هنوز ماه نخست بهار به پایان نرسیده، دستکم ۲۳ استان ایران با هجوم سه موج متوالی و طولانی گرد و غبار و ریزگردها روبرو بودهاند. طبق اعلامهای رسمی، ۲۵ تا ۳۰ درصد مراجعه بیماران قلبی و عروقی به بیمارستانها همزمان با این توفانها افزایش یافته و این در حالیست که میزان خسارات وارده از ریزگردها به تاسیسات شهری، کشاورزی و دیگر حوزههای اقتصادی همچنان نامشخص است.
راهکار مقامات ولی چیزی جز اطلاعرسانی آنهم با دستکاری سامانههای آلودگی هوا و توصیههای بهداشتی نیست. گرد و غبار و ریزگردها اما کاری به توصیهها ندارند. چهار دهه است که زمینه برای توفان آنها فراهم شده و حالا نه فقط در استانهای کویری و یا جنوبی کشور که همسایهی سرزمینهایی خشکتر از ایران هستند، بلکه در شهرهای سرسبز شمال و نیز به تهران، پایتخت پُردود از سوختهای بیکیفیت و آلوده، راه باز کردهاند.
اقتدارِ ناتوان در برابر ریزگردها
آنگونه که کارشناسان هواشناسی میگویند ریزگردها روی موج سوم نمیمانند و حداقل تا امردادماه ۱۴۰۱ از شدت آنها کاسته نمیشود چرا که تا کانونهای برخاستن ریزگردها وجود دارند، توفان ریزگردها نیز برخواهد خاست.
تا همینجا هم کمتر شهروند ایرانی است که گرد و غبار این کانونها به ریههایش وارد نشده باشد. سازمان هواشناسی میگوید، وزش باد شدید ریزگردها را از کانونهای داخلی و خارجی به قلب کشور کشانده و هرقدر شدت وزش باد بیشتر و به کانون ریزگردها نزدیکتر باشد، مناطق مختلف بیشتر گرفتار این توفان میشوند.
دولتهای جمهوری اسلامی میآیند و میروند و هر مشکلی را از جمله در زمینهی محیط زیست یا به گردن اسلاف خود میاندازند و یا کشورهای دیگر و «دشمن»! در مورد وقوع و گسترش توفانهای گرد و غبار نیز همین بساط است و کشورهای همسایه عراق، ترکیه، سوریه، عربستان، ترکمنستان و ازبکستان «مقصر» قلمداد شده و اعلام میشود که آنها باید اقدامات پیشگیرانه برای کنترل ریزگردها در مرزهای خود انجام دهند!
مقامات دولت سیزدهم به ریاست سیدابراهیم رئیسی معروف به «قاضی مرگ» میگویند، در کشورهای همسایه ۲۷۰ میلیون هکتار گرد و غبار ایجاد میکنند ولی این کانونها در ایران ۳۰ میلیون هکتار است! آنها توضیح نمیدهند برای کنترل و کاهش برخاستن توفانهای گرد و غبار در همین ۳۰ میلیون هکتار چه تدابیری اندیشیده و انجام دادهاند! توضیح نمیدهند با «کشورهای همسایه» وارد کدام مذاکرات هدفمند و یافتن راهکار شدهاند! حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی بدون پرداختن به علل این بحران، وعده پیگیری حقابهها را با ترکیه، عراق و افغانستان داده است. وعدههایی که همتایان پیش از وی نیز داده بودند و تا کنون انجام نشده است.
وقتی پای مداخلات سیاسی و نظامی در میان است، جمهوری اسلامی و مقاماتش همواره حاضر به یراق و آماده هستند و با خرج میلیونها دلار و خسارات جانی و زیرساختی، در پی اثبات اقتدار بیبنیاد خود تلاش میکنند. اما وقتی موضوع بر سر یک بحران حیاتی مانند محیط زیست اعم از آب و خشکسالی و ریزگردهاست، ذلّت و ناتوانی نظام بیش از همیشه به نمایش گذاشته میشود طوری که طالبان هم حقابه ایران را بالا میکشد و عراقی که رژیم ایران برای نفوذ در سیاست و مردم آن هزینههای میلیاردی از منابع مالی مردم ایران خرج کرده تلاش میکند در ارتباط با پرداخت حقابه از ایران به سازمانهای بینالمللی شکایت کند! آنهم در حالی که در آذر ۱۴۰۰ خبر تشکیل پرونده رسمی در دادگاه لاهه به دلیل سدسازیهای بیرویه توسط جمهوری اسلامی منتشر شد.
چرخهی اهریمنی بحران و ناکارآمدی
اینهمه در حالیست که سازمان محیط زیست همواره در ارتباط با مشکلاتی که به مسئولیت آن مربوط میشود منفعل بوده است. هر اندازه جمهوری اسلامی در به راه انداختن انواع «ستاد مقابله» مهارت دارد و برای اعوان و انصار خود در این «ستاد»ها ناندانی درست میکند، در بررسی و یافتن راهکارهای علمی و عملی و اجرای آنها به شدت ناتوان است. «ستاد مقابله با ریزگردها» که ظاهرا قرار است به عنوان هماهنگکننده دستگاههای مربوطه عمل کند، معلوم نیست به چه کار مشغول است. این ستاد در دولت حسن روحانی بخشی از ۱۰۰ میلیون یورو از محل صندوق توسعه ملی را برای مقابله با ریزگردهای خوزستان دریافت کرد ولی به اعتراف مقامات این ستاد، کاشت درختان نامناسب توسط پیمانکاران فرمایشی و وابسته به حلقههای مافیایی حکومت در عمل بر مشکل افزود! پول را گرفتند و پروژهها را انجام ندادند! شاید هم بهتر همین که پروژههایی که بدون کارشناسی و فقط برای دریافت بودجه طراحی میشوند، اصلا اجرا نشوند تا مانند پروژههای سدسازی، مشکلی بر معضل موجود اضافه نشود!
