مصطفی فحص (شرق الاوسط)- واکنش قشر سیاسی جمهوری اسلامی در ایران به ویژه در میان محافظهکاران، دشواری همسویی این محافل با تصمیمات گرفته شده از سوی شورای نگهبان برای مهندسی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی۱۴۰۰ را نشان داد. این تصمیمات شکاف جدیدی را در یک گروه افراطی ایدئولوژیک ایجاد کرد که برای دههها از نوعی هماهنگی استراتژیک در برابر مخالفان رژیم و خودیهای منتقد که به اصلاح طلبان و اعتدالگرایان موسوماند برخوردار بود.
این تصمیمات زمینه را برای بستن صفحهای از تاریخ چند سال درگیری سیاسی میان اردوگاههای اصلاحطلبان و محافظهکاران فراهم کرد. اختلافاتی که طی چند دهه باعث ایجاد شکافی عمودی بر سر حاکمیت «دولت» یا «انقلاب» بین بخشهای مختلف حکومت شده بود. رژیم ایران از بدو تاسیس در سطح تصمیمگیری از یک تنش داخلی میان کسانی که حاکمیت متناقض «جمهوری- اسلامی» را میخواهند با آنهایی که نظام اسلامی مطلق را خواهانند، رنج میبرد. این اختلاف خودیها تا کنون به شکافهای متعددی منجر شد و مسلما شکافهای دیگری نیز در میان بخشهای محافظهکار در حال شکلگیری است.
صحنه اولیه انتخابات حتا پیش از اعلام نتایج آن عملا تصویری از پایان مرحله «دولت» و پایان دوگانهسازی با اصلاحطلبی و اصلاحطلبان را که برخی رهبران آنها یا در زندان یا در حصر و سکوت بسر میبرند، به تصویر میکشد.
رژیم جمهوری اسلامی به مرحله جدیدی وارد شده است مرحله که میتوان آن را پایان حضور اصلاحطلبان و حذف همیشگی آنها از صحنه سیاسی و جلوگیری از ایفای هرگونه نقش موثر برای آنها در نهادهای تصمیمگیری دولت به شمار آورد . رژیم اسلامی و بدنه سخت آن اکنون خود را برای گذار از این مرحله و ورود به مرحله جدیدی که در آن تصمیمگیری با انتخاب سیاسی- ایدئولوژیک یکسان باشد، آماده میکند.
نمایندگان نهاد حکمرانی که قبل از تصدی مقام اجرایی، روند تصفیه داخلی را انجام داده و اغلب آنچه حداقل در ظاهر «جناحها» یا «جریانات» داخلی برآمده از خود رژیم یا همان خودیها میتوان نامید را از بین بردند تا حاکمیت را به نهادی منسجم با چشماندازی واحد که دولت، رهبری ولایت فقیه و مفهوم انقلاب را با هم ادغام کند.
نهاد حاکم (بیت رهبری) در ایران اکنون در مرحلهای استثنایی و حساس، انتخابات استثنایی ریاست جمهوری اسلامی را اجرا میکند. خامنهای و مجموعهی قدرت اصلی نظام تصمیم گرفته تا اردوگاه خود را محکمتر، سفتتر و سختتر کند. شرایط بغرنج داخلی و خارجی ایران باعث شده نهاد خامنهای شرایط خود را برای مرحله جدید از طریق بازسازی نهادهای قدرت بر مردم ایران تحمیل کند تا رژیم ولایت فقیه بتواند به اندازه دشواری چالشهای آینده، قدرت رویارویی داشته باشد. نهادهای حاکم برای بازگشت به اولین مرحله شکلگیری بنیادی رژیم اسلامی گام برداشتند تا به تکرار تجربه دو دهه گذشته که حاکمیت نظام را در میان دو جریان تقسیم کرده بود، پایان بدهند و در مراودات با داخل و خارج با دیدگاهی واحد عمل کنند.
