(بازنشر از ۶ شهریور ۱۳۹۷) حامد محمدی – رهبر جمهوری اسلامی روز دوشنبه، ۲۲ امرداد [۱۳۹۷]، بار دیگر ادعا کرد آمریکا، اسراییل و عربستان میخواهند با جنگ اقتصادی نارضایتی ایجاد کنند تا شاید این نارضایتی به «اغتشاش» و «ناامنی» تبدیل شود.
علی خامنهای در بخشی از این سخنرانی که بسیار طولانی بود با انکار نارضایتی عمومی و علل و عوامل تظاهرات مردمی و اعتصابها در ایران ادعا کرد، دشمنان برای ایجاد ناامنی در دیماه گذشته، چند سال فعالیت کرده بودند: «[…] دشمنان به سال ۹۷ دل بستند و برخی مقامات آمریکا گفتند شش ماه دیگر خبرهایی از ایران خواهید شنید، منظور آنها همین حوادث مرداد بود که با وجود هزینههای فراوان مالی و سیاسی دشمنان اینگونه محدود از آب درآمد.»
از نگاه رهبر جمهوری اسلامی خیزش مردم ایران که از دیماه آغاز شده و ادامه دارد، برنامهریزی دشمنان برای «جنگ اقتصادی» با هدف نارضایتی است. دیدگاهی که در مورد اعتراضات سال ۱۳۸۸ که پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد و او بارها در سخنرانیهایش عنوان کرد غربیها، آمریکاییها و صهیونیستها با «فتنه ۸۸» قصد ضربه زدن به نظام و مردم را داشتند و برای زمین زدن جمهوری اسلامی آن را تقویت کردند.
اما واقعیت این است گرچه خامنهای در ظاهر وقایع ۸۸ و اعتراضاتی را که از دی ماه ۹۶ آغاز شد توطئه دشمن میخواند اما در حقیقت هم به ماهیت متفاوت آنها آگاه است و هم به تفاوت جنس اعتراضات.
رهبر جمهوری اسلامی دو سال پیش در ۳۱ امرداد ۱۳۹۵ (۲۱ اوت ۲۰۱۶) در سخنانی لزوم جریانشناسی در مسائل جامعه را مطرح کرد و با دست گذاشتن روی عبارت «لغزشِ پای افراد» گفت: «در ایام فتنه اول کار بنده یکی از سران فتنه را خواستم و گفتم کاری که شروع کردید دست بیگانگان خواهد افتاد، شما به ظاهر درون نظام هستید، با نظام هستید، به قول خودتان اعتراض مدنی به انتخابات میکنید اما مورد استفاده دشمنان اصل نظام قرار میگیرد، گوش ندادند یعنی نفهمیدند چه داریم میگوییم، البته این نگاه خوشبینانه بنده است[…] وارد شدند و بعد دیدید که از توی آن چه درآمد، گفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است!»
خامنهای باور دارد که میرحسین موسوی و مهدی کروبی رهبران جنبش سبز از بدنه نظام و در چارچوب جمهوری اسلامی هستند و از این رو آنها را خواسته و با آنان به گفتگو نشسته و هشدار داده. البته خامنهای نمیگوید پاسخ «یکی از سران فتنه» که به حرف وی گوش نکرد چه بوده ولی میتوان حدس زد که «کار» خود را به سود نظام میدانسته است. ولی خامنهای با دستور سرکوب و گوش نکردن به حرف کسانی که در سکوت رأی خود را میخواستند، مسیر اعتراضات را تغییر داد. بعد هم اعتراضاتی را که از درون نظام جوشید «فتنه» خواند و «سران فتنه» را هم به دلیل اینکه حرفش را گوش نکردند تنبیه و در حصر کرد.
اینکه رهبر جمهوری اسلامی در همان سخنرانی تاکید کرده است که «در ایام فتنه اول کار» وی «یکی از سران فتنه» را خواسته و با او صحبت کرده و هشدار داده است، دروغپردازی و تحریف واقعیت نیز هست. در ۲۲ خرداد سال ۸۸ اولین اعتراض خیابانی به نتایج انتخابات در سکوت کامل برگزار شد و یک شعار داشت: «رای من کجاست؟» خواسته موسوی و کروبی هم فراتر از این نبود و آنها خواستار بازشماری آراء بودند و اصلاحطلبان نیز عنوان کردند که در انتخابات با مهندسی سپاه به نفع محمود احمدی نژاد تقلب شده است. هیچ «فتنه»ای در کار نبود!
شعارها علیه یک جناح از نظام و شخصی مورد علاقه و حمایت علی خامنهای بود: محمود احمدینژاد. نگاهی به شعارهای معترضان در «جنبش سبز» نیز این موضوع را ثابت میکند: «میمیرم میمیرم، رایمو پس میگیرم»، «یاحسین میرحسین»، «تا احمدی نژاده، هر روز همین بساطه»، «آخر هفته احمدی رفته»، «مرگ بر دیکتاتور، چه شاه باشه چه دکتر»، «احمدی به هوش باش ما مردمیم نه اوباش»، «محمود حیا کن سیاست را رها کن»، «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن»، «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» و «الله اکبر». اگرچه برخی مدافعان اصلاحات و حامیان جنبش سبز تلاش کردند شعارهای ملی و به اصطلاح «ساختارشکن» را تحریف کنند، اما این شعارها همگی از جمله در ویدئوهای مختلف ثبت شده و در انتظار ماندند تا بار دیگر بر زبان معترضان جاری شوند.
شعارهای پس از انتخابات سال ۸۸ در چهارچوب نظام بود و تظاهرات در سکوت برگزار و توسط طرفداران موسوی و کروبی هدایت میشد. تازه پس از سرکوب گستردهی معترضان که به جان باختن و زخمی شدن تعداد زیادی از آنها انجامید خشم مردم بیشتر شد و بطور منطقی نوع شعارها نیز خیلی زود تغییر کرد و در روز ۲۵ خرداد ۸۸ یعنی تنها سه روز پس از آغاز اعتراضات فراتر از نتایج انتخابات رفت و معترضان علیه اصل ولایت فقیه و شخص علی خامنهای شعار میدادند. این نظام و خامنهای بودند که اعتراضات مسالمتآمیز و در سکوت معترضان را سرکوب خونین کرده و آن را «فتنه» نامیدند!
در روز ۲۷ خرداد ۱۳۸۸ (روزی که تعدادی از بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در حمایت از اعتراضات مچبند سبز بستند)، در ۲۶ تیر ۱۳۸۸ (روز قدس) پس از آخرین حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه و در ۱۳ آبان، اوج حضور پرشمار مردم در فاز اول اعتراضات سال ۸۸ بود. تا پنجم و ششم دی ۱۳۸۸ (تاسوعا و عاشورا) که فاز دوم و آخر اعتراضات خیابانی این جنبش بود مردم از یکسو به دلیل سرکوب شدید و دستگیریهای گسترده و از سوی دیگر به دلیل ناتوانی و عدم حمایت رهبران «جنبش سبز» که نگران از دست دادن مهار اعتراضات بودند، به صورت پراکنده دست به اعتراض زدند. آنها از جمله شعارهایی به نفع میرحسین موسوی در جریان چند مسابقه فوتبال باشگاهی و ملی در استادیومها دادند. این شعارها گاهی در مراسم خاص مثل تشییع پیکر آیتالله منتظری، کنسرتها، جلسات و همایشهایی سر داده شد و با سکوت و حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی به خاموشی گرایید.
اعتراضات جنبش سبز اگرچه پس از عاشورای ۸۸ از کف خیابان جمع شد، اما به معنی رضایت مردم و خاموشی جنبش اعتراضی نبود.
در چهارم خرداد سال ۱۳۹۰ در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی دروازهبان پیشین و سرمربی محبوب تیم «استقلال» (تاج) در استادیوم «آزادی» شعار علیه حکومت و در حمایت از موسوی سر داده شد: «مرگ بر دیکتاتور»، «یا حجهبن الحسن، ریشه ظلم رو بِکن»، «یا حسین میرحسین». اماخاموشی «رهبران جنبش سبز» در حصر و از حصر، آب سرد بر این جنبش ریخت و پیامهای پراکندهی «بیخطر» نیز نتوانست آن را فعال نگه دارد و حتا شعار آزادی این «رهبران» از حصر هم به فراموشی سپرده و به شعار تبلیغاتی نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری در سال ۹۲ و ۹۶ تبدیل شد!
اگرچه تا اوایل سال ۱۳۹۳ که دیگر احمدی نژاد رفته بود و حسن روحانی و تیم وی برای پیشبرد «نرمش قهرمانانه»ی علی خامنهای درباره برنامه اتمی روی کار آمده بود، پوشیدن پیراهن سبز یا داشتن ساعت و مچبند و نشانههای سبز در بسیاری از ادارات ممنوع بود و در استادیومها اجازه ورود تماشاگران با پیراهنهای سبز داده نمیشد و کار به آنجا رسید که رنگ لباس تیم ذوبآهن اصفهان که سبز بود به سفید تغییر پیدا کرد و حتا رنگ سبز یقه و سرآستین و نوار سبز پیراهن تیم ملی هم تغییر کرد و نخست زرد و بعدها مشکی شد، اما هیچکدام نتوانست نارضایتیهایی را که میرفت بیشتر تعمیق یابد، از میان بردارد. از تغییر «سبز» به «بنفش» نیز کاری بر نیامد!
فضای نسبتاً بازتر در روزهای منتهی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ که حسن روحانی با نماد بنفش کاندیدای آن بود فرصتی خفیف در اختیار حامیان جنبش سبز گذاشت تا بار دیگر در میتینگهای انتخاباتی با نمادهای سبز در حمایت از موسوی شعارهایی سر دهند.
در مورد اعتراضات جنبش سبز و شعارهایش در سال ۸۸ و پس از آن بر اساس صدها عکس و ویدئو و گزارشهایی که در فضای مجازی منتشر شده به چند نکته باید اشاره کرد:
-مسیر شعارهای جنبش سبز با وجود اینکه برخاسته از درون حکومت و سرآغاز آن حمایت از موسوی و پس گرفتن رأی در یک انتخابات غیرآزاد و غیردمکراتیک بود، در فاصلهی حدود هفت ماه تغییر کرد و تحت تاثیر سرکوبها، با بالا رفتن تعداد قربانیان، زخمیها و بازداشتیها متوجه اصل نظام شد: «بسیجی واقعی، همت بود و باکری»، «مرگ بر دیکتاتور»، «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» و «مرگ بر خامنهای».
-محور اعتراضات همچنان شعارهایی بود که در حمایت از رهبران جنبش سبز سر داده میشد: «یا حسین میرحسین».
-اغلب شعارها حتا بسیاری از آنها که علیه اصل نظام و علی خامنهای سر داده میشد رنگ و بوی مذهبی داشت: «یا حجهبنالحسن، ریشه ظلم رو بِکن»، «نصر منالله و فتح قریب، مرگ بر این دولت مردمفریب».
https://www.youtube.com/watch?v=27Eh8U13Qt0
نکتهی مهم این است که جنبش سبز خیلی فراتر از تهران نرفت؛ مرکز اعتراضات پایتخت بود و بجز چند مورد محدود در شهرهای بزرگ از جمله اصفهان و تبریز بازتاب چندانی نیافت.
اما ایرانیهای خارج از کشور در شهرهای مختلف بهخصوص اروپا و آمریکا اعتراضات و تجمعات زیاد و گستردهای در حمایت از جنبش سبز برپا کردند. این تجمعات بزرگترین گردهماییهای اعتراضی ایرانیان در کشورهای مختلف بود که در آنها نحلههای مختلف سیاسی با اختلافات گسترده در کنار هم شرکت داشتند.
پوشش خبری اعتراضات سال ۸۸ در شبکههای فارسیزبان خارج از کشور از جمله بیبیسی فارسی لحظهای و کامل بود و در چند بخش خبری مختلف به آن پرداخته میشد و کارشناسان متعدد در مورد کم و کیف اعتراضات و مطالبات رهبران جنبش سبز و اصلاحطلبان به بجث و بررسی رویدادها میپرداختند. یک دلیل آن بازتاب اعتراضات در خبرگزاریهای جهانی بود که کشتهشدن ندا آقاسلطان در روز ۳۰ خرداد ۸۸ در خیابان مانند بمب در آنها ترکید.
از آنجا که جنبش سبز برآمده از منافع جناح اصلاحطلب بود روزنامههای وابسته به این جناح تا زمانی که توقیف نمیشدند، کم و بیش اخبار و گزارشها و اظهار نظرهای رهبران جنبش سبز و دیگر مسئولان و مقامهایی که حامی آنها بودند را منتشر میکردند.
در جریان اعتراضات سال ۸۸ بخشی از حامیان موسوی و حتا مردمی که برای اعتراض به جمهوری اسلامی از فرصت تظاهرات استفاده کرده و به خیابان آمدند روی آمریکا و کمکهای دولت باراک اوباما حساب باز کرده بودند. شعار «اوباما، اوباما یا با اونا یا با ما» بازتاب این انتظار بود که البته پاسخ مناسب از سوی اوباما نگرفت. برخی تحلیلگران معتقدند اگر باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا بجای مماشات با علی خامنهای به این انتظار مردم معترض پاسخ مساعد میداد، چه بسا جنبش سبز مسیر دیگری در پیش میگرفت.
در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ که روحانی و تیماش قرار بود بیایند تا در مذاکره به آمریکا به توافق اتمی برسند، حساسیتهای امنیتی روی نشانهای سبز به تدریج کم شد و بعد از پیروزی روحانی و وعدههای رنگارنگ وی تب جنبش سبز هم با حمایت از روحانی فروکش کرد. اعتراضاتی که چهار سال پیش از آن علیه نتیجه آراء در انتخاب ۸۸ با شعار «رای من کجاست» آغاز شده بود و برای نخستین بار پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی بطور گسترده قدرت اعتراض و مردم در خیابان را به نمایش گذاشت، با روی کار آمدن حجتالاسلام حسن روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم، خاموش شد و رنگ سبز با سلطهی بنفش به حاشیه رانده شد.
یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، برگزار شد و از این نظر حائز اهمیت بود که حسن روحانی به عنوان یک چهرهی مهم امنیتی و اصولگرا رنگ عوض کرد و با سوء استفاده از احساسات حامیان جنبش سبز و هواداران موسوی و همچنین پشتیبانی چهرههای جناح اصلاحطلب به ویژه علیاکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی آمد تا مشکلات را با کلید «اعتدال» و «تدبیر و امید» حل کند. موسوی و کروبی نیز از حصر چتر حمایت خود را بر سر او گرفتند.
جمهوری اسلامی و در رأس آن علی خامنهای هر آنچه رای در هر انتخاباتی به صندوق ریخته میشود به جیب نظام و خودشان میریزند. در سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ هم همهی آرا به پای «لبیک مردم به نظام» و اعتبار حکومت نوشته شد. این در حالیست که هیاهوی «فتنه» هرگز از ذهن خامنهای و حامیانش و رسانههای وابسته نه تنها پاک نشد بلکه با نگرانیهای تازه و فراتر از «فتنهی خودی» درگیر شد.
چهار سال دولت اول روحانی با تزریق امید و وعدهها درباره رسیدن به توافق اتمی و برجام و گشایش اقتصادی به پایان رسید. هیاهوی فراوان بر سر هیچ زمانی به شدت به واقعیت سنگین اصابت کرد که با وجود استقبال اروپا و آمریکا از گسترش روابط، شرکتهای بزرگ به دلیل عدم امنیت سرمایه و سلطهی سپاه پاسداران و خانوادههای مافیایی بر اقتصاد ایران با وجود رفت و آمدهای دو جانبه، همچنان محتاط ماندند و مناسبات اقتصادی به «خرید» ایران از اروپا و آمریکا محدود ماند. با پایان دو دوره ریاست جمهوری اوباما و روی کار آمدن دونالد ترامپ، این دریچه نیز بسته شد. جمهوری اسلامی که زمانی خودش آمریکا را به پاره کردن برجام تهدید میکرد، از اینکه ایالات متحده از آن خارج شده به شدت خشمگین است و با روی آوردن به روسیه و چین به تهدید و تطمیع اروپا نیز میپردازد.
اینک یکسال و نیم پس از پیروزی حجتالاسلام حسن روحانی و در دومین دورهی ریاست جمهوری وی، رهبران جنبش سبز همچنان در حصر ماندهاند، از اعتراضات در حمایت از آنها سالهاست که خبری نیست و دولت مورد تایید موسوی و کروبی و خاتمی که ظاهرا رأی معترضان «جنبش سبز» را پس گرفته است، در اجرای «نرمش قهرمانانه»ی علی خامنهای نیز ناکام مانده است. نتیجهی عملی این جابجاییها که به نام انتخابات صورت میگیرد این بوده که پس از هشت سال چاپیدن و تخریب احمدی نژادیها، چند سالی هم سبزها و بنفشها در حمایت از نظام در کنار اصولگرایان و دلواپسان به پر کردن جیبهای خود پرداختهاند. دامنهی فساد حکومتی و دولتی صدای خودیهای نظام را نیز درآورده است.
در این میان، خامنهای هر بار با گریزی به «فتنه»، از دغدغههای دیگرش نیز رمزگشایی میکند.
کابوسی به نام «خاندان خبیث و منحوس پهلوى»!
علی خامنهای رهبر سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ۱۷ دیماه سال ۱۳۹۳ در سخنانی در قم با اشاره به راهپیمایی حکومتی «نهم دی» سال ۸۸ که هواداران رژیم و بسیجیها برای عرض اندام در مقابل جنبش سبز و اعتراضات مردمی برپا کرده بودند و حکومت برای تبلیغ آن خرج بسیاری کرد و برای زنده نگهداشتن آن حتا در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ثبت شد، گفت: «[…] آنها میخواهند حقایق انقلاب تحریف بشود، به دست فراموشى سپرده بشود؛ پول خرج میکنند، کار دارند میکنند، امروز اینها سعى میکنند چهرهى خاندان خبیث و منحوس پهلوى را- رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهاى متمادى به عقب انداختند و ملّت ایران را آنجور دچار مشکلات عظیم کردند- بَزک کنند، آرایش کنند امروز سعى مىشود [توسّط] همان جبههى مقابل نظام اسلامى. پشتیبانها همان کسانى هستند که با اصل انقلاب مخالف بودند، با مردمى که انقلاب کردند مخالف بودند، با وفادارى این مردم به انقلاب به شدت مخالفاند. تا کنون موفق نشدند؛ امید بسته بودند بلکه بتوانند نسل دوم و سوم انقلاب را رویگردان کنند، نتوانستند.»
چه چیز رهبر جمهوری اسلامی را بعد از اینهمه سال به یاد «پهلویها» انداخته است؟! چه شده است که وی پس از «فتنه» هر بار به تبلیغ علیه رژیم گذشته میپردازد؟!
دغدغهی خامنهای درباره پهلویها اما به مرور زمان بیشتر میشود؛ گویی از درون وی را میآزارد و در سخنرانیهای رسمی بر زبانش جاری میشود. تا جایی که رهبر جمهوری اسلامی در ۲۰ آبان ۱۳۹۴ در سخنانی به شدت سخیف میگوید: «میخواهند محمدرضا شاه نجس را به صورت یک چهره موجه و رضاخان قُلدر سفاک بیرحم خشن مالدوست را یک عنصر خدمتگزار نجیب، نشان دهند»!
چرا رهبر نظامی که به زودی چهل ساله میشود از شخصیتهایی که درگذشته و به تاریخ سپرده شدهاند، هنوز و همچنان در هراس است؟!
در نهم مهرماه ۱۳۹۴ رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با فرماندهان ارتش گفته بود، ایران بر اثر حکمرانی عناصر وابسته بهخصوص در دوران پهلوی دچار عقبماندگیهای مزمن و تاریخی شده و سپس ادعا کرد که پیشرفتهای امروز نیروهای نظامی در بخشهای مختلف بسیار ارزشمند است.
در ۱۵ بهمن سال ۱۳۹۵، صفحه اینستاگرام «دفتر حفظ و نشر رهبری» کاریکاتوری از رضاشاه منتشر کرد و به نقل از علی خامنهای نوشت: «رضاخان در دوران شانزده، هفده سالهی سلطنت خود، ثروت کلانی اندوخت. بعضی از شهرهای این کشور، به حسب سند، دربست متعلّق به رضاخان بود! مثلاً شهر فریمان تماما ملک رضاخان بود! بهترین املاک و زمینهای این کشور، متعلق به او بود.»
در ششم خرداد ۱۳۹۶ خامنهای در جلسه قرآن که به مناسب ماه رمضان برگزار شد با تاکید بر ارتباط بسیار نزدیک رژیم پهلوی با آمریکاییها، گفت، «در کشور ما حکومتی بر سر کار بود که آمریکاییها صراحتاً آن را ژاندارم خود در خلیج فارس میدانستند اما با وجود همه این پشتیبانیهای جهانی، ملت ایران با قدرت ایمان و با مجاهدت و فداکاری خود توانست آن رژیم را ساقط کند و نظام جمهوری اسلامی را بجای آن مستقر کند که قدرتهای استکباری حتا طاقت دیدن آن را ندارند.» بسیار خوب، اگر چنین است پس چه جای نگرانی است و دغدغهی وی از چیست؟!
در ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ در جمع اساتید دانشگاه و دانشجویان دوباره میگوید: «اگر نگاه استاد به بیرون از مرزها باشد و اعتقادی به کشور و مفاهیم رایج و معتبر هویتی نداشته باشد، دانشجویانی با همان نگاه فاسد تربیت میکند که این تجربه بسیار تلخ در دوره پهلوی در کشور به وجود آمد و انقلاب اسلامی درواقع کشور را از بر سر کار آمدن آن نسل که از همه اصالتهای دینی و ملی کاملاً تهی بود، نجات داد.» و در بخش دیگری میافزاید: «در ایران زمان طاغوت با دستگاه سلطنت وابستهی مزدور فاسد پهلویـ که اسماً شیعه بودـ همانقدر همراه بودند که با اشباه و نظائر او در کشورهایی که اسمشان سنی بود! آنها با اسلامی که در مقابل زور بایستد، در مقابل استکبار بایستد، در مقابل غارت منابع طبیعی ملتها بایستد و حق خود را مطالبه کند» مخالف هستند.
در ۱۱ آبان ۱۳۹۶، خامنهای اینبار در جمع دانشآموزان میگوید: «حتا به امثال مصدّق هم اینها راضی نیستند؛ اینها نوکر میخواهند، سرسپرده میخواهند، توسریخور میخواهند؛ مثل چهکسی؟ مثل محمّدرضای پهلوی؛ اینجور آدمی میخواهند که بر این کشورِ پرنعمتِ پربرکتِ ثروتمندِ حساسی که از لحاظ موقعیت جغرافیایی حساس است، از لحاظ تواناییهای گوناگون حساس است، حکومت کند؛ یک نفری باشد دستبسته و تسلیم آنها؛ آمریکاییها این را میخواهند.»
آغاز تظاهرات دیماه سال ۱۳۹۶
خیزش سراسری دیماه ۱۳۹۶ همزمان با «نهم دی» آغاز شد؛ روزی که رژیم خود را آماده برگزاری نمایش اقتداری میکرد که فقط به زور سرکوب سرپا مانده است. تظاهرات سراسری دیماه در بیش از ۱۲۰ شهر ایران گسترش یافت.
اگرچه سالهاست که روزی نیست در گوشهای تجمع اعتراضی از سوی اقشار مختلف مردم برای مطالبهی حقوق خود برگزار نشود، اما تظاهرات سراسری دیماه یک نقطه عطف شد. از جمله به این دلیل که مرکزیت این خیزش در تهران و همچنین با طبقهی متوسط نبود. موج اعتراضات حتا به روستاهای کوچک در گوشه و کنار ایران و کشاورزان و لایههای تنگدست جامعه رسید؛ همانهایی که جمهوری اسلامی ظاهرا برای دفاع و حمایت از منافع آنها تشکیل شده است. در این تظاهرات معترضان به دنبال رأی خود نبودند. از درون رژیم نه تنها طیف و جریان خاصی از آنها حمایت نکرد بلکه عدهای تظاهرات مردم را «بیریشه» نامیدند و حتا رژیم را به سرکوب «اغتشاشگران» فرا خواندند. موج جدیدی از هراسافکنی توسط جناحهای رژیم از جمله اصلاحطلبان که در جامعه به استمرارطلبان معروف شدهاند به راه افتاد. ترساندن مردم از «سوریهای شدن» به دستور کار تبدیل شد. اما شرایط اقتصادی و اجتماعی به گونهای نبوده و نیست که بتوان با این پروژهها مردم را آرام کرد.
اعتراضاتی که هر بار اوج میگیرد و فرو میخوابد تا بار دیگر با شدتی بیشتر ادامه یابد هر بار دامنهای گستردهتر پیدا میکند. از کامیونداران و بازاریها تا کارگران و کشاورزان؛ از اعتراض علیه بیآبی و خشکسالی تا گرانی و تورم و فساد.
شعارهایی که در خیزش دیماه ۹۶ بر سر زبانها افتاد از اساس با شعارهای تا کنونی تفاوت دارد. این شعارها نه تنها تندتر شدهاند بلکه با کمترین کلمات، هم درک و آگاهی معترضان را به نمایش میگذارند و هم مسیر مطالبات و هدف اعتراضات را نشان میدهند: «ما اشتباه کردیم که انقلاب کردیم»، «مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «مرگ بر دیکتاتور»، «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، «دشمن ما همینجاست، بیخود میگن آمریکاست»، «توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه»، «سپاه جنایت میکنه، آقا حمایت میکنه»، «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن»، «یک اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه»، «بیغیرتا حیا کنید، مملکت رو رها کنید»، «ایرانی میمیرد، ذلت نمیپذیرد»، «مرگ بر بیبیسی»، «بسیجی بیغیرت نمیخوایم نمیخوایم»، «ایران وطن ماست، کوروش پدر ماست»، «خامنهای حیا کن مملکتو رها کن»، «توپ تانک فشفشه خامنهای…» برخی از شعارهای ماههای اخیر هستند. برخی شعارهای عام سال ۸۸ نیز در ۹۶ تکرار شد: «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» و «زندانی سیاسی آزاد باید گردد». اما از شعارهای با رنگ و بوی مذهبی و یا دفاع از چهرههای نظام دیگر خبری نیست. بجایش گروهی از معترضان که صدایشان قابل انکار نیست،در دفاع از پادشاهی و پهلوی شعارهایی میدهند که دغدغهی خامنهای و حامیانش را بیشتر میکند.
شعار علیه سپاه و امنیتیها نیز از تفاوتهای اعتراضات سال ۹۶ و ۹۷ با ۸۸ است. ویژگی دیگر اعتراضاتی که از سال ۹۶ شروع شده این است که معترضان در شهرهای مختلف و حتا شهرستانهای کوچک شبها هم به خیابان میآیند.
در سال ۸۸ هدایت اعتراضات با روش محتاطانهی موسوی و کروبی بود و در اوایل مردم بر اساس فراخوان آنها در تهران به خیابان میآمدند گرچه پس از گذشت چند ماه معترضان منتظر آنها نماندند زیرا از طریق بعضی منابع و چهرههای نزدیک به رهبران جنبش سبز اعلام میشد تظاهرات هست، اما ساعاتی بعد منبع دیگری اعلام میکرد تظاهرات لغو شده است! اما در اعتراضات ۹۶ و ۹۷ چنین هدایتی وجود ندارد و مردم بر اساس منافع و منابع خبری خود اعتراضات را سازماندهی کرده و به خیابان میآیند بدون اینکه کسی ادعای رهبری آنها را داشته باشد.
و اما شعارها به نفع پهلویها
همانطور که اشاره شد، بخشی از شعارهای مردم در اعتراضات اخیر بر دغدغه و نگرانی علی خامنهای بیش از پیش افرود: «رضاشاه روحت شاد»، «شاهنشاه روحت شاد»، «پهلوی پهلوی»، «رضارضا پهلوی»، «ای شاه ایران برگرد به ایران»، «ایران که شاه نداره حساب کتاب نداره» و «ولیعهد کجایی به داد ما بیایی».
جالب اینجاست که در ۲۵ دی سال ۱۳۹۶، کتابی با عنوان «شب ظلمانی شاهنشاهی» شامل سخنرانیهای خامنهای علیه پهلویها و حکومت پادشاهی در ایران از سوی انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شد.
در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷ پس از سه ماه اعتصاب و اعتراض کارگران در سراسر کشور گروهی از آنها را به مناسبت روز جهانی کارگر به دیدار خامنهای در تهران بردند ولی او در سخنان خود باز هم به رژیم پهلوی حمله کرد و گفت: «در دوران اختناق، در دوران ظلم پهلوی، قبل از آنهم در دوران غفلت و خواب دائمی قاجاری، به کار و کارگری و جامعهی کارگری و تولید و مسائل ملی توجهی نمیشده است؛ البته در دوران قاجار به خاطر حماقت و عقبماندگی ذهنی، در دوران پهلوی به خاطر خیانت.» خامنهای در حالی که در برابر چشم کارگران ادعا کرد اعتراضات کارگری به تحریک «دشمنان» بوده همزمان از آنها خواست که گول دشمنان را نخورند!
بر اساس آرشیو موجود در وبسایت پایگاه اطلاعرسانی خامنهای او از سال ۸۸ تا کنون بیش از ۱۰ بار در سخنرانیهای خود مستقیم به پهلویها حمله کرده که اغلب این سخنرانیها از سال ۱۳۹۳ به بعد بوده است. یعنی در دوران نرمش قهرمانانه و امید به توافق اتمی و سه سال پیش از آغاز جنبشی که کل نظام را نشانه گرفته و اوج آن در شعارهای معروف مانند «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» و «پشت به دشمن، رو به میهن»، «دشمن ما همینجاست، بیخود میگن آمریکاست» بازتاب یافته است.
https://www.youtube.com/watch?v=7a1XrOYlqDo
یک تفاوت دیگر خیزش ۹۶ با جنبش سبز در سال ۸۸ در خودداری نیروهای انتظامی در سرکوب مستقیم و خشن است. اگرچه تظاهرات ۹۶ و ۹۷ بدون کشته و زخمی نبوده است اما از آنجا که تظاهرکنندگان مردمان عادی هستند که علیه مشکلات انکارناپذیر اقتصادی و محیط زیست خود دست به اعتراض میزنند، امکان سرکوب گستردهی آنها از سوی نظام به شدت محدود میشود. به ویژه آنکه نیروی انتظامی و پلیس نیز از همین مردم هستند و تحت فشارهای مشابه زندگی میکنند.
حال اگر مثلثی از شعارهای ۸۸ و ۹۶ و دغدغههای خامنهای و وابستگان نظام ترسیم کنیم دلایل این دغدغه و نگرانی به روشنی درک میشود. از پس گرفتن رأی در انتخابات استصوابی ۸۸ تا پس گرفتن حق حاکمیت از نظام دزدسالار و فاسد و سرکوبگر به چند سال فرصت نیاز بود تا معلوم شود که با نرمش قهرمانانه و برجام نیز نمیتوان مشکلات عدیدهی کشور را حل کرد حتا اگر آمریکا از برجام خارج نمیشد: خیزش دیماه ۹۶ چندین ماه قبل از خروج آمریکا از برجام روی داد!
*این گزارش نخستین بار ۶ شهریور ۱۳۹۷ در وبسایت کیهان لندن منتشر شد.
بدون حمایت غارتگران ،، اروپا و امریکا ،،
اخوند جماعت نمیتواند ،، حتی یکماه بر یک روستا حکومت بکند ..
چه رسد به کشور پهناور و ملت تاریخی ایران ..
اشغال و غارت ایران میسر نبود ،، مگر با بیرون کردن حکومت ملی مشروطه شاهنشاهی پهلوی ایرانساز ،،
توسط همکاری وطن فروشان ارتجاع سرخ و سیاه ..
یعنی همان اصلاح طلب و اصولگرا ..
رضا شاه روحت شاد ..
با تشکر از مقاله تحلیلی و مبسوط آقای محمدی،
بنظرم،جنبش سبز یک حرکت سیاسی مرتجعانه و در بهترین حالت تثبیت کننده حاکمیت رژیم بود . شعار اصلی آن : بازگشت به عصر طلایی امام و اجرای بی تنازل قانون اساسی .
به هر روی این جنبش در امتداد انقلابهای رنگین در اروپای شرقی و آسیای میانه وقفقاز و بالکان و پیش قراولی برای بهار عربی بود،
هدف آمریکا از اینگونه جنبشها و انقلابها: مهار روسیه و کاهش نفوذ آن در آسیای میانه و اروپای شرقی از سویی و سرنگونی رژیمهای دیکتاتوری سکولار خاورمیانه و شمال آفریقا وجایگزین کردن حکومتها و خلافتها و امارات اسلامی از سوی دیگر.
در ایران هم تنها هدف این بود که یک حکومت اسلامی نرمال و بدور از جاه طلبی منطقه ایی با تکیه بر اسلام رحمانی بر سر کار آید، همین.
نقش بنیاد جورج سوروس در اینگونه انقلابهای رنگین قرن بیست و یکمی کاملا روشن است، البته سابقه فعالیت او به اواخر قرن بیستم می رسد که با جنبش همبستگی شروع شد و در نهایت منجر به فروپاشی بلوک شرق گردید.
میزان موفقیت این جنبش ها وقضاوت اخلاقی نیک و بد و رابطه آنها با چپگرایی اسلام پناه islamo- leftism بحثی جداست،