روز هفتم اکتبر «انجمن سخن» در لندن با نمایش فیلمی از عباس حجتپناه با عنوان «صدای پای آب» بر مبنای شعری از سهراب سپهری با همین نام، یاد این شاعر و نقاش را به مناسبت زادروز وی گرامی داشت.
عباس حجتپناه نقاش، عکاس و فیلمساز ایرانی ساکن آمریکاست. او در سالهای جوانی از دوستان سپهری بوده و سفرهای چندی با او داشته است. حجتپناه پیش از نمایش فیلم از انگیزهی خود برای ساختن این فیلم جهت ادای دین به دوست خود گفت و از اینکه با وجود محدودیتهای ناشی از کرونا موفق به انجام این پروژه شده است، ابراز خرسندی کرد. او دارای آرشیو بزرگی از عکسهای سپهری است که که از آنها در این فیلم استفاده کرده است.
فیلم «صدای پای آب» که نه میتوان آنرا مستند نامید و نه یک اثر هنری، بلکه یادمانیست از هنرمندان جوان کالیفرنیا که هر یک چند بندی از شعر معروف «صدای پای آب» را در برابر دوربین خواندهاند که با تصاویری از شاعر و نقاشیهای او ترکیب شده است.
این شعر که یکی از معروفترین سرودههای سهراب سپهری است، به نوعی زندگینامهی وی به زبان خودش به شمار میرود؛ زبانی که هم شعر است و هم نقاشی.
شاعر در این شعر بلند خلسهآور، ساده از خود چنین میگوید: «اهل کاشانم، پیشهام نقاشیست…» و سپس به به سادهترین زبان شعر به معرفی خانواده و توصیف دوران کودکی خود میپردازد.
سهراب سپهری که اولین شعر خود را در سن نوزده سالگی سرود و از نوجوانی نقاشی میکرد، در «صدای پای آب» از دگردیسی خود در یک زندگی ساده و آرام میگوید تا اینکه از پیلهی کم دغدغهی زندگی در کاشان پا به مناسباتی بزرگتر میگذارد و خواننده شعرش را نیز در این سفر زمینی، فکری، فلسفی و معنوی با خود همراه میکند تا اینکه به فلسفه خودش در زندگی دست مییابد.
او از نظر درک طبیعت و اهمیت آن چه بسا از زمان خویش بسی جلوتر بود چرا که آنچه میگفت، سالها بعد به خودآگاهی زیستمحیطی جامعه اندکاندک راه پیدا میکرد:
«من نمیدانم
که چرا میگویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.»
«و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد.
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون.
و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت.»
پس از نمایش این فیلم، دکتر احمد کریمی حکاک بنیانگذار مرکز «روشن» در دانشگاه مریلند آمریکا، درباره آن و این شعر سهراب سپهری و جهانبینی وی سخن گفت.
کریمی حکاک، اهمیت «صدای پای آب» را در این میبیند که با «من» آغاز میشود و به «ما» میرسد. او سپهری را یک «نوعارف» میخواند– عرفانی نه به معنای سنتی بلکه در فضای امروزی. به نظر دکتر کریمی حکاک، همعصران سهراب سپهری چنانکه باید قدر او را نشناختند چرا که او «قطار سیاست» را «خالی» میدید. ویژگی سهراب اما از نگاه کریمی حکاک در این است که میخواهد راه دیگری را به مخاطبان نشان بدهد. «اسلام» را به گونهای دیگر میبیند تا جایی که «حجر الاسود» را که سنگی سیاه است در روشنی باغچه میبیند. سهراب فروتنانه نقاشی خود را دستکم میگیرد. اما به عقیدهی کریمی حکاک، شعر و نقاشی سهراب سپهری از یکدیگر جدا نیستند.
احمد کریمی حکاک از انتخاب دقیق قسمتهای خواندهشدهی شعر بلند سپهری توسط فیلمساز تعریف کرد و سخنان خود را با این نکته به پایان برد که سهراب سپهری در کنار بیژن الهی، بیژن جلالی و پرویز اسلامپور شاعران قبل از انقلابی هستند که در حاشیه قرار گرفتند اما اینک نسل جوان با نگاهی نو به آنان مینگرد. این نسل در سهراب سپهری آنچه را مییابد که در مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، سیمین بهبهانی و شاعرانی نظیر آنان نیست، و در حالی که این شاعران زمانهی خود را میسرایند، سهراب سپری «انسانیتِ» خود را میسراید.
در ادامهی این برنامه، علی دهباشی روزنامه نگار و نویسنده ایرانپژوه نیز از خاطرات خود با سهراب سپهری گفت و گوشهگیری او را به خاطر آورد. هم به دلیل روحیات خود شاعر و هم از این رو که در زمانی که تسلط فکری در فضای ادبی ایران ضدحکومتی بود، سپهری تقریبا با سکوت نشریات زمان خود مواجه شد و اگر هم یادی از او میکردند گاه در حد پایین آوردن وی تا حد «بچهبودای اشرافی» بود. او به خاطر میآورد که یکی از اولین کسانی که نگاه دیگری به سهراب سپهری را آغاز کرد، آذر نفیسی بوده با مقاله «چشمها را باید شست» در مجله «کِلک». دهباشی امیدوار است این بحث و این «نگاه نو» به سپهری ادامه داشته باشد و برنامه «انجمن سخن» را در پرداختن به سهراب سپهری گامی مثبت دانست.
عباس حجتپناه سازندهی این فیلم در پایان جلسه از خاطرات خود با سهراب سخن گفت و توضیح داد که شعر «صدای پای آب» را به این دلیل انتخاب کرده که آنرا «مانیفست» زندگی سهراب میداند. او گفت که سپهری همانکه میگفت را زندگی میکرد. حجتپناه تأکید کرد هرچند ساختار شعر سپهری ساده به نظر میرسد و بسیاری میتوانند به آسانی با تصاویر شاعرانهی او ارتباط برقرار کنند ولی در عین حال شعر سپهری در برگیرنده نگاههای عمیق فلسفی او و معرف شناخت عمیق وی از فلسفه غرب و شرق است. او در پایان اضافه کرد که سپهری با زبان ژاپنی هم آشنا بود.
نکتهی پایانی اینکه کاش در این فیلم بجای صدای تار در پس شعرخوانیها از همان ترنم آب در جویبار استفاده میشد تا «صدای پای آب» به گوش برسد و بجای تصاویر هنرمندان جوان، از عکسها و به ویژه از نقاشیهای این شاعرنقاش بیشتر استفاده میشد.