سام منسی (شرق الاوسط) – هرقدر اختلافها و مواضع انتقادی ما با رویکردهای آمریکا زیاد باشد اما در نهایت باید بپذیریم که واشنگتن مهمترین و پربارترین ایستگاه برای دانستن آنچه در جهان میگذرد، به شمار میرود به ویژه در مرحله حساسی که منطقه و جهان هماکنون از سر میگذرانند.
منطقه ما و جهان بطور کلی در شرایط یک تحول کلی ناشی از ظهور قدرتهای جدیدی که در حال شکل گرفتن هستند، قرار گرفته. قدرتهایی که ممکن است باعث سقوط تکقطبی در جهان شوند. بحثهای زیادی درباره اینکه ایالات متحده دیگر تنها قدرتی نیست که بطور یکجانبه امور جهان را اداره می کند، مطرح شده است. این قدرت بزرگ جهانی اکنون داوطلبانه از ماموریت خود به عنوان پلیس جهان شانه خالی کرده و در حال عقبنشینی است. بسیاری کشورها از خلاء این عقبنشینی که ممکن است باعث هرج و مرج همهجانبه در برخی مناطق جهان شود بسیار نگران هستند بهخصوص در غیاب نیروی جایگزین برای ایفای نقشی که آمریکا دارد.
چین نمیتواند جایگزین قدرتی مانند آمریکا باشد. درست است که پکن یک اژدهای اقتصادی با قدرت و ثروت است، اما هرگز قادر به رهبری جهان نیست. چین اژدهایی بدون دندان است که نیش اقتصادیش بیشتر بر تقلید از فناوری آمریکا و غرب متکی است و با تکیه بر فریب از طریق ابتکارهای کمربندی از یکسری بنادر در منطقه اقیانوس آرام و خاورمیانه برای تثبیت و تقویت حضور نظامی خود در آن مناطق بدون هیچ تعهدی به ارزشها و اخلاقیات دنیای مدرن و با رویکردی استبدادی استفاده میکند و به هیچ وجه واجد شرایط رهبری جهان نیست.
روسیه متحد چین نیز فاقد صلاحیت رهبری جهان است زیرا مسکو بیشتر نقش یک «پسربچه شیطان» را بازی میکند که پیش از در نظر گرفتن استراتژی فقط بر تاکتیکها تسلط دارد و بجای طرح ابتکارات برای حل و فصل اختلافات، به تکرار مانعتراشی میپردازد.
این دو کشور همراه با متحدان خود، مانند رژیمهای کره شمالی و جمهوری اسلامی در ایران، جهان را وارد یک رویارویی که اصطلاحا آن را «منطقه خاکستری» مینامند، سوق میدهند. این همان شکاف بین جنگ و صلح است که به حکومتهای جمهوری اسلامی و کره شمالی امکان میدهد تا فعالیتهای خرابکارانه خود را ادامه دهند. اما همه اقدامات خرابکارانه و نظامی آنها از نظر قانونی به عنوان اقدامات خصمانه و جنگی تلقی نمیشود و به مرتکبان جنایتهایی مانند دزدی دریایی جنگ الکترونیک، کمپینهای نفوذ و خطرناکترین فعالیتهای تروریستی در منطقه ضمانت داده که مجازات نشوند هرگاه هم کسی از این کشورهای تروریستی در شورای امنیت با خطر تحریم یا تهدید قرار بگیرد، روسیه و چین با حق وتوی خود برای دفاع از آنها حی و حاضرند. به این ترتیب این دو کشور هرگز در جایگاهی نیستند که بتوانند مانند آمریکا جهان را هدایت کنند.
در چنین شرایطی با فقدان رهبری ایالات متحده در جهان، نظم نوین جهانی به نظمی چند قطبی و منطقهای تبدیل خواهد شد، یعنی یک نظام جهانی که چند مجموعه دو قطبی یا سه قطبی طبق شرایط هر منطقه شکل خواهد گرفت.
هدف از توضیحی که داده شد، پیشبینی فضای جهانی و بررسی و درک ویژگیهای آینده آن در کشاکش مذاکرات درباره پرونده هستهای رژیم ایران در وین است.
