کتاب تحقیقی «پارسینامه» به تازگی از دکتر محمود کویر پژوهشگر ساکن لندن توسط انتشارات «آفتاب» در نروژ منتشر شده است. برای اطلاعات بیشتر درباره این کتاب که به تاریخ ادبیات پارسی میپردازد با دکتر کویر گفتگو کردهایم.
-دکتر کویر، چرا عنوان «پارسینامه» را برای این کتاب انتخاب کردهاید؟
-«نامه» یک واژهی پهلوی است و از «نامک» گرفته شده که برابر با کتاب است. اینکه چرا «پارسینامه»، برمیگردد به درونمایهی این کتاب که تاریخ ادبیات پارسی است و آفریدههای زبان پارسی و لهجهها و گویشهای آن را در بر میگیرد.
-شما در این کتاب به بررسی تاریخ ادبیات پارسی از حدود ۱۰ هزار سال پیش پرداختهاید. این تحقیقات بر منبای چه دادههایی است؟
-من به تاریخ از دریچههای گوناگون مینگرم که خیلی نزدیک به مکتب تاریخنگاری «رانکه» در اروپاست. این روش بر بنیاد دادههاست و نه داوری. بر بنیاد آرشیوها، موزهها، داستانها و ترانهها که تاریخ را مینویسند. نقد منابع و خوانش بینامتنی نیز در آن ارج بسیار دارد.
نمونهوار بگویم، در دو جای ایران، یکی تیمرهی گلپایگان و دیگری درهنگاران سیستان، بزرگترین و زیباترین موزه و گالریهای انسانی و تاریخی را داریم. در این دو مکان نزدیک ۶۰۰۰۰ نقاشی دریک درّه چند کیلومتری آفریده شده است. چرا چندهزار سال پیش بسیاری آمدهاند به این دو درّه و روی سنگها هزاران نقاشی کشیدهاند؟ چه چیزی در این نقش و نگارهای از نیمه عقرب- نیمه انسانها، انسانهای شاخدار و بالدار هست؟ در ژرفای این نقاشیها، رویدادهای اسطورهای، داستان و خیالورزی وجود دارد. اگر این نقاشیها داستان و اسطوره دارد، پس ادبیات است. پس ما یک ادبیات سنگ داریم و سپس ادبیات سفال داریم و بعد ادبیات مفرغ داریم. شما وقتی مفرغهای لرستان را نگاه میکنید پُر از اسطوره، افسانه، داستان و شعر است.
– در ایران چندین پژوهش درباره تاریخ ادبیات ایران وجود دارد. تحقیق شما چگونه از این کارها متمایز میشود؟
-نخست بگویم که این آثار تاریخ ادبیات ایران نیستند بلکه تاریخ ادبیات زبان پارسی هستند. من اما تاریخ ادبیات پارسی را نوشتهام.
دوم اینکه بیشترشان مگر چندتایی چون کار استاد احمد تفضلی و استاد زهره زرشناس، بقیه از حدود هزار و چهار صد سال پیش شروع میشوند. ولی من از ده هزار سال پیش شروع کردهام.
ویژگی دیگر تاریخ ادبیاتهای موجود از جمله در ایران نرینه بودن آنهاست. مردسالار هستند. یعنی نقشی از زن نمیبینیم. در حالی که ما زنان شاعر و نویسنده زیاد داشتهایم. به گمان من نخستین داستانها را زنان آفریدهاند. لالایی، شعر زنان است. من کوشیدم تا سلطه مردانه در تاریخ ادبیات خود را بشکنم و به نقش زنان در پیدایش هنرها و ادبیات بپردازم.
اشکال دیگر در این پژوهشها آن است که ادبیات مردمی در آنها حضور ندارد. یعنی ادبیات رسمی و درباری است. ولی با اینهمه شعر و داستانهای زیبا و افسانههای باشکوه که مردمان آفریدهاند چه کنیم؟! چرا در تاریخ ادبیات ما اینها نباید باشند؟ برخی از این لالاییها، ترانهها و افسانهها را که میشنوید از زیبایی و شکوه آنها شگفتزده میشوید.
دیگر آنکه از ادبیات بیمانند گویشهای زبان پارسی چونان گویشهای سغدی و ختنی و سکایی در کتابها نشانی نیست. من در این پژوهش به آنها نیز پرداختهام. اگر به نوشتههای یونانی بنگریم حماسهها و منظومههای بسیار زیبای سکایی و مادی را مییابیم. ادبیات پرشکوه هخامنشی را مییابیم. اینها کارنامه و شناسنامهی ما هستند.
و اما نکته بعدی اینکه من تمام اینها را با زبانی ساده ولی نه سادهانگارانه بررسی کردهام.
به گمانم یکی از دلایلی که مردم ما با تاریخ و با تاریخ ادبیات خودشان بیگانهاند آن است که کتابها بیشتر آکادمیک و دانشگاهی است و انبوهی از دادههاست که مردم امروزه فرصت و دلبستگی برای خواندنش ندارند. کار پژوهشی مدرن در این زمانهی پُرشتاب میتواند چنان ساده باشد، دلکش باشد، نو و تازه باشد که مردم به آن دلبستگی پیدا کنند.
کتاب «پارسینامه» مانند یک فرهنگنامه است. یک گوشه از کوشش من آن بوده که تمام آثاری را که تا زمان ساسانیان نوشته شدهاند، بیابم ودستهبندی کنم و در شناسایی آنها بکوشم. کتابهای فلسفی،ادبی، سیاسی و داستان و… را دستهبندی کردهام.
-یکی دیگر از ویژگیهای کتاب شما آن است که تلاش شده واژههایِ عربی در آن به کار برده نشود…
-بله، از آنجا که نام کتاب «پارسینامه» است تا جایی که به تنگ چشمی و آهندلی کشیده نشود کوشیدم در این کتاب واژه عربی نباشد زیرا زبان پارسی بخشی از فرهنگ ماست و فرهنگ ما رمز ماندگاری و تاریخ ماست. میخواهم بگویم که زبان پارسی توانایی آن را دارد تا در میدان دانشها نیز به کار آید.
کاری دیگری هم کردهام که با یک نمونه بیانش میکنم. ابوریحان بیرونی یکی از نوابغ ما و دانشمند بزرگ ایران و جهان در هزار سال پیش است. خیلی هم به ایران عشق ورزیده و تمام جشنها و سنتهای ایرانی را گردآوری کرده است. او کتابی دارد در همین زمینه با عنوان «آثارالباقیه عن القرون خالیه». ما نام همه کتابها را هنگام ترجمه به پارسی بر میگردانیم چرا در این ماجرا چنین نکنیم؟
فکر میکنم یکی از کسانی بودم که برای نخستین بار اسم کتابها را به پارسی برگرداندهام و نام کتاب بیرونی شده است: «بازماندههای روزگاران سپری شده» و دریافتم که چقدر ساده و زیبا و درستتر است.
من به این ماجرا تنگچشمانه نمینگرم. هر کشوری با کشور همسایه خودش بده و بستان دارد. بسیاری از واژگان انگلیسی در زبان ما هست. همانگونه که در زبان انگلیسی واژگان فرانسوی و آلمانی زیاد است. واژگان سفر میکنند و ما به این بده و بستان زبانی بسیار نیازداریم. اما این جدا از پریشانی و شلختگی است که بر زبان حاکم میشود. بودند در تاریخ ایران بسا کسان که میدانستند در این کار باید کوشید و زبان پارسی را باید پاس داشت. این کار از همان زمان که زبان تازی شمشیر برداشت و به جان زبان پارسی افتاد، آغازید. ما همزمان فردوسی، پورسینا را داریم که یک فرهنگنامه آفرید که در آن برای واژگان پزشکی و فلسفی برابر پارسی آورد. بسیاری از واژگانی که ما امروزه به کار میبریم دستاورد پورسیناست. حمزه اصفهانی را داریم که بر آن بود که بسیاری از واژگانی که میاندیشیم عربی است، ریشهشان پارسی است و در این راستا فرهنگنامهای نوشت. سعدی نمونه دیگری از ویرایشگران و پیرایشگران زبان ماست. عبید زاکانی و یا حزین لاهیجی دیگر نمونهها هستند. آنان در کار آرایش و پیرایش و پاسداشت این زبان به جان کوشیدند.
«پارسینامه» با این ویژگیها میتواند راهگشا برای نسلی باشد که دارد حافظه تاریخیاش شرحه شرحه میشود. این کتاب نیز داستانیست شکوهمند اما پُرِ آبِ چشم.
