فرید خلیفی – نفسهای نظام جمهوری اسلامی به شماره افتاده و با بیداری مردم هر لحظه احتمال فروریختن آن وجود دارد. سقوط دم و دستگاهی که تعداد زیادی مواجب بگیر سالها در خدمتش بودهاند، توفان به راه خواهد انداخت. زمامداران نظام اسلامی بیش از چهار دهه از جان و مال ایرانیان تغذیه کردهاند و عوامل دانه درشت و خردهپایی که منفعت شخصی را بر حقوق زیرپا گذاشته شده مردم ایران ارجح میدانستهاند، مستقیم و غیرمستقیم به بقای نظام جان دادهاند. به همین دلیل به نظر میرسد با وجود فرا خواندن مردم به عقل و آرامش، چه زمامداران و چه عوامل در خدمت آنها از آتش خشم مردم مصون نخواهند ماند.
امیدواری من از تکرار سرنوشت قذافی برای تمام رهبران جمهوری اسلامی است. هر چه زودتر بهتر!
ولی فقط بعد از یک محاکمه علنی و بعد از اینکه در زندان ، اینشا الله بعد از چند قرن، مردند! امید وارم که اینقدر در زندان زنده بمانند که ااندازه یک سوسک بشوند و از انواع واقسام بیماریها لذت ببرند تا تقاص تمام جنایا تشان را بدهند.
بسیاری از دیکتاتورهای جنایتکار، با تضعیف و یا سرنگونی حکومتشان ، کشته شده اند. مثال : هیتلر( خودکشی)، بنیتو موسولینی، عبدالکریم قاسم، نیکلای چائوچسکو، ضیا الحق ، لوران دزیره کابیلا، صدام حسین، معمر قذافی، علی عبداله صالح، ادریس دبی.
خامنه ایی اگر خوش اقبال باشد، قبل از سرنگونی رژیم خواهد مرد. اما، در زمان براندازی بعید می دانم اعضای بیت اش از خشم انتقام قربانیان و بازماندگان جنایت در امان باشند.
اگر هم تا زمان سرنگونی زنده بماند، بدا به حالش.
پس سه راه دارد: یا قبل از سرنگونی بمیرد، یا بعد از سرنگونی، عدالت دردناک را بدست مردم تجربه کند ، یا کنار برود و حکومت را به مردم سپرده و تسلیم دادگاه ملی شود.
در گزینه اول خودش راحت خواهد شد، اما بیت اش نابود.
در گزینه دوم، خودش نابود، اما ممکن است عدالت در مورد بیت اش توسط دادگاه ملی اجرا شود و از خشم مردم در امان باشند.
گزینه سوم، برای او عاقلانه ترین است.
گفتن اینکه نفس های نظام به شماره افتاده الزاما بمعنی سقوط رژیم نیست همانطور که دیکتاتوری کره شمالی به حیات خود بعلت حمایت چین ادامه می دهد. اگر مردم ایران بدنبال سرنگونی با الگوهایی مشابه لیبی بروند قطعا سرنوشتی بهتر از لیبی بعد از قذافی منتظرشان نخواهد بود.
هنوز آنها که نام خود را اپوزیسیون گذاشته اند نتوانسته اند به یک ائتلاف موقت برای مسیر مشترک براندازی بِرِسند و حتی در این مسیر جدی هم نیستند.
آنها که نام خود را فعال رسانه ای گذاشته اند حب و بغض های ۴۲ ساله خود را با خود حمل کرده و تاثیر آنرا دائما در میدان عمل خود اعمال می کنند
توان تحمل مخالف در گروههای دموکراسی خواه، جمهوری خواه، سوسیالیست، کمونیست، مذهبی، سلطنت طلب، مشروطه خواه و ….. وجود ندارد یکدیگر را سانسور و تخطئه می کنند و بر سر آنچه که هنوز بدست نیامده جنگ و جدال دارند نمی توانند کینه های گذشته خود را پس از ۴۲ سال کنار بگذارند حتی نمی توانند خیرخواه ایران و مردم ساکن در آن باشند. بقول مثلی فارسی:
“یکی نعل پیدا کرده بود دنبال اسب برای نعل می گشت”
اینها اقداماتی می کنند نه آنکه بیکار نشسته باشند اما همه این تشکیلات گروهها احزاب افراد …بصورت مطلق وابسته به اقدام و عمل از طرف مردم داخل ایران هستند پس چگونه است که خواسته های مردم ایران را در مسیر مبارزه درک نمی کنند و از شناسایی نیازهای مبارزاتی این مردم عاجزند. بیرون گود نشسته اند و می گویند لنگش کن ولی حتی در سرای عافیت کشورهای خارجی هم نمی توانند کمکی موثر به نبرد با هیولا بکنند.
با حلوا حلوا دهان شیرین نمی شود اگر دیگری برای سرنوشت رژیم جمهوری اسلامی ایران تصمیم بگیرد و اگر منتظر چنین رویدادی هستید باید خوب بدانید که سود آنرا نیز دیگری خواهد برد و بر این کشور و مردمش همان خواهد رفت که در ۵۷ رفت.
۴۲ سال فرصت کمی نبود تا این جماعت عظیم اپوزیسیون بتوانند یاد بگیرند که بعنوان وظیفۀ سیاسی و اجتماعی چگونه عمل کنند.
نه قادر به شناسایی و افشای هماهنگ نفوذی ها و صادراتی های رژیم بودند و نه توان و جرات مشخص کردن درهم تنیدگی منافع اقتصادی آخوندها و غرب را داشته اند چرا که می ترسیدند میزبان، آنها را مانند روح الله زم تحویل هیولا دهد. تا موقعی که در بر این پاشنه می چرخد آخوندها و همدستانشان همچنان جام های خون این ملت را در ضیافتهایشان سر خواهند کشید.
• تحریم های گسترده اقتصادی که در تاریخ اقتصاد جهان بی سابقه است
• تهدید به فعال کردن مکانیسم ماشه در شورای امنیت
• باز گذاشتن راههای اتلاف منابع مالی برای رژیم آخوندی
• تحریم های مهره های شاخص رژیم
• دادگاههای سمبلیک محاکمه رژیم در اروپا
• تشکیل انواع پرونده های حقوق بشری برای جنایتکاران این نظام
• محدود کردن و ممنوع کردن مبارزات مسلحانه و مشروع مردم ایران برای اعاده حق حاکمیت خود با زدن برچسب تروریست
اینها بخشی از سواره نظام و پیاده نظام کشورهای غربی هستند که هم مردم ایران (تحریمها) و هم رژیم آدمخوار را محاصره کرده اند و در حال به بند کشیدن هر دو هستند تا بار دیگر آنچه را که می خواهند به پیش ببرند بدیهی است که مردم داخل کشور توسط آخوندها زیر فشار و ظلم مضاعف قرار دارند و هر فشار تحریمی که اعمال می شود بلافاصله توسط آخوندهای آدمخوار و پاسداران جنایتکارشان به مردم منتقل و تحمیل می شود تا این تشنگان خون و قدرت در عافیت بسر ببرند.
نیروی خارجی و کشور خارجی را نمی توان و نباید مقصر اصلی قلمداد کرد زیرا آنکس که مسئول حفظ منافع ملی است حکومت است اما می توان هموطن خارج نشین را نسبت به کوتاهی های فراوان مورد نقد قرار داد. ملتی که نخبگانشان چنین باشند سرنوشتش چنان خواهد بود.