در هفتهای که گذشت دستکم پنج اقدام به خودکشی به دلیل فقر در ایران صورت گرفت. یک دختربچه ۱۰ ساله به دلیل نداشتن تلفن هوشمند یا تبلت برای شرکت در کلاسهای آنلاین مدرسه خودکشی کرد و جان باخت. زن جوانی که همسر یک کارگر شهرداری بود، به دلیل ناتوانی در تهیه لوازم تحریر برای فرزندانش خودسوزی کرد و جان باخت. همسر این زن پنج ماه حقوق از شهرداری طلبکار بود. زن ۵۵ سالهای که کارمند بخش خدمات بیمارستان تأمین اجتماعی قزوین بود به دلیل عدم موفقیت در دریافت حکم بازنشستگی و مشکلات مالی ناشی از آن خودکشی کرد و در بیمارستان بستری شد. دو کارگر نیز به دلیل پرداخت نشدن چند ماه حقوق قصد خودکشی با پریدن از ارتفاع را داشتند که توسط همکارانشان جلوگیری شد.
در ماه گذشته دستکم سه آموزگار به دلیل فقر و مشکل در تأمین هزینه زندگی خودکشی کرده و جان باختند. غلامعباس یحییپور معلم ریاضی در استان فارس، حسن چنارانی معلم مقطع متوسطه در استان خراسان و امین کیانپور معلم ریاضی در استان اصفهان خودکشی کردند و جان خود را از دست دادند.
میزان خودکشی به دلیل فقر در ایران طی سالهای گذشته با افزایش روبرو بوده اما آمار تفکیک شده و دقیقی از آن در دسترس نیست. هرچند مقامات و نهادهای حکومتی هیچ اقدامی برای حمایت از اقشار نیازمند و از بین بردن عوامل و بسترهای لازم برای خودکشی به دلیل فقر انجام ندادهاند اما اغلب آنها به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستند.
مقابله با محل خودکشی نه علت خودکشی!
شهریور ۱۳۹۷ مردی میانسال به دلیل مشکلات مالی ناشی از پلمپ مغازهاش، در اقدامی اعتراضی مقابل شهرداری تهران اقدام به خودسوزی کرد و پس از انتقال به بیمارستان به دلیل شدت جراحات جان باخت. الهام فخاری فعال اصلاحطلب و عضو وقت شورای اسلامی شهر تهران در واکنش به این اتفاق با بیان اینکه «برخی مکانها دارای ریسک خطر خودتخریبی و دیگرتخریبی هستند» گفته بود: «موقعیتهای فیزیکی مانند مجلس، شهرداری، شورای شهر و دیگر نهادهای مشابه باید دارای تیم اقدام فوری باشند» تا از خودکشی افراد معترض در مقابل این سازمانها و نهادها جلوگیری کنند!
اینهمه در حالیست که افزایش فقر و گرسنگی در ایران میلیونها خانوار را به زیر خط فقر کشانده است. بیش از نیمی از جمعیت ایران شامل حداقلبگیران، کارگران، بازنشستگان، مستمریبگیران، آموزگاران و دیگر کارمندان بخش خصوصی و دولتی در نبردی نابرابر با تورم و هزینههای سرسامآور برای حفظ حیات خود دست و پنجه نرم میکنند. در مقابل، بیتفاوتی دستگاههای دولتی و نهادهای حکومتی نسبت به شرایط مردم، بطور سازمانیافته و عامدانه بذر استیصال و ناکامی و ناامیدی در جامعه میکارد. در چنین شرایطی، خودکشی تنها یکی از ابعاد گسترش سراسری فقر در ایران است؛ افزایش بزهکاری و ناهنجاریهای نوظهور و کاهش امنیت اجتماعی یکی دیگر از ابعاد گسترش فقر است. حتا علی القاصی مهر دادستان عمومی و انقلاب تهران هفته گذشته گفت: «۹۰درصد کسانی که به دلیل مواد مخدر یا سرقت روانه زندان می شوند بیکار هستند، بنابراین اگر مشکل این افراد حل شود ما شاهد این همه گرفتاری و زندانی نخواهیم بود.»