*کتاب «پارسینامه» را میتوان از فروشگاه آنلاین شرکت «لولو» تهیه کرد. درآمد کتاب برای برپایی کتابخانه روستایی و دانشجویانِ نیازمند استفاده میشود.
پروفسور Jan Rypka دانشمند و ایرانشناس چکسلواکی تبار که از سال ۱۸۸۶ تا ۱۹۶۸ می زیست چندین نسک یا نامک در باره ایران نوشته که نامدارترین آنها تارکه ایخ ادبیات [۱] ایران یا The history of Iranian literature است و این نسک به زبانهای دیگر و همچنین آلمانی ترگویه یا ویچاردن شده. در بخشی از آن نوشته هنگامیکه تازی ها به ایران یورش بردنند و وارد آن شدند. چیزی برای برای پیشکش کردن نداشتند (تنها اسلام را داشتند) و آنها در کشوری سرشار از فرهنگ بودنند که بسیاری از چیزها مانند موزیک و آواز خواندن را از زنان و مردان پارسی یاد گرفتند. امروز شوربختانه بسیاری از اروپایی ها گمان می کنند آنچه تازی ها دارند از خودشان است من نمونه های کوتاهی را می نویسم: پورسینا را پزشک تازی می دانند. می دانیم که نام آنرا به زبان خودشان ابن سینا گذاشته اند. پروانه بدهید بنویسم که نام این پزشک چرا اینگونه شده. در زمان مادها و هخامنشی دانشگاهی درایران به نام اکباتان بود. اداره کننده آن پزشک بسیار نامداری به نام سعنا یا سئنا و در آن دانشگاه درس می داد نام او در نسکهای یونانی آمده است. کسانی که از این دانشگاه پایان نامه گرفته و به یونان برگشته اند, اندیشگاه آتن را پایه گذاری کرده اند و همان هایی هستند که رایشگرانی Mathematician چون فیثاغورس از زیر دستشان بیرون آمده است. نام سینا که به او پور یا پسر سینا گفته اند از نام همان پزشک و استاد بزرگ ایرانی است که نوشتنش به آن شکل شده. پورسینا نام دیگری دارد و این نام را برای سر افرازی گرفته! پزشک نامدار دیگر ایرانی به
دروسپد داشته ایم که در دانشگاه گندی شاپور بوده. خوارزمی را تازیها یک ال به نام او افزوده اند و او را رایشگر تازی می دانند. او کسی است که شمارش زفر null را نو آفرینی کرد و شمارهای از ۱ تا ۹ را هم تازی می دانند. خوارزمی این شمارش ها که ریشه هندی دارند وارد رایشگری Mathematics کرد . رایشگر ایتالیایی به نام Fibionacci هم آنرا در اروپا بکار برد. او برای گلبرگها که چرا پنچ گلبرگ یا […] دارند یک فرمول ساخت که از آن به نام این دانشمند رچ فیبیوناچی یاد می کنند. هرگاه که با کامپیوتر خود کار می کنیم بایستی به یاد خوارزمی بیفتیم چون زبان کامپیوتر از زفر ها و یک ها درست شده. بی گمان کسی اینکار را نمی کند همچنانکه کسی از Nikola Tesla در هنگام شارژ کردن باتری Handy خود یا روشن کردن لامپ یاد نمی کند. درست است که ادیسون الکتریسیته را نوآفرینی کرد ونکه روش او یک راست یا DC و بسیار پر خرج بود و او توانست بخشی از نیویورک را روشن کند. روش تسلا AC نه یک راست Alternation و کم خرج بود و توانست تمام شهر نیویورک را روشن کند.
پا برگی ها: در کامنت نخست بلدیه که شهر داری می شود شهربانی نوشته ام پس از پوزش آنرا ویرایش می کنم.
شهربانی را نظمیه می گفتند. این نرم ابزار که برنامه ریزی کرده ام گاهی کارش را خوب انجام نمی دهد و واژه هایی را جا می اندازد. برای موزیک هم نرم ابزاری برنامه ریزی کرده ام که موزیک را با میکروفون به آن می بندم و آنها را به شکل نت می نویسد. کسی که گیتار می نوازد همه را می نویسد. برای موزیک یک نرم ابزار هست که نت را روی آن می نویسیم و آن همه را می نوازد من وارانه آنرا ساخته ام. گاه آن هم نت هایی را جا می اندازد!
