۲۶ مارس ۲۰۲۲ پروفسور ریچارد هوانیسیان استاد تاریخ ارمنستان در مورد کتاب تازهاش با عنوان «جوامع ارمنی ایران، تاریخ، تجارت و فرهنگ» در مرکز ارامنه لندن سخنرانی کرد.
پروفسور ریچارد هوانیسیان در تولار کالیفرنیا در خانوادهای از بازماندگان نسلکشی ارامنهی ترکیه در سال ۱۹۳۲ به دنیا آمد. او مورخ ارمنی- آمریکایی و استاد بازنشسته دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس است. هوانیسیان کتابها و پژوهشهای متعددی منتشر کرده از جمله در مورد جوامع مختلف مهاجران ارمنی. ولی او عمدتاً به خاطر پژوهشهای خود درباره جمهوری اول ارمنستان شناخته میشود. به گفتهی وی، جمهوری اول ارمنستان تنها دو سال- از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰- عمر داشت ولی تحقیق وی در مورد همین عمر دوساله پیش از سی سال طول کشیده است. کتاب جدید وی در سال ۲۰۲۱ انتشار یافته است. این کتاب تصویری قابل استناد از ایرانیان ارمنی ترسیم میکند.
ریچارد هوانیسیان کتاب را از سالهای قبل از انقلاب اسلامی و هنگامی که در زمان اتحاد شوروی به ایران سفر کرده بود آغاز میکند. وی در آن دوران از نزدیک زندگی ارمنیان شهرهای مختلف ایران را مورد مطالعه قرار داده است. این استاد تاریخ میگوید در آن زمان عادت نبود که مسافران به هتل بروند بلکه در خانههای محلیها میماندند. وی در مواردی از جمله در جلفای اصفهان، در فهم لهجه ارمنیان محلی مشکل داشته است. البته زبان مشترک ارمنیان ارمنی است که به دو گروه بزرگ ارمنی غربی و ارمنی شرقی تقسیم میشود. زبان ادبی و رسمی این دو گویش برای دو طرف به راحتی قابل فهم است. ارمنی غربی گویش ارمنیان ترکیه است که تنها اقلیت کوچکی از آنها پس از نسلکشی ۱۹۱۵ در ترکیه ماندهاند و اکثریت بازماندگان به کشورهای عربی و غربی پناه بردهاند. ارمنی شرقی گویش ارمنیان ارمنستان کنونی، روسیه و ایران است. زبان ارمنی شرقی در ایران به لهجههایی تقسیم میشود که فهم آنها برای ارمنیان دیگر مناطق ایران ممکن است مشکل باشد.
نخستین برداشت سخنران از جوامع ارمنی ایران، جنب و جوش فرهنگی و علاقه زیاد آنان به ارمنستان بوده که در آن زمان هنوز زیر سلطه شوروی بود و به همین دلیل سفر به آن بسیار مشکل بود. مشکلی که موجب دلتنگی آنان برای دیدن سرزمین نیاکانشان میشد. او میافزاید ارمنیان ایران به ایران نیز بسیار علاقمند بودند و هستند و بهخصوص در دوران پهلوی خدمات زیادی به ایران کردهاند و در جایگاههای اجتماعی و شغلی بالایی قرار داشتند و از شرایط شکوفایی کشور در آن دوره بهره بردهاند. پروفسو هوانیسیان میافزاید که اقلیت ارمنی توانست از دوران پِرآشوب انقلاب۵۷ نیز بگذرد ولی جمعیت آن در مقایسه با دوران قبل از انقلاب بسیار کم شده زیرا بسیاری ترک وطن کردهاند. با اینهمه اکنون هم دارای دو نماینده، یکی ارامنه جنوب ایران و دیگری تهران و شمال کشور در مجلس شورای اسلامی هستند.
پروفسور هوانیسیان در مورد شگفتی خود از دیدن جلفای اصفهان گفت که چگونه در یک مساحت حدود یک و نیم کیلومتر مربع، ۱۳ کلیسا وجود دارد که از بیرون مانند مسجد به نظر میرسند ولی از درون کلیساهایی دارای کاشیکاریها و نقاشیهای دیواری بینظیر و زیبایی هستند که قصههای انجیل را ترسیم میکنند.
