محمدرضا حسینی – جهان همچنان در شوک بسر میبرد. خروج ناگهانی نیروهای آمریکا، عدم مقاومت ارتش سیصد هزار نفری افغانستان، تسخیر چندروزه کل کشور توسط طالبان، و سکوت هماهنگ مقامات رسمی و رسانههای تقریبا تمام کشورهای دنیا، مردم جهان را در شوک غیرمنتظره ای فرو برده است. مردم با ناباوری میپرسند چه شد؟ پرسشی که هیچکس هنوز جوابی قانعکننده بر این رخداد بهتآور ندارد.
در اولین واکنشها گفته میشود که سیاستهای آمریکا در قبال طالبان دچار شکست شده است. سپس گفته میشود که این طالبان از نوع افغانی است و هماهنگ با آمریکا کار میکند وبا نوع طالبان پاکستانی فرق میکند. بعد بایدن میآید و میگوید که ما اصلا از ابتدا به فکر ایجاد دموکراسی در افغانستان نبوده و همواره فقط در صدد ایجاد حفاظ امنیتی برای خود بودیم (نقل به مضمون) و هیچ پاسخ روشنی ندارد به این پرسش که چرا اکنون و چرا بدون آمادگی نیروهای امنیتی و نظامی افغانستان آنجا را ترک میکنید؟ و کسی هم پاسخ نمیدهد که آیا آمریکا با ارتش افغانستان هماهنگ کرده بود تا اصلا مقاومت نکند. آیا این ارتش باید صدمه ندیده ودست نخورده باقی بماند؟ و برای چه منظوری؟ و آیا اگر طالبان به وعدهای که در جهت حفظ ساختار ارتش داده وفادار میماند؟ بایدن ودیگران میگویند که آمریکا دیگر در افغانستان منافعی ندارد. چه چیزی تغییر کرده که آمریکا بطور ناگهانی به این نتیجه رسیده است؟
بسیاری از اینگونه پرسشها هستند که معمولا در این مواقع از طرف سیاستمداران بیپاسخ میمانند. آنها البته جوابها را میدانند. در نشستهای مختلف سران کشورهای جی۷ و جی۲۰ و در نشستهای ژنو و داووس و غیره به این مسائل پرداخته و جوابها را در آنجا بین خود رد وبدل میکنند. در آنجا مشخص میشود که چرا آمریکا باید افغانستان را تخلیه کند و خلاء بهوجودآمده را چه نیروهایی باید پر کنند. تمام این برنامهریزیها را گلوبالیسم- یعنی سرمایهداری بدون مرز بینالمللی- هدایت میکند.
قدرت گرفتن دوباره طالبان و سکوت جهان را فقط میشود در منافع و روش گلوبالیسم توجیه کرد. جنایات حکومت اسلامی ایران و سکوت دیگران را نیز. جایی که منافع گلوبالیسم ایجاب کند میتواند برای قتل یکنفر تمام دنیا را به هیجان و غلیان آورده و برای مدتها سوژه رسانهها کند و در جایی دیگر در مقابل قتل دهها، صدها و بلکه هزاران نفر، سکوتی باورنکردنی بر تمام دنیا تحمیل کند.
مهمترین ابزار گلوبالیسم در کنترل جهان، استفاده از رسانههای پرنفوذیست که تخصص بالایی در هدایت افکار مردم، روشنفکران و سیاستمداران دارند. به عنوان مثال، در تحقیقاتی که در مطالعات انجام شده توسط «موسسه اینترنتی آکسفورد» در تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۲۰ منتشر شد* مستقیما به نفوذ چین بر رسانههای پرنفوذ جهان تاکید میشود. در این گزارش آمده است که چین یک شبکه جهانی با حدود ۴۰ اتاق فکر و تمرکز ویژه بر «ابتکار کمربند راه» بنیان نهاده است. ابتکار «کمربند راه» که چین مطرحکننده آن است، رسیدن به نظم جدید اقتصادی و دسترسی به منطقه آسیای مرکزی را در نظر دارد. چین با کنترل رسانههای پر نفوذ اروپایی و آمریکایی، سعی بر جهت دادن به اذهان مردم به نفع خود و پذیرش چین به عنوان یک قدرت جدید جهانی و انکارناپذیر است. هدف کلی ایجاد زمینههای پذیرش نظم جدید جهانی در قالب «یک جهان، دو سیستم»، با ایجاد یک سیستم بینالمللی دوگانه به منظور رقابت مستقیم علیه لیبرال دموکراسی است. اروپای مرکزی یک هدف ویژه برای چین است زیرا حزب کمونیست چین معتقد است که اروپا مناسبترین منطقهایست که میتواند در آن به موفقیت دست یابد و از طریق اروپا نیز میتواند آمریکا را متقاعد به برتری نظم جدید دو قطبی چین- آمریکا کند. چین میلیاردها یورو در اتاق فکرها و ارائهدهندگان اخبار محلی به ویژه در اروپا سرمایهگذاری کرده است.
