به نام خداوند جان و خرد
معلمان آزاده و ملت شریف ایران،
در پی قتل مهسا امینی به دست عوامل سرکوب گشت ارشاد، موجی از همبستگی ملی و جهانی در محکومیت این قتل، شگفتی خارقالعادهای خلق کرد.
ماشین سرکوب که به دفعات در ادوار گذشته، تعدی به حقوق شهروندان را به اجانب و بیگانه نسبت میداد، اینبار با این موج عظیم همبستگی عاطفی بی نظیر، ناچار شد از یک سو به طور رسمی با خانواده زنده یاد مهسا امینی ابراز همدردی کند و از سوی دیگر در تناقض آشکار با این همدردی، بار دیگر با توسل به اخبار دروغ در رسانه میلی، مدعی شود که مهسا خود فوت کرده است.
در حالی که پدر مهسا با صدای بلند اعلام کرد: دخترش هیچ بیماری زمینهای نداشته و بدن او به هنگام مرگ کبود بوده و او به قتل رسیده است.
مظلومیت قتل مهسا انفجار خشم را در سراسر کشور تکثیر کرد و موجب شد در اکثر نقاط کشور، تجمعات اعتراضی خود جوشی در محکومیت قتل مهسا امینی شکل بگیرد که متاسفانه سرکوبگران با هجوم به این تجمعات، برخی از فرزندان ایران را به ویژه در برخی از شهرهای کردستان به شهادت رساندهاند.
در حالی که تصاویر منتشر شده حضور پر رنگ نیروهای امنیتی را با ماشین آبپاش و باتوم و اسلحه در برخی خیابانهای مختلف کشور نشان میدهد، باز بخشهای مختلف حاکمیت از طریق اخبار دروغ و نخنما میخواهند اذهان را منحرف کنند.
گرچه هرگز این دروغها دیگر با این حجم از مدارک و شواهد آشکار، حتی نمیتواند طرفداران آنها را هم قانع کند که چنین به جان مردم افتادن، برای آنها پذیرفتنی باشد.
پرسش مهم اینجاست اگر مهسا امینی بطور تصادفی و غیرسیستماتیک به مرگ طبیعی مرده است، چرا از یکسو چرخه چنین مرگهای تصادفی هیچگاه در کشور ما قطع نشده است و از دیگرسو چرا حاکمیت برای سوگواران این جوان ۲۲ ساله درگذشته نیروهای سرکوبگر را به خیابانها گسیل میکند؟
آیا حضور نظامیان در خیابان برای سرکوب اعتراض مسالمتآمیز و یا همدردی عاطفی با مرگ دختری بیگناه هم تصادفی است یا دشمنان قسمخورده برای بدنام کردن نظام ،چنین به جان جوانان وطن افتادهاند؟
در طی این دو سه روز از سراسر کشور صدها ویدئو از حضور گسترده مردم در اقصی نقاط کشور از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور با حضور همه اقشار جامعه از دانشجو تا بازاری و مردم کوچه و بازار را به معرض دید عموم نهاده است اما آیا با دیدن این تصاویر میتوان شاهد همدلی و همراهی حاکمیت بود تا با ادعایش در چگونگی مرگ مهسا امینی در تعارض بنیادی نباشد؟ یا این تصاویر حکایت از نفاق و دو چهرگی حضرات در مواجهه با مرگی است که از درونش حیات جوشیده و معترضان در سراسر ایران شعار «زن، زندگی، آزادی» را به دفعات طنینانداز نمودهاند.
شورای هماهنگی ضمن حمایت و همراهی با اعتراضات مردمی در روزهای اخیر به کشته شدن مهسا امینی، عمیقأ به حاکمیت هشدار میدهد دست از تقابل با مردم و سرکوب هموطنانش بردارد و این نصیحت کارساز و راهبرد معلمانه را برای کاهش بحران های حداکثری خود در دستور کار قرار دهد.
شورای هماهنگی هشدار میدهد که طوفان خشم لایههای مختلف جامعه را در هم نوردیده است سرکوب معترضان، نادیده گرفتنشان و وارونهنمایی و تحریف وقایع تنها بر عمیق شدن این خشم میافزاید چه که سرکوب هرگز نمیتواند و نتوانسته مشکلات عدیده حاکمیت را حتی به صورت میلی متری حل و فصل نماید.
تنها راه ممکن برای کاهش خشم فزاینده جامعه، بازگشت به قانون، پایان دادن به خودکامگی، شفافسازی سیاسی و اقتصادی، انهدام گعدههای مافیایی در اقتصاد، پایان غارت سرمایه ملی، مشارکت همه گروههای سیاسی و عقیدتی در ساختار کلان تصمیمسازی، رفع تبعیضها و ایجاد آزادیهای سیاسی و اجتماعی و احترام به حقوق شهروندی و برپایی کامل عدالت در حیطههای سیاسی، اقتصادی و معرفتی است.
مطبوعات آزاد، احزاب و اصناف آزاد و در یک کلام حاکم شدن ملت بر سرنوشت خویش، مُهر پایان همهی نارضایتیهای جمعی و عمومی است. هیچ راهی و راه حلی غیر از نکات یاد شده فوق، نمیتواند ملت معترض را خاموش کند.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران عمیقا انتظار دارد راه حل ملی هرچه زودتر در تصمیمگیری کلان لایههای فوقانی قدرت برای حل معضلات کشور و پایان دادن به نارضایتیهای عمیق و شکاف عمیق ملت و دولت در دستور کار قرار گیرد.
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
۳۰ شهریور ۱۴۰۱