بدونشک نهادهای حاکم تحت کنترل خامنهای گزینههای آینده رایدهندگان را ترسیم کرده و شکاف را از وضعیت عمودی قبلی به مرحله افقی منتقل کردهاند. جامعه ایران اکنون بین اقلیت حاکم با یک رنگ ایدئولوژیک و اکثریت مخالف با گرایشهای مختلف تقسیم شده است. احزاب و چهرههایی به این اکثریت پیوستهاند که از نظر تاریخی و اجتماعی زمانی بخشی از جریان محافظهکار بودند. این اقشار که در ۴۰ سال گذشته از این رژیم حمایت میکردند اکنون توسط قدرت حاکم برای تسهیل روند حاکمیت جدید خود که خواستار کنترل همه نهادهای دولت است بدون کوچکترین تردید حذف شده است.
تصمیمات مهندسی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی و ترسیم نقشه راه برای حاکمیت سیاسی آینده توسط نهادهای تحت کنترل خامنهای بدون شک به افزایش درصد بسیار بالایی از مخالفان منجر خواهد شد. بنابراین اولین واکنش مردم ایران برای مجازات نهاد حاکم و مسلط بر این کشور، تحریم گسترده انتخابات به منظور سلب مشروعیت مردمی از رژیمی است که حاکمانش میخواهند با آن برای خود مشروعیت انقلابی کسب کنند. مقامات جمهوری اسلامی از واکنش مردم آگاه هستند به همین دلیل برخی از آنها از انتخابات که فرایندی برای مشروعیت با عدم مشروعیت «جمهوریت» نظام سیاسی محسوب میشود، تنها به عنوان مشارکت برای «بیعت» با نظام یاد کردهاند.
از سوی دیگر علی خامنهای رهبر نظام اسلامی بر لزوم مشارکت گسترده تأکید کرده و گفته است که رای دادن با برگه سفید به هر دلیلی که باشد، در صورتی که منجر به تضعیف جمهوری اسلامی در ایران شود، حرام است!
مواضع رهبر رژیم ایران درباره تحریم انتخابات باعث اعتراض در حوزه علمیه قم نیز شده است. این نهاد دینی هم با سیاستهای رادیکال حاکمیت مخالفت کرده است. مخالفتی که نه تنها شکاف عمیق جامعه را عمیقتر کرده بلکه حتا به درون نهادهای مذهبی نیز کشیده شده است. رژیم اکنون از اختلاف در موسسه دینی که زمانی مشروعیت مذهبی خود را از آن میگرفت نیز رنج میبرد. آیتالله محمود امجد یکی از روحانیون پرنفوذ و استاد حوزه علمیه در نامهای به مقامات دینی جمهوری اسلامی در پاسخ به فتوای خامنهای در مورد حرام بودن تحریم انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، خطاب به خامنهای گفت: «شما با چماق و زور و تزویر همه بندگان خدا را عبد خود کردهاید و این جمهوری را به کلی از معنا تهی کردهاید و راه نفس کشیدن بر هر آزادهای بستهاید و جاهلان بیحیا را بر جان و مال و آبروی مردم مسلط کردهاید و دانایان را به کنج عزلت راندهاید و علماء را مرعوب یا زرخرید کردهاید و در حالی که پیش چشم همگان، همه جزیی و کلی امور- از خرید یک واکسن تا انتخاب وزیر و استیضاح و سوال و تا حصر و حبس مظلومین- جملگی در ید اختیار شماست، باز جلوی دوربینها نقش بیگناهی را بازی میکنید که کناری نشسته و به جبران ظلمی تذکر میدهد؟! گمان میکنید بر عاقلان پوشیده است که جز تطهیر چهره خودتان، غرض از اینهمه سخن آن بود که زمینه را برای مسدود کردن همین فضای مجازی هم فراهم کنید تا مبادا آگاهی مردم، مانعی ولو اندک برای استبداد رأی شما و جانشین شما باشد؟! گمان میکنید مردم نمیفهمند و نیات شما و بازیگریهای شما امری پوشیده و پنهان است؟!»
