دانیال د. – این یادداشت به مثابه قدیس فرض کردن سیاستمداران غربی نیست، بلکه نگارنده با تأملی بر ویژگیهای سنتی و ذاتی مذهبیون سیاسی در صدد بیان تظاهر فاحشی است که در نوع نگرش، رویکرد و پایبندی بر ابتداییترین اصول اخلاقی به چشم میخورد.
آنچه قاعدتا بایستی از آموزهها و توصیههای دینی که در مزمّت دروغ و شنیع دانستن ریا تاکید دارند انتظار داشت، مبرا بودن صاحبمنصبان دینی و دست اندرکاران حکومت اسلامی از این رفتار است. هرچند با استناد به جایگاه مقوله «تقیّه» در مذهب شیعه این امر به ذهن متبادر میشود که این نحله مذهبی زشتی این امر نکوهیده را در شرایط خاص به دیده اغماض مینگرد.
در فرهنگ نفیسی، معین و دهخدا تقیّه به معنای «دورویی پیشگیرانه یا انکارِ باور و تقیّد مذهبی در مواجهه با آزار، و یا دورویی از طریق سکوت» آمده است. هرچند این مایه مباهات ما ایرانیان است که در تاریخ باستان ایران زمین، بر دیوار کاخ آپادانا به فرمان داریوش نگاشتهاند: «خداوندا، این کشور را از شرِّ دشمن، خشکسالی و دروغ مصون دار».
حال با چشماندازی به تحولات اجتماعی چند دهه اخیر در ایران، جای تردید نیست که تقیّه به ابزاری سیاسی در دست سیاستمداران و مذهبیون فرصتطلب بدل شده تا در کتمان اندیشههای پلید خدعه کنند. بدین معنا که با شانه خالی کردن از بیان واقعیات، بهانهای فقهی برای سرپوش نهادن بر خواستههای درونیِ خود فراهم میکنند.
برای مثال، چه کسی باور میکند بنیانگذار جمهوری اسلامی در بحبوحه انقلاب و بازگشت به ایران، بعد از ۱۵ سال تبعید در سه کشور مختلف به یک خبرنگار پاسخ دهد که «هیچ احساسی ندارد»؟! از آن فجیعتر آماج وعدههای پوچ و البت غیرمعقول وی در اولین سخنرانی تاریخیاش در «بهشت زهرا»ست. آیا این نوعی از فرصتطلبی در جعل واقعیات برای شیخی نیست که سیاستمدار شد؟
داستان سیاست در غرب اما حکایت دیگریست. جوامعی که به پشتوانه نتایج انقلاب صنعتی در تولید ثروت، سختکوشی نسلهای جان بهدربرده از جنگ جهانی دوم و استقرار ساختارهای دموکراتیک به سطحی از بلوغ سیاسی و رفاه اجتماعی دست یافت. ناگفته پیداست که در سرتاسر نیمه دوم قرن بیستم، سیاست و سیاستورزی ساختار دموکراتیک، آکادمیک و حزبی خودش را چنان بهینه کرد که به مرور مهرههای کارآمد خرد و کلان، فارغ از جنسیت یا نژاد، جایگاه سیاسی و اجتماعی مناسبی را پیدا کردند.
اولین نتایج تکوین اقتصادی و سیاسی را میتوان در ارتقاء سطح کیفی زندگی مردم و به دنبال آن برجسته شدن باورهای اخلاقی خانواده مشاهده کرد. نسل جدید به مرور فرا گرفت که دروغ، تقلب و فرار از قانون نه تنها کاری غیراخلاقی که کنشی غیرقانونی است. به طبع آن بسترهای آموزشی و پرورشی چنان شکل گرفت تا نسلهای پیش روی نه تنها فرار از قانون برخاسته از حاکمیت خود و ضامن منافع زندگی فردی و اجتماعی را زرنگی به حساب نیاورند، بلکه به این قانون و این قانونمندی و درواقع به دولت و نظام حقوقی به دیدهی احترام بنگرند. در همین راستا، آموزههای اخلاقی در مدارس شانه به شانهی آموزههای دینی چنان مورد توجه قرار گرفت، که نه بر دینناباوری خرده میگرفتند، نه دینمداری امتیازی برای قشری از جامعه به شمار میرفت.
اما این خود نکته قابل تعمقی است که سیاستمدار غربی با توجه به تجربه، تحصیلات آکادمیک، فعالیتهای حزبی، آگاهی از زد و بندهای سیاسی و مناسبات قدرت در هضم مقوله فقهی «تقیّه» در میماند. مقولهای که در ادبیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او جایی نداشته که اصلا معادل لغوی نیز ندارد. شاید او اصلا نداند «فتوا» وجاهت قانونی ندارد و به راحتی میتوان با فتوایی دیگر آن را نقض کرد. برای سیاستمدار غربی این معضلی است که چگونه فقها و مراجع تقلید در یک موضوع مشخص میتوانند نظرات متفاوت ویا گاه متضاد داشته باشند. او در درک این مسئله میماند که چطور یک مرجع تقلید شیعه با توجه به شرایط جامعه، حالات مسلمین و صلاحدید شرعی خود، میتواند فتوایش را بهروز و یا به عبارت دیگر زیر پا بگذارد. جای تعجبی نیست که در ادبیات سیاسی غربی اساسا تعریفی از «شرع» نیز وجود ندارند. بعید به نظر میرسد سیاستمدار غربی آنقدر مطلع باشد که بداند حتا خُلف وعدههای فقها، در نهایت معصیتی صغیر محسوب شده که با پرداخت صدقه رفع میگردد.
