حسین جعفری – این نوشته را اختصاص دادهام به ضربالمثل بسیار معروف «کار هر “بز” نیست خرمن کوفتن/
گاو نر میخواهد و مرد کهن»!
اما پیش از آن لازم به توضیح است که بسیاری این بیت را منصوب به شیخ سعدی علیهالرحمه میدانند و من تا مدتها تعجب میکردم که چرا شیخ بزرگوار، اشتباه یا سهوی در این بیت کرده است! اما بعدها دستگیرم شد که این ضربالمثلی که تا این اندازه بین مردم به اشتباه معروف شده است به سعدی، ارتباطی به او ندارد و در کلیات سعدی نیز چنین بیتی نیامده. به این ترتیب خیالم راحت شد و شک و تردیدم نسبت به سعدی و تصور اشتباه یا کملطفی او در سرودن این بیت برطرف شد و حال با خیال راحت میتوانم از این بیت انتقاد کنم زیرا شأن شیخ اجل سعدی علیهالرحمه بسیار بالاست و از جمله کسانی است که معمولا منتقدین جرأت نمیکنند به ساحت مبارک او وارد شده و از وی یا به عبارت دیگر از نوشتهها و گفتههای او انتقاد کنند.
سبب هم کاملا مشخص است. مثلا کسی مثل من که نه نامی دارد و نه شهرتی و شاید نیز هم نه سوادی، چرا باید از شیخ سعدی که نام او عالمگیر جهان شده و در شرق و غرب وی را به عنوان شخصیتی بزرگ و ادبی میشناسد و احترام او را دارند، جرأت کرده و به کارهای او انتقاد نموده و به قول پارهای از منتقدان آبروی خود را در این راه خرج کرده و سند حماقت خویش را به صورت کتبی دست مردم بدهد!
اما من جزو آن کسانی هستم که معتقدم اگر انسان آبرویی هم داشته باشد، باید جسارت کرده و بیپروا خرج همینگونه نقادیها بکند حتا اگر لازم باشد ازخدای متعال هم انتقاد کند. اگر نکتهگیری او بیمورد باشد، آبروی خود را در این قمار باخته، اما اگر ایراد و انتقادی که گرفته درست باشد و عدهای بدون حقد و حسادت، انصاف به خرج داده و نظر او را بپذیرند، همان بس که سالهای سال انتقاد بجای او باقی میماند.
به همین سبب هیچکس نباید از انتقاد ولو انتقاد از بزرگان ولو خداوند باشد، ترسیده و جرأت انتقاد نداشته باشد. مگر حافظ عزیز در انتقاد از خداوند با رندی و ظرافت کامل نفرموده است:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین برنظر پاک خطاپوشش باد
جالب آنکه من نیز در پارهای از نوشتههایم جرأت کرده به انتقاد از شاعر عزیز و دلبند خود و میلیونها نفر از مردم ایران و جهان، یعنی همین حافظ نیز گاه پرداختهام مثلا به این بیت او که چرا میفرماید:
به سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
ایرادم آنجاست که چرا حافظ چنین سروده است و در بسیاری از نسخ هم که جستجو کردم این بیت را به همین صورت آوردهاند، در حالی که من معتقدم حضرت حافظ میبایست میفرمود:
به سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک «باخبر» نبود ز راه و رسم منزلها
زیرا «سالک» پیرو و راه رونده و دنبال کننده «پیر» است! باری، بگذریم و بپردازیم به این نوشته و ضربالمثل.
در این ضرب المثل که آمده است: «کار هر بز نیست خرمن کوفتن/ گاو نر میخواهد و مرد کهن» به نظرم ایراد عمدهای در بخش نخست دیده میشود که نقصی است کاملا آشکار و جای تعجب است که تا کنون یا کسی به آن توجه نکرده یا نخواسته به این ضربالمثل که مثل آب روان است و شهرت بسیار دارد، ایراد و انتقادی گرفته خود را با عدهای متعصب دراندازد.
اما من دل به دریا میزنم و با کمال شهامت مینویسم ای کاش بجای استفاده از «بز»، آن حیوان کوچک و کمزور و در عین حال «تیز و بز»، شیطان و خطاکار، سازنده این ضربالمثل از واژه بهتر و مناسبتتری مثل «فیل» یا «اسب» و یا حتا از همه این حیوانات بهتر، از «خر» استفاده میکرد که در عین حال ایهامی هم در آن وجود دارد و این بیت را به صورت زیر میسرود تا از نقد و ایرادگیری افرادی مثل من ایرادگیر نیز برکنار بماند. یعنی میگفت: کار هر «خر» نیست خرمن کوفتن/ گاو نر میخواهد و مرد کهن!
