فریاد این روزهای خوزستان، صدای لرستان، ندای اصفهان، نوای سیستان و بلوچستان، بانگ بوشهر و در یک واژه فریاد تمام ایران است. ایرانیها، از کرد و لر و بختیاری تا آذری و گیلک و مازنی و فارس و عرب، همه با آنها که بیآبی، جان به لبشان کرده، همراه و همندایند و نیک میدانیم اگر امروز دو، سه استان کشور با بحران آب روبروست، فردا در شیراز و اصفهان و تهران و تبریز و رشت و آمل هم آب پیدا نخواهد شد. آنچه کار را به اینجا رسانده، سیاستهای اشتباه و پافشاری بر آنهاست نه بهانههای اقلیمی و دورههای خشکسالی که پدیدهای جدید یا غیرقابل پیشبینی نیست.
ایران فلاتی بوده که هفت هزار سال بر مهندسی آب درخشان خود استوار مانده است. مردمان این سرزمین در دل کویر، یزد و اصفهان و کرمان را ساختهاند. آنچه که سرنوشت این مردم را تعیین کرده، نه دورههای خشکسالی و پرآبی که کفایت و بیکفایتی حاکمان بوده است. در دههی ۶۰ بر طبل افزایش جمعیت کوبیدند و درس نگرفته از مصیبت سونامی جمعیتی، امروز هم، سودای افزایش جمعیت را دارند، بساط کشاورزی قرون وسطایی را با نام «خودکفایی» در کشور گستراندند، دامپروری سنتی را پیشه ساختند و به طمع کسب مال و نام و دستاوردهای سیاسیِ منطقهای، محلی و مقطعی، صنایع آببر را بدون تکنولوژیهای مدرن در اقصی نقاط کشور برپا کردند. نتیجهی این سیاستها چه میتوانست باشد جز سوزاندن منابع آب کشور.
نه به آبهای سطحی رحم کردند، نه به سفرههای زیرزمینی، نه به نهرها و رودها و در نهایت حتا ۲۰۰ میلیارد مترمعکب آب شیرین فسیلی کشور در اعماق پایینتر از ۵۰۰ متری از سطح زمین را که پسانداز فرانسلی این سرزمین بود نیز به باد فنا دادند تا در شمال استان خوزستان برنج بکارند و دشت پرآب فارس را با خودکفایی گندم به تشنگی زمین و فرونشست بیسابقه بکشانند. عجبا، امروز که نتیجهی ویرانگر این سیاستها روشن شده نیز دست برنمیدارند، جمعیت بیشتر میخواهند و کشاورزی و دامپروری بزرگتر.
مردم ایران،
اینکه خشکسالی یا تغییرات اقلیمی سبب این وضعیت است، تنها بهانهی آنهاییست که منابع کشور را در چهار دههی گذشته حیف و میل کردهاند و بجای استفاده در مسیر درست، سرمایهگذاری در زیرساختهای کشور و بهرهگیری از دیدگاههای کارشناسی کشورهای صاحب تکنولوژی، به جنگ با علم و دانش برخاستهاند و سیاستهای ماجراجویانه را از سیاست خارجی تا سیاست اقتصادی و جمعیتی تداوم دادهاند. هر کشوری با این سیاستها بر زمین میخورد و از وضعیت امروز ایران، چه گواهی بهتر اما سرزمینمان هنوز شانس بقا و بازگشت به خویشتن را دارد. این وضعیت و تنش آبی، راهحلهای جدی، دشوار و انتخابهایی سخت دارد که تانکر و بطری آب و نمایش در تلویزیون نیستند. برای حل مسئلهی بیآبی،
۱) باید از در آشتی با جهان و سازمانهای بینالمللی برخاست و مانند تمام خاورمیانه به استفاده از تجربهی کشورهای دارای تکنولوژی در زمینهی آبی و زیرساختها پرداخت. توصیهها و منابع سازمانهای بینالمللی در این زمینه بسیار مددیار است.
۲) نه افزایش جمعیت که ما به شدت نیازمند ارتقای سطح کارآمدی، بهرهوری و مصرف دقیق و کارشناسی منابع انسانی هستیم. بجای اینکه کشور را مبتلا به سونامی جمعیتی دیگری کنیم که آینده را بسوزاند، ایران محتاج سونامی بازگشت ایرانیان سرمایهدار، نخبه، و کارشناس به کشورشان برای ساختن ریل ایران از نو است. سرزمین ایران با پهنهای بسیار از کویر، مانند دیگر کشورهای خاورمیانه، پتانسیل جمعیتی محدودی دارد و دست بردن در ترکیب جمعیتی با سیاستهای فاجعهبار دههی ۶۰، از ریشههای جدی مشکلات گوناگون کشور است.