فقر و بیکاری مهمترین علل خودکشی و سرقت
به گفته دادستان عمومی و انقلاب تهران، وقتی فردی بیکار است، شغلی و درآمدی ندارد به مشاغل کاذب روی میآورد و ممکن است در این حالت مرتکب جرم شود؛ بنابراین اگر زمینه جرائم و آسیبهای اجتماعی،همچنین فقر، بیکاری و مشکلات اقتصادی حل شود موضوع زندان هم درست میشود.
این سخنان درست یکسال پیش نیز از سوی سرپرست رئیس پلیس پیشگیری پایتخت مطرح شد. او با اشاره به افزایش آمار سرقت در پایتخت گفته بود با توجه به شرایط اقتصادی، ۶۰ درصد از سارقان برای اولین بار اقدام به سرقت کردهاند. وی از عبارت «سرقت اولی» برای آنها استفاده کرده بود.
مقامات جمهوری اسلامی که در دهههای گذشته علاقمند به سانسور آمارهای مربوط به بزهکاریها و فقر و ناکارآمدی مدیریت اقتصادی کشور بودند، اکنون به راحتی از «سرقت اولی»ها سخن میگویند و علت به زندان کشیده شدن ۹۰ درصد از زندانیان را فقر و مشکلات اقتصادی عنوان میکنند.
این روند، وقتی با بیتفاوتی مقامات جمهوری اسلامی در ارائه و اجرای برنامههای فراگیر و کارآمد حمایتی و ایجاد بسترهایی برای افزایش اشتغال و تولید در کشور روبرو میشود، چیزی جز عادیسازی فقر و پیامدهای آن در جامعه نیست. بطوری که اگر در ابتدای انقلاب اقداماتی چون تحمیل حجاب به زنان و ایجاد محدودیتهای شغلی و اجتماعی و سیاسی با حمایت دستگاه قضایی و امنیتی امری عادی نشان داده میشد، اکنون گرسنگی و خودکشی به دلیل فقر، تکراری و عادی میشود.
پدیدههای غیرعادی، عادی نیستند!
عادیسازی پدیدههای غیرعادی در همه عرصهها دیده میشود. اگر در «دوران طلایی امام» اعدام هزاران مخالف و دگراندیش پدیدهای عادی نشان داده میشد، حالا «مرگ مشکوک» و «خودکشی» در زندانها تکراری و عادی میشود.
خبر کشته شدن زندانیان در زندان نه تنها دیگر از سوی نظام تکذیب نمیشود بلکه به نظر میرسد به صورت سازمانیافته در حال عادی جلوه داده شدن است.
در یک اظهار نظر عجیب، حسن نوروزی نایب رئیس کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی درباره مرگ مشکوک شاهین ناصری و امیرحسین حاتمی در زندان فشافویه مدعی شده: اگر زندانها را به خارج از شهرها ببریم دیگر شاهد مرگومیر زندانیها نخواهیم بود! فکرو خیالِ زیاد باعث «سنگکوب» [سنکوب Syncop] یا سکته زندانیان میشود!
بُعد دیگر عادیسازی فجایع و فساد را میتوان در ارتباط با عملکرد و پلشتیهای جمهوری اسلامی یافت. در شرایطی که در سالهای گذشته برگزاری تجمعات صنفی با برخورد خشن نیروهای امنیتی و انتظامی روبرو میشد و اساساً اجازه تجمع به مردم داده نمیشد اما حالا فعالان صنفی بازداشت شده و زیر فشارهای شدید امنیتی و قضایی قرار میگیرند اما در ظاهر تجمعات برگزار میشود.
برگزاری روزانه دهها تجمع صنفی برای حقوق کارگران و کارکنان و همچنین اجرا نشدن قوانین از سوی حکومت در حالی که یک پدیده قابل بررسی در شیوه توزیع فلاکت است، برای جمهوری اسلامی به عنوان بیرق ادعای «ظرفیت بالای پذیرش انتقاد و دموکراسی اسلامی» استفاده میشود.