[۱]- ادبیات که پارسی آن فرهنگ می شود. ریشه پارسی دارد که در پایه [دکو ودب] بوده, آنرا به شکل ادب نوشته اند و ادبیات هم از آنجا آمده. در پارسی می گوییم با ادب گفتمان کن! در زبان اروپایی هم چنین واژه هایی هست یک استاد دانشگاه توی سالن چون می خواهد دانش را به دیگران بدهد trans discipline گفتگو می کند. هنگامیکه وارد راه کشور داری politic می شویم چون راه راستین و همواری نیست به ویژه در کشور ما که انیران روی کار هستند برای اینکه از آن بگذریم به ناچار anti discipline گفتگو می کنیم. همان چیزهایی که مردم در کامنت های خود برای سران رژیم می نویسند. یا در پارلمان یک کشور دمکراتیک اگر گوش کنیم گاه واژه های ناگوار و بدی بکار برده می شود!
به باور من اگر ما روزی کشورمان را آزاد کردیم نخستین کار این است که زبان پارسی را زنده کنیم. همان کاری را که رضا شاه بزرگ انجام داد. او یک ارمغان تاریخی [۱] بود و تاریخ همیشه اینکار را نمی کند و به ما دهش نمی دهد. هر چند سده یا یک هزاره یک تن می آید و کار بزرگی برای ایران مان انجام می دهد. امروز هنگامیکه روزنامه ها را در اینترنت می خوانیم تا ۶۵٪ واژه ها تازی هستند. به یاد گفته ایی از Goethe چامه سرای آلمانی می افتم که می گوید:// کسی که زبان بیگانه را نداند زبان خود را نیز نمی داند.\\ در یک Text می توانم واژه های زیادی را برای نمونه بنویسم که تازی هستند. در زمان رضا شاه بزرگ کسانی چون محمد علی فروغی هشیار شدند که زبان ما مانند امروز پر از واژه های تازی شده و دست به پالایش و دگرگونی آن زدنند و این دگرگونی ۵۷ سال ادامه داشت. پاره ایی از واژه های پارسی که امروز بکار می بریم از آن زمان به جا مانده مانند گرمابه به جای حمام هواپیما به جای طیاره دادگستری به جای عدلیه و شهربانی به جای بلدیه و […] ونکه این دگرگونی پس از به کار آمدن رژیم انیرانی که تازی و تازی پرست هستند ایست کرده است. من در رشته کامپیوتر دانش نه آموخته ام ونکه نرم ابزاری را برنامه ریزی کرده ام که پارسی سره (درست) می نویسد. آنچه می خواهم بنویسم ابتدا روی آن می نویسم و آن همه را برایم به پارسی ترجمک می کند. آنگاه آنها را چاپ می کنم و می نویسم. برنامه ریزی کامپیوتر را خودم مانند یک سرگرمی hobby یاد گرفته ام.
پا برگی: [۱] تاریخ یک واژه آریایی است که تارکه ایگ یا تارکه ایخ بوده تازی ها آنرا از ما گرفته به شکل تاریخ نوشته و ما هم شوربختانه آنرا بکار می بریم. نرم ابزار من برابر پارسی آنرا کهن نگاری یا کارنامه گذشته گان می نویسد. August Schleicher زبان شناس آلمانی در سده هیجدهم ترسایی یا زایشی ۱۸۲۱ تا ۱۸۶۸ زبان پایه پارسی و هندی را زبان آریایی می داند. نه آنچه امروز مردم گویش می کنند به جای روزهای گذشته می گویند روز های اخیر یا به جای تازگی ها می گویند اخیرا و هزاران واژه دیگر!
چه زیبا نگاشتی ….. واژگان سفر میکنند
باعث خرسندی و به نوعی افتخار امیز است که هنوز فرهیختگان فرهنگ و تاریخ در صحنه هستند و نقش افرینی می کنند.
بایستی دستشان را بوسید که به حال و ایندگان پیام وجود فرهنگ و تاریخ ایران را برای سربلندی ایرانیان محفوظ و به نگارش میاورند.
ایشان را بایستی همچون فردوسی پاس بداریم
که ان در احیای زبان فارسی
و این در بقا و نگارش تاریخ ایران همت والا داشته و دارند.