او ادامه داد اگرچه تاریخ ارمنیان اصفهان و روستاهای اطراف به حدود ۴۱۸ سال میرسد ولی پیوند نزدیک ارمنیان و ایرانیان به دوران باستان یعنی به زمان هخامنشیان و کوروش کبیر و داریوش بزرگ میرسد. ارمنستان تحت حمایت امپراتوری هخامنشی بود. فرماندهان نظامی ارمنی زیادی در ارتش هخامنشی خدمت میکردند.
پروفسور هوانیسیان در سخنرانی خود به دوره نسبتاً طولانی اشکانیان نپرداخت و به دوره ساسانی پرداخت، البته در کتاب وی به تقصیل به دوره اشکانی پرداخته شده و بر این اساس در دوره اشکانی پیوندهای ایران و ارمنستان بسیار قویتر بوده زیرا که یک اشرافزاده اشکانی، یعنی تیرداد اول، از ایران به ارمنستان فرستاده شد تا به پادشاهی برسد. او هم موفق شد پادشاهی اشکانیان ارمنی را در سال ۱۲ میلادی بنیان بگذارد که تا سال ۴۲۸ میلادی ادامه یافته یعنی زمانی که اشکانیان ایران دیگر سقوط کرده و خاندان ساسانی به قدرت رسیده بود.
با سقوط پادشاهی اشکانی ارمنی، آن خطه تحت سلطه امپراتوری ساسانی درآمد ولی مرزبانانِ ارمنستان در این دوره ارمنی باقی ماندند. ارمنیان قبل از سال ۳۰۱ میلادی از نظر دینی مانند ایرانیان عمدتاً زرتشتی و یا گرایش به آیین مهر داشتند. در زمان ساسانی فاصله و اختلاف دینی بین ارمنیان و ایران وجود داشت که در زمان یزدگرد دوم با جنگی بزرگ در سال ۴۵۱ میلادی در دشت «آوارایر» به اوج خود رسید. در این جنگ ارمنیان شکست خوردند ولی گفته میشود که یزدگرد دوم آیین زرتشت را به ارمنیان تحمیل نکرد.
پروفسو هوانیسیان در ادامه سخنرانی خود گفت که طی جمعآوری اطلاعات در مورد ارمنیان ایران به این قضیه پی برده است که شمال ایران از نظر جعرافیای طبیعی و فرهنگ مردم و تاریخ تفاوت زیادی با جنوب کشور دارد. ارمنیان بومی ایران بسیار زودتر از کوچ اجباری ارمنیان توسط شاه عباس در ۱۶۰۴ میلادی، برای هزارهها در سلماس، ارومیه، خوی و ماکو و نیز در گیلان و مازندران زندگی میکردند. در زمانهای قدیم صدها روستای ارمنینشین در آن مناطق وجود داشته که متاسفانه تاریخ بخش مهمی از آنها دیگر در دسترس نیست. در زیر پُل معروف ماکو کتیبهای به زبان ارمنی هست که حکایت از آن دارد که یک خاندان اشرافی در قرون وسطا برای مدت دو قرن از قرن ۱۳ تا ۱۵ در آنجا حضور داشته است.
