سیمرغ (ایران) – با نگاهی کوتاه به چهره و هیکل کودکانی که به تازگی به نظر میرسد جزو نیروهای ضد شورش به کار گرفته شدهاند، به روشنی نشان میدهد که این کودکان نه به عنوان نیروهای سرکوب بلکه با هدف دیگری به کار گماشته شدهاند. سپرهای بسیار کوچک و باتومهایی که قادر نیست ضربات جدی را به معترضین بزند، بیانگر همین موضوع است.
اما چرا حکومت بجای استفاده از آن حجم از نیروهای مستقر در پادگانها، به سراغ کودکانی رفته که قادر نیستند بطور مستقل اقدام کنند و یا باید گفت که این کودکان در شرایط آشوب حتی نیاز به مراقبت و حمایتگر دارند؟!
برای پاسخ به این پرسش باید نگاهی انداخت به پرسنل نیروی انتظامی و سپاه پاسداران و بسیج و دیگر نیروهای سرکوب و بررسی میزان وفاداران آنها به حکومت در این نهادها.
۱- نیروهای ایدئولوژیک و وفادار به حکومت
نیروهای ایدئولوژیک را میتوان به سه گروه تقسیم کرد:
• گروهی که از آنها به عنوان عناصر ضدشورش و سرکوب یاد میشود و چشم و گوش بسته تحت فرمان رژیم هستند. اینان چنان غرق در باورهای قرون وسطایی خود هستند که برای ماندگاری رژیم بر روی مردم سرزمین خود نیز اسلحه میکشند. تعداد این افراد بسیار محدود بوده و از سوی حاکمیت به شدت مورد اطمینان هستند.
• گروههای ایدئولوژیک که بر اساس باورها و تعصباتشان با اسرائیل و آمریکا و غیره دشمنی دارند و تا پای جان برای این هدف میجنگند، اما محتمل است که در مواجهه با مردم کشور خود تعلل کرده و تمرد کنند. پس از نگاه حاکمیت مورد اطمینان نبوده و نمیتوان از آنها به عنوان نیروی سرکوب استفاده کرد.
• گروههای ایدئولوژیک قدیمی و مبارزین ابتدای انقلاب که در حال حاضر پیر و فرسوده شده و توان مقابله با نیروهای جوان (که شامل فرزندان و نوه خود آنها نیز میشود) ندارند.
۲- سربازان وظیفه
بخش عمدهای از نیروهای درون پادگانها و رژههای نظامی را سربازان وظیفه تشکیل میدهند. این گروه جوان که از دل مدارس و دانشگاههای کشور بیرون آمده و به اجبار لباس نظامی بر تن آنان پوشانده شده است، طبیعتاً از جنس مردم بوده و بیشترین آنان از کشتار و سرکوب مردم بیزارند و در صورتی که به آنان تجهیزات و امکاناتی داده شود، ممکن است علیه خود حکومت به کار برده و به مردم بپیوندند. پس این گروه از نگاه حاکمیت مورد اطمینان نبوده و نمیتواند از آنها به عنوان نیروی سرکوب استفاده کند.
۳- پرسنل نیروی انتظامی و سپاه پاسداران
بسیاری از پرسنل بدنه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای انتظامی نه ایدئولوژیک هستند و نه وفادار به حکومت. با هرکدام که صحبت کنید دلیلی به غیر از مسائل مذهبی و یا حکومتی برای پیوستن به این ارگانها داشتهاند. برخی این سازمانها را صرفاً مانند سایر ادارات دولتی دیدهاند که میتواند حقوق ثابتی برایشان مهیا کند تا گذران زندگی کنند. اکثریت این افراد به واسطه داشتن آشنا و یا پارتی به این سازمانها متصل شدهاند و نه چیز دیگری و چنانچه پیش از پیوستن به این ارگانها در جای دیگری برایشان شغل مهیا میشد چه بسا به شغل دیگری مشغول میبودند. اینان از جنس مردماند و دغدغهها و مشکلاتشان مانند سایر مردم این سرزمین است و تنها به واسطه حفظ شغل و موقعیت مالی خود و فرزندانشان است که ظاهرشان را مانند وفاداران حکومت کردهاند و نه باطنشان را. حکومت بهخوبی از این مطلب آگاه است و میداند که چنانچه حکومت در موقعیت ضعف قرار گیرد، بسیاری از اینان به مردم پیوسته و با آنان همصدا خواهند شد. پس این گروه نیز از نگاه حاکمیت مورد اطمینان نبوده و نمیتواند از آنها به عنوان نیروی سرکوب استفاده کند.