به این ترتیب، ویژگیهای انسداد کامل افق سیاسی، پایان دادن به نقش موسسات و نهادهای قانون اساسی و تنش در میان توده مردم ایران، به موضوعات اساسی تبدیل شده که زمینه را برای یک جنبش و رویارویی و درگیری آشکار در تمام سطوح جامعه ایران فراهم میکند. تنشی که میرود تا جای خود را به ظهور بحرانهای عمیقتری بدهد که هر لحظه میتواند به شاخصهای فروپاشی اقتصادی و مالی جمهوری اسلامی فوران کند.
اوضاع کنونی ایران نشان میدهد که این کشور در آستانه یک انفجار بزرگ اجتماعی است که در نتیجه ۴۲ سال مدیریت ضعیف و ناکارآمد و غلط و توزیع ناعادلانه و غیرمنصفانه ثروت و عمیقتر شدن شکافهای اجتماعی و سیاسی به وجود آمده و به ناچار به ناآرامی و اعتراضات گسترده منجر خواهد شد. اعتراضاتی که زمینه ایجاد تعادلی جدید را در جامعه فراهم آورده و مردم ایران را از همزیستی با انحصارطلبی حاکمیت مستبد مذهبی منع کرده و به مسیری دیگر رهنمون خواهد شد.
*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده: مصطفی فحص
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
تاسف بارتر اون حدود بیست سی درصدیه که هر طور شده میخواهند رای دهند چون از ابشخور این نظام یا صاحب پست و مقام یا داخل توبره شان اندک مالی نصیبشان شده و از ان تاسف بارتر عده ای بعنوان کاندیدای شورای شهر و روستاپرچمدار شرکت در انتخابات فک فامیلی از اون بیست درصدا شامل میشوند که بایستی توسط مردم بایکوت کامل گردند چون اگر این خیانتکاران شرکت نکنند شرکت کننده ها به زیر ده در صد میرسد
برای همین ریسی بدون استعفا از شغل فعلی به این جربان فریب ملحق شده است
کلا” این خیمه شب بازی غرب است که به این نوکران دیکته میشود
آنگاه فرخ نگهدار قلم به مزد صحبت از نفوذ خارجی میکند برای این وطن فروش چین و شوروی هم وطن حساب میشود
مرد ریش پروفسوری
مرد ریش پروفسوری به زندان با پیرمردی هم حجره در آمدی ، پیر تا اورا دید همی مویه کردی، پروفسوردر پی علتش سعی بیهوده بردی بجهت آنکه با نزدیک شدن به پیر، اورا بیشتر به جزع و فزع افتادی. روزهائی چند بدین منوال محیط را از آرامش تهی و پروفسور را مستأصل و به نقصان اعتبار نائل آمدی، اولیا زندان را به تفحص، و در خاتمه علت را شرحه چنین برآمدی: “ریش پروفسور، پیررا بیاد بز فقیدش و یگانه مونس اش آوردی٫ حالیه پروفسور را بلحاظ ایجاد آرامش زندان، الزام به تراشیدن ریش گردانیدی:
گریان شده ز ریش، بیاد بز عزیز خویش
گردید محو ریش و فتنه جدید آمدش به پیش
ریش را تراشید اما سبیل را استالین وار جا گذاشت پیرمرد تا اورا دید نعره برآورد و آرامش زندان بکلی سلب و راز قضییه چنین بود:
بود با وی در زمان شاه زیدی همنشین
ورد خلقی خواندی وگه توده ومارکس ولنین
در زمان شاه بودند مردمان اندر خوشی
بی محابا نسبت اش دادندش اورا پینوشی
ناروا امپریالیست خواندی دلیل مشکلی
شوروی را هی ستوده داس و چکش سمبلی
شاه رفت و فحش دادن طرف بازرگان گرفت
زد نقابی اکثریتها فدائی، حزب توده بدسرشت
دولتش راخرده بورژوا خواندی و او را خرفت
تا سقوط اش زی سفارت از گروگان برگرفت