۳) کشاورزی و خودکفایی، شعارهای ویرانگری هستند که آب این مملکت را به تاراج بردهاند. کشاورزی در ایران باید مدرن و محدود شود و مانند بیشتر خاورمیانه، در زمینهی واردات غذا و کالاهای اساسی، کانالهای مطمئنی پیدا کنیم. چنین تدبیری بجز از راه آشتی با جهان ممکن نخواهد شد.
۴) پالایش و آمایش منطقهای و ملی صنایع و پایان دادن به سیاستهای قومی و منطقهای یک ضرورت است. در تاسیس و یا بستن صنایع، باید توان انرژی کشور مقیاس اصلی قرار بگیرد.
۵) سیاستهای خسارتبار سدسازی و انتقال آب باید بلادرنگ خاتمه پیدا کند و حتی در برخی از آنها بازنگری اساسی انجام شود.
ما فعالان هوادار اقتصاد آزاد و سیاستهای باز، بر این باوریم که ایران را میتوان نجات داد اگر زیرساختهای توسعهمحور بجای ایدئولوژی، و ایران بجای کیش و قوم و قبیله قرار بگیرد. دوباره تاکید میکنیم آنچه بر خوزستان و لرستان میگذرد، آیندهی هر نقطهای در جغرافیای ایران است. پاسخش با آتش گشودن به سوی مردمان این وطن نیست.
امضاکنندگان به ترتیب الفبا:
۱.ساسان آقایی
۲.مهدی الیاسی
۳.وحید باسره
۴. مهرداد بزرگ
۵.نجات بهرامی
۶.مهدی حبیبی
۷.رضا دلبری
۸.علی دلبری
۹.احسان رمضانیان
۱۰. بابک زمانیان
۱۱. آرمین سلیمانی
۱۲. سینا شکوهی
۱۳. جواد علیخانی
۱۴. مهدی قدیمی
۱۵.حسین کیا
۱۶. نسیم گلستانی
۱۷. یاسر مختاری
۱۸. علی مصدقی
۱۹. عباس محمودی
۲۰. زهره نصراللهزاده
۲۱.فرید هاشمی
انتقال آب رودخانه های پر اب خوزستان به یزد و قم و تاسیسات هسته ای برای ساختن بمب در اصفهان و نطنز ،،
و خشکاندن عمدی دریاچه ارومیه به خاطر شناسایی منبع عظیم گاز و خشکاندن هورالعظیم به خاطر قرارداد با چین کمونیست برای غارت هرچه بیشتر ،،
نفت و گاز خوزستان ،،
فقط و فقط در جهت نابودی مردم ایران و تاریخ ایران و و غارت ایران و تسلط بر منابع عظیم گاز و نفت جهان یعنی خلیج همیشگی فارس متلعق به ایرانیان میباشد، ،
چونکه ایران پس از انقلاب مشروطیت با حکومت مشروطه شاهنساهی دوران پهلوی ایرانساز ،،
یعنی با آغاز حکومت رضا شاه پهلوی ، پدر ایران نوین و ادامه حکومت محمد رضا شاه پهلوی ،، به حق اریامهر
باسرعتی باور نکردنکی در رشد توسعه اقتصادی و پیشرفت در جهان موجب حسادت و رقابتی شگفت انگیز با غرب در منطقه خلیج فارس گنج عظیم گاز و نفت جهان متعلق به ایرانیان شده بود ،،
از اینرو استعمار نوین ،، با دکان حقوق بشر قلابی و با کمک مزدوران وطن فروش ارتجاع سرخ و سیاه ،، توانستند ،،
حکومت مشروطه شاهنشاهی ملی ایرانی را از صحنه قدرت سیاسی کشور با برپایی شورش ۵۷ و با ایجاد
جمهوری اخوندیسم غارتگران انگلیسی ،،
ایران را توسط مزدوران وطن فروش دزد اشغال بکنند ،، تا به ارزوی دیرینه خود از زمان روم باستان ،، به راحتی به غارت و تخریب ایران ،، این کشور تاریخی بپردازند ،،
* جمهوری * ،، غارتگر * ،، سرکوبگر * ،، نمی خواهیم ،، نمی خواهیم ،،
* حکومت * ،، شاهنشاهی ملی* ،، ایرانی * ،، حق مسلم ماست ،، حق مسلم ماست ..
رضا شاه روحت شاد .. رضا شاه روحت شاد .. رضا شاه روحت شاد ..