افغانستان؛ آنچه را کاشته‌اید، درو می‌کنید!

- دکتر عبدالخالق لعل‌زاد فعال سیاسی و اجتماعی افغانستانی در لندن: ما فقط خواستار سقوط سران این نظام بودیم و نمی‌خواستیم که تمام سیستم از بین برود. اما حالا دیده می‌شود که در اثر لجاجت غنی تمام نظام در حال فروپاشی است.
- «سیاست رسمی‌ جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی از دولت افغانستان است، در حالی که با طالبان نیز مناسبات دارند. حکومت ایران بیشتر علاقمند به داشتن روابط نزدیک و همکاری با شیعیان افغانستان است.»
- «اقشار تهیدست جامعه می‌بینند که حکومت قادر به تامین امنیت و کار برای آنها نیست و آنها از حداقل شرایط زندگی نیز محروم هستند. بنابراین اگر طالبان هم بیایند برای آنها فرق چندانی، به ویژه در مناطق روستایی، نمی‌کند زیرا نه برق دارند و نه نان و نه آب. از طالبان بیشتر طبقات متوسط و کسانی می‌ترسند که دانش و آگاهی سیاسی و فرهنگی دارند و دنبال دموکراسی و حقوق بشر، انتخابات، آزادی رسانه‌ها، آموزش و پیشرفت جامعه هستند. ولی افکار مردم عادی با افکار اسلامی طالبان تفاوت زیادی ندارد.»

پنج شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۰ برابر با ۰۱ ژوئیه ۲۰۲۱


پس از فاجعه‌ی تروریستی برج‌های دوقلوی آمریکا در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در اکتبر همان سال ایالات متحده به افغانستان حمله و حکومت مذهبی، فرقه‌ای و بنیادگرا و ارتجاعی طالبان را پس از ۵ سال حکومت در افغانستان که به کُنام تروریست‌های القاعده نیز تبدیل شده بود ساقط کرد.

علیه طالبان؛ غوربند در ایالت پروان؛ ۲۹ ژوئن ۲۰۲۱

در آن زمان با خوش‌بینی به نظر می‌رسید با سقوط حکومت وحشت و قرون‌ وسطایی طالبان دوران تازه‌ای در تاریخ این کشور شروع شده است و راه برای تأمین دمکراسی و حقوق بشر باز شده است. اما پس از درست بیست سال که مردم رنجدیده‌ی این کشور همسایه شرقی ایران برای یک زندگی عادی تلاش می‌کنند و روزی نیست که تاوان تمایل خود را به آزادی و آرامش با حملات وحشیانه‌ی گروه‌های تروریستی از جمله طالبان ندهند، امید آنها با خطر یأس روبرو می‌شود چرا که در مدتی کوتاه پس از آنکه آمریکا خروج نیروهای خود را از حدود ۳۹۰ ولسوالی (شهرستان) افعانستان اعلام کرد، گروه بنیادگرای طالبان حدود ۱۰۰ شهرستان را بدون مقاومت در اختیار خود گرفته‌ است.

مقامات آمریکایی پیش‌بینی کرده‌اند که با خروج کامل سربازان آمریکایی از افغانستان (که حدود دوماه دیگر خواهد بود) حکومت کابل در شش ماه سقوط خواهد کرد. صاحب‌نظرانی که اوضاع افغانستان را از نزدیک رصد می‌کنند، بر این باورند که دولت اشرف غنی با احتمال زیاد حتا زودتر از شش ماه سقوط خواهد کرد. یکی از این کارشناسان دکتر عبدالخالق لعل‌زاد فعال سیاسی و اجتماعی افغانستانی در لندن است. کیهان لندن با وی در همین ارتباط گفتگو کرده است.

