رضا بهروز – از هفتهها پیش از انتخابات جمهوری اسلامی، پروپاگاندیستهای اصلاحطلب زیر نقاب ژورنالیست و تحلیلگر از سراسر دنیا در اتاقهای ظاهرا چندهزار نفره در کلابهاوس ساعتها مشغول مباحثه و رد و بدل اخبار در مورد کاندیداها بودند. روزنامهنگاران ایرانیتبار رسانههای پارسی و انگلیسیزبان در ایالات متحده و بریتانیا، ساعتها در این اتاقها حضور داشتند؛ نظر میدادند و تحلیل میکردند. اصلاحطلبان خارجنشین و مرتجعین سبزپوش «میرحسینی»، اپوزیسیون جمهوری اسلامی را اغلب به تمسخر میگرفتند و آن را فاشیست و جنگطلب خطاب میکردند. آنها همچنین ایرانیانی را که حاضر به شرکت در انتخابات جعلی جمهوری اسلامی نبودند، سرزنش میکردند.
گفتگوهایی که در این اتاقها صورت میگرفت توسط ژورنالیستهای ساکن آمریکا گاهی به صورت مقالههای انگلیسیزبان و گاهی در توییتهای آنها منعکس میشد. با انتشار پارههایی از آنها بحثهای داغ، زحمت پر کردن جاهای خالی حرفهای ناگفته را ژورنالیستهای ماهر در تبلیغات در رسانههای غیر ایرانی میکشیدند.
اما دو ماه پیش، امپراتوری بیست ساله اصلاحطلبان در جریان انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در برابر چشم جهان و ملت ایران بطور مفتضحانهای سقوط کرد. با این حال، دستگاه تبلیغاتی و پروپاگاندای آنها بیش از پیش در غرب و بهخصوص در آمریکا میتازد.
اندکی پس از برگزاری آن انتخابات، اعتراضات در استان خوزستان آغاز شد. تجمعات ابتدا بر سر کمبود شدید آب در این استان شکل گرفت و به سرعت به اعتراضات علیه رژیم تبدیل شد. شهرها و مناطق دیگری در سراسر ایران به حمایت از این اعتراضات بپا خاستند. این روند طبیعی اعتراضات ایرانیان زیر سلطه جمهوری اسلامی است. اعتراضات ابتدا به دلیل افزایش شدید در نرخ نیازمندیهای روزانه یا کمبود منابع شروع میشوند و سپس مقصر اصلی اعتراضات به درستی شناخته و محکوم میشود. مقصر اصلی، یعنی حکومت جمهوری اسلامی، سپس با خشونت به معترضان حمله میکند و مردم بیگناه را در جریان اعتراضات به قتل میرساند.
اغراق نیست اگر گفته شود که اعتراضات ضد رژیم معمولی شدهاند؛ اما معمولی به معنای عادی نیست. اعتراض کردن برای نیازها و حقوق اولیه انسان و دریافت پاسخی از جنس باتوم، گاز اشکآور، یا در بسیاری از موارد، گلوله، به هیچ وجه عادی نیست. این عادی نیست که دستگاه امنیتی رژیم بیرحمانه تجمع صلحآمیز شهروندانی را سرکوب کند که تنها خواستشان نیازهای اولیه حیات، از جمله آب و حقوق اساسیشان است.
برخلاف معیارهای اخلاقی که بین عادی و غیرعادی تفاوت قائل میشوند، مالهکشان رژیم در ایالات متحده اعتراضات را اقدامی طبیعی از سوی مردمی میبینند که گلایههای خود را در جامعهای به تعبیر آنها مردمسالار ابراز میکنند.
