سوسن الشاعر (شرق الاوسط) – کشورهایی که با جمهوری اسلامی ایران مذاکره کرده و روی نیروهای به اصطلاح «میانهرو» این کشور شرطبندی میکنند، اگر در برخورد با رژیم ایران صادقانه عمل میکردند، بهتر بود از همان اوایل مذاکراتی جامع و شامل با تهران انجام میدادند.
بهترین گزینه برای متوقف کردن برنامههای رژیم تهران میبایست از همان ابتدا بر اساس کنار گذاشتن کامل پروژه توسعهطلبانه، عدم حمایت از شبهنظامیان تروریست، متوقف کردن برنامه موشکی بالستیک متمرکز میشد و در ازای آن کشورهای منطقه و بقیه کشورهای حامی توافق هستهای بستههایی از امتیازات اقتصادی و تجاری به رژیم ایران میدادند. این گزینه بهتر از مذاکراتی طولانیست که به یک بازی بیپایان و خسته کننده تبدیل شده است.
حتی برخی از شخصیتهای اپوزیسیون ایران معتقدند اگر قرار است تعلل در مذاکرات منجر به دست یافتن رژیم ایران به بمب اتمی شود، بهتر است پرونده هستهای جمهوری اسلامی بجای اینکه ابزار بازی سیاسی بین رژیم تهران و آمریکا و اتحادیه اروپا باشد، به سازمان ملل متحد ارجاع داده شود. چرا که در آنصورت پرونده اتمی تهران به تهدیدی برای امنیت بینالمللی تبدیل خواهد شد.
توافق هستهای بطور کلی به دلیل سازشناپذیری رژیم ایران تقریباً نفسهای آخر خود را میکشد. حتی اتحادیه اروپا که فرصتهای زیادی به حکومت ایران داده بود نیز صبر و حوصله خود را از دست داده. آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز پس از توقف فعالیت دوربینهای نظارتی در تاسیسات هستهای ایران، هشدار داده است. همچنین کنگره آمریکا در حال رایگیری در مورد اقداماتی است که تحریمهای بیشتری را علیه رژیم ایران اعمال کند. کنگره آمریکا به دولت بایدن هشدار داده که هر معاملهای در آینده با رژیم ایران نباید به حذف نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست گروههای تروریستی ایالات متحده منجر شود.
روشن است که دولت بایدن در شرایط سختی قرار گرفته که در آن حتی دموکراتها را هم در کنار خود نمیبیند. علاوه بر این روز به روز بر تعداد مخالفان توافق هستهای در آمریکا افزوده میشود. بنابراین امیدی برای امضای این توافق وجود ندارد به ویژه اینکه معایب و ضعفهای آن بیش از پیش آشکار میشود.
توافق هستهای سال ۲۰۱۵ غنیسازی را کاهش میداد اما ابزاری برای متوقف کردن روند افزایش آن توسط چنین رژیمی که به مشیت الهی معتقد است ندارد. جمهوری اسلامی نشان داده حتی در فاصله زمانی که به قول خود متعهد به توافق ۲۰۱۵ بود به فعالیت مخفیانه و افزایش غنیسازی با سرعت بسیار زیاد مشغول بود.
اگر رژیم ایران کمی عاقلانه فکر میکرد، متوجه میشد که بزرگترین متحد حقیقی آن میبایست کشورهای عربی خلیج فارس باشند که با آنها مشترکات دینی، جغرافیایی و تاریخی زیادی دارد. رژیم ایران اگر میخواست میتوانست بدون نیاز به ایدئولوژی توسعهطلبانه که در فکر و ذهن رهبرانش ریشهای عمیق دارد، متحدی خوب با آنها باشد. تهران میتوانست با کشورهای عربی خلیج فارس مانند گذشته امنیت را برای طرفین تامین کند. اما رژیم ایران بجای این عقلانیت، امنیت خود را روی برتری و هژمونی بر همسایگان ترسیم کرده. این اندیشه که در گفتمان رسمی مقامات رژیم بطور آشکار و علنی بیان میشود باعث توقف همکاری و هماهنگی آنها و استقرار روزافزون پایگاههای نظامی کشورهای خارجی به منطقه شد.
هرگونه جنگ در منطقه به نفع هیچکدام از طرفین اعم از ایران یا کشورهای عربی خلیج فارس نیست بنابراین به نفع طرفین است تا کشورهای عربی برای تامین امنیت و حفاظت از آبراههای خلیج فارس مجبور به حمایت از خود با نیروهای خارجی نشوند.