دکتر عبدالخالق لعل‌زاد

-دکتر لعل‌زاد، واقعا افغانستان پس از اینهمه فراز و نشیب به کدام سو می‌رود؟

-بگذارید از اینجا شروع کنم که در این روزها گفتگوهای زیادی در بین دوستان و بزرگان ما بر سر این موضوع جریان دارد که باید مردم را تشویق کنیم با به خطر انداختن جان خود از حکومت موجود در برابر حملات طالبان حمایت کنند. در حالی که بزرگان ما سالیان زیادی در کنار کرزی– احمدزی قرار داشتند و شاهد تقویه و گسترش طالبان در شمال کشور توسط آنها بودند. اما از یکسو موضوع تقویه و گسترش طالبان را نادیده گرفتند و از سوی دیگر مصروف زراندوزی و بلندمنزل‌سازی شدند. حال، بزرگان ما چیزهایی را که کاشته‌اند، باید درو کنند؛ کسی که باد می‌کارد، توفان درو می‌کند! اگر مردم از این رژیم دل خوش می‌داشتند، اینهمه شهرستان‌ در مدت کوتاهی سقوط نمی‌کرد. با آنهم رژیم غنی- احمدزی عوض اینکه به سرکوب و تصفیه طالبان بپردازد، در پی تجهیز و تأمین آنها از طریق تسلیم شهرستان‌های کشور است.

-آیا درست است که طالبان دوباره در چند قدمی‌ قدرت قرار دارند؟

-دقیقا! طالبان در برابر دروازه‌های قدرت ایستاده‌اند. فعلا دو راه وجود دارد: مذاکرات صلح یا تشدید جنگ. اول آیا آنچه به نام «مذاکرات صلح» بین طالبان و دولت در دوحه جریان دارد، نتیجه می‌دهد یا نه. زیرا در موافقت‌نامه آمریکا با طالبان فیصله شده بود که یک حکومت موقت ایجاد شود تا زمینه آتش‌بس و صلح دائمی‌ برقرار شود. در حالی که اشرف غنی احمدزی خود را منتخب مردم دانسته و قصد کناره‌گیری از قدرت را ندارد. تاریخ نشان داده است که دیکتاتورها هیچوقت به آسانی تسلیم نمی‌شوند. دکتر نجیب هم نمی‌پذیرفت که شاید سقوط کند. صدام و قذافی نیز تصور می‌کردند که گارد خاص آنها قادر به دفاع از آنها خواهد بود. غنی در همین حالت قرار دارد و تصور می‌کند که گارد خاص او قدرت دفاع از او را خواهد داشت. دیگر مهم نیست که چقدر مردم کشته می‌شوند. قدرت و ثروت چشم دیکتاتور‌ها را کور و گوش آنها را کر می‌سازد. در اطراف آنها متملقان و چاپلوسانی وجود دارد که آنها را تا حد خدایی ستایش و توصیف می‌کنند. آنها چنین وانمود می‌سازند که مردم این رهبران را دوست دارند و از عملکرد‌شان راضی‌اند. به این ترتیب آنها نیز مغرور گردیده و هرگز فکر نمی‌کنند که روزی سقوط مرگبار خواهند داشت.

غنی در جریان ۷ سال حکومت خود نشان داد که بدتر از طالب است. حکومت غنی غرق در فساد و قومگرایی است. طالبان پایگاه مردمی‌ در شمال ندارند، برنامه و نقشه‌ای برای عدالت و برابری و دموکراسی و حقوق بشر یا انتخابات و رفاه و پیشرفت جامعه ندارند. اما رژیم غنی داد از آزادی و عدالت و انتخابات و حقوق بشر می‌زند، در حالی که کاملا فاسد و قومگرا است. بسیاری از رهبران و بزرگان تاجیک، هزاره و اوزبیک در این رژیم آلوده شدند. آنها در این رژیم به ثروت و خانه‌های مجلل دست یافتند. در ترکیه، دوبی و سایر کشورها برای خود ملک و خانه خریده‌اند. اگر غنی در بین مردم پایگاه می‌داشت، در سراشیب  سقوط قرار نمی‌گرفت. غنی به عنوان فرمانده کل قوا یا آنچه در افغانستان «سر قوماندان اعلای قوای مسلح» گفته می‌شود، صلاحیت نامحدود و گسترده‌ای در قانون اساسی برای عزل و نصب والیان و تمام مقامات دولتی از بالا تا پایین دارد و در مقابل هیچ مرجعی پاسخگو نیست.