آنها ادعا میکنند که اعتراضات در ذات فرهنگ ایرانی است و ریشه در تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران دارد. وقتی سرکوب خشونتآمیز و کشتار در پی آن اعتراضات شکل میگیرد، این توجیهگران که عموما خود را تحلیلگر مسائل ایران قلمداد میکنند، با اشاره به نظریه قرارداد اجتماعی توماسهابز، میگویند که سرکوب مرگبار حق مسلم جمهوری اسلامی است! نتیجهای که از این اظهارات عجیب و روشنفکرمآبانه حاصل میشود این است که اعتراضات و واکنش وحشیانه رژیم، هر دو، عادی هستند و بنابراین باید با آنها کنار آمد. سپس رسانههایی که دنبال چنین روایتهایی هستند، با اشتیاق این اظهارات مضحک صاحبنظران درجه دو را به عنوان «فکت» میپذیرند.
یک روش دیگر هم برای عادی جلوه دادن این بحرانها وجود دارد و آن از طریق دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی انجام میشود که طرفدار رژیم جمهوری اسلامی است، البته نه چندان آشکار. رایجترین شیوه تبلیغاتی که توسط مالهکشان رژیم استفاده میشود، «پروپاگاندای حذفی» است که میتوان آن را در دسته پروپاگاندای سفید قرار داد.
در پروپاگاندای سفید، از اطلاعاتی که منبع قابل تایید داشته باشند با وسواس بهرهبرداری بیش از حد میشود. در پروپاگاندای حذفی که اغلب توسط انتشارات چپگرا به کار گرفته میشود، بخش مهمی از اطلاعات عمدا حذف میشود یا زیر خروارها واقعیت حاشیهای در اطراف موضوع اصلی دفن میگردد. در خصوص اعتراضات در ایران، در مقایسه با موضوعات ثانوی مرتبط با اعتراضات، مسئله سرکوب آنها یا کاملا از اخبار حذف میشود یا بسیار کم گزارش میشود. بطور مثال، گزارش میشود که یک مامور امنیتی جمهوری اسلامی توسط معترضان کتک خورده، اما درباره شرایطی که منجر به آن حمله شد یا وحشیگری ماموران امنیتی توضیحی داده نمیشود.
پروپاگاندای خاکستری زمانی است که فرد اطلاعات تایید شده را برای پوشاندن حقایق مهمتر یا تقلیل یک موضوع بسیار اصلیتر استفاده میکند. از پروپاگاندای خاکستری برای ربط دادن دو موضوع کاملا غیرمرتبط نیز استفاده میشود.به عنوان مثال، تبلیغاتچیهای طرفدار رژیم که نقاب خبرنگار بر چهره دارند، عموما اخبار اعتراضات ضدرژیم در ایران را با تیترهایی مانند «اعتراضات ناشی از تحریمهای آمریکا» یا «اعتراضات به افزایش قیمت بنزین بر اثر تحریمها» منتشر میکنند.
ماله کشان رژیم پروپاگاندای سیاه را به صورت پراکنده در رسانههای اجتماعی استفاده میکنند. در پروپاگاندای سیاه، اطلاعات دروغین با ارجاع به منابعی که وجود خارجی ندارند منتشر میشود. مثلا چندی پیش در یک پست توییتری، فردی که خود را وکیل مدافع حقوق بشر معرفی میکند، ادعا کرد که معترضان در خوزستان از طرف اسراییل تامین مالی شده، دوره دیده، و حتا مسلح شدهاند و سازمان تروریستی مجاهدین خلق در میانشان نفوذ پیدا کرده است.
یکی از ویژگیهای خاص پروپاگاندا شکننده بودن آن است. دستگاه تبلیغات چنانچه حتا اگر توسط یک نفر به چالش کشیده شود یا با آن مخالفت شود، به سرعت کارآیی خود را از دست میدهد. مدافعان رژیم به ندرت با افرادی درگیر میشوند که «اطلاعات» منتشر شده توسط آنها را به چالش میکشند و یا عامدانه از ارائه دادن جزئیات بیشتر خودداری میکنند.
