هدی الحسینی (شرق الاوسط) – محموله سوخت جمهورى اسلامى ایران که در هفتههای اخیر به بندر «بانیاس» سوریه رسید، شگفتی و تعجب بسیاری از لبنانیها را برانگیخت چرا که محموله مخازن بنزین و نفت خام نام «حزبالله لبنان» را با خود حمل میکرد.
این در حالیست که حزبالله لبنان از اعتراف رسمی به دریافت این محمولهها طفره میرفت. عدم اعتراف حزبالله لبنان به این محمولههای سوخت و بنزین جای تعجب نبود، چرا که حسن نصرالله دبیرکل این حزب قبل از رسیدن این محمولهها بارها قول داده بود که لبنانیها را در حل مشکلات سوخت کمک خواهد کرد تا به قول خود لبنان را بر کمبود سوخت غلبه کند.
اما پرسشی که مطرح میشود این است که چرا سوخت و بنزین حسن نصرالله برخلاف وعدههایش هرگز به دست لبنانیها نرسید؟!
نصرالله در سخنرانیهای ماههای گذشته بارها اعلام کرد که حزبش بنزین ونفت به لبنان میآورد تا آن را بدون تبعیض بین همه لبنانیها توزیع کند، برخی به رایگان و برخی دیگر با قیمت ارزان، تا قیمت سوخت در بازار لبنان کاهش یابد. اما این وعده ها عملی نشد. آنچه عملا اتفاق افتاد دو تانکر طی چند ماه گذشته وارد لبنان شدهاند که این دو تانکر یا نفت خام یا نفت سیاه بودند اما بنزینی که نصرالله وعده آن را داده بود بین لبنانیها توزیع نشد.
واقعا بنزینی که وعده آن به مردم لبنان داده شده بود چه شد؟!
با وجود وعدههای مکرر به نظر میرسد این بنزین توسط عناصر حزبالله لبنان که حقوقهای نجومی خود را با دلار دریافت میکنند و تامین مالی آنها در رأس و اولویت این حزب قرار دارد، به قیمت غیرواقعی به شهروندان رنجدیده لبنان و سوریه فروخته شد تا به این وسیله حزبالله سهم اموال خود را از رژیم جمهوری اسلامی که مدتیست در مضیقه مالی قرار گرفته، دریافت کند. این حزب از بحران کمبود بنزین در سوریه و لبنان به نفع خود سوء استفاده کرده زیرا سوختی که از ایران دریافت کرد در همان بندر بانیاس به تاجران داخلی سوریه و لبنان به فروش رفت و از سود هنگفت آن برای تامین مالی حزبالله استفاده شد.
بنابراین به نظر میرسد محتویات تانکر بنزین فرستاده شده به حزبالله لبنان از سوریه خارج نشد و مسیر آن محموله از ایران در سوریه به پایان رسیده و حسن نصرالله پول نقد آن را از خریداران سوری و لبنانی دریافت کرد.
کارشناسان میگویند ایران بنزین اکتان ۸۷ تولید میکند که به دلایل نظارتی و زیست محیطی دارای کیفیتی بسیار کمتر از سطح مورد استفاده در لبنان طبق قانون (۹۸-۹۵) این کشور است.
از سوی دیگر، اگر قبول کنیم که بنزین موجود در تانکرهای بندر بانیاس متعلق به حزبالله نبود، طوری که عوامل نزدیک به این حزب میگویند، بنابراین به کلی محموله سوختی وجود نداشت و نصرالله و حزب او تنها با این تبلیغات دروغ تلاش کردند تا افکار عمومی لبنانیها را به نفع رژیم ایران فریب دهند! شکی نیست که رژیم ایران متحد حزبالله لبنان و حامی اصلی آن در منطقه است اما در حال حاضر توانایی صدور مواد سوختی به ویژه بنزین برای تامین نیازهای لبنان را به دلیل مشکلات سوخت در خود ایران و حملات سایبری به مخازن این کشور در ماهها و هفتههای گذشته همراه با آتشسوزی مهیب در برخی مخازن سوختی در تهران شد، ندارد. شرایط تحریمها رژیم ایران را در وضعیت بسیار بدی قرار داده و به همین دلیل برخیها معتقدند که تهران نمیتواند بنزین یا سوخت دیگری را که خود احتیاج مبرم به آن دارد، در شرایط کنونی به حزبالله لبنان بدهد.