در اینجا سخنران نقبی زد به وجود تعداد قابل توجه صومعههای بسیار قدیمی در خاک ایران در استان آذربایجان از جمله «تادئوس مقدس» (یا به زبان ترکی آذری «قره کلیسا» به معنای کلیسای بزرگ و نه چنانکه به اشتباه رایج است «کلیسای سیاه»). حکایت میشود که در اینجا تادئوس از حواریون مسیح کشته شد. هر سال ارامنه در هفته آخر ژوئیه و هفته اول اوت برای زیارت در اطراف آن خیمه برپا کرده و در مراسم مذهبی شرکت میکنند. از رسوم پیش از مسیحیت هم جشن آبپاشان را در آنجا برگزار میکنند. صومعه «استپانوس مقدس» نیز درست در مقابل جلفای قدیمی در نخجوان و در جنوب رود ارس ساخته شده است. سخنران افزود که اگر این صومعه در آنسوی ارس قرار میداشت معلوم نبود چه بلایی سرش بیاید زیرا حکومت جمهوری آذربایجان به صورت سیستماتیک آثار باستانی ارمنی را در آن کشور نابود میکند از جمله در سال ۲۰۰۵ که سربازان به دستور رژیم باکو تمامی سنگنبشتههایِ قدیم و با ارزش آرامگاه ارامنه جلفا نخجوان را خرد کردند و به رود ارس ریختند که صحنههایِ این نابودسازی فرهنگی از طرف ایران فیلمبرداری شده است. کلیسای «مریم مقدس» در منطقه «زور زوری» که اگر در محل اصلی آن باقی میماند با ساختن سدی در آن حوالی زیر آب میرفت. میراث فرهنگی ایران بخشی از هزینههایِ انتقال این کلیسای قدیمی به محلی که آب خطری برایش نباشد تقبل کرد و کلیسا امروز هم پابرجاست. در ایران حتی در زمان سلسله قاجار هم که چندان خاندان محبوبی نبود آثار باستانی ارمنی در ایران حمایت شده است؛ از جمله توسط عباس میرزا ولیعهد پیشرو قاجار. داستان آن است که بسیاری از ارمنیان با واگذاری ارمنستان شرقی به امپراتوری روسیه (طبق معاهده ترکمانچای) قصد مهاجرت به آنسوی ارس را داشتند. عباس میرزا با مرمت صومعه تادئوس مقدس و فرمان کاهش مالیات از ارامنه آذربایجان تلاش کرد که آنان را از این کار بازدارد.
سخنران در ادامه گفت که استان آذربایجان به ویژه شهر تبریز یکی از مراکز مهم انقلابیون و فداییان ارمنی بوده که برای رهایی ارمنستان از یوغ عثمانی و نیز روسیه و ایجاد ارمنستان آزاد و مستقل و متحد (به معنای اتحاد بین ارمنستان شرقی و غربی) مبارزه میکردند. زنان ارمنی تبریز هم از انقلابیون حمایت میکردند. فداییان ارمنی در تبریز کارگاه مونتاژ سلاح داشتند و سلاحها تولیدشده را به صورت قاچاق وارد خاک عثمانی میکردند. نویسنده مهم ارمنی، رافی، زادهی روستای پایاجوک سلماس است که نقش بسیار مهمی در احیای میهنپرستی ارمنیان و تلاش در راه کسب استقلال با رمانهایش داشته است. از چهرههای تابناک ارمنی وشاید شناختهترین آنها در ایران یپرم خان است که از نظامیان متبحر و مجرب بود و نقش مهمی در پیروزی مشروطهخواهان بازی کرد و بعدها به رئیس شهربانی تهران هم رسید. یپرم خان در نبردی برای دفاع از مشروطه در سال ۱۹۱۲ کشته شد. عثمانیها در دوران جمهوری اول ارمنستان در ۱۹۲۰-۱۹۱۸ دو بار به ایالت وان ترکیه و خاک ایران تهاجم کردند و شرایط ناامنی برای ارامنه و مسیحیان دیگر استان آذربایجان به وجود آوردند. بار اول ارامنه مجبور به فرار به نخجوان شدند و بار دوم همراه ارامنه ایالت وان به سوی بغداد و بصره در عراق فرار کردند که امروزه تعداد زیاد ارمنیانی با ریشههایی از ایالت وان به همین دلیل است.
نقطه تمرکز سخنران در معرفی این کتاب، ارمنیان جلفای اصفهان بود. در سال ۱۶۰۴ شاه عباس تعداد بیشماری از ارمنیان نخجوان را از جمله شهر جلفا و ایالت وان در موقع عقبنشینی در برابر لشکریان عثمانی، به زور به داخل ایران راند. در این کوچ اجباری تعداد زیادی هم تلف شدند. شاه عباس به جمعیت شهری این مهاجران زمین بزرگی در جنوب زایندهرود برای بنای شهرک خود اختصاص داد. ارمنیان به زودی و در طول سالهای ۱۶۰۵ و ۱۶۰۶ شهر خود را بنا کردند و به یاد شهر قدیمیشان آن را «جلفای نو» نامیدند. شاه عباس اجازه داد که آنها زندگی خود را با قوانین مسیحی اداره کنند. هیچ مسلمانی اجازه ساکن شدن در این شهرک را نداشت. تنها سه دهه بعد از کوچ اجباری ارمنیان در سالهای ۱۶۳۰ و ۱۶۴۰ آنها توانستند به عنوان بازرگانانی مجرب روابط تجاری خود را با چهار گوشه دنیا برقرار کنند ودر این راه بسیار هم ثروتمند شدند.