با کمک گرفتن از همین ابزار کنترل بر رسانههاست که چین توانست در دوران گسترش کرونا، توجه جهان را از منبع اصلی گسترش ویروس که آزمایشگاه ووهان بود منحرف کند. بر اساس همان گزارش، سرمایهگذاری چین در شبکههای رسانهای اروپا بطور واضح تلاشی است برای شکل دادن به موضوعات مورد بحث روز در جهت خواست و منافع این کشور.
نفوذ چین در مراکز فرهنگی «امپریالیسم» امر جدیدی نیست و در حقیقت ادامه سیاست استالین است. همان سیاستی که در دانشگاهها و مراکز مخصوص امپریالیسمشناسی مسکو و برلین تعقیب میشد تا به بررسی چگونگی یافتن راههای نفوذ به قلب دشمن بپردازد. هرچند که شوروی از هم پاشید ولی بذرهای نفوذ استالین به مراکز هنری و فرهنگی آمریکا و اروپا هر روز بارورتر شده و امروز به قویترین لابیگر نامریی منافع «شرق» عمل میکند. «منافع شرق» در حال حاضر، گلوبالیسم به رهبری چین است و حمایت از جریانهای ارتجاعیای که به دامان چین و روسیه افتادهاند.
گلوبالیسم نه یک نیاز جهانی و نه یک ناگزیر تاریخی (بر اثر رشد طبیعی سرمایهداری) است بلکه بیشتر محصول توافقها و جلسات متعدد سالانه و فصلی و غیره است با هدف اصلی افزایش هماهنگی بین سرمایهداری منطقهای و ایجاد سرمایه واحد جهانی. گلوبالیسم به عنوان راه حل مناسب و اطمینانبخشی برای کاهش رقابتهای پرریسک بین سرمایههای ملی و تجمیع و تبدیل آنها به سرمایه واحد بینالمللی است. برای رسیدن به چنین هدفی، باید در صدد برقراری نظم و ساختاری نو و متناسب با هدف سود و امنیت بیشتر بود. در ایجاد این ساختار جدید، متلاشی شدن ملتها و اقتصادهای کوچک امری اجتنابناپذیر بوده که به مثابه فدا شدن جزئی کوچک برای رسیدن به هدفی بزرگ میماند. در این نظم جهانی، حقوق فردی جوامع فدای منافع سرمایه جهانی میشود. شاید ظاهری منطقی داشته باشد اما انسانی نیست. همانگونه که فدا شدن منافع فرد به خاطر ایدئولوژی و مذهب انسانی نبوده و نیست. در بحث روابط انسانی، یک فرد به اندازه خودش دارای حقوق است و حق فردی، نوعی مالکیت فردی است و هیچ جمعی، با هیچ بهانهای نمیتواند این حق فردی را از او سلب کند. این عمل به دزدیدن مالکیت فردی میماند.
گلوبالیسم با وجود ادعایش همواره به دنبال ایجاد بازار بزرگ جهانی است و نه رفاه جهانی. تقابل منافع گلوبالیسم با منافع ملی، حکومتها را به سوی محدود کردن خدمات درمانی و رفاهی سوق میدهد. سن بازنشستگی را افزایش میدهد، قرارداد کار «صفرساعت» را برقرار میکند و حقوق و درآمد را در حداقل ممکن نگاه میدارد. در عوض بر بودجه نظامی میافزاید تا در جهت برقراری نظم جهانی متناسب با گلوبالیسم مورد استفاده قرار بگیرد.