یک به یک آل فدائی خیل حزب الله شدند
توده ای را حزب درجا راهی جبهه شدند
آستینها را زده بالا و ایستادند بپای آب کر
تا وضو گیرند، به تقلید و ریا با دست پر
پست و منصب ها گرفتی با نمازو روزه حج
مکه رفتی تا بگوئی مرگ بر امریکا سمج
با بنی صدر هم در افتادی کشاندی عزل وی
تا حکومت را بدزدی قرنها راحت به طی
با الاغها دین چو پالان و آخوندها ساربان
زد گره احزاب چپ شد جملگان یک کاروان
جملگی تحت الحمایه روس گشتند شادمان
تا کنندغارت، فلاکت مردمان را چهل سال
حاصل خلقی نماها، توده ایها، اکثریتها رجال
دین را افیون بخواندی، شاه را امپریالیست
دین طلای این زمان و خود شدی آخوند مالیست
روس را خلقی شمار و سلطه اش جایز شمار
در هدف توجیه، هر جرم و جنایت بیشمار
دین افیون را پذیرفته بدان، چهل سال پیش
مارکس را کردند کلک فرخ نگهداران بیش
صد شرف دیدم آخوند را در برابر این قماش
چون که دینش از عرب، بد خالی از علم و تلاش
دین را دیرینه ای چهارده برابر هست ز مارکس
مارکس علم اقتصاد است نی پوتین میل و هوس
پیروان دین خرانند که سواری را به ملا داده اند
گوی سبقت در جنایت قوم مارکسی برده اند
ایت الله ها در ایران ای بسا خون ریخته اند
قوم مارکسی در رکابش هی شکم پروردده اند
انتظاری نیست چندان از آخوند زیرا که او
پیروی از دین، به جان و مال مردم تاخت سو
دین حدیث بوده فقط مبنا چهارده قرن و بس
مارکس را علم نوین و نی پوتین، میل و هوس
پیروان اکثریت را فدایی، کس ندید در راستی
راست رفتند سوی مال، جبران کنند هر کاستی
راست آمد هدف توجیه انان از وسیله در عمل
رحم وانصافی نجو درتوده ای و اکثریت از ازل
قدرت سیاسی ، میتواند از بالا توسط یک کودتای نظامی یا یک
انقلاب توسط بازیگران اصلی اش به جامعه تحمیل گشته و سپس
همین بازیگران با در اختیار گرفتن منابع مالی واقتصادی کشور
را نان خور خود نموده و این منافع را با بکار گیری تفنگ حفظ
نمایند . فرهنگ و ایدئولوگی نیز نقش یک آهنگ و ترانه جهت
خوش آیند نمودن این نمایش دارد . مانند انقلاب چین و ایران
گاهی لطیف است و دستان مردم و لوله های تفنگ به گل سرخ
مزین میشود و الله رحمان! زمانی هم تفنگ ها خشاب گذاری
شده و زهرا خانم و رئیسی دست نماز گرفته و فریاد بسم الله ال
قاسم الجبارین سر میدهند.
بوروکرات های بی طبقه حکومت زمانی بازی را باختند که بخشی
از آنها وارد سرویس های اطلاعاتی، اجرایی و فرهنگی گشتند و
بخش دیگری همراه با بسیاری از آخوند های سنتی و بازاری و
خانواده وارد فعالیت اقتصادی و نظامی گشتند. در زمان احمدی
نژاد این بخش توانست با در اختیار داشتن ۸۰۰ میلیارد دلار
پول نقد قدرت سیاسی را همراه با اقتصاد در اختیار خود گیرد .
در نتیجه از این به بعد آنها قدرت حقیقی جمهوری نکبت گشته
و قدرت حقوقی تابع و حقوق بگیر آنان گشت . حجاریان، گنجی
عبدی و...که خود را بازنده بازی عزیز جعفری و طائب دیدند ،
کوشش نمودند تا کمبود پول و قدرت اقتصادی را از طریق بکار
گیری طبقه میانی ناراضی از فرهنگ حاکم را به زیر عبای خود
در آورده و با “فشار از پایین و معامله در بالا” سهم خواهی نمایند.