فساد در این رژیم چنان گسترش یافته که حالا مفاهیم و اصطلاحات «مکاتب/ مدارس خیالی»، «معلمان خیالی»، «سربازان خیالی»، «پروژه‌های خیالی» و «همه چیز خیالی» مروج گشته است. برای مثال، اداراتی از دولت مرکزی تقاضای بودجه برای ۱۰۰ معلم یا ۲۰۰ سرباز را می‌کنند، در حالی که شاید ۵۰ معلم یا ۱۰۰ سرباز نداشته باشند. یا بودجه هنگفتی که برای اعمار ساختمان‌ها، جاده‌ها، پل‌ها وغیره درخواست می‌شود. اما بخش بزرگ آن در جیب افراد رفته و ساختمان‌های بی‌کیفیتی اعمار می‌شوند که به زودترین فرصت تخریب می‌شوند. به این ترتیب میلیارد‌ها دلار پول حیف و میل  شده و به جیب فاسدان و مقامات دولتی رفته است. یا مثلا اکنون سربازان ما در سنگرها در مقابل طالبان تا پای جان مقاومت می‌کنند، اما وقتی دولت برای آنها مهمات و نان و آب نمی‌رساند، آنها چاره دیگری جز تسلیم ندارند. به این ترتیب، طالبان شمال که در گذشته سلاح و تجهیزات ناچیزی داشتند، با تسلیم شدن شهرستان‌ها مجهز به پیشرفته‌ترین سلاح‌های سبک و سنگین و سایر تجهیزات دولتی شده‌اند. وقتی طالب با این سهولت در آستانه پیروزی قرار دارد، چه نیازی به مذاکرات صلح در دوحه دارد؟!

 -حرف شما این است که نظام کنونی افغانستان پوشالی است و به هر حال از درون می‌پاشد؟

-بلی، این سیستم در حال فروریزی است. ما فقط خواستار سقوط سران این نظام بودیم و نمی‌خواستیم که تمام سیستم از بین برود. اما حالا دیده می‌شود که در اثر لجاجت غنی تمام نظام در حال فروپاشی است. مانند این است که ما خوشحال باشیم که تعمیری در حیاط خود ساخته‌ایم، ولی مهندس می‌آید و می‌گوید که این خانه از پای‌بست خراب است و اساساً زیربنای آن مقاوم نیست. حال ما راضی باشیم یا نباشیم، این ساختمان نهایتاً فرو می‌ریزد؛ این خانه با رنگ و روغن و تزیینات درست نشده و محل زندگی نمی‌شود.

-آیا منظور شما این است که دولت غنی قابل اصلاح یا  ترمیم نیست؟ مردم افغانستان و افکار عمومی این کشور چه نظری دارند؟

-ببینید، کسانی که در افغانستان خواهان مفاهیمی‌ چون دموکراسی، انتخابات، اصل شهروندی یا حقوق بشر هستند، در اقلیت‌اند (اینها اکثرا اقشار روشنفکر و شهری جامعه‌اند)؛ اما برای اکثریت مردم روستاها مسائلی مانند نان، مسکن و امنیت مطرح است (در حالی که این مشکل در شهر‌ها نیز بیداد می‌کند). آنها حاضر نیستند جان خود را برای حمایت از این رژیم فدا کنند و یا برای ادامه آن خون بدهند. پس از ۲۰ سال و میلیارد‌ها دلار بودجه هنوز بسیاری از مناطق افغانستان آب و برق ندارند و مردم نان و کار ندارند. در بدخشان که ولایت من است، مردمی‌ که خواستار آب و برق بودند، به دستور والی ولایت بر آنها شلیک کردند و چندین نفر را کشته و زخمی‌ ساختند!

-لطفاً در مورد سیاست دولت‌های ترکیه و ایران، روسیه و هندوستان در افغانستان توضیحاتی بدهید؟

-در ترکیه پان‌ترکیسم حاکم است و این اندیشه در حال نفوذ در شمال افغانستان است. تلاش‌هایی وجود دارد که این اندیشه را در بین اوزبیک‌ها، ترکمن‌ها و قرقیز‌ها زیر عنوان «ترکتباران» گسترش دهند. ترکیه از یکسو روی پان‌ترکیسم تأکید دارد، ولی از سوی دیگر نمی‌خواهد روابط خود را با پاکستان خراب کند.