آنها میترسند که جزئیات بیشتر ماهیت پرسشبرانگیز تبلیغات آنها را افشا کند. به همین دلیل آنها از مناظره با مخالفان خود پرهیز میکنند. همچنین صدای منتقدانی را که آنها را به چالش میکشند یا زیر سوال میبرند دستکم در دنیای کوچک توییتریشان ساکت میکنند. هزاران ایرانی توسط افرادی که به خاطر انتشار تبلیغات طرفدار رژیم به بدنامیمشهورند، بلاک شدهاند. وقتی که بلاک کردن در شبکههای اجتماعی موثر واقع نمیشود، آنها با اتهامات واهی به سراغ منتقدان خود میروند و خواهان مسدود شدن حسابهای کاربری آنان میشوند.
همه این روشها با هدف کتمان حقیقت و جلوه دادن تصویری عادی از جمهوری اسلامی، مخصوصا برای مخاطبان غربی، به کار گرفته میشوند. مجموعه این نقشهها، فارغ از اینکه چه کسانی آنها را تولید کرده و به اجرا در میآورد، یک جنگ روانی پیچیده و پنهانی را علیه افراد جویای حقیقت پیش میبرند.
برای مخالفان جمهوری اسلامی، این جنگهای روانی طرفداران رژیم- که بسیار هم غیرعادی هستند- عادی شدهاند. در نتیجه، مخالفان روشهای فردی خودشان را برای مقابله با این جریان فاسد که علیه آنها به راه افتاده ابداع کردهاند. با این حال، این روند باید بطور روشمند و تا جایی که امکان دارد بدون حملات شخصی باشد. حملات شخصی اغلب اجتنابناپذیرند، اما میتوانند نتیجه عکس داشته باشند. در عوض، تلاشها باید بر افشای ماهیت پروپاگاندا و بسترهایی که این تبلیغات را منتشر میکنند متمرکز شوند. تبلیغاتچیها به اشکال مختلف و با مهارتهای متفاوت ظهور میکنند. برخی در انتشار پروپاگاندا بسیار زیرک هستند و برخی بیدقت و شلخته. بیدقتها به راحتی شناخته میشوند و به سرعت اعتبار خود را از دست میدهند. برای آنهایی که در استخدام روزنامهها و شبکههای خبری بزرگ هستند، ظرفیت آنها برای تولید پروپاگاندای سفید و خاکستری محدود است. با گذشت زمان آنها به انتشار تبلیغات سیاه متوسل میشوند که این نیز به انزوا و طرد شدن آنان میانجامد. در چنین شرایطی، ماهیت ذاتی آنها بروز مییابد و به حذف اتوماتیک آنها منجر میشود. شکی نیست که حقیقت همیشه پیروز خواهد شد؛ فقط زمان لازم دارد؛ و زمان بزرگترین دشمن دروغ است.
*منبع: اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران (نوفدی)
*نویسنده: دکتر رضا بهروز پزشک ایرانی-آمریکایی و استاد دانشگاه در ایالت تگزاس
مترجم: زکیه شیرافکن
درود یاران جان ::
درود وخسته نباشید ویژه به دکتر رضا بهروز و سرکار خانم زکیه شیر افکن
به خوبی اشاره کرده اید عده ای خود فروخته یا بازی خورده از همان ابتدای حمله
سپاه تازی عمر که به اعتراف دگم ترین محمد پرستان چیزی از اسلام نمی دانستند
وبه شوق غنیمت وزنان سفید به ایران در گیر جنگ های داخلی هجوم آوردند.(محمد
روزهای آخر زندگیش بود ویورشش به رم شرقی شکست خورده با حال زاربه سربازانی
که برای حمله مجدد جمع آوری کرده بود از زنان سفید چهره چشم آبی وزرد مو ی که
راه رفتنشان چون رقصیدن و……. است سخن گفت کسی که زمان کارگری برای بیوه زنی
با کاروان کالای او به رم شرقی (سوریه لبنان وقسمتی از ترکیه فعلی) رفته بود.
قابل قبول هیچ کم عقلی که سالیان دراز با پنداروگفتار وکردار نیک زیسته بود دین نو
با الله بزرگتر از لات ومناتش که کاروان زنی(سریه) * و سهم الارث زنی بیوه با دخترانش
سرمایه تاسیسش بود وکوچک ترین توجه وامتیازی برای کارگران وتولید کنندگان نداشت
وصرفن به اخذ مال از آنان (خمس ذکات وو ) توجه داشت به پیوندند .اما دوگروه از بزرگان
یک دسته با علوم وفنون خود به اصلاح این ایدیولوژی عقیم وغیر انسانی همت گماشتند و
بضرب روایت سازی وسیره سازی حتا در زمان تبدیل وترجمه مانیفست از کوفی به عربی
تمامی دستور زبان را چنان تنظیم کردند تا پراکند گویی را تبدیل به مرجع ودرست ترین
متن نمایند .اما گروه دوم با ذکاوت ودر خفا با اصول آن چنان کردند که به ضد خود تبدیل
گردد.(با سیدکردن نوزاد الف ودادن امتیاز نسبت به نوزاد ب آپارتاید را از همان ابتدا وارد
نمودند تا به بهترین وجه ممکنه عدالت الله منتفی شود) به همین ترتیب با غلو وپنهان کردن
واقعیت ها (تصویر جوان خوش سیمای چشم آبی علی بجای واقعیت کوتاه قد و آبله رو
وزشت بودن وی در تمثالهای دروغی موجود){{صحابه معترض شدند چرا دخترت را به این
کوتوله زشت آبله رو دادی}}. به عقیده شما اگر به قمه زنان عاشورا واقعیت ها گفته شود
مثل استعفای پسر یزید از امیرالمومنین بودن حدود چهار سال پس از عاشورا که وی عملن
نشان داد امیرالمومنین بودن از عن دماغ بز کمتر است ونمی تواند اوجب واجبات باشد.
چند در سد قمه زنان در این کارناوال سینه وقمه زنی شرکت می کنند؟ .
هر باید ونبایدی را علتی است مانند حرمت الکل که علت این یکی همان مستی وراستی
است .اگر مست میشدند ممکن بود همان رویاهای رسولانه (اشاره شده دباغ )را برهمگان
آشکارکرده وبنا فرو ریزد چرا که صادقانه تمامی ایات وجبرییل تبدیل به مالیخولیای شخصی
کسی که غشی بوده (صرع داشته)تنزل می یافت .یکی از صحابه متوجه شد که مورد بی اعتنایی
واقع شده .در جواب علتش گفتند چرا در خانه ات سخن های نامناسب ما گفته ای فرشتگان
به ما خبر می دهند .اگر ایشان در خانه سگی داشتند هیچ کس نمی توانست استراق سمع کند
در مورد خوابیدن علی بجای پیامبرهم این استراق سمع علت بود البته لورفتن چندین کار دیگر
سری هم به همان صورت .سگ میتوانست از در کمین افتادن کاروان ها در سریه های بسیار زیادی
که سد جوع مسلمین بود جلو گیری کند پس با پیش بینی در سالیان قبل سگ نجس ومهدور الدم شد.
در یک کلام نمی دانم به چه دلیلی هیچ کس از بزرگان به این ریشه ها وحتا سایکولوژی کل
کسانی که ما را بدست خمینی معتقد به شمشیر ونامعتقد به واجبات ایدیولوژی که تمامی
عمر رعایت کرده بصورت علمی و در دانشگاه های معتبر بصورتی کاملن متعاقد کننده نپرداخته اند؟
تا ما شیعان اعم از یک امام (حوتی ها) شش امامی هشت امامی ویازده امامی وسیزده چهارده امامی
وحتا امام خدایی (علی خدانیست از اوهم جدانیست) مبتلا نشویم .
** سریه کاروان زنی های صدر اسلام است که علاوه برمالالتجاره ها اشخاص اسیر شده هم به قبیله
یا خانواده شان فروخته میشد.در غیر آن گردن میزدند.
در متن به روایات بسیار مشهور وتاریخ استنادشده است .میتوانید بیابید.
به امید روزی که دروغ گویان رسواشده وجوانان فریب خورده بمب متحرک نشوند وبن لادن وخمینی
ها چون دیگر دایناسورها منقرض شوند .چنین باد
ا