نیروگاههای تولید برق لبنان به دلیل کمبود سوخت بطور متناوب و فقط چند ساعت در روز کار میکنند. به نظر میرسد با فرار رسیدن زمستان بحران سوخت در لبنان تشدید خواهد شد و بر انتخابات آینده تاثیر منفی خواهد داشت.
حزبالله تصمیم دارد از این فرصت برای منافع سیاسی خود استفاده کند. این حزب سعی میکند حتا اگر شهروندان و نهادهای دولتی لبنان را در معرض خطر تحریمها و انتقادهای شدید بینالمللی قرار دهد، با هر قیمتی از ایران سوخت وارد کند.
این حزب میخواهد با واردات بنزین مجانی از ایران منابع مالی خود را تامین کرده و به افزایش وابستگی لبنانیها به رژیم ایران ادامه دهد. حزبالله همه این ترفندها را تحت پوشش شعار دفاع از شیعیان لبنان به کار میگیرد و آنها را به ابزاری برای ادامه سیاست و اهداف خود تبدیل کرده است.
نصرالله از ابتدای بحران سوخت در لبنان در سخنرانیهای متعدد خود تکرار میکرد که ایران سوخت ما را تامین میکند و لبنانیها میتوانند هزینه آن را به «لیره» لبنان به ایران بپردازند. از نظر نصرالله، قاچاق سوخت از ایران، لبنان را از پرداخت ارز خارجی «دلار» که در بانک مرکزی درباره کاهش قابل توجه موجودی آن صحبت شده، نجات خواهد داد.
مسلم است که نصرالله میداند آنچه میگوید حرف بیهوده است. حتا دانشجوی سال اول مدیریت مالی یا بازرگانی نیز میداند که پرداخت ارز محلی برای خرید کالای خارجی به همان اندازه به کشور فشار میآورد که پرداخت ارز خارجی! چرا که چاپ لیر لبنانی نیز به موجودی ارز خارجی مانند دلار یک کشور نیاز دارد وگرنه ارز محلی ارزش خود را از دست خواهد داد؛ چنانکه در چندین کشور این وضعیت اتفاق افتاده که آخرین آنها ونزوئلا است.
چرا نصرالله لبنانیها را با این ترفندها و توهمات فریب میدهد؟
احزاب معروف به «محور مقاومت» دست به تبلیغات رسانهای گستردهای برای خوشحال کردن لبنانیها به ویژه در مناطق تحت کنترل حزبالله زدهاند. تلویزیون «المنار» وابسته به حزبالله لبنان که با حمایت مالی رژیم ایران راهاندازی شده، خبر رسیدن اولین نفتکش به بانیاس را ساعت به ساعت مخابره میکرد. مناطق تحت کنترل حزبالله با شلیک گلوله و ترقههای آتشزا شادی میکردند و حزبالله آن را پیروزی بزرگی برای شکست محاصره آمریکا توصیف میکرد. همزمان با این تبلیغات پوپولیستی که فاقد هرگونه راه حل واقعی برای بحران سوخت در لبنان است، شهروندان این کشور ساعتها در صفهای تحقیرآمیز بنزین ایستاده بودند تا کمی سوخت برای راه انداختن چند ساعت ژنراتورهای برق یا بنزین برای ماشینهای پارک شده خود به دست آورند.
پس از چند روز از این رویداد حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه رژیم ایران وارد لبنان شد و با مقامات این کشور دیدار کرد. او درباره راهاندازی کارخانههای تولید برق برای لبنان سخن گفت و از کارخانهها تولید برق در لبنان بازدید کرد.
رسانههای حزبالله برای سفر عبداللهیان به بیروت «هلهله» کردند! گویی آنها از سهمیهبندی شدید برق به دلیل کسری ۱۱ هزار مگاواتی تولید برق در ایران بیخبرند! کمبودی که باعث قطع برق در تهران و بسیاری از مناطق ایران میشود.
به این ترتیب باز هم این پرسش مطرح می شود که چرا حزبالله دست به این نمایشهای فریبکارانه میزند؟!
