محمدرضا حسینی – اگر برجام را مثلثی فرض کنیم که سه ضلع اصلی آن را آمریکا، اسرائیل و ایران تشکیل میدهند، میتوان اروپا، چین و روسیه را سه زاویه آن فرض کرد که در صدد تاثیر بر تناسب اضلاع آن هستند.
اگرچه این زاویهها در صدد تغییراتی بر روابط اضلاع مثلث هستند ولی نقش اصلی را همچنان سه ضلع اصلی بازی میکنند. نگاهی به این سه ضلع، بطور جداگانه و در رابطه با یکدیگر، بسیاری از ابهامات کنونی را روشن میکند. نکته جالب در مواضع هر سه ضلع این مثلث، شباهتها و دوگانگیهای دیپلماتیک است. در حقیقت این سه ضلع در نقاطی به اشتراک میرسند:
با اینکه اسرائیل از یک تفکر اسلامی مجهز به اتم میهراسد و میداند در صورت اتمی شدن حکومت اسلامی، یا خود از آن علیه اسرائیل استفاده میکند و یا اینکه از طریق نیروهایی مانند حزبالله لبنان و یا حماس، اما از وجود چنین دشمنی میتواند بیشترین استفاده را برده و کشورهای نگران عرب را به سوی خود جذب کرده و یا حداقل مواضع دشمنانه آنها را کاهش دهد. برای اسرائیل حکومتی مانند جمهوری اسلامی بهترین هدیه میتواند باشد به شرطی که کنترل شده و محدود باشد و خطرش در حد شعار باقی بماند. حکومت ایران نیز شدیدا احتیاج به دشمن دارد تا بتواند تمام فساد و بیلیاقتیهای خود را به آن نسبت دهد.
اسرائیل و آمریکا اگرچه اختلاف نظرهایی در برخورد با حکومت اسلامی ایران دارند اما سیاست نهایی هر دو، کنترل و رام کردن همین حکومت سرکش است. آمریکا با توجه به از دست دادن منافع خود در ایران پس از انقلاب اسلامی، ترجیح میداد که میتوانست آلترناتیو بهتری برای حکومت کردن در ایران بیابد اما نیروی مناسبی برای جایگزینی نمیبیند. دو آلترناتیو مطرح، سازمان مجاهدین و رضا پهلوی هستند. سازمان مجاهدین که شدیدا سازمانیافته و فعال است به دلیل آنکه چیزی در حد حکومت اسلامی فعلی است در بین مردم طرفدار ندارد. رضا پهلوی اما اگرچه طرفداران بسیاری در بین مردم ایران دارد اما گویا تمایل و یا توان داشتن نقش فعالی به عنوان آلترناتیو را نداشته و از حد اقدامات دیپلماتیک فراتر نرفته است.
نگرانی اسرائیل در رابطه با سیاستهای آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی به نوع نگاه هنری کیسینجر به خاورمیانه برمیگردد. در دکترین کیسینجر، صلح در خاورمیانه امکانپذیر نیست و حکومت اسلامی ایران کنترل شده میتواند باعث توازن در منطقه شود. بر اساس نظریه او نیروهای منطقه، مانند ترکیه، عربستان، مصر و… میتوانند یکدیگر را کنترل کرده و باعث تعادل در خاورمیانه شوند ولی با نظارت کامل آمریکا و استفاده از اهرمهای لازم مهار.
دیدگاه کیسینجر که پس از مرگ برژینسکی، یکهتاز میدان سیاست خارجی آمریکا شده است مخالفان بسیاری نه تنها در اسرائیل بلکه در بین سیاستمداران آمریکایی دارد. آنها باور دارند که ادامه این سیاست به اتمی شدن حکومت اسلامی ایران منجر خواهد شد. نمونههایی نیز در تایید نگرانی خود میآورند: هر از چند گاه یک یا چند موشک به پایگاههای آمریکا میخورد. به ویژه هرگاه اسرائیل به امکانات رژیم ایران در سوریه حمله میکند، جمهوری اسلامی هم یک موشک به یکی از پایگاههای آمریکا میزند و کسی هم این حملات را جدی نگرفته و قابل پاسخگویی نمیداند.