اگر رژیم ایران از روز اول بجای بنای دشمنی با همسایگانش و کشورهای عربی خلیج فارس، دست دوستی به سوی آنها دراز میکرد بسیار موفقتر میبود. تصور کنید اگر سرمایهگذاریهای خلیجفارس وارد ایران میشد و ایرانیها به مصرفکنندگانی با قدرت خرید تبدیل میشدند و کالاهای ایران برای آنها صادر میشد، این امر چقدر برای طرفین رونق و توسعه اقتصادی به همراه میآورد. اما رژیم ایران نمیخواهد زیرا در توهم زندگی کند. رژیمی که معتقد است وظیفهاش زمینهسازی برای خروج منجی موعود یا مهدی است. به همین دلیل مذاکرات رژیم اسلامی با عربستان سعودی در بغداد به جایی نرسید و میانجیها نیز به سختی میتوانند گامی برای نزدیک کردن تهران با ریاض و دیگر کشورهای منطقه بردارند.
رژیم ایران تا کنون میلیاردها دلار خرج کرده و همه تخممرغهای خود را در سبد سیاست توسعهطلبی، هژمونی و تسلط بر منطقه قرار داد، حتی اگر این پروژه به قیمت نابودی کشور ایران و از بین بردن رفاه مردم تمام شود.
جمهوری اسلامی تضمین موفقیت سیاست توهم و رسیدن به تحقق مدینه فاضلهاش را نه بر اساس خواست مردم ایران بلکه با همفکری و ائتلاف با جماعتی غیرایرانی و مطرود از کشورهای خود بنا کرده؛ جماعتی که فکر میکنند در فردای پیروزی موعود و تحقق رویای رژیم، آنها هم سهیم جمهوری اسلامی خواهند بود.
آیا این رژیم نمیبیند که نیم قرن همه اموال ملت ایران را بدون هیچ سودی برای ایرانیان، حیف و میل تحقق رویاهای متوهمانه خود کرده است؟ اکنون رژیم تهران در چهار پایتخت عربی نفوذ کرده اما این حضور و نفوذ چه سودی برای آن یا مردم ایران یا حتی مردم این کشورها داشته است؟ مردم ایران بارها و بارها قیام کردهاند اما رژیم با خشونت آنها را سرکوب کرد. خط فقر در ایران در حال تعمیق و تحریمهای بینالمللی که رژیم اسلامی تهران مسبب آن است، بیش از هر زمان کمر طبقات و قشرهای جامعه ایران را خم کرده است.
تهران با حمایت از شبهنظامیان وابسته به خود در لبنان، عراق، یمن یا سوریه جز ویرانی و بدبختی برای مردم ایران و مردم آن کشورها چه به ارمغان آورد؟
بارها فریادها و شعارهای ایرانیان که مخالف حضور در هر چهار پایتخت هستند و نمیخواهند فرزندانشان در آنجا کشته شوند یا اموالشان هزینه شود، به گوش مقامات رژیم جمهوری اسلامی رسیده اما تهران باز بر توهمات خود اصرار دارد و با وعده و عید به مردم ایران حال و آینده آنها را تباه کرده است. جمهوری اسلامی میخواهد پروژه خود را با دو ابزار عملی کند: نخست از طریق دستیابی به سلاح هستهای که فکر میکند بازدارنده خواهد بود؛ و دوم همپیمانی با گروههای تروریستی! حال ایرانیان باید نیم قرن دیگر صبوری کنند تا رویای رژیم اسلامی به حقیقت بپیوندد و آنروز شاید دیگر کسی از در سطلهای زباله به دنبال غذا نگردد.
اگر روزی رژیم ایران سر عقل بیاید و به کشورهای عربی همسایه خود بگوید که حاضر است پروژه توسعهطلبانهاش را متوقف کرده و با آنها متحد شود تا امنیت منطقه را با هم تامین و همگرایی اقتصادی بر اساس منافع مشترک ایجاد کنند آنگاه این نیروی بزرگ اقتصادی چه سود بزرگی برای مردم ایران و همچنین برای مردم کشورهای عربی خواهد داشت؟
اگر شرطبندی تکراری روی نیروهای به اصطلاح «میانهرو» در ایران برای رسیدن به توافق با رژیم تهران آنگونه که دولت پرزیدنت بایدن معتقد است، وجود دارد، چرا این مذاکره نباید همهجانبه باشد و کشورهای منطقه در آن مشارکت داشته باشند؟ این پیشنهادیست که قبلا هم از سوی متحدان آمریکا در منطقه به دولت بایدن داده شده. رژیم ایران باید مسئله توافق را به همهپرسی عمومی بگذارد تا ملت ایران در تصمیم برای آینده و چنین پرونده حساسی سهیم باشد.
*منبع:شرق الاوسط
*نویسنده: سوسن الشاعر
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن