لادن بازرگان – هفته گذشته هنگامیکه جهان از خواب بیدار شد با تصاویر وحشتناکی از اجساد غیرنظامیان کشته شده در خیابانهای بوچا در اوکراین مواجه شد. این عکسها پیکر مردم عادی را در حالی که دستهایشان از پشت بسته شده بود و گلولهای سر و یا بدن آنها را زندگی را از آنان ستانده بود، به تصویر میکشید. جامعه جهانی بعد از دیدن این تصاویر تکاندهنده، روسیه را به جنایت علیه بشریت متهم کرد.
![](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2017/09/tabestan-67.jpg)
وزارت دفاع روسیه در واکنش به اتهامات مربوط به جنایات جنگی، مسئولیت کشورش در کشتار غیرنظامیان را تکذیب کرد. واسسلی نابین ضیا سفیر روسیه در سازمان ملل ادعا کرد که مسکو «شواهد عملی» را به شورای امنیت ارائه خواهد داد که نشان میدهد نیروهای روسیه دخالتی در قتل غیرنظامیان اوکراینی ندارند. ماشین تبلیغاتی روسیه نیز ادعا کرد که نیروهای اوکراینی «صحنهسازی» کردهاند و خودشان این جنایت جنگی را انجام دادهاند.
واقعیت این است که همه دیکتاتورها از شیوههای یکسانی برای پوشاندن حقیقت استفاده میکنند. در سال ۱۳۶۷ رژیم اسلامی ایران بیش از ۵۰۰۰ زندانی سیاسی را که پیش از این به زندان محکوم شده بودند، و چندین سال را پشت میلههای زندان گذرانده بودند، به ناگهان اعدام کرد. تنها خبری که خانوادههای قربانیان از مسئولان دریافت کردند، یک تماس تلفنی یا ملاقات کوتاهی با مسئولان بود که به آنها اطلاع میداد فرزندانشان اعدام شدهاند زیرا «مرتد بودند و هویت اسلامی خود را کنار گذاشته بودند.» به خانوادههای جانباختگان گفته شد اجازه سوگواری و یا اجرای مراسم یادبود برای عزیزانشان ندارند. با اینکه در آن زمان رسانههای اجتماعی و تصاویر ماهوارهای رویاهای دوردستی بودند، خانوادهها یکی از این گورهای دستجمعی را پیدا کردند، چند عکس گرفتند، فهرستهایی از نام افراد به دار آویخته شده تهیه کردند و به سازمان ملل متحد و سازمان عفو بینالملل فرستادند و خواستار تحقیق، عدالت و پاسخگویی شدند.
محمد جعفر محلاتی سفیر وقت رژیم اسلامی ایران در سازمان ملل متحد درآن زمان، درست مانند سفیر امروز روسیه در سازمان ملل، اتهامات خانوادهها را تکذیب کرد و این ادعاها در مورد اعدامهای دستجمعی را «تبلیغات سیاسی علیه جمهوری اسلامی» نامید.
امروز اما قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ به خوبی مستند شده است. سازمان عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر این قتلها را « ناپدیدسازی قهری» و « جنایات مستمرعلیه بشریت» میدانند. در سال ۲۰۱۲ جمعی از خانوادههای جانباختگان جنایاتهای رژیم اسلامی ایران در دهه ۶۰ و زندانیان سیاسی سابق در دادگاه مردمی«ایران تریبونال» که از دادگاه معروف راسل دهه ۱۹۶۰ الگو گرفته بود، گرد هم آمدند تا فجایع جمهوری اسلامی ایران را در طول دهه ۱۳۶۰ مستند کنند. قضات بینالمللی داوطلب که برخی از بالاترین دانشگاهیان و حقوقدانان حقوق بشر در جهان هستند، به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدند که جرائم انجام شده متناسب با تعریف جنایت علیه بشریت-همانطور که در اساسنامه رم دادگاه کیفری بینالمللی شرح داده شده است- میباشد. در سال ۲۰۱۳ پارلمان کانادا نیز این قتل عام را به عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخت.
امروز به لطف فناوری ماهوارهای میدانیم که روسیه دروغ میگوید و اتهامات اوکراین درباره جنایت جنگی در بوچا به دست ارتش روسیه درست است. ایرانیان نیز عکسهای مشابهی از یکی از گورهای دستجمعی به نام خاوران دارند. گورستان خاوران گورستانی نامنظم و بینشان واقع در جنوب شرقی تهران است. از اوایل سال ۱۳۶۰ رژیم اسلامی ایران هواداران سازمانهای سیاسی چپ را در خاوران به خاک میسپرد زیرا طبق قوانین اسلامی «آنان مرتد بودند و نباید قبرستانهای مسلمانان را آلوده میکردند.» هنگامی که خانوادهها خبر اعدامها را دریافت کردند، چند نفر به خاوران رفتند. این خانوادهها با گورهای کمعمقی مواجه شدند که کیسههای پلاستیکی و تکههایی از لباس از ان بیرون زده بود. آنان با ناباوری با دستهایشان شروع به کندن خاک کردند و تعداد زیادی جسد پیدا کردند که بر روی یکدیگر ریخته شده بود. مادران و بستگان جانباختگان از دیدن این صحنهها شوکه شدند و چند عکس از جنایتی که اتفاق افتاده بود گرفتند. قسمتی از سر و صورت جوانی بر روی خاک افتاده است، دست کسی در هوا آویزان است و تکههایی از لباسها از خاک بیرون زده است. این تصاویر جنایت رژیم اسلامی ایران را برای همیشه ثبت کرده و نشان میدهد که یک دولت فاشیست مذهبی حاضر است برای از بین بردن مخالفان خود چه میزان قساوت و وحشیگری به خرج بدهد.