سیاست رسمی‌ جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی از دولت افغانستان است، در حالی که با طالبان نیز مناسبات دارند. حکومت ایران بیشتر علاقمند به داشتن روابط نزدیک و همکاری با شیعیان افغانستان است.

-آیا گزارش‌هایی که درباره ارتباط جمهوری اسلامی با طالبان منتشر شده واقعیت دارد؟

-جمهوری اسلامی ایران در مخالفت با آمریکایی‌ها قرار دارد؛ طالبان نیز ضد آمریکایی‌ها می‌جنگند. در اینجا منطق «دشمن دشمن، دوست است» کار می‌کند. ولی رژیم ایران تشویش دارد که اگر طالبان بر سر قدرت بیایند، چون سنی‌های افراطی‌اند، باز هم شیعه‌کشی را تکرار کنند.

-نقش هندوستان در این میان چیست؟

-هندوستان دشمن پاکستان و طرفدار پشتون‌های حاکم در حکومت کابل است که ادعای ارضی بر نیمی از خاک پاکستان دارند. هندوستان از پیشروی طالبان و به قدرت رسیدن آنها سخت در هراس است و در صدد تقویه حکومت غنی در کابل است.

وضعیت بسیار پیچیده است. مثلاً حکومت ایران از یکسو خواهان تقویت طالبان در مقابل آمریکاست. اما  از سوی دیگر اگر آنها حاکم شوند، شیعه‌کشی راه می‌اندازند. این در مورد ترکیه هم صادق است. دولت اردوغان نیز از یکسو خواهان تقویه دوستم است، ولی نمی‌خواهد روابط خود را با پاکستان که پشتیبان طالبان است، به خطر اندازد. یک معادله چند مجهولی و دربرگیرنده تضادهای درونی و مناسبات کشورهای مختلف است.

-سیاست آمریکا در این دوره جدید چیست؟

-آمریکا در جریان ۲۰ سال گذشته (پس از سقوط طالبان) میلیاردها دلار خرج کرد، آنها همراه با سربازان سایر کشورها خون نیز دادند، ولی دستاورد آنها صفر بوده. حالا یک حکومت سراپا فاسد و قومگرا به ارمغان گذاشته‌اند. بایدن در دیدار آخر خود با غنی  گفت که «مردم افغانستان باید آینده خود را تعیین کنند که چه می‌خواهند». آمریکا گفته است که پول و کمک اقتصادی در اختیار دولت افغانستان قرار می‌دهد (یعنی هر دولتی که بر سر قدرت آید!) ولی دیگر سرباز نمی‌فرستد. به قول معروف «سگ می‌داند و استخوان!» از نظر آمریکا چه فرقی می‌کند که غنی در حاکمیت باشد یا طالبان! مهم این است که مخالف منافع آمریکا در منطقه نباشد!

از قرار معلوم آمریکایی‌ها پس از خروج از افغانستان سرنوشت منطقه را به پاکستانی‌ها سپرده‌اند. چنانچه در مورد ایجاد پایگاه‌های خود در آنجا با پاکستان به توافق رسیده‌اند. آمریکا نگران است که منطقه مجددا پایگاه القاعده و تروریسم بین‌المللی نشود و برای همین مقصد باید در منطقه حضور داشته باشد زیرا این کشور پاکستان است که طالبان را در کنترل خود دارد. البته روس‌ها نیز ناظر و نگران اوضاع‌اند.