دبیرکل حزبالله خوب میداند که تحریمهای اعمال شده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، هر کسی را که با تهران معامله کند نیز شامل می شود. پس چرا نصرالله سعی میکند پیامدهای این تحریمها بر لبنان را نادیده بگیرد و تنها به قاچاق نفت ایران میبالد که بخشی از آن از سوریه و بدون نظارت رسمی یا پاسخگویی به لبنان میرسد و سپس توزیع میشود؟
نصرالله به صراحت اعتراف می کند که حزب وی صدهزار جنگجو دارد که هزینه ماهانه آنها حداقل بیش از ۵۰ میلیون دلار حقوق، تجهیزات و مراقبتهای پزشکی است. او میداند که حتا اگر این تعداد صحیح باشد که حقیقت ندارد، اینهمه جنگجو رقم مهمی در معادلات نظامی به شمار نمیرود بلکه تعداد نیروهای انسانی امروز در معادلات نظامی امری فرعی کحسوب میشود. این تعداد جنگجو در سایه وجود تکنولوژی مدرن و پهپادهای پیشرفته دیگر ارزشی ندارد. علاوه بر این و مهمتر از همه این مسائل امروز جنگ اقتصادی به گونهای است که کشوری بودجه ارتشها و سربازان کشور دیگر را به باری سنگین بر دوش آن تبدیل میکند.
چرا نصرالله این اطلاعات را اعلام میکند؟!
اینها همه پرسشهای مشخصی است که هر کس آنها را از دبیرکل حزبالله لبنان بپرسد، وی جز متهم کردن پرسشکننده به همکاری با بیگانگان و خیانت، پاسخی برای آنها ندارد. اما بررسی عینی وقایع در لبنان برای پاسخگویی به همه این پرسشها کافیست.
حزبالله و احزاب «محور مقاومت» که به رژیم ایران وابستهاند، از زمانی که دونالد ترامپ رئیس جمهوری سابق آمریکا از توافق هستهای خارج شد با یک بحران بزرگ مالی روبرو شدند. خروج ترامپ و اعمال مجدد تحریمها، تجارت و معامله با رژیم ایران از جمله صادرات نفت و واردات مواد خام، تجهیزات و غیره را به شدت محدود کرد. همچنین بخش عمدهای از داراییهای بزرگ رژیم تهران در بانکهای خارجی مسدود شد. این امر منجر به کاهش شدید واردات ایران و افزایش روزافزون بدهی عمومی شد تا اینکه در پایان سپتامبر گذشته بدهیهای ایران به ۴۱۵ میلیارد دلار رسید.
تعداد ایرانیان زیر خط فقر به ۵۰ درصد افزایش یافت و تعداد بیکاران در پایان سپتامبر ماه گذشته طبق منابع ایران به ۱۱٫۶ درصد نیروی کار (۱۱ میلیون بیکار) رسید.
در چنین وضعیت وخیمی بدیهی است که دولت از تأمین مالی بسیاری از فعالیتهای تسلیحاتی خود در خارج از کشور دست میکشد و به همین دلیل خامنهای از رهبران شبهنظامیان وابسته به جمهوری اسلامی خواست که از راههای مختلف به دنبال تأمین مالی خود باشند. این درواقع هسته اصلی مشکلات شبهنظامیانی چون حزبالله وامثال آن در منطقه است.
حزبالله لبنان برای جبران مشکلات مالی خود شاخههایی برای قاچاق مواد مخدر و پولشویی در آمریکای لاتین و در پاراگوئه ایجاد کرده است. اما به دلیل همکاری بینالمللی کشورها با ایالات متحده برای نظارت و مبارزه با پولشویی و قاچاق مواد مخدر، سلولهای حزبالله کشف و بسیاری از رهبران آن شبکهها دستگیر شدند که آخرین آنها «غسان دیاب» عضو حزبالله است که در مارس سال گذشته در قبرس بازداشت و برای محاکمه به ایالات متحده تحویل داده شد.
با سختی روزافزون فعالیت خارجی، حزبالله برای کسب درآمد به تولید مواد مخدر در داخل لبنان و قاچاق آن به کشورهای عربی خلیج روی آورد. تولید آمفتامین در مناطق تحت سیطره حزبالله برای همه آشکار است اما کشف عملیات قاچاق مواد مخدر به کشورهای عربی خلیج باعث تصویب قانون ممنوعیت همهجانبه واردات از لبنان شد و به این ترتیب حزبالله لبنان امکان صادرات آمفتامین را از دست داد. اما این اقدامات حزبالله باعث شد که هزاران کشاورز و صنعتگر لبنانی فرصت فروش محصولات کشاورزی مانند میوه را که از طریق آن امرار معاش میکردند، از دست بدهند.
