشدهی بانک مرکزی نیز چنان منتقد سیستم بانکی رژیم است که شک میکنیم که نکند حقیقتاً تازه میخواهد وارد میدان شود. جالبتر اینکه ابراهیم رییسی میگوید برای ریاست جمهوری آمده است تا با فساد مقابله کند، حال آنکه کیست که نداند این مقابله بر عهدهی قوه قضاییه است نه مجریه.
بنابر تمام آنچه در بالا آمد، جمهوری اسلامی، که مانند فردی مبتلا به سرطان است و اکنون دیگری درمانی برای او نمیتوان به کار بست، اینک تلاش میکند با توسل به حضور مردم در صفهای انتخاباتی برای خود در عرصه بینالمللی مشروعیت بخرد تا بتواند با گرفتن امتیازاتی از کشورهای اروپایی به حیات خود ادامه دهد. به هر تقدیر، چنانکه پیشتر[۱]و[۲] نیز نوشتهام، زمانی که قدرت مطلق در دست نهاد رهبری رژیم طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی است، انتخاب برای مردم فاقد معناست، چنانکه مصباح یزدی از تئوریسینهای رژیم نیز بارها اعلام کرد که در نظام مقدس اسلامی انتخاب مردم نقشی ندارد یا حتا خود خمینی در سخنرانیای اعلام کرده که اگر مردم انتخابی کنند که خطری را متوجه اسلام کند «در سر مردم باید زد و انتخابشان را باطل کرد»!
*هوشمند رحیمی (حقوقدان)
عمده کسانی که دائم و چاپلوسانه از “ملت بزرگ و فهیم ایران” حرف می زنند میخواهند همین ملت را فریب دهند و در خواب غفلت نگه دارند. دلسوز مردم،مصلح اجتماعی و یک مبارز واقعی کسی است که در گام اول عیوب فرهنگ سیاسی مسموم ایران را به مردم گوشزد کند و آنها را به نقد خود و تامل وادار کند
مشکل “ولایت فقیه”، “اصل جمهوری اسلامی”، “اسلام سیاسی و ایدئولوژیک” و “ساختار قانون اساسی” است برای همین انتقاد به “خامنه ای” و “روندها” و “مشی ولی فقیه” را هرگز نباید جدی گرفت.انگیزه خمینیستها در انتقاد از خامنه ای حفظ میراث سیاسی خمینی است، سخت باید دقت کرد