در هر کشور دیگری اگر آموزگاران مرتب اعتراضاتی در دهها شهر برگزار کنند و خواهان افزایش حقوق خود بر اساس قوانین خود حکومت شوند ولی بجای رسیدگی به خواستههایشان، بازداشت و به زندان محکوم شوند، بدون شک فعالان سیاسی و مدنی و سازمانهای حقوق بشری اقداماتی موثر به نفع آموزگاران انجام میدادند؛ اما در جمهوری اسلامی، عزیز قاسمزاده آموزگار و هنرمند در مقابل دوربین یک شبکه تلویزیونی با یورش مأموران لباسشخصی بازداشت و پابرهنه با دستبند و چشمبند به زندان منتقل میشود و آب از آب تکان نمیخورد!
همزمان دروغ و دزدی، اختلاس و فساد و تبدیل آنها به یکی از شاخصههای قشرهای وابسته و تازه به دوران رسیدهی جمهوری اسلامی و ریزهخواران «سفره انقلاب» کاملا عادی شده است. جمهوری اسلامی طی چهار دهه مردم ایران را به سمتی سوق داده که حکومت یک اقلیت از ثروتمندان حکومتی و فاسد، بر عموم مردم زیر خط فقر فرو رفته، امری عادی و طبیعی به نظر میرسد!
به بیان دیگر، عادی نشان دادن فجایع و رویدادهای ناگوار یکی از پیامدها و روشهای مرسوم در جمهوری اسلامی است بطوری که میتوان آن را هم استراتژی و هم تاکتیک آن دانست! استراتژی به معنای صَرف منابع کشور جهت جهانگشایی فرقهای- شیعی؛ تاکتیک به معنای تضعیف مداوم بنیهی جامعه در خدمت آن استراتژی!
جمهوری اسلامی در حالی که انباشته از تباهی و فساد و پلیدی و ناهنجاریست، همواره کوشیده چشم و گوش و ذهن جامعه را به پدیدههای غیرعادی که بیانگر تباهی و اضمحلال همهجانبه هستند عادت دهد و مردم فراموش کنند که کشورشان پس از انقلاب مشروطه و تا پیش از این رژیم سیاهی و نکبت، در مسیر رشد و توسعه و ترقی و اعتبار بینالمللی قرار داشت.
حالا کشوری که از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶ خورشیدی رشد اقتصادی دو رقمی داشته و یکی از اقتصادهای در حال رشد جهان به شمار میرفته، سالهاست یکی از ۸ اقتصاد بسته و ناتوان دنیاست و مردمش با پدیدههای غیرعادی و نوظهور چون «کارتنخوابی»، «گورخوابی»، «نهرخوابی» و «چراغخوابی» و تحقیر عمومی در خود و خارج روبرو هستند.
برخی ناظران معتقدند جمهوری اسلامی با تحمیل آگاهانهی این شرایط، بنیهی اعتراضی و حقوقی جامعه را برای ماندگاری خودش تضعیف میکند چرا که فرسودگی قوای اقتصادی و اجتماعی مردم و ترجیح سود فردی برای یک زندگی بخور و نمیر، به نفع حکومت فرقهای- مذهبی ولایت مطلقه فقیه است زیرا چنین مردمی دیگر توان پیگیری حقوق خود را ندارند.
روشنک آسترکی |توئیتر | اینستاگرام|
ما ایرونیها یک حکومت به آخوندها بدهکار بودیم. تسویه حساب کردیم، و چه قیمت گزافی پرداختیم.
قدرت مخرب مذهب.
ایران در سال ۱۹۹۱ تمام کشورهای مستقل شده از شوروی به رسمیت شناخته و چون عضو پیمانهان و نهادهای بین المللی حقوقی مثل سازمان ملل ایران شده، نمیتواند دبه کند/
مشکل حکومت در ایران این است از یک طرف ایدئوژیک و شعاری است و مرگ بر این و آن میکند و از طرفی میرود پیمان و تعهد حقوقی بین المللی امضاء میکند و سپس دبه میکند! این سیاست تاکنون موجب نسل سوزی و تریلیونها دلار سرمایه و فرصت از ملت ایران سوزانده و اتلاف کرده است! از ان پی تی تا پاریس اینها تعهدات نابخردانه ای بود نظام ج ا انجام و سپس با نادیده گزفتن واقعیات جهان روبه غرب ستیزی و اسرائیل ستیزی و صدور اسلام انقلابی میکند! لااقل وارد این پیمانها نمیشد و ملت ایران بیشتر تو هچل تحریم نمی انداخت!