آنها اما در ارزیابی از این خواست های مردمی دچار اشتباه فاحش
گشتند . وقتی به امید پشتیبانی مردمی رفتند و تحصن نمودند،
فکر میکردند باز عده ای خل جو گیر شده، به شاه عبدالعظیم
خواهند آمد و فریاد “دانشجوی خط امام بر تو درود بر تو سلام”
سر خواهند داد . اما چنین نشد. زیرا مردم از “بازگشت به دوران طلائی امام” متنفر .هستند.تازه دوزاری ها افتاده بود که چه خبط
و اشتباه تاریخی و نسلی در سرنگونی شاه مرحوم صورت گرفته
است . استمرار طلبان کوشش نمودند با گرفتن شوراهای بی
حاصل شهر به گونه ای از این طریق خزانه خود را پر نمایند . اما
در کل پس از کسر مخارج شهری یک رانت نقدی و ملکی ده
میلیارد از این طریق قابل کسب است . تازه باید ده دست چرخیده
تا به دزد اصلی برسد .
استمرار طلبان سعی نمودند با جمع شدن به دور اوباما و غلو در
مورد قدرت خویش ، نیروی خود را افزایش داده و با گرفتن نقش
یک لابی و پل منحصر به فرد با کدخدا از سفره عنقلاب بهره
گیرند . با آمدن ترامپ ، ورق بر می گردد . استمرارطلبان با
تیپا از کاخ سفید خارج و عده ای افراد آگاه در مور مسائل
مربوط به ایران جای آنها را با موفقیت کاری پر می نمایند.
اکنون راه اصلی ورود دلار به داخل بسته گردیده است . بایدن
اما برخلاف ترامپ یک راه باریکه را باز نموده گذارده . قرار
داد ابراهیم ج.ا. را کاملا در تنگنا قرار داده . خزانه خالی ،
خامنه ای پیر و خرفت تر از همیشه ، کرونا ، نارضایتی عمومی
و….هیچ راهی برای هسته قدرت که اقتصاد ، سیاست ، قدرت
کنترل و سرکوب را در اختیار دارد نگذاشته است . راز بقا را
در تمرکز نیرو بدون هاله “مردمی” و جناحی دیده اند . این هم
البته یک تف سر بالای دیگری از سیرک بازان نابلد جمهوری
نکبت است . آنها چهل سال است که فکر می کنند فقط خود
در این جهان و در ایران بازیگر هستند . در یک کلام توهم .
مصطفی فحص تحلیل های درستی می نویسد و به نظر من این جا هم دقیق دیده و منافاتی با توضیح “نظر” ندارد. چون من هم مطمئن هستم که بسیاری از توده ای ها و چپ ها نماز خوان شدند و تسبیح به دست، که این نکته نوشتۀ شرق الاوسط را رد نمی کند.
کاریکاتور سرانجام شان را به خوبی نشان می دهد.
هیچکدام این حرفها نبوده و نیست، آن بخش قدرت در ایران پس از خروج پادشاه فقید، که مربوط به شوروی سابق بود خودرا دربدنه نظامی امنیتی جای دادکه موجبات تاسیس سپاه پاسداران و تضعیف ارتش شد، این بخش از قدرت همواره باهوش تر و زرنگتر از بخشهای دیگر قدرت ( امریکا و انگلیس) بود. این بخش که بعد از فروپاشی شوروی مدیریتش بدست پوتین افتادفوق العاده زرنگتر ازقبل موفق شد نگذاردبخش غربی قدرت دربدنه حکومت ریشه و رمق اساسی نگیرد. آن بخش اکنون به سرانجام هدف خود رسید، یعنی تحقق آرزوی روسیه به سلطه کامل ایران وخلیج فارس و بسیار فراتر ازآن.
حاج آقا امجد تو این ۴۲ لال بودی یا کور شیطون حالا که مطمئا شدی جمهوری اسلامیتون داره کله میشه بدوبدو امدی وسط میدان که شاید کاری برای نجاتش بدی و اگر هم نشد فردای مردم ریختن در خانه ات بگی که مخالف بودی. ای شیطون بلا کافر همه را به کیش خود پندارد خودتی.