برای مجازات روسیه به خاطر جنایاتش در بوچا، تحریمهای بیشتری علیه بانکها و نهادهای مختلف روسی اعلام شد و دو دختر ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه، ماریا همسر سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه و دخترش یکاترینا و اعضای شورای امنیت ملی روسیه به فهرست تحریمها اضافه شدند.
اما در ایران نه تنها افراد دخیل در این جنایت علیه بشریت مجازات نشدهاند بلکه به درجات بالاتری نیز رسیدند. خامنهای رئیس جمهوری اسلامی وقت، به «مقام معظم رهبری» رسیده و در ۳۰ سال گذشته با مشت آهنین بر کشور حکومت میکند. مصطفی پورمحمدی معاون وزیر اطلاعات، وزیر دادگستری شد. حسینعلی نیری قاضی دادگاه انقلاب، رئیس دادگاه عالی انضباطی قضات شد. ابراهیم رئیسی معاون دادستان،هم رئیس قوه قضائیه شد و هم اکنون رئیس جمهور رژیم اسلامی ایران است. کافکاییترین قسمت این است که محمدجعفر محلاتی سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، هماکنون استاد مذهبی کالج اوبرلین در اوهایو است و صلح و اخلاق تدریس میکند!
با وجود چندین نامه که اعضای خانواده جانباختگان کشتار ۶۷ به رئیس کالج اوبرلین و هیئت مدیره ان نوشتهاند و دو تظاهرات اعتراضی که در مقابل کالج سازماندهی کردهاند، کالج اوبرلین از اخراج محلاتی خودداری میکند.
پروفسور جفری رابرتسون وکیل مدافع حقوق بشر، نویسنده، استاد دانشگاه و متخصص در تحقیقات درباره جنایت علیه بشریت، در گزارش سال ۲۰۰۰ خود در مورد کشتار ۶۷ به این نتیجه رسید که محلاتی در جنایت علیه بشریت دخیل است و گزارش سازمان عفو بینالملل در سال ۲۰۱۸ نیز همین نتیجهگیری را کرد. کالج اوبرلین ادعا میکند که تحقیقات داخلی آنها نشان داد که محلاتی از قتل عام خبر نداشته است و به این ترتیب میتواند به آموزش دانشجویان آمریکایی ادامه دهد!
در سال ۱۳۶۷ هنوز دادگاه کیفری بینالمللی تأسیس نشده بود. جنایت علیه بشریت و «ناپدید شدن قهری» به شیوهای که اکنون هست در قانون تدوین نشده بود. با وجود این چون ایران یکی از امضاکنندگان کنوانسیون نسلکشی ۱۹۴۸، کنوانسیون ژنو ۱۹۴۹ و کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی سال ۱۹۶۶ است، رژیم اسلامی ایران مقید به پایبندی به این قواعد بود. علاوه بر این، مشاور ارشد تحقیقات سازمان عفو بینالملل مینویسد: «تمام مقامات سابق و فعلی که همچنان با کشتارهای دستجمعی به عنوان اسرار دولتی رفتار میکنند و حقایق را افشا نمیکنند، بطور مؤثر در کنار کسانی که خون بر دست دارند ایستادهاند.» همه این شواهد باید برای یک کالج لیبرال با گذشتهای شرافتمندانه مانند کالج اوبرلین کافی باشد تا کار درست را انجام دهد و محلاتی را که یکی از مسببین چنین فاجعه بیسابقه تاریخی است از کار اخراج کنند.
من به عنوان یک ایرانی- آمریکایی مدتهاست شاهدم که با نقض حقوق بشر در ایران به عنوان یک نمایش جانبی برای مبارزههای گستردهتر سیاست بینالمللی نگاه میشود. خیلی سخت است تماشای آمریکاییهایی که میگویند متعهد به حمایت از حقوق بشر هستند، اما رنج گذشته و حال مردم ایران را نادیده میگیرند. جنگ بیدلیل روسیه علیه اوکراین و رویداد تأسفبار جنایت جنگی در بوچا و دیگر نقاط اوکراین، شجاعت مردم و رهبران آن فصل جدیدی را در دیپلماسی ایجاد کرده است. تنها میتوان امیدوار بود که این گفتگوهای جدید به ایرانیان و مصائب چهار دهه آنها گسترش یابد و در نهایت جامعه بینالمللی به خانوادههای قربانیان این رژیم فاشیستی- مذهبی کمک کند تا نوعی عدالت و پاسخگویی دریافت کنند.