۴- بسیجیها
از نگاه عموم مردم، بسیج ارگان و نهادی است که طرفداران حکومت و وفاداران به آن، در آنجا ثبتنام کرده و آماده شهادتاند! اما بهواقع چنین نیست. بسیج مخلوطی است از اقلیت طرفدار حکومت و اکثریت منفعتطلب. برخی از دانشآموزان جهت دریافت سهمیه بسیج در این ارگان ثبتنام میکنند تا شاید بتوانند به کمک آن در دانشگاهی بهتر پذیرفته شوند. برخی دیگر به این سبب در این ارگان نامنویسی میکنند تا در سربازی بتوانند «امریه» گرفته و نه در پادگانها بلکه در ادارات و نهادها به خدمت سربازی بپردازند و یا مدت خدمت سربازی کمتری را سپری کنند. برخی از کارمندان دولتی هنگام فراخوان ثبتنام در بسیج، از ترس از دست دادن موقعیت شغلی و پست و مقام خود در این ارگان نامنویسی میکنند و برخی دیگر به قصد دریافت مزایا و پاداش به این ارگان ملحق میشوند. در مناطق فقیرنشین و بیبضاعت پایگاه بسیج مکانی است برای دور هم بودن و اردو رفتن و خندیدن و نه حفاظت از ارکان جمهوری اسلامی. حکومت اگرچه از بسیج به عنوان نیروهای وفادار خود یاد میکند، اما نیک میداند که اکثریت آنها دچار مشکلات معیشتی بوده و گرایشی به نظام حاکمه ندارند. پس بخش وسیعی از این گروه از نگاه حاکمیت مورد اطمینان نبوده و نمیتواند از آنها بهعنوان نیروی سرکوب استفاده کند و فقط تعداد انگشتشماری به عنوان لباس شخصی به خدمت گرفته میشوند.
۵- ثروتاندوزان و منفعتطلبان
بسیاری از افرادی که در راهپیماییها و ارگانهای نظامی و حکومتی حضور دارند، منفعتطلبانی هستند که میخواهند از پول بادآورده شکمهای خود را انباشته کرده و یکشبه ره صدساله بپیمایند. اکثریت این افراد مجیزگویان بیهنری هستند که به تنها چیزی که میاندیشند پول بدون زحمت است و لاغیر! به همین سبب در خانه و در همسایگی، چهرهای مخالف حکومت به نمایش گذاشته و فرزندانشان با ظاهری متفاوت در اروپا به تفریح مشغولاند، اما در ادارات و سازمانها به عنوان چهرهای حکومتی و وفادار به نظام شهره هستند. این منفعتطلبان هرکجا که پول و امنیت وجود داشته باشد حضور پیدا میکنند و هیچگاه حاضر نمیشوند جان و موقعیت خود را برای نگاه داشتن حکومت به خطر اندازند. پس این گروه از نگاه حاکمیت مورد اطمینان نبوده و نمیتواند از آنها به عنوان نیروی سرکوب استفاده کند.
حال با این توضیحات و شاید دهها دلیل دیگر که در حوصله این مقاله نمیگنجد، حکومت برای مهار انقلاب با مشکل جدی کمبود نیروی وفادار مواجه است.
با نگاهی گذرا به تصاویر و فیلمهای اعتراضات به وضوح میتوان دریافت که نیروهای ضد شورش و سرکوب بسیار کم تعداد هستند (در بسیاری از میادین تنها ده یا بیست پلیس ضد شورش و لباس شخصی دیده میشود) زیرا حکومت از پیوستن نیروهای غیرخودی به مردم بیم دارد و به همین سبب است که تجهیزات و لباس در اختیار سربازان و کارمندان سپاه و نیروی انتظامی نمیگذارد.
حکومت برای جبران این مشکل از تکنیک جنگهای قدیمی بهره میبرد. درگذشته و در میادین جنگ، برای ایجاد رعب و وحشت در دل دشمن، پرچمهای بیشماری افراشته میشد تا به وسیله آن تعداد جمعیت بیشتر از آنچه هست به نمایش درآید، همچنین با زدن طبل و پاکوبیدن میتوانستند صدا را تا دوردستها رسانده و چنین وانمود کنند که جمعیتی انبوه آماده مبارزه است. اسبهایی که چهرههایشان بهوسیله پارچههای سیاه پوشانده شده بود میتوانست چهرهای مخوف و ترسناک بیافریند و در دل دشمن وحشت ایجاد کند.
امروزه حکومت نیز از همین روش استفاده میکند. او تعداد کم وفاداران به حکومت را با لباس بر تن کردن کودکان جبران میکند، زیرا حکومت بهواسطه کودک بودن آنان نگران پیوستنشان به مردم نیست و تنها میتواند در بین تظاهرکنندگان چنین القاء کند که تعداد نیروهای سرکوب و ضدشورش بالا است، زیرا آنان از دوردست نمیتوانند سن این افراد را تشخیص دهند.
همچنین حکومت برای جبران کمبود نیروهای وفادار به خود، از موتورهایی به رنگ سیاه و یا ماشینهای آبپاش عظیمی که میتواند تولید رعب و وحشت کند استفاده میکند. بهطور مثال شما هنگامیکه در یک چهارراه دو ماشین آبپاش بزرگ و سیاه، بیست عدد موتورسیکلت، بیست سپر و بیست نفر نیروی ضد شورش بزرگسال و ده عدد کودک با لباس ضد شورش ببینید، تصور میکنید فضا بسیار امنیتی و پرتعداد است، اما درواقع تنها ۲۰ نفر نیرو در مقابل هزاران نفر جمعیت ایستاده است.
آری، حکومت با مشکل مشروعیت و کمبود نیروهای وفادار مواجه است و سعی میکند با پوشاندن لباس بر تن کودکان و استفاده گسترده از تجهیزات نظامی این کمبود نیرو را جبران کرده و ظاهر خود را حفظ نماید.