متن کامل گفتگو با وبسایت ایتالیایی «لیبرو»؛ شهبانو فرح پهلوی: «آنها پادشاهی می‌خواهند؛ من آماده‌ام برگردم»

- «آنچه امروز من و خانواده‌ام را به حرکت در می‌آورد، همدلی جوانان ایران با یاد و خاطره شاه و دریافت اینهمه محبت از جانب کسانی است که دیروز با ما می‌جنگیدند، در حالی که امروز بطور طبیعی از حمایت از آن انقلاب پشیمان شده‌اند.»
- «به این فکر کنید که ایران روزگاری چقدر با ثبات و آباد بود و امروز در چه وضعیتی تحت حکومت آیت‌الله‌ها قرار دارد. اکنون عده‌ای بیشتر متوجه شده‌اند که در زمان پهلوی چه خدماتی انجام شده است.»
- «زمانی که ما در ابتدای تبعید به قاهره آمدیم، روزنامه‌نگاران خارجی به کوچه و خیابان رفتند تا ببینند که آیا مردم واکنش ناخوشایندی دارند یا نه. اما واقعیت برعکس بود؛ مردم در خیابان به آنها پاسخ دادند که شاه به کشور ما خوش آمده است. زیرا در زمانی که مصریان دوران سختی را پشت سر می‌گذاشتند، شاه به آنها کمک کرده بود.»
- «وقتی در باهاما بودیم نیز خانواده سادات می‌خواست برای ما یک هواپیمای مصری بفرستد تا ما را به قاهره ببرد. اما آمریکایی‌ها جواب منفی دادند و هواپیمای خود را به ما پیشنهاد کردند. ما هزینه زیادی برای آن هواپیما پرداختیم و در حالی که در حال پرواز روی اقیانوس بودیم، وسط مسیر، خلبانان ناگهان در آزور فرود آمدند و به ما گفتند منتظر مجوز پرواز هستند! درواقع آمریکا در حال مذاکره با دولت انقلابی ایران بود که ما را به آنها تحویل دهد! خوشبختانه تعطیلات نوروز بود، وزرا پایتخت را ترک کرده بودند، تلفنی در دسترس نبودند و نمی‌توانستند تصمیم بگیرند!»
- «اکثر ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج، این رژیم مذهبی را نمی‌خواهند و در میان آنها جوانان زیادی  طرفدار پادشاهی هستند.»
- «پسرم رضا در سال‌های اخیر نیز همواره تاکید کرده که به دفاع از تمامیت ارضی ایران، به آزادی سیاسی، به آزادی زنان و به جدایی دین از دولت اعتقاد دارد و می‌خواهد ایرانی‌ها آزادانه انتخاب کنند که نظام و ساختار سیاسی آینده ایران چگونه باید باشد.»
- «بر اساس اصل فرزند ارشد، اگر سلطنت در ایران باشد، نور جانشین پدرش می‌شود. قانون اساسی قدیمی ‌ما جایگاه مهمی ‌را برای زنان به رسمیت می‌شناخت. زمانی که شاه مرا به عنوان نایب‌السلطنه منصوب کرد، هدفش برجسته کردن نقش و اهمیت زنان در یک کشور مسلمان در خاورمیانه بود.»
-شهبانو فرح به این پرسش که «اگر هر زمان شرایط اجازه دهد، آیا آماده بازگشت به کشور خود هستید؟»‌ پاسخ می‌دهد: «بله، امیدوارم چنین شود؛ اما مهمترین چیز برای من آزادی ایران و ایرانیان است. اگر روزی بتوانم به کشورم برگردم، برایم شادی بزرگی خواهد بود.»

پنج شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ برابر با ۱۸ اوت ۲۰۲۲


وبسایت روزنامه ایتالیایی «لیبرو» در گفتگویی طولانی با شهبانو فرح پهلوی که ۱۲ اوت ۲۰۲۲ منتشر شد با عنوان «آنها پادشاهی می‌خواهند؛ من آماده‌ام برگردم» به خدمات پهلوی‌ها و نظرات شهبانو در ارتباط با انقلاب۵۷ و شرایط کنونی ایران و نقش شاهزاده رضا پهلوی و شاهدخت نور و بازگشت به ایران در شرایطی که امکانش وجود داشته باشد پرداخته است. کیهان لندن ترجمه دقیق و کامل این گفتگو را در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد.

گزارشگر «لیبرو» که در سالگرد درگذشت دومین پادشاه پهلوی (پنجم امرداد ۱۳۵۹) به قاهره سفر کرده می‌نویسد: ورودی ساختمانی که به آن وارد شدم، با نشان ریاست جمهوری روی دروازه‌ی آن مزین شده و پر از سرباز و محافظ است. در یک اتاق نشیمن خنک در طبقه همکف، شهبانو فرح پهلوی به همراه دختر یکی از امیران کشورهای حاشیه خلیج فارس که برای ادای احترام به حضور شهبانو رسیده، از من استقبال می‌کند.

ماه‌ها از آخرین دیدار ما در اروپا می‌گذرد، اما شهبانو زیبایی با وقار و آرامش با صلابت خود را همچنان حفظ کرده است. او در مصر بسر می‌برد تا مانند هر سال یاد و خاطره همسرش، دومین پادشاه پهلوی، محمدرضاشاه، را که به مدت چهل و دو سال در آرامگاهی از سنگ سبز مسجد سلطنتی الرفاعی در آغوش آرامش ابدی جای گرفته، گرامی‌ بدارد.

در سال ۱۹۷۹ در ایران، انقلاب اسلامی کشور را منفجر و نظام پادشاهی را سرنگون می‌کند. خانواده شاهنشاهی کشور را ترک می‌کنند و آیت‌الله خمینی قدرت را به دست می‌گیرد. از آن زمان اودیسه‌‌ی پهلوی‌ها آغاز می‌شود. تقریبا هیچ کشوری حاضر به میزبانی از آنها نبود. در ۲۷ ژوئیه ۱۹۸۰ شاه که مدتی بیمار بود در سن شصت سالگی در قاهره درگذشت. تا امروز برای شهبانوی در تبعید ایران، پرداختن به مشکلات کشورش و ایرانیان یک رسالت و مأموریت سرنوشت‌ساز به شمار می‌رود که به وی نیز انرژی و شهامت می‌بخشد.

علیاحضرت، چهل و دو سال از درگذشت محمدرضاشاه پهلوی می‌گذرد که روزگاری هم محبوب و هم منفور مردم کشورش بود. چهره‌ی او چنان فراگیر در جامعه ایران حضور دارد که به نظر می‌رسد محبوبیت خود را پس از مرگ دوباره به دست آورده. از داستان زندگی او به عنوان یک انسان و یک سیاستمدار چه باقی مانده است؟

– آنچه بیش از همه برایم جالب است این است که پس از سال‌ها و پس از آنهمه سخنانی که علیه ما گفته شد، بسیاری از کسانی که در آن زمان با ما مخالف بودند، از جمله برخی از سیاستمداران خارجی که اصلاً طرفدار پیشرفت و توسعه ایران نبودند، متوجه آنچه شده‌اند که شاه برای کشور ما انجام داده است.  و مهمترین نکته این است که ایرانیان متولد پس از انقلاب نیز امروز این حقیقت را می‌بینند و به نوبه خود احساس همدردی و عشق شدید به پهلوی در حال افزایش است. در سال‌های اخیر در ایران تظاهرات خیابانی متعددی برگزار شده که جوانان با صدای بلند شعار می‌دادند: رضاشاه روحت شاد! (به معنای واقعی کلمه: رضاشاه روحت شاد). شاه در مورد مسائل کشور، مورد علاقه مردم و در عین حال مورد نفرت گروه‌های مختلف سیاسی و عقیدتی بود. اما آنچه امروز من و خانواده‌ام را به حرکت در می‌آورد، همدلی جوانان ایران با یاد و خاطره شاه و دریافت اینهمه محبت از جانب کسانی است که دیروز با ما مبارزه می‌کردند، در حالی که امروز از حمایت از انقلاب پشیمان هستند.

همسر شما با پیروی از دیدگاهی که از پدرش رضاشاه به ارث برده بود، مسیر حرکت ایران را به سوی مدرنیته سرعت بخشید و با درآمدهای حاصل از فروش نفت، ایران تنها در دو نسل از قرون وسطا به جهان توسعه‌یافته معاصر منتقل شد. آیا درست است که او در پایان سلطنت خود دوست داشت راه را برای یک نظام لیبرال‌تر هموار کند؟

-بله، این درست است. به این فکر کنید که ایران که هنوز «پارس/ پرشیا» نامیده می‌شد، در زمان روی کار آمدن رضاشاه در سال ۱۹۲۵ چه بود و با خروج ما در سال ۱۹۷۹ به چه اهدافی رسیده بود. بهداشت، آموزش و توسعه، در همه بخش‌های کشور ساختاری شده بود و جلو می‌رفت. آنچه با گذشت زمان، ایرانیان بیشتر و بیشتر متوجه می‌شوند این است که شاه قصد داشت به محض اینکه رشد و توسعه تثبیت شد، سیاست داخلی را به معنای آزادی بیشتر باز کند و به نسل‌های جدید فرصت‌های بیشتری بدهد؛ یک  جامعه مدرن‌تر در اواسط دهه ۱۹۸۰. شاه قصد داشت تاج پادشاهی را به پسرمان رضا (ولیعهد) بسپارد تا انتقال به یک سلطنت کاملا مشروطه را تکمیل کند.

جشن‌های فراموش‌نشدنی ۲۵۰۰ ساله پادشاهی ایران در تخت جمشید، انتقاد شدید علیه شاه را به دلیل استفاده هنگفت از بودجه دولتی برانگیخت. هدف شما و حکومت از برگزاری آن جشن‌ چه بود؟

-هدف پادشاه این بود که تاریخ و فرهنگ ایران را به مردم خود ایران و تمام جهان نشان دهد؛ کشوری که مهد تمدن‌های بزرگ بوده است. تقریباً همه سران کشورهای جهان برای این جشن به تخت جمشید آمدند. متأسفانه در آن زمان برخی رسانه‌های بین‌المللی که علیه ما بودند، همراه با افکار عمومی ‌خاصی، تمام وقت خود را روی انتقاد از ما متمرکز کردند. به همین دلیل خیلی تعجب می‌کنم که وضعیت امروز ایران که به شدت بدتر شده و اصلا  با زمان شاه قابل مقایسه نیست، چرا هیچکدام از آنها در این سال‌ها انتقادات مشابهی را نسبت به صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی مطرح نکرده‌اند! در آن زمان مجموعه‌ای از منافع خارجی علیه ما وجود داشت که مربوط به افزایش شدید قیمت نفت می‌شد. آنها مخالف این واقعیت بودند که ایران در حال تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ بود.

آیا جشن‌های ۲۵۰۰ ساله باعث رونق اقتصاد شد؟

-ایران به بسیاری از زیرساخت‌های جدید مجهز شد که امروزه نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند. بزرگراه‌ها، فرودگاه‌ها، صدها مدرسه و بیمارستان ساخته شد. کارگران حقوقی داشتند که با آن خانواده‌های خود را تأمین می‌کردند، دانش‌آموزان می‌توانستند در مدارس یک وعده غذا بخورند، و زنان در بسیاری از موارد نقش مهمی ‌در دولت و اداره کشور داشتند. البته ما مشکلات داخلی زیادی هم داشتیم، کشور ما یک کشور در حال توسعه بود با همه تضادهایش. اما همه چیز به نفع مردم انجام می‌شد، در حالی که امروز متأسفانه اکثریت جمعیت ایران در فقر شدید بسر می‌برد، با زنان بدرفتاری می‌شود و حقوق آنها زیر پا گذاشته می‌شود. کارگران و آموزگاران برای حقوق خود اعتراض می‌کنند. والدین تنگدست به دلیل فقر اقتصادی خانواده‌، فرزندان خود را می‌فروشند. به این فکر کنید که ایران روزگاری چقدر با ثبات و آباد بود و امروز در چه وضعیتی تحت حکومت آیت‌الله‌ها قرار دارد. اکنون عده‌ای بیشتر متوجه شده‌اند که در زمان پهلوی چه خدماتی انجام شده است.

ایرانیان بسیاری از سراسر جهان به قاهره می‌آیند تا در آرامگاه دومین پادشاه پهلوی در مسجد الرفاعی ادای احترام کنند؛ همانجایی که فاروق پادشاه مصر نیز آرام گرفته است. در زبان فارسی تعبیری هست که می‌گوید: در قلمرو شاهان، شاه هرگز نمی‌میرد. آیا ایران در شرایط کنونی شاهد حرکت به سوی تغییرات احتمالی است؟ 

-بله، زیرا اکثر ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج، این رژیم مذهبی را نمی‌خواهند و در میان آنها جوانان زیادی  طرفدار پادشاهی هستند. از اوایل دهه ۱۹۵۰ محمدرضاشاه روابط دوجانبه محکمی‌ با ایتالیا داشت. دوستی با انریکو ماتی رئیس «انی» [شرکت نفت و گاز ایتالیا] به نفع توافق نفتی بود که بازار جهانی سوخت را با پایان دادن به انحصار «هفت خواهران» تغییر داد. زمانی که در مقطعی تمام دنیا خرید نفت ما را متوقف کردند، انریکو ماتی تصمیم گرفت به خرید نفت ایران ادامه دهد و قوانین تحمیل شده توسط شرکت‌های بزرگ را زیر پا بگذارد و درآمد حاصل از آن را بین کشورهای تولیدکننده تقسیم کند. متی بعداً دچار سانحه هوایی شد که در آن جان خود را از دست داد. همه فکر می‌کردند به دلیل توافقی که با ایران داشت، می‌خواستند از شرّ او خلاص شوند. نفت همیشه سرچشمه‌ی هم خوشبختی و هم بدبختی ما بوده است.

در این میان، شما همیشه رابطه قوی خود را با صحنه فرهنگی ایتالیا حفظ کرده‌اید.

-من ایتالیا و ایتالیایی‌ها را تحسین می‌کنم. ایتالیا کشور بزرگی سرشار از فرهنگ و تمدن است و ما نیز فراتر از روابط سیاسی و تجاری، روابط فرهنگی زیادی با کشور شما داشتیم. استادان ایتالیایی زیادی  برای تعمیر و مرمت آثار باستانی به ایران آمدند و ایران‌شناسان ایتالیایی وجود دارند که بهتر از من فارسی صحبت می‌کنند.

وقتی به پایتخت مصر می‌آیید چه احساسی دارید؟

-احساس می‌کنم در خانه دوم خود ‌هستم؛ از دولت و مردم مصر سپاسگزارم که همیشه با دوستی و مهربانی فراوان از ما پذیرایی می‌کنند.

زمانی که ما در ابتدای تبعید به قاهره آمدیم، روزنامه‌نگاران خارجی به کوچه و خیابان رفتند تا ببینند که آیا مردم واکنش ناخوشایندی دارند یا نه. اما واقعیت برعکس بود؛ مردم در خیابان به آنها پاسخ دادند که شاه به کشور ما خوش آمده است. زیرا در زمانی که مصریان دوران سختی را پشت سر می‌گذاشتند، شاه به آنها کمک کرده بود.

مراسم بزرگداشت انور سادات رئیس جمهوری مصر نیز همزمان در قاهره برگزار می‌شود. او تنها رئیس دولتی بود که پس از انقلاب ۱۹۷۹ پادشاه و خانواده‌اش را به گرمی پذیرفت. چه خاطره‌ای دارید؟

-من و خانواده‌ام از مصر، رئیس جمهور سادات و همسرش جهان سادات بسیار سپاسگزاریم، زیرا زمانی که قدرتمندترین کشور جهان که دوست ما بود (ایالات متحده) نمی‌خواست ما را بپذیرد، تنها کسی که شهامت میزبانی از ما را داشت پرزیدنت سادات بود. او این انسانیت را داشت که پادشاه بیمار را در کشور خود جای دهد و امنیت ما را تضمین کند. پرزیدنت سادات به کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا که نمی‌خواست مصر از ما پذیرایی کند گفت: جیمی، ‌من شاه را اینجا و زنده می‌خواهم! در آن زمان او دیگر نمی‌خواست با کارتر صحبت کند و معاون خود مبارک را برای این کار می‌فرستاد. زمانی که ما در باهاما بودیم نیز خانواده سادات می‌خواست برای ما یک هواپیمای مصری بفرستد تا ما را به قاهره ببرد. اما آمریکایی‌ها جواب منفی دادند و هواپیمای خود را به ما پیشنهاد کردند. ما هزینه زیادی برای آن هواپیما پرداختیم و در حالی که در حال پرواز روی اقیانوس بودیم، وسط مسیر، خلبانان ناگهان در آزور فرود آمدند و به ما گفتند منتظر مجوز پرواز هستند! درواقع آمریکا در حال مذاکره با دولت انقلابی ایران بود که ما را به آنها تحویل دهد! خوشبختانه تعطیلات نوروز بود، وزرا پایتخت را ترک کرده بودند، تلفنی در دسترس نبودند و نمی‌توانستند تصمیم بگیرند!

ایران یکی از کشورهای با فرهنگ خاورمیانه است؛ تعهد شما به فرهنگ و هنر با ایجاد موزه بزرگ هنرهای معاصر کاملا مشخص است. چه امیدی برای بازگشایی کل این مجموعه عظیم به روی عموم باقی مانده؟

-وقتی برای تأسیس این موزه فعالیت می‌کردم با خودم گفتم: در دنیا اینهمه آثار هنری ایرانی وجود دارد، چرا آثار هنری از کشورهای دیگر در ایران وجود نداشته باشد؟ ما توان خرید آثار باستانی را نداشتیم و به همین دلیل به هنر معاصر فکر کردیم. در اوایل دهه ۱۹۷۰ قیمت این آثار به اندازه امروز نبود. بعد از انقلاب این موزه تعطیل شد و من نگران بودم مبادا آثاری که در آن گرد آورده شده بود تخریب یا فروخته شود. خوشبختانه تقریباً همه آن در زیرزمین نگهداری می‌شد، زیرا آن آثار را با اخلاق  اسلامی ناسازگار می‌دانستند. فقط یک تابلو از طریق یک محفل فاسد معامله شد. من با بسیاری از هنرمندان جوان ایرانی در ارتباط هستم که اغلب درباره این موزه به من نامه می‌نویسند.

-پادشاه سیاست‌های فرهنگی کشور را به عنوان ملکه بطور کامل به شما تفویض کرده بود. نه تنها هنر معاصر بلکه کاوش‌های باستان‌شناسی، موزه فرش، جشنواره شیراز و بسیاری ابتکارات دیگر؛ چه پروژه ای بیشتر از همه شما را به وجد آورد؟

-مسلماً جشنواره شیراز که هنرمندان بزرگ و متنوع ترین جلوه‌های هنری سنتی و پیشرو را از سراسر جهان گرد می‌آورد. من به عنوان شهروند  کشوری با تمدن بزرگ، همیشه به هنر و فرهنگ علاقه زیادی داشته‌ام. موزه فرش و گلستان را هم به یاد دارم که مجموعه‌های دوره قاجار را گرد آورد. متأسفانه بعدها گویا به عنوان پادگان سپاه  پاسداران انقلاب اسلامی مورد استفاده قرار گرفت. اما من فقط با هنر سر و کار نداشتم، به فعالیت‌های اجتماعی خود نیز اهمیت زیادی می‌دادم: برای زنان، برای بیماران، برای جذامیان. با کمک هموطنانم، از جمله زنان، برنامه‌های بسیاری را در زمینه‌های اجتماعی و بشردوستانه به پایان رساندیم.

در زندگی شما شکوه و تراژدی‌ کم نبوده؛ قدرت مقاومت شما در برابر ضربات سرنوشت از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

-فاجعه از دست دادن دخترم لیلا و پس از آن پسرم علیرضا سبب غم و اندوهی بی‌پایان شد. با خود گفتم: باید خودم را برای بچه‌های زنده‌ام، برای نوه‌هایم و برای هموطنانم که فرزندانشان را به دست این رژیم در ایران از دست داده‌اند، حفظ کنم. من سعی می‌کنم مثبت بمانم، از زندگی ​برای همه چیزهای خوب تشکر می‌کنم و سعی می‌کنم هرگز منفی‌نگر نباشم.

در سال‌های ۱۹۷۸ تا ۱۹۷۹ حرف‌های خمینی برای انقلابیون در نوار صوتی ضبط می‌شد و سپس در مساجد مخفیانه پخش می‌شد. امروز اعتراض به رژیم آیت‌الله‌ها در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود. نظر شما در مورد رسانه‌های اجتماعی چیست و چگونه از طریق آنها ارتباط برقرار می‌کنید؟

-این رویداد بسیار مهمی است زیرا به لطف شبکه‌های اجتماعی، ایرانی‌ها از خیلی چیزها آگاه شده‌اند. من نیز از آنها استفاده می‌کنم و از همین طریق اغلب با هموطنانم در ارتباط هستم. پیام می‌نویسم، پیام‌ها را با صدا ضبط می‌کنم، گاهی اوقات با هموطنانم صحبت می‌کنم، صحبت با جوانانی که بعد از انقلاب اسلامی به دنیا آمده‌اند برایم بسیار خوشحال‌کننده است و به من شهامت زیادی می‌دهد. می‌توان گفت در جامعه ایران از دیرباز تمایل شدیدی به استفاده از فناوری وجود داشته است.

پسر شما، شاهزاده رضا، توسط بسیاری از ایرانیان داخل و خارج کشور به عنوان رهبر مخالفان رژیم بنیادگرای اسلامی در تهران شناخته می‌شود. به گفته برخی ناظران مستقل بین‌المللی، او می‌تواند فردی باشد که هم آزادی را به ایران بیاورد و هم تمامیت ملی سرزمین را حفظ کند. شاهزاده چه برنامه‌ای دارد؟

-پسرم رضا در سال‌های اخیر نیز همواره تاکید کرده که به دفاع از تمامیت ارضی ایران، به آزادی سیاسی، به آزادی زنان و به جدایی دین از دولت اعتقاد دارد و می‌خواهد ایرانی‌ها آزادانه انتخاب کنند که نظام و ساختار سیاسی آینده ایران چگونه باید باشد.

شما بسیار مشتاق همبستگی خانواده خود هستید که در تبعید در ایالات متحده و اروپا زندگی می‌کنند. نوه‌های شما نور، ایمان، فرح و ایریانای کوچک دختران نسل جدید هستند. آیا داستان کشور خود و پدربزرگشان را برای آنها تعریف می‌کنید؟

-ایریانا هنوز کمی‌کوچک است، اما من حتما با همه آنها در مورد زندگی خودمان صحبت می‌کنم. آنها خاطرات من و کتاب‌های پدربزرگشان را خوانده‌اند، حتی اگر درگیر زندگی دخترانه خود باشند باز هم همیشه سعی می‌کنم آنها را تشویق به آگاهی از زندگی خانوادگی و کشورشان کنم.

در ایران در هفته‌های اخیر، اعتراضات جدید به وضعیت زنان و به ‌ویژه علیه اجباری بودن حجاب اسلامی بالا گرفته. پهلوی‌ها آغازگر توانمند ساختن زنان در تاریخ معاصر کشور بودند. آیا نوه شما شاهدخت نور، دختر بزرگ شاهزاده رضا، وارث سلسله پهلوی به شمار می‌رود؟

-بر اساس اصل فرزند ارشد، بله. اگر سلطنت در ایران باشد، نور جانشین پدرش می‌شود. قانون اساسی قدیمی ‌ما جایگاه مهمی ‌را برای زنان به رسمیت می‌شناخت. زمانی که شاه مرا به عنوان نایب‌السلطنه منصوب کرد، هدفش برجسته کردن نقش و اهمیت زنان در یک کشور مسلمان در خاورمیانه بود.

اکثریت قریب به اتفاق جمعیت ایران که بحران‌های جمهوری اسلامی را تحمل می‌کنند زیر سی سال هستند. نسلی که نه دوران شاه را دیده و نه سال‌های آیت‌الله خمینی را. چه آینده‌ای برای آنها متصور هستید؟

-من می‌خواهم همچنان مثبت باقی بمانم. مطمئنم روزی نور بر تاریکی پیروز می‌شود و ایران دوباره از خاکستر خود متولد خواهد شد.

اگر هر زمان شرایط اجازه دهد، آیا آماده بازگشت به کشور خود هستید؟

-بله، امیدوارم چنین شود؛ اما مهمترین چیز برای من آزادی ایران و ایرانیان است. اگر روزی بتوانم به کشورم برگردم، برایم شادی بزرگی خواهد بود.

*منبع: وبسایت لیبرو
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن

 

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=295812