از سوی دیگر چرخهی اهریمنی بحران و ویرانی محیط زیست اعم از آب و خاک و هوا، گریبان برخی کشورهای منطقه را هم گرفته است. کارشناسان میگویند، دولت با مقصر خواندن کشورهای همسایه، ۳۵ کانون ریزگردهای داخلی را نادیده گرفته و انکار میکند. کانونهایی که در استانهای خوزستان و اصفهان و یزد گرد و غبار را پمپاژ میکنند.
کارشناسان محیطزیست هرچند کانونهای خارجی را در وقوع توفان ریزگرد در کشور مؤثر میدانند ولی سدسازیها، مصرف بیرویه آب در کشاورزی و برخی صنایع آببر و افزایش خشکسالی را عامل اصلی بروز بحران میدانند. به ویژه اینکه مدیریت منابع آبی کشور در دست وزارت نیروست که پشت پردهی فعالیتهای اقتصادی و به بهانه خشکسالی، نبود آب کافی و کمبارشی، از پرداخت حقابه تالابها و مراتع و طبیعت دستکم دو سال است که سر باز میزند بدون آنکه برای رفع این بهانههایی که اعلام میکند، راهکاری ارائه دهد!
پس از دو سال ادعای ورود به ترسالی، موجودی آب سدهای کشور ۱۲ درصد کمتر از پارسال و متوسط بارندگی یک سوم میانگین دنیا شده است. مدیریت بحران سازمان هواشناسی از کاهش ۸۸درصدی بارندگیها خبر داده و اعلام کرده این کمبود بارش باعث میشود، هرآنچه باید در فروردینماه سبز میشده ولی نشده، به منشأ تولید گرد و غبار تبدیل شود.
بحران آب در ایران در وضعیت هشدار قرار دارد. از یکسو ۳۰۰ شهر با تنش آب روبرو هستند و کشور به مرحله جیرهبندی آب نزدیک میشود و از سوی دیگر، حقابهای نمانده که به حساب طبیعت واریز شود تا بتواند از بازتولید ریزگردها جلوگیری کند.
علیرضا شریعت دبیرکل فدراسیون صنعت آب تأکید میکند که پیش از «برجام» باید به شرایط آب ایران پرداخت. او مانند بسیاری از کارشناسان ایران و جهان، جنگ آینده را بر سر آب خوانده که باید «نفت بدهیم و آب بگیریم.»
در این میان، راهکار محمد مخبر دزفولی معاون اول سیدابراهیم رئیسی (قاضی مرگ) و رئیس سابق «ستاد اجرایی فرمان امام» اجرای پروژههای آبرسانی با انتقال آب از دریای عمان است! او سادهلوحانه گفته است «قابل قبول نیست که کشوری همانند ایران که در شمال و جنوب از نعمت خدادادی دریا برخوردار است، در نواحی مرکزی با مشکلات کم آبی و در عین حال مراکز تجمع جمعیتی مواجه باشد!»
گزارش اسفندماه ۱۴۰۰ مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نشان میدهد سرانه آب در ایران در سال ۱۴۲۰ با فرض ۱۰۶ میلیون نفر جمعیت، به ۹۷۶ مترمکعب خواهد رسید. این به معنای جیرهبندی آب، افزایش مناطقی که با تانکر آب تهیه میکنند و کوچ و مهاجرتهای گسترده و در نتیجه افزایش جمعیت بیش از ظرفیت در مناطقی از کشور است که هماکنون نیز به دلایل نسبتا مناسب اقلیمی جمعیت زیادی دارند.
گره خوردن معیشت بخش مهمی از مردم با محیط زیست و رقابت دستگاههای حاکم برای بهرهمندی و چپاول ذخایر طبیعی، حوزههای مختلف محیط زیست را به بستری بحرانزا تبدیل کرده بطوری که مشکلات بطور مداوم بازتولید شده و مانند دومینو سفرههای زیرزمینی، رودخانهها، تالابها، دریاچهها، درختان، جنگلها و مراتع یکی پس از دیگری خشکیده و از حیات خالی شده و به گسترش و تداوم توفانهای گرد و غبار و آلودگی هوا یاری میرسانند. همزمان سیاستهای غلط اقتصادی با شعارهای خودکفایی و همچنین ناتوانی در برقراری تفاهم و همگرایی با کشورهای منطقه که بدون همکاری آنها نمیتوان مشکلات آب و هوا و خاک را کاهش داد، نفسِ مردم و زمین تشنه را گرفته است.
در این میان، جنگ بر سر آب در حالی یک اخطار جدی به شمار میرود که طبق هشدار سازمان ملل متحد، ۸۰درصد شهروندان ایران نیز مانند مردم ترکمنستان، پاکستان، ازبکستان و تاجیکستان در معرض خطر کیفیت نامناسب، آلوده و بیماریزای هوا قرار دارند.
آزاده کریمی