«حذف» و «قلع و قمع» مخالفان و دگراندیشان اصلیترین «راهکار» رژیمهای تمامیتخواه و انحصارطلب ایدئولوژیک و فرقهای است. جمهوری اسلامی در ایران نیز از آنجا که خود را بهتر و برحق و پیروز نهایی در این و آن دنیا میداند (دستکم اینطور برای هواداران سادهلوح خود تبلیغ میکند) این جنایات را توسط اسلافش پیش از روی کار آمدن از جمله با قتل احمد کسروی در صحن دادگستری توسط «فدائیان اسلام» آغاز کرد و پس از روی کار آمدن نیز برای آرزوهای بزرگ و آخر زمانی دست به جنایت میزند!
در آغاز، کشتن مخالفان برای رژیم اسلامی نه تنها بسیار آسان بود بلکه اعلام مطبوعاتی نیز میشد. اما پس از پایان جنگ هشت ساله که ناتوانها و نادانهای مکتبی میبایست به وعدههای خود برای تأمین زندگی مردم عمل کنند، نهادهای امنیتی و سرکوبگر «راهکارهای بدیع» رژیمهای کمونیستی و فاشیستی را در پیش گرفتند تا بتوانند هم از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و هم با حذف و وحشتپراکنی، نظام را حفظ کنند. شاید علیاکبر سعیدی سیرجانی را بتوان یکی از نخستین قربانیان این روشها دانست.
پس از کشتارهای ۵۷ تا ۶۷، ایران در دو دهه بعد نیز، هم شاهد وحشیگری عریان با قتلهای زنجیرهای و ترورهای خارج کشور و جنایاتی مانند کهریزک و هم دهها مرگ در زندان بر اثر شکنجه و عدم رسیدگی پزشکی و «حادثه» و «خودکشی» و همچنین اعدام بود. نکته قابل توجه اینکه بسیاری از این قربانیان، زندانیان پادشاهیخواه هستند که مورد تبعیض رسانهای و حقوق بشری نیز قرار گرفتهاند!
دهه نود اما دیگر مقابله جمهوری اسلامی با دگراندیشانی که فعال سیاسی یا مدنی باشند نبود بلکه شهروندان معمولی به خیابانها آمدند چرا که رژیم به علت ساختار فکری و سیاسی و اقتصادی خود که مذهبی و مکتبی و فاسد است، قادر به تأمین حقوق و خواستهای جمعیت جوان ایران نیست. بسیاری از نامها که به نمادهای «نه به جمهوری اسلامی» و جنبش آزادیخواهی کشور تبدیل شدهاند، شهروندانی هستند که حقوق انسانی خود را میخواستهاند. از همین رو نظام به شیوههایی بس رذیلانهتر برای نابودی مخالفان روی آورده؛ در کنار شکنجههای رایج و «عادی» جسمی و روحی و همچنین عدم رسیدگی پزشکی، تزریق و تجویز داروهای اشتباه یا روانگردان و مخدر که ممکن است به خودکشی در داخل و بیرون زندان بیانجامد، مدتیست با همدستی وکلای عمدتا تسخیری و پزشکان و روانپزشکان فرومایه، زندانیان را راهی بیمارستانهای روانی میکند تا آنان با اقرار به «دیوانگی» نه «زندانی» بلکه «روانی» و «دیوانه» محسوب شوند! خبر وضعیت بسیاری از این زندانیان اگر همت همبندیها و برخی وکلا و پزشکان و فعالان مدنی و سیاسی نباشد، اصلا «رسانهای» نمیشود چرا که «عدالت» برخی رسانهها و حقوق بشریها واقعا «علیگونه» است و فقط خبرها و تصاویر «خودیها» و «زندانیان سلبریتی» (!) به آنها «درز» داده میشود! حال آنکه زندانیان مخالف رژیم، هم پادشاهیخواه و هم «گمنامان» از هر فکر و عقیدهای که هستند تحت شدیدترین و رذیلانهترین فشارها قرار دارند! این نوع رسانهها و حقوقبشریها که فعالیتشان «گزینشی» است، در عمل ثابت میکنند فراتر از جمهوری اسلامی نمیاندیشند و «حقوق انسان» را برتر از مرزهای سیاسی و عقیدتی خود نمیدانند و نمیفهمند.
الاهه بقراط
شرح و نثر روان شما را سپاسگزارم. فقط به عنوان شاهد عرض می کنم که نهادهای امنیتی و سرکوبگر «راهکارهای بدیع» رژیمهای کمونیستی و فاشیستی را از همان دههٔ ۶۰ (دوران طلایی امام!) در پیش گرفتند.
رژیم تبهکار ملایان وصفات واخلاق خدای آنها را، روان شاد سعیدی سیرجانی چنین معرفی کرد وجان بر سر آن باخت :
تو زاهد بدین سان خدائی بناز
که مخلوق طبع کج اندیش توست
اسیر نیاز است و پابند آز
خدائی چنین لایق ریش توست
نه پنهان نه سر بسته گویم سخن
خدا نیست این جانور، اژدهاست
آفرین , من در چندین کامنت برای کیهان لندن به این تبعیض اشاره کرده ام که از زندانیان هوادار پادشاهی نام برده نمیشود و تنها زندانی اصلاح طلب از نظر این خائنین رخنه کرده اصلاح طلب حمایت و رسانه ای میشوند . این شیوه کثیف حزب معلوم الحال توده است که امروزه مورد کاربرد این اصلاح طلبان که اکثرا هم توده ای هستند قرار گرفته , توده ایها هم با نفوذ به مراکز حساس و به ویژه چاپخانه ها و مطبوعات چه در زمان شاه و چه اکنون به کنترل و توزیع خبر میپردازند . اسماعیل رایین نویسنده کتاب فراماسونری در ایران و حقوق بگیران انگلیس در ایران مینویسد : کتاب فراماسونری در ایران را برای چاپ جرات نمیکردم به چاپخانه در ایران ببرم چرا که حزب توده در هر چاپخانه کسی را با حقوق کافی به کار و داشته بود تا هر مورد چاپی را به آنها خبر دهد تا اگر مخالف مصالح اینها بود بر علیه ان در جامعه با ابزار و افرادی که دارند سم پاشی کند . در کیهان زمان شاه هم این خائنین نفوذ داشته و یادمان نمیرود تیتر هیولا وار روی صفحه اول شاه رفت را چه کسانی زدندو نفهمیدند که با شاه ایران و آبروی ایران رفت .
ولی خوب تو دهانی مردم در هر تظاهرات چند ساله اخیر ثابت کرد که راه این نادانان مثل راه شان در زمان شاه دیگر کاربرد ندارد و تلاش بیهوده میکنند تا پادشاهی خواهان را کم رنگ کنند چه اصلاح طلب و چپی و توده ای باشند که شعار ها را تحریف کنند و چه مجاهد نادان که سعی میکند بانهادن نام جوانان شورشی و کانون های شورش بر این تظاهرات , طبق معمول خواسته مردم ایران یعنی بازگشت پادشاهی را مصادره کند.