طبق فضای حاکم بر واشنگتن در حال حاضر دشواری دست یافتن به توافق جدید هستهای و بازگشت به توافق ۲۰۱۵ میان تهران و کشورهای غربی مضمون اصلی این گفتگوهاست. اروپاییها و آمریکاییها هر دو متفقاند که به دلیل پیشرفتهایی که رژیم ایران در غنیسازی اورانیوم داشته، توافق سال ۲۰۱۵ دیگر معنی و اهمیت خود را از دست داده است.
نظرسنجیهای آمریکایی نشان میدهد که دموکراتها در انتخابات میاندورهای آتی کنگره، در مجلس سنا و مجلس نمایندگان شکست خواهند خورد؛ شکستی که باعث پیچیدگی کار جو بایدن رئیس جمهوری کنونی در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آینده ۲۰۲۴ خواهد شد. نظرسنجیها همچنین نشان میدهد که به احتمال قوی جمهوریخواهان به کاخ سفید باز خواهند گشت.
این دو موضوع باعث شده که حکومت ایران تمایلی برای رسیدن به توافق با رئیس جمهوری ضعیفی چون بایدن که ممکن است بار دیگر به پست ریاست جمهوری نرسد، از خود نشان ندهد. علاوه بر این حضور اکثریت جمهوریخواه در کنگره مانعی بزرگ بر سر راه بایدن خواهد بود. تکرار تجربه دونالد ترامپ با پیروزی یک رئیس جمهور از حزب جمهوریخواه برای حکومت ایران هم تلخ و همگران تمام خواهد شد.
تهران از ضعف جو بایدن که دولتش به عدم داشتن ابتکار عمل درباره پرونده ایران، مشکل اوکراین و تایوان متهم است، کاملا آگاه است. تهران معتقد است که بایدن سیاست هجوم بازدارنده یا پیشگیرانه ندارد بلکه بدون حمله از موضع خود دفاع می کند و درواقع منتظر کنش دیگران میماند تا آنها اول اقدام کنند و او واکنش نشان داده و پاسخ دهد!
علاوه بر این، واشنگتن نمیتواند خواستههای رژیم ایران را برای لغو همهجانبه تحریمها بپذیرد، اما در عین حال قرار نیست با کسی به ویژه با ایران وارد یک رویارویی نظامی شود.
و اما درباره جمهوری اسلامی در ایران، ابراهیم رئیسی رئیس دولت کنونی که از افراطیون است روز به روز تندروتر خواهد شد زیرا او به مقام رهبری نظام پس از مرگ خامنهای چشم دوخته است! او برای افزایش توان نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تلاش میکند و این رویکرد در بودجه مالی سال جدید که تا ۲۴۰ درصد افزایش یافته، مشخص است.
بنابراین افراطگرایی از ویژگی اصلی حکومت ابراهیم رئیسی است به همین دلیل جایی برای امتیاز دادن یا حتا پذیرش توافق موقت، و نه نهایی، با غرب در افق دیده نمیشود. به نظر میرسد رژیم ایران با افزایش حداکثری سقف مطالبات و وقتکشی وعدم تعهد به مفاد توافق سال ۲۰۱۵ میخواهد به سیاست مذاکره برای تداوم مذاکره ادامه دهد و با تکیه بر حمایت قابل توجه چین و روسیه تلاش کند از رسیدن به راهکار نهایی و جامع با غرب شانه خالی کند.
مهمترین پرسشی که مطرح میشود این است که عدم دستیابی به توافق یا توافق موقت بین رژیم ایران و آمریکا، چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟
ما اکنون شاهد درگیریهای مداوم، وضعیت متشنج منطقه و بحران متداوم در سوریه، عراق، یمن، سودان، افغانستان، لبنان و فلسطین هستیم. علاوه بر این سایر کشورها نیز از مشکلات متعدد اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی رنج میبرند.