این بزرگترین مشکل جامعه بینالملل با جوامع اسلامی است که برای بسیاری از مقولات و مضامین دینی و شرعی معادلِ قابل فهمی ندارد. برای آنها قابل درک نیست که معصیت و گناه ضرورتا قانونشکنی و جرم محسوب نمیشود! فرق حرام با نجس را نمیدانند. نمیدانند وقتی فقیهی به مریدانش میگوید «کافر و بیدین نجس است» چه مصائب و فجایعِ نهفتهای میتواند به دنبال داشته باشد.
اما حکایت سیاست و سیاستورزی در جمهوری اسلامی سبک و سیاق خاص خودش را دارد. آیا فکر میکنید سیاستمدار کارکشتهای چون محمدجواد ظریف که سابقه تحصیل و زندگی در غرب را دارد در خلال گفتگو با همتایان غربیاش در مورد مقولات فقهی ذکر شده سخنی میگوید؟! آیا توجه کردهاید که «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه «جمهوری اسلامی ایران» در مراودات بینالملل و همچنین در فضاهای مجازی خودش را «جواد ظریف» وزیر امور خارجه «ایران» معرفی میکند؟ پس آن محمد و آن جمهوری اسلامی چه شد؟! آیا به راستی خود او بعد از سالها حشر و نشر با سیاستمداران غربی متوجه حساسیت مؤلفههای اسلامگرایی حتا در بیان اسامی، عناوین شغلی و سمتهای دیپلماتیک نشده است؟!
نمونه دیگر، اوج فضاحت مناظرات به اصطلاح انتخاباتی در دو دوره اخیر در جمهوری اسلامی است. با نگاهی گذرا به حجم گسترده اتهامات نامزدها به یکدیگر این پرسش به ذهن شنونده خطور میکند که «بالاخره چه کسی دارد دروغ میگوید»؟! در هر حالت و با هر سناریوی ممکن، دستکم یکی از آنها دغلکارانه دارد دروغ میگوید.
این واقعیتی است که پایبندی به اصول اخلاقی بهخصوص در حیطه سیاست در جامعه فعلی ما به شدت رنگ باخته، تا جایی که رواج دروغگویی، خدعه و ریاکاری را میتوان از دستاوردهای نظام انقلابی و اسلامی دانست.
این نکتهی بسیار حاِئز اهمیت شاید از نگاه تیزبینانهی غرب دور مانده که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان بازوی اصلی حفظ ارزشها و عقاید استقرار و حفظ نظام در لوگوی سازمانیاش عنوانِ «انقلاب اسلامی» را بجای جمهوری اسلامی ثبت کرده است! آیا این نوعی از اختلاف دیدگاه بنیادی در ارکان نظام حکومتی نیست؟ انقلابی که تمایل به انبساط و صدور آرمانهایش دارد. انقلابی که پیشینهی چهل سالهاش حاکی از تمایل آن به فراتر از مرزهای کشور است. انقلابی که یاد گرفته با دشمنانش در خانههای خودشان بجنگد و نه ضرورتا در جایی که خود مستقر است!
پایان سخن اینکه، سیاست در جامعه فعلی ایران، فرای اینکه حکومتی اسلامی باشد یا جمهوری، به شکلی مزمن به «آفتِ ریا» مبتلا شده است. عرصهای برای تاخت و تاز سیاسیکارانِ بیهویتی که نه پاسخگوی ملت هستند، نه حتا قانون خودوضعکرده و نه دینی که به آن معتقدند!
این اوج فساد سیستماتیکِ شبهجمهوری کاذبی است که با وجود وعده بنیانگذارش هیچ قرابتی با جمهوری فرانسه نداشته و ندارد. این فرجام حکومتی است که برعکس سایر انقلابهای دنیا، دارد به مرور توسط فرزندانش خورده و مضمحل میشود.
اعتصاب برای حقوق کارگر مانند دفاع از محیط زیست یا عدم تبعیض جنسیتی تا وقتی به ابزاری برای سندیکالیستها و اوباش چپ افراطی تبدیل نشود نشانگر بلوغ مدنی جامعه است. #اعتصابات_سراسری از این حیث که از درون جامعه ریشه گرفتهاند اتفاق بسیار خوبیست، فارغ از اینکه مطلوب ج.ا. هم نیست.