سهراب دیدهبان – سدههای متوالی ایران و ایرانی را با زرتشت، اهورامزدا و اوستا میشناختند. دین یکتاپرستی که اکثریت ایرانیان را شامل میشد. اما حال چنین جمعیتی در کشور به حداقل رسیده است. سایر اقلیتهای دینی و مذهبی در ایران چون مسیحیت، یهودیت و بهائیت هم حال و روز چندان خوشی ندارند. پیروان این ادیان از جانب حکومت متخاصم اسلامی در ایران که خود را مدافع حقوق انسانی دانسته مورد اذیت وآزار و شکنجه قرار گرفتهاند. اقلیتهایی که در عمل به رسمیت شناخته نشدهاند و حکومت به ظاهر با دادن کرسیهای قانونی در مجلس شورای اسلامی به آنان سعی دارد تا در انظار جهانی خود را بری از هرگونه تبعیض نشان دهد. اما در اصل مسئله، شدیدترین تبعیضات را علیه آنان روا داشته؛ از منع کسب و کار خصوصی و دولتی، حضور نداشتن در مجامع عمومی، نداشتن رأی و مشارکت در تشکلهای مردمی تا سلب حق تحصیل در مراکز آموزشی و دانشگاهی.
همیشه رعب و وحشت و احساس ناامنی جانی و مالی جمعیت پیرو ادیان دیگر غیر از اسلام شیعه جعفری اثنی عشری را در جمهوری اسلامی تهدید کرده است. اعتقاد به مذهب رسمی قیدشده در قانون اساسی یکی از شروط مهم برای زندگی بدون پیگرد در ایران است؛ تازه آنهم اگر با دستگاه حاکم همساز و همخوان باشید!
طبق احکام شریعت هر شخصی که از والدین مسلمان به دنیا میآید به خودی خود مسلمان خواهد بود مگر اینکه در برههای از فهم و درک خود، آگاهانه تغییر دین دهد که در اینصورت از نظر شرع، مرتد شناخته میشود و جزای وی اعدام است! از همین رو بسیاری از مردم اگر هم طبق خواستهی درونی و قلبی خود گرایشی به دین و آئین دیگری غیر از مذهب رسمی داشته باشند هرگز جرأت ابراز آن را در حکومت دینی ایران نخواهند داشت. در نتیجه این محدودیت و ممنوعیت منجر به پدیدهی مهاجرت اجباری (فرار) به خاطر عقاید مذهبی متفاوت با مذهب حاکم و همچنین عقاید غیر مذهبی شده است.
یکی از این اقلیتهای مذهبی پیروان سُنّی اسلام هستند که بدی حال و روزشان کمتر از دیگر مذاهب نیست با این تفاوت که با واکنشی کمرنگتر اما مخفیانه روبرو میشوند. اما در هر منطقهای از ایران پیروان این مذهب نیز دست به اعتراض برای حقوق صنفی و اولیه خود بزنند، به نام «اغتشاشگر» و «اراذل و اوباش» سر از زندانها در میآورند. همچنین سنیها در رأس امور مدیریتی حتا در سطح شهرها نیز قرار داده نمیشوند و از این حق شهروندی خود محروم هستند.
ادارهی امورات کشوری و استانی و شهری همواره تحت کنترل و نظارت جمهوری اسلامی به خودیهای سیاسی- عقیدتی سپرده میشود. بعد از ۴ دهه نیز اگر صدای اعتراضی از نمایندگان اقلیتهای مذهبی در مجلس اسلامی در مورد تبعیضهای دینی و مذهبی شنیده شود، هیچوقت نه جوابی میگیرد و نه اقدامی در جهت رفع مشکلات آنها میشود. سرکوب وزندان و سلب نمایندگی از مجلس اسلامی تنها جوابِ ممکن است.