از ۱۳ کلیسایی که در جلفا ساخته شده، چهار کلیسا دارای نقاشیهایِ دیواری و کاشیکاریهایِ زیبا هستند. معروفترین این کلیساها، کلیسایی است که «وانک» نامیده میشود و اسم اصلی آن «ناجی مقدس» است. وانک به ارمنی به معنایِ صومعه است. این کلیسا در مجتمعی قرار دارد که شامل خلیفهگری ارامنه جنوب، کتابخانهای با ۲۵ هزار جلد کتاب و موزهای است که در برگیرنده آثار با ارزشی از ارمنیان جلفای نو و قدیم و مناطق دیگر ایران است. نقاشیهای دیواری داخل کلیسا ترکیبی از نقاشی سبک رنسانس اروپایی و ارمنی است. در داخل خانههای ثروتمندان جلفا هم نقاشیهایی با مضامین سکولار دیده میشود که بیشترشان ثروتمندان ارمنی را با لباسهای اروپایی ان زمان نشان میدهد.
در این مجتمع مجسمه نیمتنه خاچاطور کساراتسی هم قرار دارد که متفکر بزرگی است و از نخستین خلیفههای ارمنی جلفاست که در سال ۱۶۳۸ میلادی اولین چاپخانه را در سراسر ایران ایجاد کرد. او یک نشریه مذهبی در جلفا منتشر نمود.
در جلفای اصفهان از اولین تئاترهای ایران در سال ۱۸۸۷ میلادی توسط ارمنیان مهاجر از استانبول ترکیه پایهگذاری شد. آنها ابتدا به رشت و مازندران رفته بودند و سپس به جلفای اصفهان رسیدند. اولین نمایش آنها در سال ۱۸۸۸ به صحنه آمد. همراه اجراهای انان بروشور هم به تماشاگران داده میشد. پروفسور هوانیسیان بروشوری را نشان داد که ارامنه جلفا در ۱۹۲۰ نمایش «اتللو» شکسپیر را به زبان ارمنی به صحنه بردند. در سالهای اخیر نمایشهای چندی در جلفا روی صحنه آمده است.
در بخش آخر مربوط به جلفا، پروفسور ریچارد هوانیسیان از نقاش معروف آن شهر به نام سمبات در کئورغیان صحبت کرد که زیباییهایِ طبیعت اطراف اصفهان و معماری جلفا و اصفهان و نیز صحنههایی از رسوم و سنتهای ارمنیان روستایی و صحنههایِ شهری را جاودانه ساخته است. سخنران در مورد یکی از شاعران نامآور ارمنی جلفا، لئوناردو عالیشان نیز صحبت کوتاهی کرد. این شاعر عمر چندانی نداشت و در یکی از شعرهایش وصف سمبات را کرده است. پروفسور هوانیسیان تعداد ۱۵ عکس از نقاشیهای سمبات را در کتابش جای داده. افزون بر این، جلد و پشت جلد کتاب وی با دو نقاشی سمبات تزیین شده است.
پروفسور هوانیسیان اضافه نمود که بیرون از جلفا تعداد بیشماری روستاهای ارمنینشین بودهاند که امروزه بیشترشان خالی از سکنه شدهاند. زنان در این روستاها لباسهای خاص خود را میپوشیدهاند و از میان آنها روستاهای چهارمحال و پریا معروف هستند.
در کتاب پروفسور هوانیسیان بخش بزرگی به ارامنه تهران اختصاص داده شده که وی در سخنرانی خود بطور بسیار گذرا از آن رد شد.