اگر چنین میبود، موسیقی واژهها نیز به فرموده دکتر شفیعی کدکنی رعایت میشد و «خر» و «خرمن» بسیار خوشاهنگتر و پشت سر هم به گوش میرسید تا «بز» و «خرمن»! بعلاوه نشان میداد که بسیاری از کارها، تنها با داشتن زور و قوت بازو به نتیجه نمیرسد ولو «خر» باشد که زور فراوان دارد، اما بالاخره خر است و تحمل و صبوری و حوصله «گاو نر» و «مرد کهن» را هم ندارد!
فرض کنید در شرایط فعلی، کسی بخواهد از همین حکومت فعلی یعنی جمهوری اشغالگر ایران انتقاد کند، آیا به نظر شما بهتر بود با نگاه به کارنامه چهل و چند ساله آن گفته شود: کار هر «بز» نیست خرمن کوفتن؟! یا بجای آن بگوید: کار هر «خر» نیست خرمن کوفتن؟! زیرا به تجربه هم ثابت شده است که اینگونه کارها، به واقع کار «خر» نیست!
برای آنکه «بز» حیوان نسبتا ضعیفی است، خرابکار است، قادر است با بالارفتن از کوه، سنگریزه با سم خود پرتاب کند و این سنگریزهها به رودخانهها سرازیر شده و رفته رفته سدها را نیز از سنگریزهها پر کند و به محیط زیست هم لطمه بزند یعنی ایراد «بز» در امر خرمن کوفتن نه تنها ضعف بدنی اوست، در عین حال بازیگوشی، نابخردی و خرابکاری نیز بخشی از نقاط ضعف آن حیوان است. علاوه بر اینها بز حیوان ترسویی است یا دستکم معروف شده به حیوان ترسو؛ به همین سبب آدمهای ترسو را «بزدل» خطاب میکنند، هرچند یادش گرامی زندهنام دکتر محمدجعفر محجوب استاد ما اغلب میفرمودند برخلاف آنچه معمول است «بز» حیوان ترسویی نیست چنانکه با جسارت و شجاعت تمام به بالای کوه و صخرههای صعبالعبور رفته و آن خرابکاریها را به محیط زیست میزند، بجای «بزدل» میبایستی گفته شود «مرغدل» چرا که مرغ حیوان بسیار کمدل و جرأتی است.
به هر حال به نظر من شاید بهتر بود گفته میشد «خر» که هم چموشی این حیوان را در نظر مجسم میکرد که با جفتک انداختن ممکن بود به درد خرمن کوفتن و یا ازپس اداره مملکت برنیاید و هم کسی از «خر» انتظار کار خوب و خیر و پرثمر ندارد و این در عرض این چهل و اندی سال نیز کاملا به اثبات رسیده است! حال من قضاوت را به شما صاحبدلان میسپارم و به این نوشته در همین جا خاتمه میدهم.
سنخوزه
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
شنگول جان شما “سن حوزه نشین” یا به نوشته شما “سن خوزه” را طوری نوشته و تعریف کرده اید که انگار این شهر قسمتی از بهشت برین است!
چطوره مینوشتم : کارهر “خر” نیست “ایران” داشتن
مرد میدان خواهد و نیات پاک
دوست گرامی آقای رضا، فرمایش شما درست است. ولی در هر ده منبع هفتاد در صدر آن “بز” نوشته شده و سی درصد آن “کس”. اما در اغلب فرهنگ نامه ها و لغت نامه ها، “بز” آمده است. از اظهار نظر شما بسیار سپاسگزارم
سرورگرامی باوربفرمایید اصل شعرچنین است
کارهرکس نیست خرمن کوفتن…………گاونرمی خواهدومردکهن
که درلفظ مردم وگاهی برای تحقیرانکس که کاری راخراب کرده بود بمرورزمان تبدیل به بزشده است.
دوست سن خوزه نشین حیف خر. ما : هیت عشاق خران مقیم ناصر خسرو: رسما به مقایسه خر با ملا شدیدا اعتراض داریم. خر حیوان سربزیر، کاری ، با هوش و صادق. ملا حیوان بی هوش ، فاسد، تن پرور و همیشه حشری. از جفت گیری خر و اسب قاطر تولید میشود که تاریخ خود را دارد از جفت گیری ملا با ماده ها حیوان فاسد معروف به آقازاده بوجود می آید پس مقایسه شما قابل قبول نیست و پیشنهاد میشود مثل را اینطوری تغیر یابد. کار ملا نیست خرمن کوفتن/ گاو نر میخواهد و مرد کهن.