اصلا اولویت ایران چرخه سوخت هسته ای نبود (با توجه حساسیت نظامی قضیه و سوتفاهم و شیطنت همیشگی دشمنانش) در حالی که یک دهم توان گازی اش فعال نکرده! اکنون باید ایران رقیب روسیه برای صادرات به غرب میبود و نه اینکه برق اتمی مهمی دارد و نه هاب انرژی گاز و نفت جهان نشد!!!
دوره تاریخ معاصر ایران، تاریکترین دوران ننگین حکومتهای قاجار و جمهوری اسلامی است، تنها فرق مهم ج ا با قاجار این است زمین مستقیم به اجنبی نداد! اما ج ا هم خسارات سنگینی به ملت ایران زد، در غلط زیادی انقالابیون کردند و چهل سال و اندی مرگ مرگ و سیاست احمقانه غرب ستیزی کردند و موجب تحریم شدند و یک تریلیون درامد نفتی را به باد ناکارامدی و فساد دادند، انواع قراردادهای ننگین ماند امضای دائمی NPT و پیمان پاریس… هوچنین افتضاخات کرسنت… ج ا از لحاظ ارقام خسارت زدن به منافع رکوردار است و همه ارکان تا کارمندانش مجرم هستند و فقط به حناح موسوم اصلاحات نیست.
https://youtu.be/T4M_EJzjItk
نظام خلافت شیعه جنایت و تبهکاری و سرکوب و ستم بر ضد ایرانیان را با کمک ویروس وعفونت تشیع اثنی عشری و پایوران و تئوریسن های درون مرزی و ولایت مداران برون مرزی و سیاست مماشات حداکثری قدرتهای بیگانه ، عادی کرده است.
از سویی دیگر امتیازات ومنافع و بهره مندی و ثروت اندوزی برای خود را نیز عادی کرده است.
یک شیعه اثنی عشری عامی به صرف داشتن ژن مقدس، ماهیانه ده ها میلیون تومان حق الاسپرم از آستان قدس و دیگر آستانها حقوق می گیرد.
آب دهان حسن زاده آملی بعنوان دوای شفا بخش بفروش می رسد،
یک رانتخوار دزد به نام حاج دیانی ، با یک نامه منجر به ممنوعیت واردات لوازم خانگی می شود تا انحصار مطلق را بدست آورد.
یک تجاوزگر جنسی به کودکان، قاری اعظم می شود، چون اوزما عاشق اوست.
هر مقام فاسد و تبهکار که بر سر کار است، از روی ناچاری و احساس تکلیف مسئولیت قبول کرده، بنابراین مردم باید منت دار او باشند.
برای تولید آب مقطر برکت ، میلیاردها دلار به جیب می زنند و مردم را به جشن پایکوبی برای خودکفایی واکسن دعوت می کنند .
قاضی مرگ در مصاحبه مطبوعاتی تقاضا می کند تا برای اعدام هزاران نفر جایزه حقوق بشری به او بدهند.
هواپیمای اوکرایین را سرنگون می کنند،آنگاه سردار هوا فضا از اینکه این اشتباه انسانی !!! باعث ناراحتی آقا شده، پوزش می خواهد.
استاد دانشگاه اش و سلبریتی تی وی های برون مرزی، از رژیم انتقاد نرم می کند، آنگاه می گوید اگر مردم بپا خیزند اسلحه بدست گرفته و مردم را می کشد، چندش آور آنکه مجریان تی وی ها، صداقت کلام او را می ستایند.
ولایت معاش زرتشتی تبعه کشورهای سوئد-آمریکا-کانادا و غیره، پرفسور تریتا پارسی مدعیست اگر نظام اسلامی نباشد، ایران تجزیه می شود. نه به آن زرتشتی بودنش و نه به آن سوئدی بودنش کسی توجه نمی کند.
اینها فقط مشتی تهوع آور از دارالخلا متعفن نظام خلافت شیعه است.
خلاصه اینکه ، حق الهی جنایتکاران برای ارتکاب جنایت و تکلیف مردم برای پذیرش جنایت و سرکوب و ستم ، بسیار عادی شده است!!!