گلوبالیسم به منظور آنکه بتواند به نحو موثرتری جهان را کنترل کند نیازمند وحدت بین خود و تفرقه بین غیرخود است. برای این منظور بطور مرتب جلسات مختلف برگزار کرده و ساعتهایشان را با یکدیگر همزمان میکنند تا بهتر بتوانند جوامع غیرخودی را خُرد کرده و مدیران نالایق در رأس آنها بگمارند؛ کاری که در ایران و عراق و افغانستان و… انجام شد.
تخلیه ناگهانی نیروهای آمریکایی، فضا را برای تزریق نیروهای طالبان باز کرد و از آنجا که طالبان توانایی پر کردن تمام فضای خالی را ندارد احتمال ظهور جریانات ویرانگر دیگری نیز میرود. نه تنها بسیاری از زندگیها از بین خواهد رفت بلکه با سست شدن پایههای جامعه نوجوان مدنی افغانستان، امید نیز از آن جامعه رخت برخواهد بست. اما جامعه جهانی عضو گلوبالیسم به این چیزها کاری ندارد. گلوبالیسم فقط به سود، یعنی انباشت سرمایه، میاندیشد. به این منظور نیازمند یافتن منابع ارزان، کمتر کردن هزینه تولید و بیشتر شدن بازار مصرف است و حکومتهای نالایق و بیتدبیری مانند حکومتهای اسلامی که توان مدیریت و اداره کشور را ندارند و تنها راه ماندن خود را در سرکوب داخل و باج دادن به خارج میدانند، منابع ملی کشور خود را بسیار ارزان در اختیار گلوبالیسم قرار میدهند و در عوض جهان، چشم خود را بر جنایات آنها میبندد و در جایی که لازم باشد آنها را از سقوط و سرنگونی نیز نجات میدهد.
بنا بر تحلیل گلوبالیسم که بر اساس عملکرد حکومتهایی مانند حکومت اسلامی ایران انجام شده، این حکومتها نه تنها برای پوشاندن ضعف مدیریتی خود مجبور به تاراج و هدیه دادن سرمایههای ملی و منابع طبیعی کشور خود میشوند بلکه به دلیل داشتن بلندپروازیهای انقلابی میتوانند مدیریت کشورهای همسایه را نیز به شدت تخریب کنند. هدف اصلی گلوبالیسم در حمایت از اینگونه حکومتهای ضعیف و ویرانگر: دسترسی به منابع تولید و مواد اولیه ارزان، افزایش توان رقابتی کالاهای خود، کنترل و هدایت بازار، و مهمتر از همه، فروش بیشتر تسلیحات به کشورهای متزلزل و در معرض خطر است.
البته که گلوبالیسم مانند تمام ایدئولوژیهای آرمانگرا شعارهای جذابی هم میدهد: همکاریهای جهانی، زبان واحد جهانی، دهکده جهانی برای گسترش تعاون و کاهش خصومتها، نیازهای مشترک جهان همبسته، برخورد مشترک با مشکلات فرامنطقهای و… طرفداران گلوبالیسم بیشتر جذب این شعارها شده و متوجه نیستند که اینگونه شعارهای سیاسی- اجتماعی آنها پوششی است برای مخفی کردن اصلیترین هدف گلوبالیسم یعنی انباشت «سود و سرمایه». همانطور که در نوشته قبلی خود درباره «گلوبالیسم، برکسیت انگلیس و جلیقهزردهای فرانسه» اشاره کردم بسیار روشن است که سرمایهداری گلوبالیست به دلیل ماهیت فراملیتی خود، قدرت دولتها را مزاحم خود دانسته و در صدد ایجاد دولتهای ضعیف در کشورهاست. بنابراین روند، ما شاهد سقوط حکومتهای قدرتمند و جایگزینی آنها توسط حکومتهای نالایق بوده و خواهیم بود.
https://kayhan.london/1399/08/25/%d8%a8%d8%b1%da%a9%d8%b3%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d9%86%da%af%d9%84%db%8c%d8%b3%d8%8c-%d8%ac%d9%84%db%8c%d9%82%d9%87%e2%80%8c%d8%b2%d8%b1%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d9%86%d8%b3%d9%87-%d9%88
ریشه یابی اینکه چرا افغانستان به این روز افتاد و چرا هیچ حزب و تشکیلات منسجمی در آنجا وجود ندارد و… به بررسی جداگانهای نیاز دارد. اما واقعه اخیر افغانستان از این نظر یک نقطه عطف تاریخی محسوب میشود که آمریکا با این عمل، کرسی ریاست گلوبالیسم را رسما به چین تحویل داد. گروه بسیاری در آمریکا و اروپا باور دارند که در مقابل پیشروی چین نمیتوان ایستاد و بهتر است که با آن کنار بیایند. هرچند که کیسینجر در کتاب خود درباره چین به روشنی بیان میکند که سران چین از مائو به بعد از دیپلماسی بلوف بیشترین استفاده را برده و سیاستمداران غربی را ترسانده و به عقب راندهاند اما رسانههای لابیگر چین، وظیفه خود را به نحو احسن انجام دادهاند.
گلوبالیسم آرام آرام میرود تا به مثابه قدرتمندترین و بیرحمترین نوع سرمایهداری، در جهت فروپاشی دولتها و تضعیف ملتها و فرهنگها، اتحادیه سرمایهداران بزرگ را به حاکمان اصلی سیاسی در جهان تبدیل کند. گلوبالیسم در صدد ایجاد سیستمی چنان یکپارچه و قدرتمند است که تمام بازار را از آن خود کرده و هیچ اتحادیه کارگری و مجتمع صنفی محلی توان مقابله با آن را نداشته باشد.
تنها چیزی که برنامه گلوبالیسم را میتواند برهم بزند آگاهی جهانی مردم است و بس! امری که گرچه در حال حاضر نامحتمل به نظر میآید اما چند شوک دیگر مانند شوک افغانستان، شاید بتواند مردم جهان را بیدار کرده تا در اولین قدم، خود را از قید غولهای رسانهای- که ابزار کنترل گلوبالیسم هستند- برهانند.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
درود یاران جان
چاهی که از خودش آب ندارد.
آورده اند که آخوندی بر منبر چنان در باب وضو غلو کردی که وضو را قدرتمندترین
ومحکمترین دژ دین دانستی .کسی برخاست وگفت این چه قلعه مستحکمی است که
با کمترین بادی فروریزد.
هرگز از نظر دور ندارید که چین وحتا ژاپن که ۵۰ سال پیشتر به دنیای غرب پیوست
هنوزدر زایش علم وعلوم جدید کودکی بیش نیستند .عروسک هایی که لبشان را تکان
میدهند وبه زبان ژاپنی وانگلیسی به مشتریان خوشامد می گوید نگین صنعت وعلت
افتخار ژاپنی هاست که عبارت از یک هارد وچند موتور الکتریکی کوچک واستفاده از
نرم افزار قبلن نوشته شده .در حالی که صنایع چین مسواک وجا صابونی و کیس
کامپیوتر وقطعات آن وحتا گوشی موبایل جی ۵ را تولید می کند اما ولی محتاج قلب
ومغز این دستگاه ها است گرچه می تواند چون ایران با ثبت شرکت های صوری تعدادی
بدست آورد اما ساخت دستگاهی که بتواند آن ریز پردازنده هارا بسازد برایش کاملن
غیرممکن است واگر با جادو جنبل وجاسوسی صنعتی وخرید دانشمندان غربی روزی به
آن دست یافت زمانی که کارخانه به تولید برسد صاحب تکنولوزی از رده خارج شده ای
شده (اکنون روی ریزپردازنده های کوانتومی کار میشود) لذا همیشه بسیار عقب است
مگر بتواند به دوبرابر جوایز نوبل آن هم بر پایه علوم وفنون چینی (همان افسانه های قدیمی
واژدها بازی) برسد وگرنه ساخت ابزار مصرفی بی کیفیت (آچار المانی/ آمریکایی هزار برابر
چینی اش قیمت واستحکام دارد).
فقط فرض کنید چون ایران فقط یک سال جهان خریدار بنجل چینی وفروش مواد اولیه به او
نشود .مطمین باشید نیمی از چنیان از گشنگی خواهند مرد .ودیگرجهانیان احساس نمی کنند.
ابرقدرت بودن یعنی بی نیازی از کل دنیا نه چون چین وایران که همه چیزشان وابسته است
پهلوان پنبه بازی وعر وتیز کردن .مثلی ایرانی است که چاه باید از خودش آب داشته باشد.
– قرارداد مخفیانه بایدن با طالبان و قطر برای تحویل افغانستان + ۸۵۰ میلیارد دلار تجهیزات ارتش آمریکا؟
– بایدن با وجود فشار G7 تا ۳۱ آگوست تخلیه می کند !!
– به نظر می رسد که طالبان رئیس جمهور بایدن هستند! آیا مربوط به قطر ثروتمند است؟
– ملا عبدالغنی برادر ، معاون سیاسی طالبان و یکی از بنیانگذاران این گروه ، ملا محمد یعقوب ، پسر ملا محمد عمر ، بنیانگذار و رهبر پیشین طالبان و خلیل حقانی (تروریست با ۵ میلیون دلار پاداش) تعیین شد. برای شورای رهبری ۱۲ نفره طالبان برای اداره دولت بعدی افغانستان!
– انتخابات و پارلمان در طالبان در افغانستان جایی نخواهد داشت و البته حق انسانی برای زنان ندارد!
برای کسانی که زنده یا مرده! به بایدن رای دادند ، به آنها می گویم ، خوشحالی عزیزم؟
همه چیز به حالت عادی برگشته ؟!
واقعا ؟!
– صرف پول هنگفت از قطر ، یک شبه طالبان تروریست هیولا را به قدرت اول جهان تبدیل کرد!.
– بایدن چه بی آبرویی برای ایالات متحده ایجاد کرد که از تروریست ها التماس میکند مهلت خروج را تمدید کنند!
– بعدی رژیم تروریستی ایران خواهد بود ، زیرا همه ضعف بایدن را می دانند!
خیلی عالی بود. مانده بودم که چرا همه لال شده اند. حالا فهمیدم چرا. مرسی از نویسنده
آفرین بر کیهان لندن که مقاله های پراگماتیستی در این وانفسا چاپ میکند . باید به مردم به همین گونه آگاهی داد که پشت فناتیک ها از کجا گرم است . ولی اینجانب هنوز معتقدم تنها راه رهایی حرکت های اندیشه مند قومی اثنیکی است . دریغ از نبود سیاست مداران ناسیونالیست .
راستی گرتا تونبرگ کجاست؟
سپاس ازنویسنده گرامی که بسیارخوب حقایق را بیان کرده است
گلوبالیسم صرفا بعد اقتصادی ندارد، بلکه ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی، فلسفی، ژئوپلیتیکی، ایدئولوژیک و هویتی نیز دارد. مارکسیسم فرهنگی ،چپگرایی اسلام پناه، اسلامگرایی، نسبیت گرایی فرهنگی، نسبیت گرایی اخلاقی و هویت محوری نیز از دیگر ابعاد آن می باشند.
در گلوبالیسم با تمام عناصرش؛ حقوق بشر، کرامت انسانی، آزادی و فردگرایی جایگاهی ندارند. حقوق بشر اصلی جهانشمول و مطلق و خدشه ناپذیر محسوب نمی شود. فرهنگ جای فرد را می گیرد. انسان بعنوان یک موجود مستقل و با اراده و در طلب آزادی جای خود را به عضوی متعلق به یک گله فرهنگی می دهد.
حقیقت یا اصولا وجود ندارد، یا دست نیافتنی است، یا خاکستری است، یا مبهم و گنگ است و یا نسبی است و یا اصولا موضوعیتی ندارد.
دولت-ملتها می بایست بر اساس فرهنگ ویژه خود اداره شوند (برقراری شریعت اسلامی در کشورهای مسلمان هم ضروری است و هم مطلوب)
ویژگیها و تبعات گلوبالیسم بسیار هستند.
از منظر بعد ژئوپلیتیک آن، اسلامگرایی مهمترین ابزار و اسلامگرایان اصلی ترین متحدان قدرتهای غربی و بویژه آمریکا در راستای اهداف بلند مدت آنها محسوب می شوند.
بنظرم، دلایل وقایع اسفناک جهانی، فراتر از منفعت اقتصادی قدرتها هستند. ابعاد بسیاری وجود دارند. برای جهان غرب، اهداف ژئوپلیتیک مهمتر از منافع اقتصاد هستند و اقتصاد در ذیل ژئوپلیتیک قرار دارد.
فاجعه امروز افغانستان و ایران را مدیون کسانی هستیم که میگویند: «ما سیاسی نیستیم»
اگر در بیست سال در حمایت آمریکا دوستان افغان «احزاب سیاسی» ساخته بودند، طالبان، سوار بر تانک و زرهپوش هم، نمیتوانست قدرت را به دست بگیرد.
گول افرادی را که میگویند «این حرف رو نزن، سیاسی یه، اون کار رو نکن، سیاسی یه» رو نخورید. این بیشرفها میگویند «ما سیاسی نیستیم»، ولی وقتی منافع خود و قبیلهٔشان در خطر باشد از همه «سیاسی»تر هستند.
سازماندهی و احزاب تنها راه رهایی و آزادی و توسعه و اجتناب از بازتولید استبداد!
دوستان، حزب بسازید؛ حزب سیاسی!
https://twitter.com/NoToIslamicRep/status/1429363604185223170
گلوبالیسم به چین امکان داده که تکنولوژی های صنعتی پیشرفتهٔ اروپا و آمریکا را بدزدد و در صنایع الکترونیکی، فضائی و نظامی خود برایگان استفاده کند.
نا رضایتی پرزیدنت ترامپ ازچین برسرهمین اقدامات غیر قانونی وغیر عادلانهٔ چینی ها و با هدف جلوگیری ازآن بود.
درود. درود. درود.
بسی روشنگر و جامع است مقاله شما. آفرین بر این شامه تیز و منطق بی بدیل .
بزرگترین خطری که بشریت را تهدید میکند علاوه بر کمونیستهای چینی اسلامگرایان ، بویژه آخوندهای ضد بشر هستند.
چرا از اعتراضات عظیم و لاینقطع دانشجویان و مدعیان روشنفکری که در عصر رادیو و روزنامه هر روز و هر هفته ،، به نفع هوشی مین و مردم ویتنام در سراسر اروپا دست به تظاهرات خیابانی میزدند ،، در عصر هشیاری و اطلاعات گسترده و اینترنت دیگری اثری و خبری نیست ؟؟؟
اینبار برای مردم مظلوم و بی دفاع افغانستان و سرکوب و کشتار مردم تشنه خوزستان چرا اعتراضی و خبری نیست ؟؟؟
چرا روزنامهنگار نگاران و روشنفکران و شاعران جهان
،، مخصوصا مدعیان حقوق بشر جوامع به اصلاح متمدن و ملزم به رعایت حقوق بشر جهانی ،،
مصاحبه اتشین ندارند ،، یا اینکه مطالبی که اتحادیه های کارگری و اصناف را بر خیانت مافیای سیاسی و عملکرد ظالمانه گلوبالیسم جهانی ،،که بر علیه جوامع ضعیف در حال انجام است فرا بخوانند نمی نویسند ؟؟
چرا صنعت سینمای انتقادی و فیلمسازان و اهنگسازان در این موارد سکوت کرده و حتی برعکس در زیر پرچم خدمت گلوبالیستها میباشند ؟؟
ایا نمیشود نسل جدیدی از اتحاد نوین روزنامه نویسان و روشنفکران و هنرمندان جهان را به اتحاد بر علیه ظلم گلوبالیستها فرا خوان و متحد ساخت ؟؟
کار امروز را به فردا موکول نکنینم ..
برپایی اعتراضات حتی کوچک ولی لاینقطع هر روز و هرهفته در همه شهر های اروپا و امریکا ،،
میتواند مطمن و بدونه شک و تردید ، سر اغاز این حرکت و در اینده نزدیک با کمک اینترنت در اروپا و امریکا ،، جریانی سیل آسا برعلیه اهداف ضد بشری گلوبالیسم باشد ،،
قطره قطره جمع شود ،، انگهی دریا شود ،
زنده باد ازادی جوامع بشری ،، از طرحها و حیله های
گلوبالیسم شیطانی ..