اگر شانس توافق با ایران کاهش یابد و واشنگتن همچنان بر عقبنشینی از منطقه اصرار بورزد، سایر بازیگران مانند روسیه، چین و ایران برای سوق دادن اوضاع به «منطقه خاکستری» به عنوان رویکردی جدید در سیاست خارجی و روابط بینالملل اقدام خواهند کرد. رویکرد آمریکا و تلاش چین و روسیه، این اعتقاد را نزد برخی رهبران عاقل کشورهای عربی تقویت کرده است که آمریکا منطقه را رها کرده و خود کشورهای منطقه باید مشکلاتشان را حل کنند.
تحولات جدید جهانی باعث شده که عربستان و امارات برای التیام شکاف در میان کشورهای عربی تلاش کنند و برای ایجاد اتحاد و تفاهم در نظام جهان عرب در منطقه گام بردارند و با عادی ساختن روابط با اسرائیل، خود را برای چالشهای آینده از جمله نقش مخرب رژیم ایران در منطقه و همچنین مشکلات اقتصادی، زیست محیطی و اقلیمی آماده کنند.
گفتنی است که رهبران عرب نیز از دشواری حرکت به سمت روابط گرم و صمیمی با روسها و چینیها، به دلیل موانع متعدد مربوط به طرز تفکر این دو دولت و نوع سیاست و اقتصاد و سبک زندگی، آگاه هستند. اینکه برخیها ادعا می کنند که عربها به راحتی میتوانند به قدرت شرق نزدیک شوند، دیدگاهی نادرست است. جهان عرب در آینده نزدیک نمیتواند از غرب دور شود و به شرق بپیوندد.
از این رو اهمیت و ضرورت ساماندهی و تقویت شرایط داخلی کشورهای عربی برای مقابله با خطراتِ نزدیک بیش از پیش نمایان میشود. وضعیت اعراب درباره اسرائیل نیز صدق میکند به ویژه آنکه رژیم جمهوری اسلامی اکنون به واسطه شبهنظامیان نیابتیاش در مرزهای اسرائیل مستقر هستند.
ایالات متحده تا کنون به عنوان مانعی برای جلوگیری از بروز رویارویی مستقیم میان رژیم ایران و اسرائیل عمل کرده است. واشنگتن تلاش میکند که پایش به جنگی جدید در منطقه کشیده نشود و اگر جنگی میان ایران و اسرائیل رخ دهد بیشک تنها به دو کشور محدود نخواهد شد و پای آمریکا نیز به عنوان متحد استراتژیک تلآویو به میان کشیده میشود. از سوی دیگر شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران نیز که در کشورهای منطقه مانند لبنان، عراق، یمن و سوریه فعال هستند، احتمالا پای این کشورها را به جنگ خواهند کشید.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی در ایران نیز به دلیل وضعیت فلاکتبار اقتصادی و سیاسی داخلی خواهان جنگی مستقیم نیست بلکه تهران ترجیح می دهد در «منطقه خاکستری» همین جنگ نیابتی را با موفقیت نسبی مدیریت کند و با استفاده از شبهنظامیان هزینه کمتری بپردازد.
به این ترتیب سال آینده، سال ۲۰۲۲، با متغیرهای زیاد و چالشهای دور و نزدیک همراه خواهد بود. از همین رو تصور اینکه بازگشت رژیم ایران به توافق هستهای همه مشکلات منطقه و جهان را حل خواهد کرد، تصوری بسیار سادهلوحانه است.
در حقیقت کل منطقه در یک دوره ایستایی و راکد گیر کرده است. این دورهی راکد اما دوران گذار از نظم جهانی قدیم به یک نظم جهانی جدید است که هنوز برای بسیاری از کشورهای جهان ناشناخته و مبهم است. به نظر من در پایههای بنای نظم جهانی جدید نیز این غرب است که تعیینکننده خواهد بود و نه شرق!
*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده: دکتر سام منسى
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
امیدوارم که جهان غرب بتواند حق وتو را لغو کند!
تحلیل برای من خواندنی و پر معنی بود. گذار از نظم جهانی قدیم و ورود به نظم جهانی جدید!
قرن بیست و یکم؟