جمهوری اسلامی علیه اقلیتهای مذهبی با محدودیت و ممنوعیت شغلی، تحصیلی، معیشتی فشار وارد میکند تا آنها یا از ایران بروند و یا از عقاید خود دست برداشته و اسلام بیاورند و به این ترتیب کشور یکپارچه و یکرنگ فقط «شیعه» باشد! انواع فشارها و محرومیتها را میتوان در شهرها و استانهای کردنشین، خوزستان، سیستان و بلوچستان و… دید.
در هیچ قانون اساسی نیامده که رنگ، نژاد، زبان و مذهب و جنسیت موجب عدم اشتغال میشود! و یا کسی به این دلایل نمیتواند برای مثال نامزد ریاست جمهوری شود! جز در قانون اساسی جمهوری اسلامی!
حال آنکه حکومتها و دولتها مؤظف هستند برای همه شهروندان از هر قوم و مذهب و جنسیت و… شرایط یکسان برخورداری از حقوق شهروندی و امکانات زندگی فراهم کنند که البته این در دموکراسیها ممکن است. در جمهوری اسلامی حتا در فرمهای تحصیلی و استخدامی نیز درباره مذهب متقاضیان میپرسند! امری که در کشورهای دمکراتیک بیمعنی است و اصلا ربطی به اداره و مدرسه و دولت ندارد که شهروندان چه دین و مذهبی دارند! در جمهوری اسلامی اما با این بیعدالتی مانع تحصیل و کار پیروان مذاهب دیگر میشوند و به نام دین هرچه میخواهند میکنند. اسلامگرایان «به نام خدا»، حقوق پیروان دیگر آئینها و ادیان و مذاهب را رعایت نکرده و این دشمنی را جزو فرامین الهی خود میدانند!
بیشک دین تنها دلیل حال نابسامان فعلی جامعهی ما نیست و عواملی چون سیاستهای اقتصادی و ژئوپلیتیک در این وضعیت دخیل هستند. حفظ قدرت به هر قیمتی که ریشه تمام این مسائل است نیز زندگی دگراندیشان و دگرباشان و منتقدان و مخالفان و معترضان را دشوارتر کرده است.
اصل جدایی دین از سیاست اما به عنوان یک هدف دستیافتنی در ایران میتواند به این تبعیضهای غیرانسانی پایان دهد. در یک ساختار سیاسی و اقتصادی و جامعهی سکولار، با پذیرش تنوع مذهبی و عقیدتی و برقراری صلح اجتماعی و سیاسی و همزیستی با دگراندیشان و دگرباشان میتوان آرامش و امنیت را به مردم جان به لب رسیدهی ایران هدیه داد. هدیهای که فقط با تلاش خود جامعه میتواند به دست آید.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
من خودم شخصا با دین از پایه و اساس مشکل دارم و به هیچ کدام از ادیان موجود اعتقاد و باوری نداریم. ولی با این حال به هیچ کس توهینی نمیکنم. چون اعتقاد دارم نظر هر کسی محترم هست و هر انسانی حق دارد که برای خودش انتخاب هایی داشته باشد. بنابراین با مطالبی که شما در این دیدگاه نوشته اید موافق هستم چرا که جمهوری اسلامی و آخوندها حق ندارند انسانها را مجبور به قبول دین خودشان کنند آن هم با فشار های سیاسی و محیطی. این حق هر انسانی هست که راه خودش را انتخاب کند
جمهوری اسلامی، ناخواسته، اقلیت مذهبی را به اکثریت بیدین تبدیل کرده.
اقلیتهای مذهبی شانس آوردهاند که جمهوری اسلامی جلوی مذهبشان را میگیرد. چهل سال مذهب رو در عمل دیدید؛ همهاش دروغ از آب در اومد. برید از زندگیتون لذت ببرید!
خیلی از ایرونیها حاضرند جاشون رو با مسلمونهای اویغور در چین عوض کنند؛ ما بریم چین سکولار آسایش داشته باشیم، اویغورها بیان ایران اسلامی و از مذهب اسلام لذت ببرند؛ تبادل زندانی.