محمود مسائلی – پرسشها: مقاومت مدنی چیست و عناصر سازنده آن کدامند؟ چه پیشزمینههای تاریخی موجبات توجه به اهمیت مقاومت مدنی را فراهم آورده است؟ چه چیزی این نوع مبارزات را از دیگر اشکال مبارزه و نیز اقدامات سیاسی متمایز میسازد؟ چرا مبارزات مدنی در ایران امروز کمتر توفیق داشته است؟ چگونه میتوان این مبارزات را به گونهای موثر تقویت نموده و به پیش برد؟
طرح موضوع
مفهوم مقاومت مدنی در نزد مردمی که تحت حاکمیت نظامهای استبدادی زندگی سخت خود را دنبال کرده و برای رهایی از ظلم و ستم مبارزه میکنند، واژه شناخته شدهای است. اساس موضوع این است که از طریق مبارزات بیامان بدون خشونت و نیز استفاده از راهکارهایی که توسط متخصصان این حوزه ارائه شده است، میتوان نظامهای سیاسی استبدادی را به زانو درآورد. اما به درستی معلوم نیست این مبارزات مدنی و بدون خشونت چه اشکال خاصی دارند و اینکه آیا روشی ثابت برای همه جوامع تحت ظلم وجود دارد یا نه.
همچنین به روشنی مشخص نیست که آیا مبارزات مدنی و مسالمتآمیز باید کلیت نظام سیاسی حاکم را مورد هدف قرار داده و در صدد سرنگونی آن باشند یا اینکه میبایست ضابطههای قانونی موجود را پذیرفته و در چارچوب آنها مبارزاتی را برای انجام اصلاحات مورد نظر انجام دهند. از طرف دیگر به درستی مشخص نیست که اگر رژیمهای سرکوبگر به سیاستهای حذفی و خشن خود ادامه دهند، آیا باید همچنان بر مدنی بودن مبارزات اصرار ورزید و یا اینکه راهکارهای بدیل وجود دارد.
اریکا شنووت که در حال حاضر مهمترین متفکر اینگونه مبارزات به شمار میرود، معتقد است که مبارزات مدنی نشان داده که قدرتمندترین سلاح ممکن برای مبارزان در برابر رژیمهای استبدادی است. «تحقیقات اخیر نشان میدهد که مقاومت مدنی غیرخشونتآمیز در ایجاد تغییرات گسترده بسیار موفقتر از کارزارهای خشونتآمیز است.»[۱] با وجود این تصریحات، این حقیقت را میبایستی در نظر داشت که اشکال مبارزه مدنی در نظامهای دمکراتیک با مبارزه برای سرنگون ساختن رژیمهای استبدادی تفاوتهای عمده ای دارند. ممکن است که هردو آنها مبارزه مدنی نامیده شوند، اما ماهیت، اهداف و شیوههای مبارزاتی در اینگونه نظامها متفاوت است.
هنری دیوید ثورو بنیانگذار مبارزات مدنی و مهمترین شخصیت ادبی قرن نوزدهم، با ابداع مبارزات مدنی این نوع مقاومت در برابر ستم و بیعدالتی را توضیح داده و آنرا بر اساس رابطه قراردادی میان حکومت و شهروندان امر مجاز، و مهمتر از همه، ضروری برای احقاق حقوق پایمال شده مردم میدانست. هنگامیکه به دلیل اعتراض به بردهداری و نابودی بومیان، و همچنین نبرد با مکزیک، هنری از پرداخت مالیات خودداری ورزید، و به همین دلیل به زندان محکوم شد، در سخنانی اعلام کرد که این تنها راه مقابله با دولت بوده و از همشهریهای خود نیز درخواست کرد با او همصدا شوند[۲]. این نگرش در سال ١۸۴٩ در نوشتاری توسط او بیشتر توضیح داده شده و منبع الهامی برای مبارزات گاندی، مبارزات مدنی سیاهپوستان در آمریکا، و نیز مبارزات مردم آمریکا در جهت مخالفت با جنگ ویتنام گردید. از آن پس، مبارزه مدنی به مقاومتهایی اطلاق شد که قوانین و رویههای ظالمانه را به چالش کشیده، از جانب نوعی وظیفهشناسی قطعی برای مبارزه با ظلم برانگیخته شده، از نظر حیطه وسعت خود عمومی بوده، و بر مبنای اصولی قرار میگیرد. یعنی اینکه اینگونه مبارزات با قصد و عمد، همراه با آگاهی، و برانگیخته شده از جانب نوعی وظیفه اجتماعی و سیاسی قوانین و رویههای حاکم بر جامعه را به مبارزه طلبیده و میکوشند آنها را بطور مثبت تغییر دهند.