-مردم افغانستان در این میان چه احساسی از امکان بازگشت طالبان به قدرت دارند؟

-اقشار تهیدست جامعه می‌بینند که حکومت قادر به تامین امنیت و کار برای آنها نیست و آنها از حداقل شرایط زندگی نیز محروم هستند. بنابراین اگر طالبان هم بیایند برای آنها فرق چندانی، به ویژه در مناطق روستایی، نمی‌کند زیرا نه برق دارند و نه نان و نه آب. از طالبان بیشتر طبقات متوسط و کسانی می‌ترسند که دانش و آگاهی سیاسی و فرهنگی دارند و دنبال دموکراسی و حقوق بشر، انتخابات، آزادی رسانه‌ها، آموزش و پیشرفت جامعه هستند. ولی افکار مردم عادی با افکار اسلامی طالبان تفاوت زیادی ندارد. قواعد و فرامین اسلامی را بدون قید و شرط انجام می‌دهند. آنها نیز دستار می‌بندند و برقع می‌پوشند. شبکه‌های اجتماعی و فرهنگی، رسانه‌ها و موزیک و آموزش است که مسدود و محدود می‌شود. برای مردم عادی امنیت اهمیت درجه اول را دارد و در حال حاضر در افغانستان امنیت وجود ندارد. در حکومت طالبان مدرسه، دانشگاه و زن در خیابان و موزیک و این چیزها نبود. آزادی نبود و افغانستان یک زندان بزرگ بود. در افغانستان کنونی اما از رادیو و تلویزیون و رسانه‌ها شدیدترین حرف‌ها را علیه حکومت می‌زنند، ولی این پشیزی ارزش ندارد! اکثریت مردم نان و امنیت را ترجیح می‌دهند که این رژیم در ۲۰ سال گذشته اینها را مهیا نکرده است. اگر مهیا می‌کرد که دیگر طالبان در میان نبودند! صرف نظر از اینکه طالبان را حاکمان همین رژیم برای مصرف داخلی خود تقویه و گسترش دادند!

-اگر شرایط سیاسی در ایران تغییر کند و یک حکومت مترقی سر کار بیاید، آیا به بهبودی اوضاع افغانستان کمک می‌کند؟

-واضح است که هیچ همسایه‌ای نمی‌تواند از حوادثی که در کشور همسایه خود جریان دارد، برکنار بماند. مخصوصا که ما با ایران زبان و تاریخ و فرهنگ مشترک داریم و مسائل قومی، زبانی و فرهنگی در افغانستان فوق‌العاده تشدید شده است.

-ولی چرا تاجیکستان سکولار نمی‌تواند بر اوضاع افعانستان تاثیری داشته باشد؟

-تاجیکستان قدرت اقتصادی ندارد که اهرم اصلی برای تأثیرگذاری است. اگر ایران بجای فلسطین و لبنان و یمن توجه بیشتری به افغانستان می‌داشت، وضعیت کاملا تغییر می‌کرد. پول کارساز است. پاکستان طالبان را حمایت می‌کند. اما اگر جیب و شکم شما خالی باشد، طبیعتاً  نمی‌توانید فکر کنید و به دنبال پروژه سیاسی باشید!

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=246566

2 دیدگاه‌

  1. mohsen niyazi

    من دیدگاه ایشان را قبول ندارم.افغانستان که نفت وگاز ندارد که یک روزه دولتش بتواند همه مشکلات را حل کند.مگر دولت بیست سال پیش با چه شروع کرده بود؟غیر از هشتاد میلیون دالر کل خزانه و صفر دالر بودجه بود!!همین که در افغانستان یک میلیون نفر فارق پوهنتون هست و پنج میلیون در مکتب درس میخواند مگر دستوارد نیست؟همان مردمی که ایشان میگویند در دهات طرفدار طالب هستند آیا به خدمات درمانی و صحت،اعمار پل و کانال آب،تیلوزیون و اینترنت و ادارات دولتی و دها چیز دیگر..نیاز ندارند؟ایشان راحت فتوا تصرف افغانستان از سوی طالبان میدهد.درحالی که دولت در همین دو هفته گذشته بیست الی سی ولسوالی را از طالبان پس گرفته است.
    لعلزاد را من تحلیل هایش را دیده ام ایشان اصلا افغانستان را قبول ندارد و در فکر فدرال کردن افغانستان و افکار جریاناتی درافغانستان هست که به “ستمی ها” معروف هستند .مانند لطیف پدرام که پانزده سال وکیل پارلمان همین حکومت بود ولی حالا میگوید افغانستان اشغال شده بود!!!!از ایشان بهتر بود بپرسید چرا خواستار سقوط رهبران حکومت بود؟؟میگوید قوم گرا و فاسد بودند.
    اما آیا دلیل دارد!چرا خود او را قوم گرا و فاسد ندانیم تهمت زدن خیلی راحت است.این آقا و امثالش از جمعیتی ها و فدرالی های حمایت میکنند که بیرق افغانستان را قبول ندارند و چشم دیدن افغانستان را ندارند.همان هایی که یک طرف جنگ داخلی بودند،همان هایی که اخوانی هستند و همان هایی که حزبشان توسط آی اس آی در برابر سردار محمد داوود در پاکستان تشکیل و تمویل شد.آنها در کمپ های فلسطین و پاکستان زیر نظر اطلاعاتی ها و استخباراتی ها آموزش دیدند و به افغانستان فرستاده شدند.تاریخ شاهد هست!که همین ها بودند که حمید گل پاکستانی را مشاور امنیت ملی افغانستان ساختند،همین ها اردو ملی را فروپاشاندند و تجهیزات اردو را آهن کهنه به پاکستان فرستادند.امضا برهان الدین ربانی بر زیر چندین فرمان چنینی در اینترنت و کتاب های نوشته شده درمورد جنگ شوروی افغانستان ثبت هست.وامثال همین لعلزاد ها برای چنین اشخاصی کف میزنند و مدیحه سرایی میکنند.و آنها را قهرمان،وملی هم میدانند.

  2. ناشناس !

    بنظرم ممکن است تحولات آینده در پی تصرف افغانستان توسط طالبان از قرار زیر باشند:

    تشکیل حکومت ائتلافی بین تروریستهای اسلامی و‌ جنگ سالاران و روسای قبایل
    افزایش تولید و صادرات مواد مخدر از طریق ایران و آسیای میانه
    گسترش جهاد اسلامی در کشورهای آسیای میانه و‌فروپاشی اجتماعی و سیاسی آنها
    ناآرامی های قومی-اسلامی در ایغورستان و ترکستان چین
    افزایش معضلات امنیتی در روسیه و‌چین و تخصیص منابع نظامی به مناطق ناآرام
    بهره برداری ژئوپلیتیک آمریکا و اروپای غربی از گسترش جهادیسم در آسیای میانه و کوهستان هندوکوش و صحرای گبی و ترکستان با هدف ایجاد دغدغه نظامی- امنیتی برای روسیه و چین
    ناآرامی قومی-اسلامی در کشمیر هند و ایالتهای سرحد و وزیرستان در پاکستان
    کشتار هزاره ها و پیوستن جوانان هزاره به سپاه قدس از روی ناچاری
    گسترش بیشتر پدیده شوم پسربچه بازی و ظهور نسلهایی ازمردان قربانی تجاوز
    تنزل بیشتر جایگاه زنان به ماشینهای تولید بچه برای بچه بازی و تروریستهای آینده
    توانمند تر شدن بیشتر سپاه قدس ناشی از افزایش منابع مالی حاصل از قاچاق مواد مخدر و سلاح و همچنین دسترسی به نیروی ارزان انسانی از قوم هزاره
    افزایش نفوذ سیاسی و اعتبار اسلامی قطر در جهان اسلام و منطقه خاورمیانه و‌آسیای میانه
    شکوفایی اقتصادی لبنان بعلت محوریت آن برای صادرات مواد مخدر به جنوب اروپا و شمال آفریقا و صادرات اسلحه به شاخ افریقا و ‌همچنین درآمد حاصله از عشرتکده های لاکچری برای تروریستها و جنگ سالاران و جهادیستهای افغان و ایرانی و عرب و حزب الله و حماس و فلسطینی و غیره
    تضعیف حکومت بشار اسد و ادامه حاکمیت آن فقط بر بخشی از سوریه
    تجزیه عراق به سه بخش شیعه نشین، سنی نشین و کردنشین
    آتشین تر شدن عشق اروتیک -رومانتیک بین اسلامگرایان و چپگرایان غربی و گلوبالیستها

    قضیه تمامی ندارد، یک واکنش زنجیره ایی است که ریشه در استعمار بریتانیا در هندوستان و همچنین اهداف ژئوپلیتیک آمریکا دارد که با سرنگونی نظام پادشاهی در ایران ابعاد گسترده تری یافت.

Comments are closed.