فرد صابری- تجربه نشان میدهد که جمهوری اسلامی، نظامی برآمده از آزمندیِ سیاستمداران غربی، روسیه و چین در این سالها بوده؛ سیاستی که به دنبال سود کوتاهمدت و هرج ومرج منطقهی خاورمیانه است. امروز اما، همین دولتهایی که دکترین سیاست «آز» را دنبال میکردند؛ با فاجعهای به نام بنبست جمهوری اسلامی روبرو شده و نمیتوانند به شکل بنیادین آن را جمع و جور نمایند.
اکنون این طمعِ سیاسی در یک دوراهی بزرگ قرار گرفته، از طرفی با تنفس مصنوعی و اقتصاد قطرهچکانی میخواهند ملایان را در قدرت نگهدارند و از سوی دیگر دنبال سود بلندمدت هستند که این دو قطعا در تضاد با یکدیگر است.
حقیت آشکار و ملموس خود گویای این امرست که با تنفس مصنوعی نمیتوان رژیم اسلامی در ایران را به عنوان یک ایدئولوژی انقلابی واپسگرا پابرجا نگاه داشت زیرا علاوه بر عدم پایگاه مردمی بسان یک سرطان بدخیم، هجومی- تخریبی عمل مینماید و از سوی دیگر دستیابی به منافع بلندمدت بدون در نظر گرفتن ملت ایران میسر نخواهد شد.
آنچه مشخص است رژیم جمهوری اسلامی دنبال بمب هستهای است و حاضرست به همین خاطر ایران را به یک کره شمالی در خاورمیانه تبدیل کند و حتا تا آنجا پیش خواهد رفت که همچون کره شمالی مردم ایران را به علفخواری وادار نماید و از سوی دیگر برای بقای خود نابودی کشور اسرائیل را در سر میپروراند.
دور باطل مذاکرات هستهای که در وین در حال برگزاریست نشان از این هدف دارد که در نطفه شکست خورده ولی در ابتدا دستگاه پروپاگاندای دروغین رژیم سعی در مثبت جلوه دادن آن مینماید. دلایل شکست هم نیازی به توضیح واضحات ندارد چراکه نشستن بر میز مذاکره مقابل یک رژیم تروریستی که مبنای تعهداتش «فتوا» و بدون در نظر گرفتن حقوق بشر است، تکلیفاش مشخص و خاک پاشیدن به چشم دنیاست.
جمهوری اسلامی را به سادگی و فشرده میتوان در سه تصویر آنالیز کرد. تصاویری که به عنوان واقعیتی انکارناپذیر در تمام رسانهها وجود دارند اما، تیم جو بایدن به نمایندگی رابرت مالی در قاموس یک بازاریاب نمیخواهند آن را ببینند، و تنها در اندیشهی مالهکشیدن و رساندن کمکهای مالی به پدرخواندهی تروریسم اسلامی هستند؛ وظیفهای که پیشتر محمدجواد ظریف وزیر خارجهی حکومت اسلامی به عهده داشت.
سرکوب خونین اعتراضات در اصفهان، دادگاه حمید نوری در استکهلم و مذاکرات هستهای در وین، تصاویری هستند که قاب عکس ملایان را به وضوح نشان میدهد. دولتهای اروپایی و آمریکا در مورد سرکوب مردم در سکوت کامل بسر میبرند؛ کوچکترین اعتراضی به اقدام ضدانسانی علیه مردم ایران از خود نشان ندادهاند ولی در شعارهای پوچ پرطمطراق، خود را طرفدار حقوق بشر، دموکراسی، محیط زیست و آب و هوا دانسته و با خط نستعلیق برای ایرانیان منعکس مینمایند.
آگاهان کاملا مطلع هستند که مذاکرهی وین تئاتری بیش نیست و همه بر آن واقفاند که جمهوری اسلامی از پیش تسلیم شده اما، غرب گلوبال به دنبال یک قرارداد موقت و بدون محتوا در راستای رفع تکلیف است تا شاید عروسک چهل و سه سالهی چپ- اسلامی که از کنترلشان خارج شده را مانند نوزاد طالبان در افغانستان، به اصطلاح رام یا مهار نمایند.
از مسائل مهم دیگر اینکه جو بایدن بعد از خروج فضاحتبار از افغانستان، در سخنان خود دائم سخن از این به میان می آورد که وظیفهی ما کشورسازی نیست؛ یعنی در یک کلام باید با همین رژیم تروریستی- اسلامی و عواملاش ساخت و مدارا کرد. حال چه کسی از دولت فعلی آمریکا و سیاستمداران چپ چنین تقاضایی کرده مشخص نیست اما، عملکرد آنها غیر از این نشان میدهد؛ اتفاقا نقش اصلی را در حمایت از اسلامیستها مانند طالبان، و خصوصا انقلاب اسلامی در ایران همینها دارند که میگویند وظیفهشان «کشورسازی» نیست!
نکتهی مهمتر در این ارتباط این است که مردم همواره در خیابانهای ایران از راههای مختلف صدای خود را به دولتهای غربی رساندهاند تا دست از پشت این نظام فاشیستی اسلامی بردارند و بجای مماشات با ملایان، از آنان پشتیانی کنند . دوم اینکه چرا دولتهای غربی در عرض چهل و سه سال با انواع ابزارها، رژیم تروریستپرور و ضد حقوق بشر را در اریکهی قدرت نگاه داشته در حالی که این نظام از پشتیبانی مردمی برخوردار نیست و تنها با حمایت همین دولتها ماندگار است؟ آیا در دنیا فاجعهآمیزتر از این وجود دارد؟!
آیا چنین نیست که یک ایران ضعیف به نفع دولتهای مماشاتگر است؟ تا هرطور که میخواهند برای منافع خود از آن استفاده کنند؟ در صورتی که یک ایران دموکراتیک و مردمی هم به سود منطقه و هم مردم ایران خواهد بود. این قاعده مسلما از هرج مرج و اسلامگرایی در خاورمیانه و تروریستپروری جلوگیری کرده و همزمان به نفع غرب هم خواهد بود زیرا در اینصورت با آرامش میتواند سیاستهای اقتصادی خود را جلو ببرد.
همزمان با این رویدادها، روزنامههای «بیت رهبری» در ایران با تبلیغات گوبلزی خود در مورد مذاکرات هستهای و پایان دادن به تحریمها جهت مصرف داخلی سخن میگویند، و از سوی دیگر همچنان از نابودی اسرائیل مانند همیشه وعده میدهند که، البته خواست و گفتمان رهبر این حاکمیت یاغی است.
تکرار این مسئله همیشه باید در اذهان حک شود؛ تنها راه نجات برای آرامش خاورمیانه و دنیا پایین کشیدن رژیم دیکتاتوری مذهبی و همراهی با خواست ملت ایران میباشد و در غیر اینصورت، به وجود آمدن یک کره شمالی در سایهی ملایان، بیگمان همان منافع کوتاهمدت یا آزمندی غربیها در نهایت به بمب اتمی آیتالله منتهی خواهد شد.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.