فرزانه میلانی درباره شعرای زن ایران؛ تلاش برای «اعلام موجودیت» و ایستادگی در برابر «غیبت تحمیلی»

- سخنرانی دکتر میلانی بر تعدادی باور و  پیش‌فرض استوار بود: اول اینکه محدود ساختن ادبیات در قطب‌های انعطاف‌ناپذیر «این و آن»، «سفید و سیاه»، «خوب و بد»، «عینی و ذهنی»، «قهرمان و ضدقهرمانان»، به ساده‌انگاری و حتا فروپاشی لایه‌های گوناگون و متعدد ادبیات منجر می‌شود. دیگر اینکه دوگانگی‌ها تنها نشانه‌ها و عوارض ناشی از  بی‌تعادلی قدرتند.

جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰ برابر با ۰۵ نوامبر ۲۰۲۱


در یک نشست آنلاین که روز جمعه بیست و نهم اکتبر ۲۰۲۱ برگزار شد، دکتر فرزانه میلانی درباره «شعرای زن ایرانی و شاعرانه‌های آستانه» سخنرانی کرد.

این سلسله جلسات فرهنگی  به مدیریت دکتر محمد توکلی طرقی استاد تاریخ و مطالعات تمدن‌های خاورمیانه در دانشگاه تورنتو صورت گرفت که هم‌اکنون مدیریت بنیاد مطالعات ایرانشناسی «الهه امیدوار میرجلالی» را نیز بر عهده دارد.

فرزانه میلانی

نشست توسط دکتر آزیتا طالقانی استاد زبان و ادبیات دانشگاه تورنتو آغاز شد و با معرفی پروفسور فرزانه میلانی توسط دکتر محمد توکلی ادامه یافت. وی گفت، دکتر فرزانه میلانی استاد دانشگاه، رئیس بخش مطالعات زنان و ایرانشناسی دانشگاه ویرجینیا پژوهنده‌ای است پیشگام که کتب و مقالات تحقیقاتی بسیاری به زبان‌های انگلیسی و فارسی منتشر کرده است. پروفسور فرزانه میلانی از اولین اساتید و پژوهندگان ایرانشناس و اسلام‌شناس است که به تغییر «مفهوم» پوشش چادر در طی قرون پرداخته است. او در مباحث جاری مربوط به  آغاز مدرنیته در زمینه ادبیات فارسی حضور فعال داشته و نشان می‌دهد که چگونه از اواسط قرن نوزدهم با افزایش حضور اجتماعی زنان ایرانی، تفکیک جنسیتی و سلطه مطلق مردسالاری در عرصه اجتماعی ایران به مرور پایان یافته است. تغییری که در سیمای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی  و ادبی ایران به وضوح دیده می‌شود. در این راستا فرزانه میلانی به مطالعه زندگی و موفقیت‌های زنان ایرانی پرداخته است. او در حوزه‌های مختلفی چون: زنان، مطالعات مربوط به جنسیت، ادبیات، شرق‌شناسی، مطالعات پسااستعماری، و مهاجرت فعال بوده است.

پس از این معرفی، پروفسور فرزانه میلانی صحبت‌های خود را با جلب توجه شنوندگان به این موضوع آغاز کرد که مطالبی که در این بحث عنوان می‌کند، هنوز در حال تکمیل هستند و هنوز شکل نهایی نیافته. وی از مخاطبان خواست که با شرکت فعال و ارائه پیشنهادات در شکل دادن به این مبحث او را یاری دهند.

سخنرانی دکتر میلانی بر تعدادی باور و  پیش‌فرض استوار بود: اول اینکه محدود ساختن ادبیات در قطب‌های انعطاف‌ناپذیر «این و آن»، «سفید و سیاه»، «خوب و بد»، «عینی و ذهنی»، «قهرمان و ضدقهرمانان»، به ساده‌انگاری و حتا فروپاشی لایه‌های گوناگون و متعدد ادبیات منجر می‌شود. دیگر اینکه دوگانگی‌ها تنها نشانه‌ها و عوارض ناشی از  بی‌تعادلی قدرتند.

وی سخنرانی خود را چنین ادامه داد:  «آستانگی» امکانی فراهم می‌سازد نه برای این «یا» آن،  بلکه برای «هم» این و «هم» آن. این بیشتر یک رابطه است تا تقابل و به نوعی نقطه همگرایی است. آستانه‌ها تعدد نقطه دید‌ها و زاویه دید‌ها را فراهم می‌کنند. نسبیت و نه مطلق‌گرایی را پیش رو می‌گذارند و فضایی ایجاد می‌کنند برای استحاله و ادغام و نه بیگانگی.

آستانگی تعاریف متعددی دارد.  دهخدا در میان معانی بسیار آن را درگاه، کفش‌کن، آستان، حسرت، گذرگاه و بارگاه تعریف می‌کند. از نقطه نظر معماری آستانه فضایی است که هم ورود و هم خروج است؛ هم فضای رسیدن و هم عزیمت کردن است؛ فضایی بین مکان‌ها.

به یاد داشته باشیم که مسلمانان به هنگام قرار گرفتن در آستانه، قرآن را می‌بوسند و کفش‌های خود را در می‌آوردند. در آستانه برای دور نگهداشتن «چشم شیاطین» و یا برای خوشامدگویی به کسی که از خطری جسته و یا ازسفری طولانی برگشته، گوسفند ذبح می‌کنند. آستانه از مرز و خطوط متمایز است به این معنا که به عنوان پل و وضعیتی بینابینی عمل می‌کند- بر خلاف «مرز» که حد و حدود جدایی را دقیقاً مشخص می‌کند. آستانه فضای گذر و انتقال است. می‌توان گفت که آستانه و مرز از نظر هستی‌شناسی با هم در تضاد قرار دارند. آستانه فضای معناهای متناقض است. آستانه فضا و زمان را با هم در بر می‌گیرد. برای دیدن برون و درون، برای سفر به گذشته و نیز به سوی آینده.

منظرهای آستانه در ادبیات فارسی نقش‌آفرین هستند. در به کار گرفتن آستانه، زمان تنها با حرکت آفتاب اندازه‌گیری نمی‌شود بلکه با حجم نیز اندازه گرفته می‌شود. چنانکه در گفته فردوسی، چیزی از هیچ آفریده می‌شود: از این پس نمیرم که من زنده‌ام/ که تخم سخن را پراکنده‌ام. برای هزاران سال داستان‌سرایان و حکایت‌پردازان قصه‌ها و روایت‌های خود را با این جمله معماگونه آغاز کرده‌اند: یکی بود، یکی نبود…

ایستادن در آستانه به نظر می‌رسد که تجربه آزادی‌بخش عمیقی است. به ویژه برای زنان که از موانع چندلایه در برابر پیشرفت و ترقی خود در جامعهای که دچار جداسازی جنستی است، به خوبی باخبرند. بنابراین غیرمنتظره نیست که در آثار شاعران و نویسندگان زن ایرانی آستانه بارها  دیده می‌شود. من حتا می‌توانم بگویم که این موضوع محوری است از شیراز برای سعدی و حافظ، از لندن برای دیکنز، از دوبلین برای جویس، از قاهره برای نجیب محفوظ، از بمبئی برای سلمان رشدی و از استانبول برای اورهان پاموک و شفق.

این فضای بینابین به زنان اجازه می‌دهد که موانع ایدئولوژیک، ساختاری و ادبی را به چالش بکشند. در حالی که در جامعه‌ای که دارای عدالت اجتماعی و هماهنگی جنسیتی است، زنان می‌توانند در آستانه فردی و گروهی، عاطفی و فکری، عمومی‌ و شخصی حرکت کنند، مکان‌هایی که برایشان در نظر گرفته شده را ترک کنند و خوانندگان را وارد مکان‌ها و اندرون‌هایی کنند که قبلاً  فقط داستان زندگی خود آنها در آنجاها روی می‌داده است. فضاهایی که قبلاً برای آنها ممنوع بوده. اینک آنها می‌توانند داستان‌هایی را از فضاهای خودمانی و محرم روایت کنند که قبلاً روایت نمی‌شده.  داستان‌هایی که  قبلاً تابو و کشف نشده تلقی می‌شده‌اند. داستان‌هایی که تلاش برای تحقق دموکراسی و اشتیاق برای تساوی جنسیتی را وارد اتاق خواب و فضاهای خانوادگی و آشپزخانه می‌کنند.

جای آن دارد که در سیر تحول شاعران و نویسندگان زن ایرانی تحقیق بیشتری انجام گیرد. شاعران ونویسندگان پیشکسوتی چون طاهر قره العین، ایراندخت تیمورتاش، شمس کسمائی، سیمین دانشور، فروغ فرخزاد، گلی ترقی، مهشید امیرشاهی، غزاله علیزاده و دیگرانی که همزمان هم در آستانه محل زندگی خود و هم در جهان گسترده‌تر ایستاده‌اند.

اولین جایزه بین‌المللی ادبی که به یک ایرانی تعلق گرفت، در اصل به یک زن نویسنده ایرانی اهداء شد: امینه پاکروان در سال ١٩۵١ میلادی برای رمان «شاهزاده گمنام» که در فرانسه و به زبان فرانسوی نوشته بود، جایزه «ریوارول» را دریافت کرد. این نویسنده توانا پیش از آن نیز با نام مستعار «ایراندخت» کتاب «سرنوشت‌های ایرانی» را در بخش‌های مختلف یک روزنامه مصری منتشر کرده بود.

گرچه زنان پیشرو ایرانی در شکل دادن ایران مدرن نقش موثری داشته‌اند، در محافل بین‌المللی شناخته شده‌اند و جوایزی هم دریافت کرده‌اند، اما در تاریخ مردانه ما در حاشیه‌ها و پانویس‌ها قرار گرفته‌اند. چرا؟ البته این بحثی جداست که در فرصتی دیگر به آن خواهم پرداخت.

فروغ فرخزاد در پنج مجموعه شعر که از او به یادگار مانده و در فیلم مستند «خانه سیاه است» در «آستانه» ایستاده است. چنانکه در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» می‌گوید: «و این منم، زنی تنها در آستانه فصلی سرد» و سمیمین بهبهانی نه در یک شعر، بلکه در شانزده قطعه شعر خود بر زن کولی ارج می‌نهد و خود را چون او می‌بیند.

اغراق نکرده‌ایم اگربگوییم که رویای «دیده شدن» و نفوذ به جهان فراسوی درهای قفل شده، چون رشته‌ای نویسندگان و شعرای زن معاصر ایرانی را به یکدیگر پیوند می‌دهد. این خواسته در رمان «عقل آبی» شهرنوش پارسی‌پور نیز به وضوح دیده می‌شود. او علیه به فراموشی سپرده شدن زن ایرانی سخن می‌گوید و برای یافتن جایگاه مناسب او ندا سر می‌دهد. می‌خواهد صدایش شنیده شود، خودش دیده شود و حضورش تصدیق شود. او «دیده شدنی» را می‌خواهد که  فردیت و انسانیت وی را تکذیب نکند. این موقعیت مشابه وضعیت رنگین‌پوستان است. آنها هم حس می‌کردند که در جامعه نامرئی هستند و چنین است که از فروغ فرخزاد تا شهرنوش پارسی‌پور همگی در برابر خشونت «محوشدگی»  قد علم کرده‌اند و آنچه آنها را به اعتراض برانگیخته این «غیبت تحمیلی»، این «در پس‌زمینه قرار گرفتن» و این «در صندلی عقب نشستن» است. به این ترتیب، ناگزیر مبارزه‌ای ادبی برای اعلام موجودیت، برای ورود به فضای عمومی، و برای به اختیار انتخاب کردن شکل گرفته است.

در پایان این سخنان، دکتر فرزانه میلانی با نقبی به سیاست امروز در ایران از حذف کامل زنان ایران از عرصه سیاسی صحبت کرد ولی افزود که زنان ایران در دهه‌های اخیر بی‌باکانه برای شرکت و مداخله سیاسی مبارزه کرده‌اند. در جمهوری اسلامی‌ مدارج بالای سیاسی کاملا در انحصار مردان است و زنان بطور سیستماتیک و پیگیرانه برای حضور سیاسی با مانع رد صلاحیت روبرو هستند. اما زنان و نویسندگان زن با رشادت و پیگیری خود آغاز عصر نوینی را در ایران بشارت می‌دهند.

 

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=262406