لادن بازرگان – بیش از ۳۳ سال میگذرد و من و هزاران دیگری هنوز نمیدانیم عزیزانمان کجا دفن شدهاند. نه تنها رژیم اسلامی ایران هرگز به صورت رسمی به خانوادههای هزاران قربانی کشتار سال ۱۳۶۷ در زندانهای ایران جواب درستی درباره این جنایت علیه بشریت نداده، بلکه یکی از دیپلماتهای رژیم در آن دوران اکنون به عنوان استاد در یک کالج لیبرال آمریکایی تدریس میکند و زندگی راحتی در یک شهر کوچک برای خود ترتیب داده است. این دانشگاه تا کنون از پاسخگویی درباره اتهاماتی که به محلاتی به خاطر همکاری در جنایت زده شده، خودداری کرده است. انسانهای متعهد به حقوق بشر باید از سکوت خودداری کنند. وقت آن است که محمد جعفر محلاتی استاد به اصطلاح «صلح» در کالج اوبرلین پاسخگوی گذشته سیاه خود باشد.
در زمان انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ برادرم بیژن بازرگان دانشجوی کالجی در لندن بود. او نوجوان بااستعدادی بود که میتوانست آینده درخشانی در پیش رو داشته باشد. در همانزمان، محمدجعفر محلاتی– که اکنون استاد کالج اوبرلین در اوهایو است- در دانشگاهی در ایالات متحده تحصیل میکرد. با وجود مخالفتهای پدر و مادرم، بیژن پس از انقلاب به ایران بازگشت تا به بازسازی وطناش کمک کند. او به یکی از احزاب چپ کشور پیوست که رژیم سرکوبگر اسلامی را که از سلاح دین برای سرکوب صدای مخالفان استفاده میکرد، به چالش میکشید و به زودی بدون ارائه حکم دستگیری و یا کیفرخواست دستگیر، زندانی و شکنجه شد. در همان دوران محلاتی نیز به ایران بازگشت و بلافاصله نردبان ترقی را طی کرد. وی به عنوان سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران شروع به کار کرد ونقش تبلیغ و دفاع از ارزشهای اسلامی و چهره وحشی رژیم اسلامی را بر عهده گرفت. در ۱۲ سال گذشته، محلاتی به عنوان استاد دین در کالج اوبرلین به شستشوی مغزی و شکل دادن ذهن دانشجویان آمریکایی مشغول بوده است.
پس از دو سال بلاتکلیفی بیژن به دلیل عضویت و هواداری از «اتحادیه کمونیستهای ایران» به ۱۰ سال زندان محکوم شد. در زندان بیژن سالها متحمل آزار شدید جسمی و روحی شد و همراه با بقیه زندانیها در اعتصاب غذا و اعتصاب ملاقات برای درخواست شرایط بهتر شرکت کرد. بیژن از یک بیماری استخوانی نادر رنج میبرد و در خطر فلج شدن بود اما با اینهمه با وجود همه تلاشهای مادرم به او مرخصی پزشکی برای اینکه تحت عمل جراحی قرار بگیرد ندادند. با اینهمه من و خانوادهام امیدوار بودیم که بیژن روزی آزاد شده و ما دوباره بتوانیم در کنار هم باشیم.
اما متاسفانه همه امیدهای ما شش سال و سه ماه پس از دستگیری بیژن نقش بر آب شد چرا که در تابستان ۱۳۶۷ بیژن و هزاران زندانی سیاسی دیگر توسط رژیم اسلامی ایران با استناد به فتوای روحالله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی اعدام شدند و پیکر آنان در گورهای دستجمعی بینام و نشان دفن شد. عفو بینالملل تخمین میزند که ۵۰۰ زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در این قتلهای فراقانونی به قتل رسیدهاند. یکسال قبل از این جنایت علیه بشریت، زمانی که بیژن برادرم به ناحق در زندان آزار میدید و حبس بود، محلاتی به مقام سفیر جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل ارتقا یافت.
محلاتی در سازمان ملل به نمایندگی ازطرف رژیم اسلامی ایران، از یکطرف اعدامها را انکار و از طرف دیگر توجیه میکرد. با وجود قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل که از «موج دوباره اعدامها در دوره مرداد تا شهریور ۱۳۶۷» ابراز «نگرانی شدید» میکرد، محلاتی در مقام رسمی خود به عنوان سفیر رژیم اسلامی گفت که این قطعنامه مبتنی بر «اطلاعات جعلی» است.
فعالان سیاسی، مدنی و حقوق بشری در ایران همچنان در معرض تهدید زندان غیرقانونی یا مرگ هستند، با این حال چشم جهانیان به روی مبارزات آنها و شرایط غیرانسانیای که گرفتار و اسیر آن هستند بسته است. حسین رونقی فعال آزادی بیان و وبلاگنویس ایرانی اخیراً در وال استریت ژورنال در اینباره نوشته است، «برای ما، انگار دو ایران وجود دارد- یکی آنکه در ان زندگی میکنیم و دیگری آنچه در نشریات خارج از کشور نوشته میشود. برای خارجیها ایران با یک مزاحم تعریف میشود، مذاکره هستهای. اما ایران ما بسیار بدتر است. ایران یک کشور پلیسی- مذهبی است که ما در آن با ترس زندگی میکنیم، و با خطوط قرمز بیشماری که اکثرمردم جرأت عبور از آن را ندارند، درگیر هستیم. ایران کشور سرکوب، سانسور و خشونت است.»
این نوشته درباره حقوق بشر به عنوان چراغ امید و به کار گرفتن از آن به عنوان استانداردی از رفتار یکسان با همه مردم است، صرف نظر از اینکه در کجا متولد شده باشند. در نامهای به رئیس دانشگاه اوبرلین، کارمن تویلی آمبار در ۱۷ مهر ۱۳۹۹، که هنوز بیپاسخ مانده است، من و عده دیگری از اعضای خانواده کشتهشدگان توسط رژیم اسلامی ایران نوشتیم: «ما میخواهیم محلاتی از سمت خود برکنار شود، دانشگاه به خاطر استخدام او از ما عذرخواهی کند و ما میخواهیم بدانیم شخصی با گذشته محلاتی چگونه میتواند در چنین موسسه معتبری به استادی برسد.»
من نمیتوانم دست روی دست بگذارم که محلاتی درباره «صلح» موعظه کند، در حالی که دستش به خون عزیزان ما آلوده است. وقتی در آبان ۱۴۰۰ ما به جلوی دانشگاه اوبرلین رفتیم، امیدوار بودیم که مسئولین دانشگاه با اعضای خانواده قربانیان و من به عنوان نمایندگانی از طرف بیژن و هزاران نفر دیگر که جان خود را برای جهانی بهتر فدا کردند ملاقات کنند. اما متأسفانه دانشگاه تصمیم گرفت که کماکان ما را نادیده بگیرد.
من به عنوان یک ایرانی- آمریکایی، از اینکه نقض حقوق بشر در ایران به حاشیه رفته است و حقوق بشر به اهرمی برای فشار در مذاکرات اتمی تبدیل شده، نگران هستم. خیلی سخت است تماشای آمریکاییهایی که میگویند به حمایت از حقوق بشر متعهد هستند، اما رنجهای مردم ایران- گذشته و حال- را نادیده میگیرند. حقوق بشر موضوعی نیست که به دمکراتها و یا جمهوریخواهها تعلق داشته باشد. حقوق بشر چراغی است که باید روشنگر راه همه ما باشد و سوای از اعتقادات سیاسی خود همه ما به آن پایبند باشیم.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.