با از دادن فرصت قاچاق مواد مخدر به کشورهای عربی خلیج فارس، حزبالله منبعی جز روی آوردن به بانک مرکزی لبنان پیدا نکرد. پس از رئیس بانک مرکزی که تحت نفوذ همپیمانش میشل عون رئیس جمهور و دامادش جبران باسیل و همچنین حسن دیاب نخست وزیر سابق، بود، بانک مرکزی را تحت فشار قرار دادند تا به بهانه دفاع از تنگدستان و شهروندان با درآمد کم، یارانه مواد غذایی را حفظ کند. این اقدام باعث شد که حزبالله مواد غذایی را با یارانه بانک مرکزی به قیمت ارزان بخرد و با باقیمت گران به خارج مانند سوریه و دیگران بفروشد و مبالغ هنگفتی کسب کند. این روند پس از چند ماه به افلاس کامل بانک مرکزی منجر شد. بانک مرکزی پس از اینکه مفلس شد اعلام کرد دیگر قادر به حفظ یارانه مواد غذایی نیست. به این ترتیب حزبالله لبنان این راه درآمد را نیز از دست داد.
پس از اینکه حزبالله همه راههای قاچاق و پولشویی و حقهبازی را برای تأمین مالی بسته دید، نصرالله دبیرکل این حزب مستقیم از علی خامنهای رهبر رژیم یران کمک خواست. خامنهای برای کمک به نصرالله دستور داد که نفت خام و بنزین به این حزب ارسال کنند تا حزبالله با فروش آنها مقداری پول برای خود تأمین کند. راه حل خامنهای و نصرالله یک راه حل آنی بود بر هیچکس پوشیده نیست که کشتیهای نفتی ارسالی ایران تنها چند روز نیاز لبنان را کفایت میکرد و در نتیجه سود حزبالله از فروش آن نیز بسیار محدود بود. به همین دلیل دوروتی سفیر آمریکا در بیروت هیچ اهمیتی به ورود محموله نفت ایران به لبنان نداد.
حزبالله لبنان و سایر بازوهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در منطقه در یک بحران مالی بیسابقه بسر میبرند. آرزوی همه آنها اکنون یک توافق ایرانی- آمریکایی است که منجر به لغو تحریمهای تهران و سرازیر شدن میلیونها دلار حاصله از فروش نفت رژیم ایران به آنها شود. حزبالله لبنان چنانکه رهبر آن بارها از پشت تریبون سخنرانی خود گفته است با پول ایران زنده است. حقوق شبهنظامیانش و موشکهایش و اسلحهاش همه به وسیله جمهوری اسلامی تامین میشود . اکنون تنها راه ادامه حیات و زنده ماندن حزبالله و شبهنظامیان منطقهای وابسته به تهران و نجات برجام یا توافق هستهای رژیم ایران با غرب است. اگر توافق هستهای تحقق نیابد، توهم قدرت حسن نصرالله چیزی جز تلاش تبلیغاتی برای جلوگیری از قیام مخالفان سیاست هژمونی او بر کل لبنان نیست.
ایالات متحده آمریکا از حجم بنبست بزرگ رژیم ایران کاملاً آگاه است. به همین دلیل واشنگتن هرگز مانند باراک اوباما تحریمهای اقتصادی را لغو نخواهد کرد بلکه سیاست معروف «گام به گام» کیسینجری را در برابر تهران در پیش خواهد گرفت و به ازای هر شرط آمریکایی که رژیم ایران میپذیرد، پس از آنکه ثابت شد در عمل آن را اجرا میکند، مقداری از تحریمها برداشته میشود.
ایالات متحده دو شرط اساسی برای رفع تحریمها به صورت تدریجی دارد: یکی توقف غنیسازی و دومی انهدام و توقف تولید موشکهای به اصطلاح دقیق و نقطهزن است.
به این ترتیب پادزهر توافق هستهای برای نجات رژیم ایران و وابستگانش چیزی نیست که به زودی به دست بیاید! جمهوری اسلامی و همه شبهنظامیان وابسته به آن از جمله حزبالله لبنان همچنان در شرایط سخت بحران مالی خواهند ماند و هیچ کاری جز لاف و گزاف و سخنان متوهمانه درباره قدرت و اقتدار از دستشان بر نمیآید.
*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده: هدی الحسیمی
*ترجمه: کیهان لندن