هیچ ابهامی در این نیست که جمهوری اسلامی ایران میخواهد به هر نحو که شده به بمب اتم دست یابد. آرزوی سران حکومت آن است که با یک آزمایش اتمی، حتی ناقص، خود را در لیست صاحبان بمب اتمی قرار داده و از این موقعیت به هرگونه مذاکرات و چانهزنی بپردازند. امری که با توجه به سیاستهای ملایم اروپا و دولت بایدن، چندان بعید نیست. آمریکا و اروپا در مورد اتمی شدن حکومت اسلامی ایران یا توهم دارند و یا اینکه دقیقا میدانند چه میکنند و آگاهانه به بازی میپردازند. اسرائیل میداند که سیاستهای آمریکا دیگر سیاستهای بیست سال پیش نیست و نمیتواند بطور صد درصد به حمایت آمریکا از خود امیدوار باشد. حکومت اسلامی هم با توجه به این نکات است که با مسئله برجام بازی میکند. به نظر میرسد که حکومت اسلامی ایران سوار بر موجی شده است که از همگرایی سیاستهای منطقه ای به وجود آمده و اگر تغییر نکند به زودی شاهد تهدیدات اتمیاش خواهند بود.
بازی برجام هم به تدریج به انتهای خود میرسد و حکومت اسلامی هم گویا سرنوشت خود را به آرزوی اتمی شدن گره زده است و به نظر نمیرسد که این حکومت بدون نابودی تاسیسات هستهای و موشکیاش تغییری در سیاستهای خود بدهد. اینک اسرائیل مانده است و یک تصمیم بزرگ و این پرسش که آیا آمریکا و اروپا با او همراه خواهند شد؟
به احتمال بسیار زیاد، اسرائیل تنها نخواهد بود و تصمیم حمله به تاسیسات جمهوری اسلامی ایران میتواند به معنای قطع حمایت اروپا و بایدن از حکومت اسلامی باشد. اگر این حکومت به نیرویی مطیع و رام تبدیل شود در آنصورت نیز قدرت سرکوب آن علیه مردم تضعیف شده و در مقابل مردم ناراضی و یکپارچه توان ایستادن نخواهد داشت؛ آنهم مردمی که بیش از چهل سال است که انواع زخمهای این حکومت را بر تن خود و کشورشان دارند و به این بازیهای برجامی نیز اهمیتی نمیدهند و خواسته نهایی آنها از بین رفتن حکومتی است که همزاد فقر و فساد و سرکوب بوده، هست و خواهد بود. تنها راه ممکن برای تغییر وضع، ادامه مبارزه به اشکال مختلف است تا آنجا که دیگر حکومت نتواند و مردم بتوانند.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
اصلا مطرح کردن توازن قوا در منطقه و دکترین کیسنجر و آز این حرفها قصه ای مانند تئوری کتابهای مانیفست مارکسیست و انحراف افکار عمومی بیش نیست ،،
اصل قضیه ،، سیاستهای کاپیتالیسم که بر سود و سرمایه استوار میباشد و از اغاز دهه ۱۹۸۰ میلادی با طرح مارگارت تاچر و رونالد ریگان ،، گلوبالیزم اقتصادی به اجرا گذاشته شده میباشد ،،
در این میان با از بین بردن عروسک هیولای تبلغاتی کمونیست دشمن کاپیتالیسم ،،
با طرح و نقشه لندن و واشنگتن ،، جایگزینی ، با برپایی تروریسم اسلامی کنترل شده در منطقه ،، برای مفت بری و غارت ایران و تسلط بر منابع عظیم گاز و نفت جهان یعنی خلیج همیشگی فارس متلعق ایرانیان با همکاری وطن فروشان مارکسیست اسلامیست ها و برپایی جمهوری غارتگری اسلامی جیمی کارتری در ایران به اجرا گذاشته شده ،،
که تمام مخارج هدایت تروریسم اسلامی در منطقه با کنترل اروپا و امریکا و غارت شیرین منطقه توسط مافیای کارتلهای نفتی و تسلیحاتی ،، شب و روز همچنان ادامه دارد و داشته باشد ..