کوروش رشیدی – در ساختار حکومتی و اداری ایران، نقش وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به عنوان مسئول حفظ و نگهداری از مواریث تاریخی و فرهنگی کشور بر کسی پوشیده نیست.
این تشکیلات که شکل گرفتن آن به بنیانگذاری «انجمن آثار ملی ایران» در سال ۱۳۰۹ خورشیدی برمیگردد، طی عمر تقریبا صد سالهاش فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته است. اما تغییر و تحولات صورت گرفته در این تشکیلات طی چهل سال گذشته به خوبی نمایانگر نوع نگاه حکومت جمهوری اسلامی به مقوله تاریخ و فرهنگ کشور است.
در این میان، عزل و نصبهای متعددی که در رأس مدیریت کلان این سازمان صورت گرفته از سویی نشان از جهتگیری و اهداف حکومت در ارتباط با این مقوله بسیار مهم داشته و از سوی دیگر موجبات بیشترین تخریب و نابودی را به میراث تاریخی و فرهنگی در ایران وارد کرده است.
انتصاب عزتالله ضرغامی به ریاست این مجموعه عریض و طویل، یک ضربه کاری است که حکومت ایران بر پیکر بیجان آن وارد آورده است. وزیر جدید میراث فرهنگی و گردشگری در ایران نه آنکه هیچگونه پیشینه و آشنایی با مقوله میراث فرهنگی کشور نداشته بلکه با عزل و نصبهایی که در همین زمان کوتاه انجام داده، بطور نمایان دست به کار شده تا تیشه به ریشه پیکر بیجان این میراث بزند. سیاست کلان وی در اداره این وزارتخانه از دو منظر قابل شناسایی است: یکی از ردیابی تغییر و تحولاتی که در ساختار نیروی انسانی این سازمان به وجود میآورد و دیگری تصمیمات جهادی و بسیجی که برای مهمترین و فنیترین موضوعات مرتبط با میراث فرهنگی عمدتا طی سفرهای استانی اتخاذ میکند.
چگونه میتوان پذیرفت که بالاترین مدیران میراث فرهنگی کشور که باید خود از دانش کافی در خصوص این موضوع داشته و سالیان دراز در این راه تجربه کسب کرده باشند به راحتی از میان تیم وی از صداوسیمای جمهوری اسلامی گزینش شدهاند که هیچ سنخیتی با مواریث فرهنگی کشور ندارند.
در این میان، انتصاب علی دارابی به عنوان قائممقام و معاون میراث فرهنگی بیش از بقیه عزل و نصبهای این وزارتخانه قابل توجه است. این شخص که بنا به اعلام رسمی اداره روابط عمومی وزارت میراث فرهنگی از جمله مهمترین سوابق فعالیتی وی «محقق» در حوزه ارتباطات و انقلاب اسلامی و معاونت سیمای سازمان صداوسیمای حکومتی بوده هماکنون سکاندار بخشی از این وزارتخانه شده که مهمترین، حساسترین و تخصصیترین تصمیمات در حوزه حفاظت و نگهداری میراث فرهنگی کشور و همچنین سیاستگذاریهای کلان موزهها در آن صورت میگیرد. اگرچه بخش مهمی از موارد تخریبی و غیرقابل برگشت در حوزه میراث فرهنگی طی سالهای اخیر به حساب سهلانگاریها و اما و اگرها گذاشته شده، ولی با این انتصاب و عزل و نصبهایی از این دست به خوبی نیت و عزم حکومت در نابودی میراث فرهنگی کشور نمایان شده و به خوبی میتوان دید که ساختار سیاسی جدید در ایران از عیان کردن این اهداف مخرب دیگر هیچ ابایی هم ندارد.
https://kayhan.london/1400/07/23/%d8%a7%d8%af%d8%b9%d8%a7%db%8c-%d8%b9%d8%ac%db%8c%d8%a8-%d9%88%d8%b2%db%8c%d8%b1-%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%a7%d8%ab-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d9%be%d8%a7
از سوی دیگر، تصمیمات و دستورات غیرکارشناسی عالیترین مقام این وزارتخانه طی سفرهای استانی که به راه انداخته بیش از همه میراث فرهنگی کشور را تهدید میکند. اگر در آغاز راه، اظهار نظر وی درخصوص کشاورزان و پاسارگاد مبنی بر اینکه مردم پاسارگاد به دلیل آرامگاه کوروش نمیتوانند کشاورزی کنند، به پای تازهوارد بودن و ناآشنایی این مدیر جدید با مقوله میراث فرهنگی گذاشته شد (صرف نظر از اینکه در اینصورت چرا چنین شخصی باید در رأس مدیریت این حوزه قرار بگیرد!) اما دیگر تصمیمگیریهای او نیز به مرور نشان میدهد که در این راه هیچ سهوی در کار نبوده و وی عامدانه این سیاست و روش را در پیش گرفته است. به عنوان نمونه اقدام وی در سفر به سمنان به تاریخ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۰ به خوبی پرده از نیات وی بر میدارد. وزیر ناآگاه میراث فرهنگی در قالب برنامههای نهمین سفر رئیس دولت سیزدهم جمهوری اسلامی به استان سمنان، دستور تخریب مانع و مزاحم رؤیت کاروانسرای تاریخی شهر سمنان را صادر کرده و در سخنانی عجیب عنوان میکند که «وقتی دیوارها را برداریم، مردم نفس میکشند! این اتفاق نقش مهمی در جذب گردشگر و تقویت نشاط بین شهروندان دارد!»
گذشته از جنبههای فنی مثبت یا منفی این موضوع، چطور میتوان پذیرفت که طرحها و برنامههایی که غیرقابل برگشت بوده و طی یک روند مطالعاتی و کارشناسی و توسط متخصصین امر باید در خصوص آن تصمیم گرفته شود، به همین سادگی توسط یک وزیر ناآگاه به اهمیت میراث فرهنگی طی یک بازدید شهری عنوان میشود و در همانجا نیز به شکل دستور اداری و قابل اجرا صادر میگردد.
به نظر میرسد وزیر جدید میراث فرهنگی و مدیران عالیرتبه منصوب وی قصد دارند با روحیه و روش جهادی «تحولات عظیم» در ساختار میراث فرهنگی کشور ایجاد نمایند. از آنجا که این تشکیلات سازمانی و مواریث گرانبها و غیرقابل تجدید در کشور طی چهل سال گذشته از هیچگونه آسیب و تخریب از جمله خرابکاریهای عمدی در امان نبودهاند، دولت سیزدهم نیز در راه نابودی کامل این سرمایههای عظیم کشور گام بر میدارد.
آنچه از کارنامه کوتاه گردانندگان جدید این وزارتخانه بر میآید، نشان از سرعت تخریب گسترده میراث فرهنگی کشور طی ماههای آینده دارد. از همین رو لازم است که سازمانها و نهادهای مستقل و دوستدار میراث تاریخی و فرهنگی ماندگار کشور بیش از پیش بر مسیر حرکت و تصمیمات کلان این وزارتخانه تمرکز کرده و کوچکترین نشانههای تخریب در هر شکل ممکن را عیان کنند تا بتوان بر ضد آن اطلاعرسانی و اقدام کرد.
*کوروش رشیدی کارشناس میراث فرهنگی ساکن آمریکا و عضو گروه گردشگری «پروژه ققنوس ایران» است.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.