عناصر تشکیل دهنده مبارزه مدنی
هنگامی که ثورو مبارزات خود را در قبال سیاستهای غیرانسانی قرن نوزدهم ایالات متحده آمریکا آغاز کرد، و هنگامی که در سال ١٩۵۵ روزا پارکز با نشستن بر صندلی مخصوص سفیدپوستان در یک اتوبوس شهری اعتراض جدی خود را به سیاستهای نژادپرستانه نشان داد[۳]، این گفتمان به ادبیات سیاسی وارد شد که نظامهای سیاسی استبدادی نباید تحمل شوند، و اینکه مبارزه با آنها وظیفهای است که باید توسط همه شهروندان با جدیت دنبال شود. درحقیقت، مبارزه مدنی با اشکال ظلم و استبداد یک وظیفه است که از آن گریزی نیست. بنابراین، مبارزه مدنی نه برای رسیدن به اهداف فردی، بلکه لازمه ضروری زندگی آزادانه و شرافتمندانه بر اساس حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه شهروندان است.
نمونههای زیادی از مبارزات موفقیتآمیز مدنی در تاریخ معاصر جهان وجود دارد. در سال ١٩٢٠ وقتی کودتایی در آلمان توسط راستگرایان علیه دولت ملی صورت گرفت، مقاومت گسترده اتحادیه کارگری علیه کودتاگران بحرانی را در کشور به وجود آورد. خدمات مربوط به لولههای گاز، آب، و برق همگی از کار افتادند، بانکها نتوانستند به کار خود ادامه دهند، کودتاگران حتی نمیتوانستند برای امور اداری خود ماشیننویس پیدا کنند[۴]. این مقاومت مدنی موفق را میتوان به عنوان یک نمونه سرنوشتساز تاریخی در نظر گرفت. مقاومت مدنی در سال ۱۹۵۸ در ونزوئلا، مقاومتی مشابه در سال ۱۹۶۱ در فرانسه، مقاومت مدنی در آرژانتین در سال ۱۹۸۷، و نمونههای دیگری مانند تایلند در سال ،۱۹۹۲ جمهوری مالی در سال ۱۹۹۱، سودان در سال ۱۹۸۹، هندوراس در سال ۲۰۰۹، مصر در سال ۲۰۱۱ و در سال ۲۰۱۳، همه از نمونههایی هستند که نشان میدهند میتوان از طریق مقاومت مدنی و بدون خشونت نظامهای سیاسی استبدادی را را به تسلیم کشاند. هرگاه به این مثالها توجه شود و ساز و کارهای ابداعی در آنها مورد مطالعه قرار گیرد، عناصر موفقیت در مقاومت مدنی برجسته خواهد شد[۵].
برخی از این عناصر و روشها عبارتند از:
• عدم همکاری به عنوان موثر ترین شیوه مقاومت
• مقاومت مدنی فعال و گسترده در همه بخشهای جامعه
• تظاهرات آرام و گسترده، و در صورت واکنش خشن حکومت و سرکوب، تظاهرات کوچک و برقآسا در مناطق مختلف شهری و روستایی
• امتناع از همکاری با دولت توسط بخش خصوصی
• استفاده از فرآیندهای سیاسی علیه دولت سرکوبگر
• برانگیختن مردم علیه قوانین و رویههای ظالمانه
• به سخره گرفتن حکومت و به ویژه آثار طنز در مقابله با حکومت
• استفاده از رسانههای حرفهای و به ویژه در دنیای امروز فضای مجازی
• شکلگیری ائتلاف میان بخشهای مختلف جامعه علیه حکومت
• همکاری با جامعه مدنی بینالمللی برای کسب حمایت و ایجاد فشار بر دولتها برای انجام اقداماتی علیه حکومت استبدادی
• گسترش ارتباطات با جامعه بینالمللی هوادار دمکراسی و فراهم آوردن اطلاعات و تحلیلهای دقیق در قبال شرایط
• تلاش در جهت از میان برداشتن عدم قطعیت در صفوف مبارزان و تامین امنیت اجتماعی برای مبارزان
• گسترش نوعی خرد جمعی ساخته شده برای توسعه اجتماعی میان مبارزان
• آموزش نسبت به شرایط جامعه داخلی و بیرونی به ویژه زمانی که مبارزه دچار شتابزدگی ناآگاهانه میشود
• تلاش برای بسیج بیشتر مردم علیه نظام استبدادی
الگوهای مبارزه مدنی
با توجه به ادبیات موجود، چند الگو برای سازماندهی نهضت مقاومت مدنی میتوان در نظر گرفت. هرکدام از این الگوها میتواند در جایگاه خود در شرایط مقاومت آموزنده باشد.
١. الگوی مبارزه حقوقی[۶] مدلی در چارچوب نظام موجود که پیش از جنگ جهانی دوم در آلمان مورد توجه بود. در ایران امروز هم این روش به نوعی مورد توجه جناح اصلاحطلبان در جمهوری اسلامی است بدون آنکه در عمل بتوانند آن را پیش ببرند. اما اصولگرایان نیز میتوانند از این روش برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند.
• تلاش بیامان برای پیشبرد سیاست خود و اتخاذ ساز و کارهای مبتنی همین تلاش
• تبلیغ تساهل و مدارا. رژیمهای استبدادی با محدود ساختن آزادیهای مدنی و سیاسی، میکوشند راهها را بر روی مبارزان آزادی مسدود سازند. مبارزان نیز باید به نوبه خود شیوههای مناسب برای به چالش کشیدن آن نظام سیاسی را به کار گیرند.
• باید روشهای پیشگیرانه از سرکوب نظام را به کار گرفته و سریع در برابر آن مقابله کرد. به عنوان مثال فاشیسم به دلیل تمامیتخواهی، روشهای سرکوبگر را اتخاذ میکند تا مردم را به انفعال بکشاند. مبارزان باید مسیر مبارزه را در جهتهایی هدایت کنند که آن نظامهای تمامیتخواه نتوانند مردم را مرعوب ساخته و به انفعال بکشانند. بهترین این روشها این است که مانع از سلطه مستبدان بر مجالس قانونگذاری شد که البته این کار در رژیمهایی مانند جمهوری اسلامی هرگز ممکن نشده!
• در حقیقت، این روش با شیوههای حقوقی، ابزارهای قانونی در نظام موجود را در مرکز توجه قرار میدهد.
٢. الگوی اصلاحات سیاسی[۷] این مدل هم تا حدی بازتاب دهنده روشی است که اصلاحطلبان حکومت دنبال میکنند و اغلب با نظام حاکم در شرایطی که مجموعه نظام به چالش کشیده شود، مماشات میکنند.
• باید مخالفین را با مباحث مربوط به اهمیت برابری و آزادی و رهایی آشنا ساخت تا آنها بتوانند در مبارزهای دموکراتیک با نظام حاکم فعال شوند.
• باید تلاش شود تا مخالفان بتوانند حرفهای خود را بزنند در این صورت تنشهای موجود در صفوف مبارزان به پایینترین حد خود کاهش مییابد.
• آراء و ارزشهای دموکراتیک در مبارزه سطح رهبری محدود میشود. بنابراین امکان سازش با نظام حاکم همیشه وجود دارد.
• به تعداد هواداران و نفرات باید تکیه کرد تا از طریق رایگیری بتوان ابزارهای قدرت را از دست تمامیتخواهان گرفت.
• اگر موفقیت حاصل نشود، هرگز نباید مشروعیت (حقانیت) نظام را به چالش کشید. مبارزان باید خود را برای دور بعد آماده کنند.
٣. الگوی همگرایی[۸] این مدل در حوزه کشورهای اسکاندیناوی از محبوبیت و کارکرد خاصی برخوردار است.
• ضرورت ایجاد هماهنگی و اعتماد و همچنین برقراری امنیت اجتماعی برای همه شهروندان
• انجام اقداماتی فراتر از مدل حقوقی و اصلاح طلبی برای پیشبرد حقوق اجتماعی مردم و آموزش به آنان
• تلاش برای غلبه بر انشقاق و پراکندگی دیدگاهها و نقطه نظرات
• ایجاد هماهنگی میان مواضع موجود از طریق آموزش همگرایی اجتماعی
• تلاش برای ایجاد مفهوم فراگیری از با هم بودن و ایجاد ائتلاف برای رسیدن به اهداف مورد نظر
• همگرایی میان مواضع و نقطه نظرات گروههای مختلف میتواند به ایجاد اصلاحات اساسی در جامعه منجر شود.
۴. الگوی مبارزه فعال[۹] این مدل بهتر میتواند بر اساس شرایط ایران امروز مورد توجه قرار گرفته و سپس متناسب با واقعیات مورد اقدام قرار گیرد.
• صدور بیانیهها و نامههای اعتراضی برای به ستوه درآوردن نظام
• دیوارنویسی، زمیننویسی، تهیه بروشورها، جزوهها برای افزایش سطح آگاهیهای مردمی
• تحقیر نمودن مقامات حکومتی و همه آنهایی که با نظام همکاری میکنند
• تشکیل صفهای مردمی، راهبندان و تشکیل کاروانهای وسایل نقلیه برای ایجاد اختلال در کارکرد نظام
• برگزاری تجمعات عمومی و عدم همکاری در رویدادهایی که توسط حکومت برگزار میشود
• تحریم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نظام
• اعتصابات و عدم همکاری شهروندان با حکومت مانند نپرداختن و یا به تعویق انداختن قبضها و مالیاتها[۱۰]
نتیجهگیری ساده
منابع موجود در حوزه مبارزه با نظامهای استبدادی عموما اعتقاد دارند که مبارزه مدنی و غیر خشونتآمیز همواره برای به زانو در آوردن نظامهای اقتدارگرا موفقتر بودهاند. اما مهم این است شیوههایی که در اینگونه مبارزات اتخاذ میشوند، از یکسو متناسب با واقعیات و شرایط جامعهای باشد که در آن مبارزه جریان مییابد. از دیگرسو، مبارزه مدنی باید فعال، آگاهانه و تمامعیار باشد. تجربه کشورهایی که در آنجا مبارزه مدنی با موفقیت همراه بوده است نشان میدهد که میتوان برای آینده ایران نیز از شیوههای مبارزه مدنی فعال و آگاهانه استفاده کرد. اما موفقیت در این مبارزات مستلزم ارتقای آگاهی مردم از روشها و شیوههای مبارزه است.
*دکتر محمود مسائلی بنیانگذار و دبیرکل افتخاری اندیشکده بینالمللی نظریههای بدیل؛ با مقام مشورتی نزد سازمان ملل متحد؛ بنیانگذار و مدیر مرکز مطالعات عالی حقوق بشر و توسعه دمکراتیک؛ اتاوا؛ کانادا
[۱] Erica, C. (February 04, 2019). The Harvard Gazette
[۲] Thoreau, H.D. (2008). Walden and On the Duty of Civil Obedience. Auckland: The Floating Press
[۳] Stevenson, J. (February 1972). Rosa Parks Wouldn’t Budge. American Heritage, Vol. XXIII, No. 2
[۴] Zunes, S. (2006). Civil resistance against Coups: A Comparative and Historical Perspective. International Centre for Nonviolence Conflict
[۵] Adam Roberts; Gene Sharp; Theodore Ebert; Sir Stephen King-Hall; Thomas Schelling; Richard Taylor; Sharon Nepstad have produced magnificent literature on civil resistance
[۶] Loewenstein, K. (1937). Militant Democracy and Fundamental Rights. The American Political Science Review, volume xxxi, No. 3. Also, Kostal, R.W. (14 February 2011). The Alchemy of Occupation: Karl Loewenstein and the Legal Reconstruction of Nazi Germany, 1945–۱۹۴۶٫ Published online by Cambridge University Press
[۷] Rawls, J. (1971). A Theory of Justice. Cambridge, MA: Harvard University Press
[۸] Muller, J.W. (December 21, 2018). Reviving Civil Disobedience. Project Syndicate, The World’s Opinion Page. Also, Muller J.W. (October 29, 2019). Democracy and Disrespect. Philosophy and Social Criticism
[۹] Gene Sharp. (2002). From Dictatorship to Democracy. The Albert Einstein Institution; Sharp, G., Miller, C. A., & Paulson, J. (2013). Waging Nonviolent Struggle 20th Century Practice and 21st Century Potential. Winnipeg, Manitoba: Media Production Services Unit, Manitoba Education; Maria J. Stephan. (Eds.). Civilian Jihad: Nonviolent Struggle, Democratization and Governance in the Middle East. New York: Palgrave MacMillan
[۱۰] نگاه کنید به نوشتار مفصل این نویسنده با عنوان «اصول مقاومت مدنی در مبارزه با استبداد» در تارنمای مرکز مطالعات عالی حقوق بشر و توسعه دمکراتیک